https://www.tarafdari.com/node/1383162?did=18173804#discuss-18173804
دانشگاهم تغییر دادم و رشته ام تغییر دادم..چون اگه بدونید همه رشته ها، کاردانی به کارشناسی با شرط معدل نداره..
فقط گشتم و یه دانشگاه پیدا کنم تا از این دانشگاه برم بیرون.رشته مدیریت پیدا کردم(به اجبار) منی که کلا عاشق تحلیل بودم باید وارد رشته ای بشم که حفظیاتش خیلیه.
خلاصه راه دیگه ای نداشتم،روزی که مدرک معادل از دانشگاه امیر کبیر گرفتم، یکی از بچه ها اومده بود واسه اپلای به کانادا،یکی اومده بود ارشد مستقیم.... یادم نمیره روزی که از دانشگاه اومدم بیرون ،اشکم در اومد، منی که هیچ کاری بلد نبودم جز درس ، حالا از بهترین دانشگاهی که توی آرزوهام بود راحت اومدم بیرون، خلاصه رفتیم دانشگاه غیر انتفاعی.
هفته ای دو روز بود..اولین چیزی که بهم فشار اومد ،طرف گفت هزینه شهریه ات میشه نزدیک 1 تومن! کلا 500 داشتم ، از پدرم هیچ وقت پول نمیگیرم..خدا شاهده مادرم یکی از النگو هاش فروخت، دومین تف و لعنت به خودم فرستادم...
فضای دانشگاه زمین تا آسمون فرق داشت.اکثرا برای دختر بازی و مسخره بازی اومده بودن.اساتید اکثرا به درد نخور و بی سواد، یادمه جلسه اول درس "کاربرد ریاضی در مدیریت" .استاد گفت هر نموداری که مشتق پذیر هست پیوسته است و برعکس!!!! ......... گفتم استاد این حرف غلطه کی گفته همچین چیزی رو؟.. . چند روز اول خواستم ول کنم دانشگاه رو.گفتن اگه انصراف بدی پولت بر نمیگردونیم. موندم به اجبار ولی گفتم ،سفت میگیرم، بچه های کلاس یادم نمیره کلاس میپیچوندن ،من ولی تنها میومدم سرکلاس مینشستم. یکی میگفت چیزمال یکی میگفت خود شیرین..به یه ورم گرفته بودم حرف مردم رو.
ترم اول معدلم شد 20 ( من 5 ابتدایی معدلم 19 شده بود) من شاخ نبودم امتحانات در حد پشمک بود.یه جزوه 20 صفحه میدادن و یا علی مدد..
یواش یواش انگیزه ام برگشت . ترم دو معدلم 20 و ترم سه هم معدلم 20 .ترم چهار شدم 19.60 . یکی از انگیزه هام کاهش شهریه دانشگاه بود برای شاگرد ممتازها.
یه چیزی بهتون میگم : وقتی تصمیم به کاری میگیرید ، آفت ها و مگس ها میریزن دور و برت...زمانی که جدی درس خوندم، جشن تولد و دختر آمار دادن و پارتی و... که میومد از طرف بچه های دانشگاه به سمتت....خدا شاهده هیچ کدوم از مراسم ها رو نرفتم.همیشه میگفتم ، شما ها 4 سال قبل من هستید ،من ضربه هام خوردم ، اینکارا رو نکنید.
اما همه خودشون بدبختی میخوان تجربه میکنند و به حرف بقیه توجه نمیکنند. دو سال قید همه چیز زدم. همه چیز که منظورم کارهایی بود که چوبش خورده بودم.
روزهایی بود که لنگ 10 هزار تومن پول بودم! گفتم باید پول در بیارم ، تنها کاریی که بلد بودم تایپ کردن بود .صفحه ای 400 یا 300 .فکر کن 10 صفحه میزدی میشد 4000 هزار تومن.
بقیه اش از یکی از دوستام میگرفتم..دوست نبود مرد بود ..نزدیک 3 میلیون خورد خورد بهم داد.گفت هر وقت داشتی بهم بده..منم کمکش کردم آزمون بانک مسکن قبول شد. و الان مشغوله ،نون دلش خورد .آدم وقتی به کسی کمک کنه ،جوابش میگیره.
چندسال پیش برنامه نویسی اندروید روی بورس بود. گفتم بزار برم کلاسش .500 هزار جور کردم رفتم کلاسش .یه چیزهایی یاد گرفتم. اونجا بود که گفتم خاک بر سرت کلاس های برنامه نویسی با بهترین اساتید دانشگاه میپیچوندی ،ولی الان واسه هر کدومش باید پول بدی...آدم قدر چیزهایی که داره رو نمیدونه..
منم تصمیم گرفتم کلاسهای برنامه نویسی دانشگاه امیر کبیر حضور پیدا کنم ،یعنی دو روز میرفتم دانشگاه غیر انتفاعی و دو روز هم دانشگاه امیر کبیر..
یواش یواش از برنامه نویسی پول در آوردم توی آموزشگاه درس میدادم ریاضی.کلاس خصوصی و..منی که فرق کامپیوتر با چرتکه نمیدونستم .8 تا بیشتر زبان برنامه نویسی یاد گرفتم.
خدا رو شکر وضعم بهتر شد تا جایی که راضی بودم.
یه درس داشتیم مدیریت مالی،از این درس خیلی خوشم اومد و تصمیم گرفتم ارشد این رشته رو بخونم.
خلاصه داستان طولانی شد، وقتی آدم به جایی میرسه که واقعا سرش سنگ میخوره تازه پخته میشه،
ارشد تصمیم گرفتم مالی بخونم.. یه ترازو دیجیتال داشتیم ، هر کتابی که میخریدم وزن میکردم..بالای صد کیلو وزن کتابها بود.میگفتم باید بخونم.بدون استاد و کلاسی .خودم وخودم خوندم.
رتبه تک رقمی گرفتم.
وقتی رتبه ام دیدم اومدم از اتاق بیرون، مادرم گفت امتحان 20 شدی؟)))) گفتم آره...در همین حد.. فک و فامیل بود پیام میداد : تو آبروی ما هستی. دوستان بنر زدن توی کوچه مون..اما همشون به یه ورم بود..دیگه آدم دوبار یه اشتباه نمیکنه.
ارشدم گرفتم، خدا رو شکر خدارو شکر و هزار مرتبه شکر، از رشته ام راضی هستم و انگیزه ام برگشته ،مشکل کار ندارم ، و همیشه میگم این تغییر فضای دانشگاه باعث شد زندگیم عوض بشه.
بعضی وقتها باید تصمیم گرفت.من سوپر من نبودم...منم گریه کردم ،منم خیلی کم آوردم ،منم حرف شنیدم.اما همیشه میگفتم : خب ول کنم بعدش چیکار کنم؟؟ چیز دیگه ای بلد نبودم.
چیزهایی که من کردم و شما نکنید.
1- ترم 1 دانشگاه به هیچ وجه خراب نکنید..که روی اعتماد به نفستون خیلی تاثیر میزاره.
2- حتما زبان تون قوی کنید.
3- از امکانات دانشگاهتون استفاده کنید که همون کلاسها بیرون خدا تومن پولش هست.
4- قید دختر بازی نمیگم بزنید ،ولی باعث نشه برینی به درستون...دختر همیشه هست خیالتون راحت.
5- مغرور نشید که بدبخت میشید..فکر نکنید رفتید دانشگاه حتما شاخ غول شکوندید. که همین من زد زمین.
خط به خط بالا جز واقعیت نبود. همتون تجربه هایی دارید اینم تجربه من بود. و بدونید اگه درس درست بخونید هم کار هست هم آینده اتون تضمین هست..
یه آدم با سواد خیلی راحت تر کار پیدا میکنه. به حرفهای نا امید کننده بقیه هم گوش نکنید.