طرفداری- چگونه می توان در اوج غرور و وقتی گلزنی برتر از تاکسث هستید، همزمان به عنوان یک ناامیدی بزرگ از شما یاد کنند؟ شاید بهتر است جواب را در فصلی که «خدای قرمزها» ظهور کرد، پیدا کنیم.
همه چیز از هرج و مرج سیاسی آغاز شد. رابی فاولر، استعداد و اشتیاق کافی برای طی کردن مسیر رشد و پیشرفت را داشت اما در اواخر تابستان 1993، گرام سونس جنجال هایی پدید آورد که در نهایت به نفع فاولر تمام شد. شخصیت سونس در مربیگری، از سبک بازیاش در داخل زمین الهام گرفته بود و می شد او را واقعا پرخاشگر و عصبانی خطاب کرد. شاید این رفتارها دیگر بیش از حد بود. دوران سه ساله گرام سونس در آنفیلد که سال 1991 آغاز شد و حتی در فصل اول با یک عنوان قهرمانی جام حذفی همراه بود، زیاد هم عالی و ایدهآل به یاد آورده نمی شود. حتی بسیاری آن دوران را «عصر بیزاری و بیگانگی» می نامند.
سونس در جریان پرخاشگریهایش، اعتمادها را نسبت به خود از دست داد. او اصرار می ورزید تیم برای تبدیل شدن به قدرت دهه 90 باید پاکسازی شود. از همه بدتر، داستان فروش خاطرات روزهای حضورش در بیمارستان برای انجام عمل قلب باز بود. پزشکان اطلاع داده بودند که او نیاز به عمل قلب باز دارد. عمل سهگانه بایپس قلب، برای مرد سی و هشت سالهای چون سونس، برای اکثر مردم ترسناک بود.
سونس رابطه کاری خوبی با مایک الیس، خبرنگار روزنامه سان داشت- شخصی که در سال 1999 دومین کتاب خاطرات سونس را نوشت. دوشنبه 13 آوریل 1992، الیس در تعطیلات بود. سونس پذیرفته بود که داستان روزهای حضورش در بیمارستان را برای الیس شرح دهد. پس از عمل، مصاحبه آن ها در روزهای ششم، هفتم و هشتم آوریل در سان کار شد. مردم عصبانی شدند و واکنش های بسیاری گزارش شد. سونس می گفت که پیش از او ایان راش و تامی اسمیت دو اسطوره محبوب باشگاه نیز توافقاتی مشابه پس از هیلزبرو داشتند اما هرگز واکنش مشابهی در خصوص آن ها وجود نداشت. هرچه بود، سونس هم متوجه شده بود که اشتباه بزرگی انجام داده است. وی سرانجام با اهدای درآمد حاصل از فروش داستان خود به بچه های مریضِ بیمارستان، به ماجرا خاتمه داد.
فضای رختکن لیورپول پر از توطئه و حس شک و تردید بود و از اوایل سال 1992 آشکار بود که سونس به پایان کارش رسیده است اما کی و چه زمانی، مشخص نبود.
هوای ابری
جو اطراف باشگاه در شرایط بدی بود اما مانعی نبود تا در همین دوران کوتاه، استیو مکمنمن، جیمی ردنپ، دومینیک متئو، دان هاتچیسون، راب جونز و دیوید جیمز به تیم اصلی راه یافتند. این مرد اسکاتلندی با وجود بدخلقی، به جوانایی چون رابی فاولر بها می داد. او بازیکنان متعصب را دوست و باور داشت هواداران اگر احساس کنند بازیکن از خودشان است، بیشتر به سمتش جذب خواهند شد.
در سال 1993 در جام کوکا کولا که در زمین فولام برگزار می شد، رابی فاولر 18 ساله اولین بازیاش را برای لیورپول انجام داد و حتی اولین گلش را هم به ثمر رساند و پایه های سلطنتش در آنفیلد را محکم بنا کرد. آن روز هاچینسون ارسالی دقیق به تیر دوم انجام داد و فاولر بدون ذرهای تردید و با کمک گرفتن از غریزه هایش، توپ را با شدت وارد دروازه کرد.
اگر شرایط متفاوت بود، می شد گفت ظهور یک امپراطوری را شاهد هستیم. رابی توانست جایگاهش را کم کم به دست آورد. هفته بعد مقابل چلسی در لیگ بازی کرد و سپس گلزنی های دیوانه وارش آغاز شد. پنج گل مقابل فولام در بازی برگشت در آنفیلد، یک هتریک مقابل ساوتهمپتون، یک بریس مقابل تاتنهام و یک گل پیروزی بخش در دربی مرسی ساید. همه چیز مطابق میل این گلزن ماهر پیش می رفت که در ژانویه 1994، پیچیدگی مچ پای وی، مانع پیشرفتش شد.
قبل از اینکه بتواند دوران ریکاوری اش را آغاز کند، زمان برای سونس به پایان رسیده بود. او پس از شکست مقابل بریستول سیتی در لیگ کاپ که البته هیچکس انتظارش را نداشت، استعفا داد تا روی ایوانز جانشینش شود. ایوانز مرد آرامی بود. او مدتی را فقط صرف آرام کردن فضای تیم کرد. خاکسترهای ناشی از آتش سونس، باید از زمین غبارآلود آنفیلد جمع می شد و لیورپول به روحِ آرام خود می رسید. ایوانز در این میان، در مورد فاولر محتاط تر عمل کرد. به اعتقاد ایوانز، رابیِ جوان خیلی زود فرصت حضور در لیورپول را به دست آورده و بدین ترتیب، فاولر کم کم افت کرد.
شلیک آتش
همه چیز از فصل 1994/95 آغاز شد. فوتبال فاولر به اوج خود رسیده بود. در دیدار هفته اول مقابل کریستال پالاس، یکی از شش گل تیمش را به ثمر رسانده بود و دفعه بعدی که دوباره به قلب هواداران راه یافت، دقیقا هشت روز و چهار دقیقه و سی و سه ثانیه بود که توانست مقابل دوربین های اسکای اسپورتس، برابر آرسنال هتریک کند. دیوید لیسی، نویسنده و کارشناس فوتبالی، از گل های فاولر به عنوان «توپهای مسلسل وار توپخانه» یاد کرد که با توجه به لقب آرسنال، کمی کنایه بود.
آن دیدار یک نماد برجسته شد و تا زمانی که سادیو مانه 20 سال بعد در ماه می 2015 مقابل آستون ویلا، رکورد هتریک در دو دقیقه و پنجاه و شش ثانیه را نشکست، برجای ماند.
فاولر بعدها اذعان کرد: «با حضور دوربین های اسکای که در آنجا تمام لحظات را ثبت می کردند و البته به دنبال جذب مخاطبان بیشتر بودند، نمایش و عملکرد من مثل یک موهبت بود. چیزی که آن ها می خواستند، تصویری برای فروش بود. من یک گلزن جوان بودم و بیش از اندازه جذاب به حساب می آمدم. به همین خاطر تمام توجهات روی من بود. همه جا گل های من بارها و بارها به نمایش درمی آمد. تمام روزنامه ها پر از تصاویر من بود. مردم می خواستند در مورد من بدانند. فکر می کنم آن هتریک، مرا در نزد عموم محبوب کرد.»
«خدا» زاده شده بود. همه او را خدا صدا می زدند اما رابی فاولر در راه خانه مادرش بود تا کمی دنده و برنج بخورد، بی خبر از آنکه دنیا، حول او در حال گردش است. پس از گذشت 20 سال، ادراک شرایطی که فاولر در آن قرار داشت ساده به نظر می آید. او با چالش های بسیاری روبرو شد. در زمانهای که دیوید بکام با چهره زیبای خود دوربین ها را مجذوب می کرد، رایان گیگز با چهره شرور خود برای مخاطبان جذاب به نظر می آمد و مک منمن، دلبربایی می کرد، فضایی که فاولر می خواست واردش شود، فضایی کشف نشده و مرموز بود.
در سال 2019، دیگر جوانان ساده زندگی نمی کنند. آن ها محافظ و مشاور و مسئول برنامه ها دارند که داشتن آن ها در 25 سال گذشته ممکن نبود. حتی باشگاه ها هم مثل بازیکنان آماده این حجم از توجه نبودند. همانطور که دیوید جیمز چند سال بعد اذعان کرد «یک بار یادم می آید در لیورپول نامی از روانشناس بردم. تنها چیزی که بعدش اتفاق افتاد، دعوتم به سکوت بود زیرا قرار نبود روانشناس داشته باشیم. ما لیورپول بودیم و باید این موضوع را فراموش می کردیم. همه این ها فقط به خاطر چند سنت باستانی بود که تغییر نکرده بودند.»
روایات از زمان درخشش فاولر، حاکی از آن هستند که در آن دوران همه چیز ساده بود. برای مثال در جریان یک مصاحبه با مجلهای مشهور، او و مک منمن در اتاق نشسته بودند. مصاحبه کننده با نصب سیم به آن ها، از این دو می خواهد تا زمانی که به اتاق برمی گردد، به جواب های خلاق فکر کنند. در حالی که مکالمه این دو در این حین ضبط می شد، مصاحبه کننده از این ترفند برای بالا بردن فروش مجله استفاده می کند و این واقعا بسیار ساده لوحانه بود زیرا فوتبالیست های کنونی، هرگز در دام چنین ترفندهایی نمی افتند. به همین خاطر وقتی می گویند آن روزها سادگی در رفتار وجود داشت، به این چیزها اشاره می کنند.
به قلم Seb Stafford-Bloor برای وبسایت FourFourTwo
▬ برای خواندن سایر قسمتهای مجموعه سال صفر روی برچسب این مجموعه یادداشتها کلیک کنید. در این مجموعه، روایتی از اولین فصل درخشش بازیکنانی نظیر رونالدو نازاریو، زلاتان ابراهیموویچ، فرناندو تورس و سایر بزرگان فوتبال آمده است.