"شبدر بی برگ"
And it feels right this time
On his crash course with the big time
Pay no mind to the distant thunder
New day fills his head with wonder, boy
Says it feels right this time
باخود زمزمه کرد : و اینبار درست به نظر میرسید
تلاشهای فراوانش به نتیجه رسیده بود
به گردبادی که در در دور دستها در حال شکل گیری بود هیچ توجهی نداشت ، آن روز خوب غرق لذتش کرده بود ، باخود گفت اینبار درست به نظر میرسد
Turned it 'round and found the right line
“Good day to be alive, sir Good day to be alive,” he says
Then it comes to be that the soothing light at the end of your tunnel
Was just a freight train coming your way
او شکستهای قبلی را جبران کرده و راه پیروزی را یافته بود ،با خرسندی به دیگران میگفت : "عجب روز دلپذیریست آقا،چه روز خوبی است " ،ولی ناگاه معلوم میشود آن نور امیدی که از آن سوی تونل ناامیدی ات می تابید، درواقع یک قطاری تند رو بود که به سویت می آمد
Then it comes to be that the soothing light at the end of your tunnel
Was just a freight train coming your way
Don't it feel right like this
All the pieces fall to his wish
“Sucker for that quick reward, boy
و آن نور امیدی که از آن سوی تونل ناامیدی ات می تابید،
تنها یک قطاری تند رو بود که به سویت می آمد ،دیگر درست به نظر نمیرسد نه؟ ، تمامی رویاهایش تباه شد و آنها به تمسخر گفتند " چه ساده گول آن موفقیتهای کوچک را خوردی پسر!
Sucker for that quick reward,” they say
Then it comes to be that the soothing light at the end of your tunnel
Was just a freight train coming your way
Then it comes to be that the soothing light at the end of your tunnel
Was just a freight train coming your way
چه راحت فریب آن پیروزی های کوچک را خوردی"
و آنگاه میفهمی آن نور امیدی که از آن سوی تونل ناامیدی ات می تابید،
درواقع یک قطار تند رو بود که به سویت می آمد
آن نور امیدی که از آن سوی تونل ناامیدی ات می تابید،
تنها یک قطار تند رو بود که به سویت می آمد
It's coming your way
مستقیم به سمت تو می آید.