آبشخور همه خیالهایی که درباره اسکندر پرداخته شده اند روایت ها و گزارش های افسانه ای و مبالغه آمیزی هستند به زبان های پهلوی، سریانی، عربی، ارمنی و جز این ها،که از نوشته های مجعول یونانی به ویژه داستانی خیالی گرفته شده اند که در حدود سال 200 میلادی به دست مرد ناشناسی در مصر نوشته شده و به کالیستن خواهر زاده ارسطو نسبت داده شده است و از همین روی کالیستن دروغین نامیده می شود.متن پهلوی روایت مربوط به اسکندر ترجمه ای بوده است از متن کالیستن دروغین که ظاهرا ماخذ اصلی شاهنامه فردوسی و اسکندرنامه ها قرار گرفته است و شاخ و برگ های اسلامی را به خود راه داده است.یادداشت های کالیستن واقعی که همواره همراه اسکندر بود و رویدادهای روزانه را به صورت تاریخ می نوشت از میان رفته است.
اسکندرنامه پهلوی ظاهرا در اواخر سده 7 یا 8 به سریانی ترجمه شده است.متاسفانه متن پهلوی که در پایان دوره پهلوی ترجمه شده بود از میان رفته است.ترجمه انگلیسی این اثر از ترجمه سریانی انجام گرفته است.ترجمه عربی همین متن سریانی است که با آمیخته های از فرهنگ عربی در سده چهارم هجری دوباره به زبان فارسی برگردانده شد و به اخبار اسکندر شهرت یافت.این ترجمه پایه همه اسکندرنامه هایی قرارگرفته است که به زبان فارسی فراهم آمده اند.از آن میان داراب نامه طرسوسی نیز پرداختی دیگر از افسانه اسکندر.
اسکندرنامه مفصل و 7 جلدی دوره صفوی نیز با نثر زیبا و آب و رنگ ایرانی خود تکیه بر اخبار اسکندری دارد که از عربی ترجمه شده است.البته همخوانی ایت کتاب با روایت های فردوسی و نظامی نیز جالب توجه است.اسکندر ذوالقرنین در این کتاب :
((پهلوانی بی بدیل و مبارزی مردافکن و جوانمردی پاکباز و پیامبری نیک آیین است که از جانب پیامبران سلف نظر کرده شده، و منظور زدودن کفر از صفحه گیتی و نشر اعلای کلمه حق و دین اسلام است.))
منبع : هزاره های گمشده جلد سوم (خشایارشا تا فروپاشی هخامنشیان) دکتر پرویز رجبی
![هخامنش](http://filmestaniha1.xyz/img/cms/هخامنش.jpg)
پی نوشت : نکته بسیار مهمی که باید مورد توجه تاریخ دوستان قرار بگیره اینه که چرا باید اسکندری که تخت جمشید به آتش کشید و فجایع بسیاری به ارمغان آورد اینقدر مورد احترام شاعرها و دانشمندهای ایرانی قرار بگیره تا جایی که نظامی گنجوی یک کتاب کامل برای اسکندر به نظم درآورده و یا ابن سینا و فردوسی از اسکندر اینقدر تعریف و تمجید کردند.
بعد از فروپاشی امپراطوری بزرگ هخامنشی ما با دوره 80 ساله سلوکیان و 472 ساله اشکانیان و 420 ساله ساسانیان مواجه ایم.سلوکیان که تکلیفشون معلوم هست و تا جایی که تونستن برای هلنی کردن ایران تلاش کردند و لی هرگز موفق نشدند حتی بین مورخین خارجی معروف هست که اسکندر ایرانیان شکست داد ولی خودش از لباس ایرانیان شکست خورد و همچنین نباید از نقش تایین کننده پادشاهی پرشکوه و پرصلابت اشکانیان غافل شد.در این گذر تاریخی 1000 ساله و حتی بیشتر (دو قرن اول اسلامی) پادشاهی هخامنشی و کوروش و داریوش و... به دو دلیل به فراموشی گرفتار شده اند :
1. نبود ادب مکتوب به صورت تمام و کمال به طوری که مردم عادی نیز به کتابت روی بیاورند مثل یونانیان و رومیان.
2. از بین رفتن خدای نامه ها و سال نامه ها و کتاب های امپراطوریهای ایران و فاصله 1200 ساله و فراموشی بسیاری از پادشاهان و اعمال گذشتگان در ادب شفاهی مابین توده مردم .
بعد از گذر از 1200 سال نابودی و فراموشی به دلیل رشد و نمو دانشمندها و شاعران ایرانی و رجوع آنها به کتابهای ترجمه شده از یونانی و سریانی و... ایشان به شخصیت بزرگ و مقتدر و کشورگشای به نام اسکندر برخورد کردند که هیچگونه اطلاعات مستقل و ایرانی ازش نداشتند و به دلیل یونانی بودن آن منابع و تعریف و تمجیدهای بسیار زیادی که از این شخصیت صورت گرفته بود وارد فرهنگ عامه و شاهنامه و ... ایران شد.
به همین دلیل هست که تا دههای گذشته به اسکندر ذوالقرنین می گفتند و حتی بعضی از دوستان متعصب به این مطلب که کوروش در شاهنامه نیست پس وجود ندارد تاکید می کنند.
نویسنده : ایرج زمانیان ساعت : 16:20 در 1398/5/9