♫♫ زیبا ترین پاییزِ من، تسلیم می شم با نگات
من بغض می بینم فقط از لابه لای خنده هات
وقتی سکوت می کنم دارم به گریه می رسم
تقصیر دستای تو شد حالا اگه دلواپسم
از دِی ماه ِ لعنتی دلگیر تر از بهمنم
وقتی که از این خاطره بوی تورو می ده تنم
حالا بلور اشک تو رو بارونی من خیسه
درست وقتی که قلب من توی ثانیه وایمیسه
من از تاریکی چشمات به شب ستاره بخشیدم و
از غرور لبخندت رنگ سادگی و دیدم
قسم به چشمایی که فریاد درد منو می خوند
به روزی که صدای بغض همیشه حبس دل می موند
تو فصل پنجم از شعر شروع تلخ شاعر شو
تو طوفانی ترین روزا حریم امن ساحل شو
برای قلبی که آرامشش نگاه چشماته
شبیه یه شعر تازه از رو قنوت دستاته
واسه مردی که توو فرداش به چشمای تو دل می بست
یه شبگردی که توو روزم پی دستای تو می گشت
تو تصویر یه عشقی که تو غربت روبه روم بازه
منم اون مرد تنهایی که به دستات می بازه
همین که شوق بودن هست تو پستوی یه ویرونه
که بوی دوستت دارم دوباره پر شه توو خونه
زیبا ترین پاییزِ من، تسلیم می شم با نگات
من بغض می بینم فقط از لابه لای خنده هات
وقتی سکوت می کنم دارم به گریه می رسم
تقصیر دستای تو شد حالا اگه دلواپسم
از دِی ماه ِ لعنتی دلگیر تر از بهمنم
وقتی که از این خاطره بوی تورو می ده تنم
♫♫