لینک بخش دوم
https://www.tarafdari.com/node/1408608
هنر همیشه در حال حرکت و پویایی هست و سینما هم به عنوان یکی از محبوب ترین مدیوم های هنری از این قاعده مستثنا نیست؛ اگر سینما رو از بدو بجود اومدن تا این لحظه مثل یک رودخونه در نظر بگیریم، افرادی یا گروههایی همیشه وجود داشته اند که سعی شون همواره بر این بوده که مسیر حرکت این رود خروشان رو تغییر بدن. این انگیزه بعضا منجر به بوجود اومدن جنبش ها و جریان هایی شده که سینما رو برای همیشه دچار تغییر کرده. در اینجا ده تا از جریان های مهم و تاثیرگذار سینما رو به شما معرفی میکنم. مطلبی که وقت زیادی برای نوشتنش صرف کردم و امیدوارم که مورد استفاده تون قرار بگیره.
اکسپرسیونیزم آلمان (German Expressionism)
اکسپرسیونیزم آلمان که در دهه 20 شروع شد ادامه جریانیه که از بخش هایی از اروپا آغاز شده بود و گستره تاثیرش فقط شامل سینما نمیشه. فلسفه اکسپرسیونیزم آلمان پس زدن سنت ها و ساختارهای قدیمی و بارز ترین خصوصیت بصریش چکش زدن و اعوجاج واقعیت برای خلق تاثیرات عاطفی بر بیننده هست.
برای اینکه اکسپرسیونیزم آلمان رو بهتر بشناسیم باید به دهه 20 رجوع کنیم؛ زمانی که آلمان در جنگ جهانی اول شکست خورده بود و اقتصادش رو به فروپاشی میرفت و مردم بیشتر از هر زمان دیگه ای اضطراب و پریشانی ناشی از مواجهه با مشکلات بیرونی رو احساس میکردند. فیلم های این دوره هم در واقع بازتاب همین احساسات هستن. در طراحی صحنه ها بعضا شاهد دیوار های کج و معوج، ساختمان های تیز و بدشکل، خیابان های ناموازی و تصاویری از این دست هستیم، به علاوه بازیگران با گریم های عجیب و غریب و بازی های اغراق آمیزشان.
اکسپرسیونیست ها بر این عقیده بودند که فیلم هرچقدر در خلق تصاویر از واقعیت فاصله بگیره از لحاظ هنری ارزش بیشتری پیدا میکنه.
سه کارگردان شاخص:
F. W. Murnau
Fritz Lang
Robert Wiene
سه فیلم شاخص:
The Cabinet of Dr. Caligari
Nosferatu
Metropolis

جنبش مونتاژ شوروی (Soviet Montage)
مونتاژ شوروی نام جنبشیه که از انقلاب روسیه شروع شد و تا به قدرت رسیدن استالین ادامه پیدا کرد. در اوایل انقلاب سال 1917 روسیه حلقه های جدید فیلم به شدت کمیاب شده بودند؛ شرایطی که باعث شد فیلمسازان خلاق اون زمان مثل ایزنستاین و ورتوف به فکر این بیفتن که چطور میشه نوار های قدیمی فیلم رو جوری کنار هم چید که حس و پیام جدیدی رو به بیننده القا کنه. در یک آزمایش جالب که توسط لف کولشوف که از تئوریسین های سینما بود انجام شد، طی سه بار به گروهی از تماشاگران اول یک کلوزآپ از صورت یک بازیگر نشون داده شد و بعد از اون هر بار به ترتیب صحنه های از آوردن بشقاب سوپ، یک تابوت و یک دخترجوان نشون داده شد. تماشاگران معتقد بودن که تصویر سه ادم گرسنه، غمگین و شهوتناک رو دیدن، در حالی که کلوزاپ ها همگی تکراری بودن.
فلسفه مونتاژ شوروی این بود که سینما به عنوان یک مدیوم جدید ضرورتا نباید از سنت های تئاتری پیروی کنه. لف کولشوف معتقد بود که یک فریم و یک زاویه دید برای منتقل کردن پیام یک صحنه کافی نیست و فیلمهای این کارگردان ها معمولا به جای نمایش دادن یک صحنه تئاتری، یک واقعه رو از چند جهت روایت میکنن. شاید فیلم رزمناو پوتمکین رو بشه بهترین فیلم از این جنبش دونست. در سکانس معروف پله های ادسا از فیلم رزمناو پوتمکین، انقلابیونی رو میبینیم که دارن توسط نیروهای تزاری سرکوب میشن. در این صحنه ما شاهد انواع و اقسام کات ها و تکنیک های بدیع مونتاژ هستیم؛ کات های بلند به کلوزآپ، ترکیب کامپوزیشن های افقی و عمودی و خم کردن و کش دادن زمان به طوری که یک صحنه یک دقیقه ای رو به یک سکانس چند دقیقه ای تبدیل کرده.
سه کارگردان شاخص:
Sergei Eisenstein
Dziga Vertov
Lev Kuleshov
سه فیلم شاخص:
Battleship Potemkin
Man with a Movie Camera
October: Ten Days That Shook the World

عصر طلایی هالیوود (Hollywood’s Golden Age)
دوره ای که از زمان معرفی صدا به سینما شروع شد و تا اواسط دهه 60 ادامه پیدا کرد رو میشه موفق ترین دوره تاریخ هالیوود از نظر تجاری نامید. دوره ای که سینما تفریح غالب عموم مردم بود و هالیوود در سال به قدری فیلم تولید میکرد که مردم فرصت دیدن همه اونها رو پیدا نمیکردن. زمانی که پدیده ای به نام تلویزیون خانگی یا وجود نداشت و یا توان رقابت با سینما رو نداشت و اینترنت هم دهه ها تا بوجود اومدنش وقت نیاز بود.
بارز ترین خصوصیت این دوران تسلط بی چون و چرای استودیو های فیلمسازی بر سینمای آمریکا بود. زمانی که استودیو ها از بچگی استعداد های بازیگری رو کشف میکردن و اونها رو پرورش میدادن. زمانی که کارگردان ها و فیلمنامه نویس ها مثل کارمند در اختیار استودیو ها قرار داشتن و اکثر سالن های سینما هم جزو املاک این غول های فیلمسازی محسوب میشدن و تمام پروسه فیلمسازی از تولید تا پخش و نمایش منحصرا دست استودیو های فیلمسازی بود. استودیو ها اون زمان همه جنبه های زندگی یک بازیگر رو کنترل میکردن؛ از نحوه حرف زدن و لباس پوشیدن تا انتخاب دوستان و همسر. فقط ستاره های بزرگ سینما بودن که تا حدی میتونستن خودشون رو از این حجم از کنترل در امان نگه دارن.
سبک قصه گویی در هالیوود قدیم بسیار شفاف بود؛ به طوری که همیشه قصه ها آغاز، وسط و پایان مشخصی داشتن و همه سوال ها و چالش ها تا قبل از تموم شدن فیلم پاسخ مشخصی دریافت میکردن. روشی که اغلب منجر به بوجود اومدن کلیشه های آزار دهنده میشد. شخصیت های فیلم های این دوره اکثرا انسان هایی بودن که با عوام جامعه فاصله زیادی داشتن. شخصیت هایی فعال، قوی و هدفمند که با تکیه بر محرک های درونی و روانی و نه تحت تاثیر محرک های اجتماعی به چالش های پیش رو غلبه میکردن. شخصیت ها بیشتر علت وقوع حوادث هستن تا معلول اونها و به ندرت شاهد بوجود اومدن اتفاق های شانسی و رندوم هستیم. هالیوود این زمان علاقه خاصی به نشون دادن شخصیت های شیک و باکلاس داشت که حتی لهجه و نحوه حرف زدنشون هم با مردم عادی تفاوت داشت. به ندرت میتونیم ببینیم که یک فیلم قهرمان داستانش از طبقه کارگر باشه.
برعکس مونتاژ شوروی، سبک مونتاژ و تصویر برداری در هالیوود قدیم مبتنی بر فلسفه تداوم هست، به طوری که هر سکانس از بهترین زاویه فیلمبرداری شده و سعی بر اینه که حتی الامکان مخاطب با مونتاژ های اعمال شده به فیلم غافلگیر نشه و تنها تکنیک دستکاری زمان که مورد استفاده قرار میگیرفت فلش بک بود.
سه کارگردان شاخص:
Alfred Hitchcock
Billy Wilder
Orson Welles
سه فیلم شاخص:
Vertigo
Gone with the Wind
Citizen Kane

عصر طلایی ژاپن (Japanese Golden Age of Cinema)
بسیاری اوایل دهه 50 تا اواخر دهه 60 رو بهترین دوره سینمای ژاپن میدونن. دوره ای که در اون سینمای ژاپن در فیلمنامه نویسی، تصویر برداری، بازیگری، طراحی صحنه و غیره به اوج رسید و بسیاری از منتقد های سینما فیلمهای این دوره رو از نظر کیفیت ساخت و معرفی تکنیک های جدید از فیلمهای هالیوودی که اون زمان ساخته میشد بهتر میدونستن.
آکیرا کوروساوا بارز ترین چهره این دوره هست که تونست با موفقیت های بین المللی تا حدودی چهره پلیدی که بعد از جنگ از ژاپن به دنیا به نمایش در اومده بود رو بهبود ببخشه، علیرغم تلاش های غرب برای کوچک نشون دادن موفقیت های این "دشمن" شرقی.
به علت آرامش خاصی که از مجموعه عواملی مثل پیشروی آرام و با طمئنینه در قصه گویی و دیالوگ گویی، میزانسن های ساده، موسیقی آرامش بخش و نماهای زیبای لانگ و غیره بدست اومد، این سینما تونست بخوبی چهره ژاپن رو برای مخاطبین خارجیش ترمیم کنه.
سه کارگردان شاخص:
Akira Kurosawa
Yasujirō Ozu
Kenji Mizoguchi
سه فیلم شاخص:
Seven Samurai
Harakiri
Tokyo Story

نئورئالیسم ایتالیا (Italian Neorealism)
در زمان جنگ جهانی دوم، متفقین برای اینکه بتونن یکی از بزرگترین ماشین های تولید پروپاگندای موسولینی رو خاموش کنن، بزرگترین استودیوی فیلم سازی ایتالیا به نام چینه چیتا (Cinecittà) رو بمباران کردن. این اتفاق فیلمسازان ایتالیایی رو مجبور کرد دوربینشون رو به مکان هایی ببرن که تا پیش از اون نبرده بودن. همزمان با این اتفاق عده ای از منتقدای ایتالیایی بر این باور بودن که فیلمهای استودیویی اون زمان که به تلفونی بیانکی معروف بودن و غالبا از کمدی های هالیوودی تقلید میکردن در نشون دادن مشقت های طبقه کارگر و عامه مردم ناتوان هستن. اگرچه این دیدگاه توسط رژیم فاشیستی سرکوب میشد اما اکثر سینما رو ها از این دست فیلم ها خسته شده بودن و این دیدگاه به دیدگاه غالب مردم تبدیل شده بود. این دو اتفاق دست به دست هم دادن تا یکی از مهمترین جنبش های تاریخ سینما رو بوجود بیارن.
فیلمسازان ایتالیایی دوربینهاشون رو به کوچه و خیابان آوردن و بازیگران فیلمهاشون هم اکثرا مردم عادی بودن. تصویری که اونها از جامعه خودشون به نمایش گذاشتن صادقانه ترین تصویر ممکن بود. در واقع فیلم های نئورئالیسم آینه هایی هستن که روبروی جامعه شون گذاشته شدن.
بعد از تموم شدن جنگ و پایان سلطه موسولینی فیلمسازان نئورئالیسم آزادی بیشتری پیدا کردن و جنبش تونست موفقیت های بیشتری پیدا کنه. زمانی که روسلینی با فیلم رم شهر بی دفاع تونست جایزه ویژه جشنواره کن رو نصیب خودش کنه، این موومان تونست اقبال بین المللی زیادی هم بدست بیاره.
سه کارگردان شاخص:
Vittorio De Sica
Luchino Visconti
Roberto Rossellini
سه فیلم شاخص:
Bicycle Thieves
Rome Open City
Umberto D

موج نوی فرانسه (La Nouvelle vague)
موج نوی فرانسه رو شاید بشه مهم ترین جنبش سینمایی تاریخ نامید. ریشه های این جریان رو باید از زمان تاسیس مجله کایه دو سینما توسط آندره بازین، منتقد و تئوریسین سینما در سال 1951 جستجو کرد. بازین در مجله خودش همیشه به این تاکید میکرد که سینما فراتر از یک سرگرمی محبوب هست و معتقد بود که فیلم یک اثر ارزشمند هنری و حاصل فرایندهای ذهنی یک شخص به نام فیلمساز هست. تحت تاثیر این تئوری ها، بعد ها بسیاری از نویسندگان و حتی خوانندگان مجله کایه دو سینما (از جمله فرانسوا تروفو، کلود شابرول، ژان لوک گدار، ژاک ریوت، آلن رنه و غیره) فیلمهایی ساختن که انقلاب جدیدی در سینما ایجاد کرد.
فیلمهای موج نوی فرانسه همیشه نگاه تازه ای دارن؛ از قصه گویی گرفته تا فیلمبرداری و تدوین و ... . به حدی که معمولا فیلمها زیر سایه پیشرفت های تکنیکی شون قرار میگیرن. فیلمسازان این جریان ثابت کردن که میشه مفاهیم پیچیده رو طوری به مخاطب القا کرد که هم قابل فهم باشه و هم تاثیرگذار. هدف اونها این بود که مخاطبانشون از زوایای جدید به مسائل نگاه کنن و بیننده ها رو وادار میکردن تا از منطقه امن خودشون بیرون بیان و بیشتر به خودشون و پدیده های اطرافشون فکر کنن. اونها همچنین ثابت کردن که برای ساختن فیلمهای موفق چه از لحاظ تجاری و چه از لحاظ هنری نیاز به حمایت استودیو ها نیست. اون ها معتقد بودن که فیلمهای استودیویی اون زمان بیشتر از اونکه حقایق رو بیان کنن، قصد در فریب مردم دارن.
سه کارگردان شاخص:
François Truffaut
Claude Chabrol
Jean-Luc Godard
سه فیلم شاخص:
Breathless
The 400 Blows
Le Boucher

موج نوی امریکا (New Hollywood)
اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70، در امریکا فیلمسازان جوانی ظهور کردن که فیلمهاشون پیچیده تر، واقعی تر، ساختارشکنانه تر و نوآورانه تر بود. اونها نسلی بودن که از جنگ خسته شده بودن، از حاکم ها منزجر و نسبت به والدینشون یاغی تر بودن.
این جنبش زمانی قدرت گرفت که استودیو ها به دلیل محبوب شدن تلویزیون رو به افول بودند و قدرت و نفوذ گذاشته شون رو از دست داده بودن. مردم از فیلمهای تاریخی و موزیکال های آبکی هالیوود خسته شده بودن و فیلم های اروپایی بخصوص فیلمهای موج نوی فرانسوی طرفدار های خاص خودشون رو در امریکا بدست آورده بودن و کم کم داشتن ذائقه مردم امریکا رو تغییر میدادن. استودیو ها که میخواستن از این قافله عقب نمومن، در انتخاب فیلم نامه های جدید حساسیت زیادی به خرج نمیدادن و تا حدی عرصه رو برای ورود خون جدید به بدنه هالیوود باز میذاشتن.
این فیلمهای جدید رویکرد انتقادی تر و واقعی تری نسبت به مسائل جامعه امریکا نشان میدادن. فیلمسازان جدید هیچ ابایی از نشان دادن صحنه های سک س، خشونت و مواد نداشتن. تصویب قوانین جدید سانسور هم راه رو بیش از پیش برای این فیلمسازان باز گذاشته بود.
سه کارگردان شاخص:
Arthur Penn
John Cassavetes
Martin Scorsese
سه فیلم شاخص:
Taxi Driver
In the Heat of the Night
Bonnie and Clyde

موج نوی ژاپن
با تاثیر از موج نوی فرانسه، در حوالی دهه 50 و 60 جریانی جدید در سینمای ژاپن بوجود آمد. فیلمهای قدیمی جامعه اون زمان ژاپن رو که به شدت در حال پوست اندازی بود ارضا نمیکرد. در نتیجه استودیو های فیلمسازی در ژاپن تغییر رویه دادن و مضامینی مثل تابوها، خشونت، مافیاگری، اعتیاد، سک س و مسائل مربوط به نسل جوان هر چه سریع تر راه خودشون رو به پرده نقره ای پیدا کردن. این رویکرد جدید به فیلمسازان اجازه میداد تا سبک های جدید روایت، فیلم برداری و مونتاژ رو در سینما پیاده کنن و سنت های گذشته رو به چالش بکشن.
سه کارگردان شاخص:
Susumu Hani
Hiroshi Teshigahara
Masahiro Shinoda
سه فیلم شاخص:
Woman in the Dunes
Onibaba
Cruel Story of Youth

موج نوی آلمان
موج نوی فرانسه این بار تاثیرش رو رو یکی دیگه از کشورهای صاحب نام در سینما گذاشت. سینمای آلمان از اواخر دهه 60 دچار تغییرات بسیاری شد. فیلمسازان نسل جوان در لابلای مطرح کردن مسائل اجتماعی با سبک ها و روایت های جدید، عقاید سیاسی خودشون رو هم که بعضا بورژوازی رو هدف میگرفت، بروز میدادن.
موج نوی آلمان تونست تا حد زیادی چهره شیطانی رو که مردم جهان از آلمان داشتن تغییر بده.
سه کارگردان شاخص:
Wim Wenders
Werner Herzog
Rainer Werner Fassbinder
سه فیلم شاخص:
Ali Fear Eats the Soul
Fitzcarraldo
Yesterday Girl

موج نوی شرق (ایران، هنگ کنگ، کره جنوبی)
نام سه جریان تاثیرگذار آسیایی سینما در کنار ژاپن هست که من در یک انتری آوردم. موج نوی سینمای ایران در دهه 60 میلادی و با دهن کجی به فیلم فارسی که تا اون زمان بدنه اصلی سینمای ایران رو تشکیل میدادن بوجود اومد. به خاطر خسته شدن مردم از سینمای سنتی و به طبع جنبش ها و جریان های سیاسی ایران در دهه های چهل و پنجاه شمسی، این سبک جدید فیلمسازی به سرعت مورد اقبال عموم مردم قرار گرفت و هنوز هم سینمای ما تحت تاثیر این جریان هست.
نکته شاخصی که موج نوی ایران رو از بقیه متمایز کرده تاثیر مستقیم ادبیات بر سینما و حضور چشمگیر کودکان (اغلب به خاطر سانسور ها و محدودیت های بازیگران بزرگسال) در فیلمهای این دوره هست.
سه کارگردان شاخص:
داریوش مهرجویی
عباس کیارستمی
محسن مخملباف
سه فیلم شاخص:
گاو
کلوزاپ
طبیعت بی جان

تا قبل از ورود موج جدید (دهه 80)، سینمای هنگ کنگ موفقیت بسیاری در تولید فیلمهای رزمی (کونگ فویی) در سینما داشت. بر خلاف چین، جامعه و حکومت لیبرال هنک کنگ این اجازه رو به فیلمسازان این کشور داد تا آزادانه تم ها و سبک های جدید رو وارد سینما کنن. بسیاری از کارگردان های موج نوی هنگ کنگ در خارج تحصیل کرده بودند و به خاطر این مسئله و نزدیکی فرهنگ این کشور به غرب (به خاطر مستعمره انگلیس بودن) بسیاری از مضامین فرهنگ غربی رو وارد سینمای هنگ کنگ کردن و پلی شدن برای به هم پیوستن دو فرهنگ.
سه کارگردان شاخص:
Wong Kar-wai
John Woo
Mabel Cheung
سه فیلم شاخص:
In the mood for Love
An Autumn's Tale
A Better Tomorrow

با جدا شدن دو کره، به دلیل حاکم شدن دموکراسی در کره جنوبی، سینمای این کشور پیشرفت های زیادی کرد. با تصویب قانونی توسط دولت که اجازه میداد کمپانی های فیلمسازی و پخش فیلم خارجی در این کشور فعالیت داشته باشن، سینمای این کشور هم دچار تحول شد و موج اول تغییرات در سینمای کره شکل گرفت. موج دوم سینمای کره به اعتقاد اکثر سینما شناسان در اواخر دهه 90 اتفاق افتاد؛ جایی که اندیشه های نو وارد سینمای کره شد و فیلمسازان شجاع از پرداختن به موضوعات جدید و تکنیک ها و سبک های جدید ترسی نداشتن.
سه کارگردان شاخص:
Chan-wook Park
Ki-duk Kim
Hae-sung Song
سه فیلم شاخص:
Oldboy
Lady Vengeance
Spring, Summer, Fall, Winter... and Spring

پست های بیشتر:
چرا همشهری کین یکی از بهترین و مهمترین فیلمهای تاریخ سینماست
https://www.tarafdari.com/node/1401004