مطلب ارسالی کاربران
خاطره ای از زمان کودکی (3)
فکر میکنم کلاس دوم دبستان بودم. بیشتر از بیست سال پیش بود که با خانواده توی جاده شیراز-کازرون ( یکی از شهرای استان فارس) میرفتیم و برای ناهار توقف کردیم. بعد از صرف ناهار، من و داداشم که دو سال از من بزرگ تره رفتیم بین درختای طبیعت اونجا یه چرخی بزنیم. فکر میکنم یه درخت انار بود که داداشم گفت نزدیک نرو، یه کندوی زنبوره. من به حرفش توجه نکردم و رفتم جلو و دستام تقریبا محکم خورد به کندوی زنبور ( زنبور عسل نبود، زنبورای زرد وحشی). چشمتون روز بد نبینه، یه کندوی کامل ریخت روی سرم و قطعا بالای 60 تا 70 تا نیش خوردم. اونم فقط گردن و صورت. خلاصه مادرم پیاز میذاشت روی صورتم و منم فقط میسوختم. خیلی وحشتناک بود...
دقیقا دو ماه بعدش یه کندوی زنبور سرخ ( که ما شیرازیا و احتمالا خیلی از شماها بهش میگید زنبور گاوی) روی پشت بوم بود. اتفاقی یکیش اومد طرفمو و منم توجه نکردم. بعدش رفتم توی کوچه و بچه های محل گفتن چرا انقدر پیشونیت باد کرده؟!
من دست گذاشتم و فهمیدم پیشونیم اندازه یه فندق باد کرده بود. زنبور نیشم زده بود و من اصلا متوجه نشده بودم. چون بعد از اون جریان حمله کندو، نسبت به نیش زنبورا واکسینه شده بودم :)