طرفداری- اگر به تمرینات پیشفصل 1971 بازگردیم، بازیکنان زیادی از بایرن مونیخ بودند که با این بعد از گرد مولر روبهرو نشده بودند. حتی برای آنهایی که با زندگی بمبافکن آشنا هستند، این فصل، فصلی است که کمتر به آن پرداخته شده است. فقط در سن 25 سالگی، مولر 10 گل در شش بازی خود در جام جهانی 1970 به ثمر رساند و در همان سال به اولین بازیکنی از آلمان تبدیل شد که برنده توپ طلا میشود. او پیشتر در سالهای 1967 و 1969 به عنوان بهترین بازیکن آلمان شناخته شد و در همان سالها به اضافه سال 1970 نیز آقای گل بوندسلیگا شد. اما در تابستان 1971، مولر از یک پسر طلایی تبدیل به یک مرد تاثیر گذار تبدیل شد. هوای دوران جوانی رفته بود و با یک سیبیل که جلب توجه میکرد جایگزین شده بود. او به اوج خودباوری رسیده بود و موضوعی که کمتر به آن اشاره میشود، این است که مولر در آن سال یک لایه عضلانی به بدن 72 کیلویی خود اضافه کرد، اگرچه همچنان لاغراندام بود. اما کاتالیست این تغییرات جسمی و روانی چه بود؟
نوشته GLENN BILLINGHAM برای These Football Times | ناکامی او و بایرن مونیخ در فصل 71-1970 و واکنشی که لازم بود داده شود. اگر برای همه بایرنیها دوم شدن در بوندسلیگا و قهرمان نشدن در جام حذفی شکست بود، اوضاع برای مولر کمی پیچیدهتر بود. او علیرغم اینکه 22 گل زده بود، اما نتوانست کفش طلا را به دست بیاورد. لوتار کوبلون با دو گل مولر را جا گذاشت و تعطیلات تابستانی بمبافکن را خراب کرد. اگر قهرمانان معمول فوتبال با موفقیتهایشان شناخته میشوند، مولر باید با واکنشاش نسبت به دوم شدنش شناخته شود. او در تمرینات شخصی پیش از فصل خود که زودتر هم آن را آغاز کرده بود، به سختی تلاش میکرد و اگرچه در آغاز فصل 72-1971 شروعی آرام داشت، اما طوفان او در راه بود. در پایان تابستان، وضعیت او مانند یک پاییز باواریایی بود. پاییزی معروف که در راه بود. در 12 گل اول بایرن مونیخ در آن فصل، او فقط یک بار گلزنی کرده بود و یک ضربه پنالتی هم از دست داده بود. پس از 10 بازی، او چهار گل زده بود و که با آماری که او باید از خود برجای میگذاشت، مایلها فاصله داشت. اما پاییز برای او خوشیمن بود و بهمحض اینکه توانست فرم خودش را بازیابی کند، مانند یک طوفان همه را در نوردید. در اکتبر پنج گل در دو بازی برابر دویسبورگ و هامبورگ به ثمر رساند، نوامبر را با یک هتریک 13 دقیقهای آغاز کرد و در جریان پیروزی 11-1 بایرن مونیخ مقابل دورتموند، چهار گل زد. چیزی که تا همین امروز هم در بوندسلیگا یک رکورد به حساب میآید.
پس از تعطیلات زمستانی، مولر پنج گل از هفت گل بایرن مونیخ مقابل تیم کوبلون، اوبرهاوسن را به ثمر رساند. با شروع نشانههای تغییر فصل از زمستان به بهار، تعداد گلهای مولر از تعداد بازیهایی که انجام داده بود، بیشتر بود. موضوعی که در پایان رقابتهای نفسگیر آن سال هم تکرار شد و فصل بعد هم ادامه پیدا کرد. در ژوئن 1972، بایرن برای سومینبار در تاریخ خودش، قهرمان آلمان شد و مولر اولین بازیکنی شد که در یک فصل بوندسلیگا، 40 گل به ثمر میرساند. پس از بازی برابر آینتراخت فرانکفورت، سرمربی آنها، اریش ربیک گفت که حاضر است دو بکن باوئر را با یک گرد مولر عوض کند. او در صحبتهای خود گفت: «مولر کارهایی میکند که هیچکس در این جهان قادر به انجام دادن آن نیست. تنها راه متوقف کردن او، دستبند زدن به او است.»
درحالیکه آقای گلی او قطعی شده بود، مولر از جایگاه دی روتن قطعی شدن قهرمانی بایرن مونیخ را با برتری 5-1 برابر شالکه نظارهگر بود. او با چهل گلی که زد، نام خودش را در تالار مشاهیر اروپا ثبت کرد و رقابت سایرین بر سر جایگاه دومی بود. او باور داشت که لازم نیست زمانی که بیش از 40 گل زده است، گلهای غیر ضروری بزند. بنابراین بازی نکرد و سایر گلهای خود را برای رقابتهای قهرمانی اروپا (یورو 72) نگه داشت، جایی که آلمان غربی، نفس همه رقبا را گرفت. در همان سال، در کشور همسایه، بلژیک، رقابتهای یورو برگزار میشد. رقابتهایی که با حضور چهار تیم برگزار میشد و تنها سه شهر میزبان داشت. آلمان غربی در دو شهر بازی کرد و مولر در هر دو شهر گل زد. آنها ابتدا با دو گل مولر بلژیک میزبان را شکست دادند و سپس در فینال، مولر باز هم دو گل دیگر به ثمر رساند و آلمان قهرمان شد. چهار گل در دو بازی، آماری فوقالعاده بود و آنگاه فوقالعادهتر میشد که 6 گل او در رقابتهای انتخابی یورو را هم به حساب آوریم. در پایان آن سال، با احتساب تمام گلهای مولر در تمام جامها، او در 100 بازی، 151 گل زد. در پایان فصل، فاینورد از هلند به دنبال او بود، اما او که 12 ماه قبل از تعطیلات خود برای آمادهسازی گذشته بود، نیاز به استراحت داشت و چندی بعد هم پس از بازگشت از تعطیلات، قراردادی بلند مدت با بایرن مونیخ امضا کرد.
ویدیوی قهرمانی آلمان در رقابتهای یورو 1972
معمولاً اکثر فوتبالیستها تشنگی و اعتماد به نفس خود را از همان روزهای اول نشان میدهند، روزهای آغازین فوتبال مولر چیزی دور از یک بازیکن دوستداشتنی بود. فوتبال بازی کردن با قوطیهای فلزی در خیابانهای پس از جنگ نوردلینگن، شهری کوچک در 120 کیلومتری شمالغربی مونیخ، آغاز راه او بود. گرد مولر جوان، فروتن، سر بهزیر و مودب بود و هیچگاه به دنبال نمایش خودش نبود. او توسط یکی از دوستانش، به تیم جوانان TSV Nordlingen پیوست. خندین به کفشهای پارهاش، سرآغازی برای شکلگیری شخصیت او بود. پاسخش؟ گلها. در یک روز در مارس 1963، گفته میشود که او 26 گل در یک بازی به ثمر رساند. در اواسط دهه 60، باشگاه بزرگتر مونیخ متوجه حضور این ماشین گلزنی شد، اما همچنان به خاطر فیزیک او، برای خریدش مردد بودند. بایرن در لیگ دسته دوم جنوب فعالیت میکرد و قاعدتاً پرداخت 4400 مارک آلمانی برای جوانی در سن او، ریسک بزرگی به حساب میآمد. اما در ژوئن 1964، مولر درحالی که 20 ساله بود، اولین قرارداد حرفهای خود را به امضا رساند. در سه ماه اول حضور در بایرن، مولر در هیچ بازیای برای تیم اصلی به میدان نرفت. او با 176 سانتیمتر قد و 90 کیلو وزن، مهاجم 20 ساله جایی در تیم نداشت. وضعیت بدنی او برای سرمربی بایرن، زلاتکو چایکوفسکی نگرانکننده بود و همین عامل نزدیک بود باعث شود او به خانه بازگردد. اما خوشبختانه تحت نظارت دکتر ویلهم نویدکر، چایکوفسکی به او سرانجام در تاریخ 18 اکتبر 1964 بازی داد و لازم به گفتن نیست که او گل زد. یک گل فوقالعاده در جریان پیروزی 11-2 برابر فرایبورگ در فصلی که بایرن مونیخ سرانجام به بوندسلیگا بازگشت و مولر در اولین فصل حضور ثابت خود در ترکیب بایرن مونیخ، در 31 بازی موفق به زدن 39 گل شد تا عملکردی به یاد ماندنی داشته باشد. حضور در بوندسلیگا میتوانست یک چالش بزرگ باشد، اما تعداد گلهای بمبافکن رو به افزایش بود. او در سال 1966 برای اولینبار برای تیم ملی به میدان رفت و در سال 1967، مولر به عنوان بهترین بازیکن فوتبال آلمان و آقای گل بوندسلیگا شناخته شود. دو سال بعد، مولر و بایرن مونیخ اولین قهرمانی خود در بوندسلیگا را جشن گرفتند. سالهایی که آغاز سلطه بایرن مونیخ بر فوتبال آلمان و بوندسلیگا بود.
در راه رسیدن به جام جهانی 1970، مولر موفق شد در شش بازی، نه گل به ثمر برساند. در گرمای مکزیک، او در شش بازی، 10 گل به ثمر رساند، اما آلمان توسط ایتالیا در نیمه نهایی حذف شد. در خانه و خارج از خانه، مولر خوب بازی میکرد. در خانه، آنهایی که نسبت به او شک داشتند، خیلی وقت بود که ساکت شده بودند. مدافعان کاملاً از تواناییهای او آگاه بودند و میدانستند او چه کارهایی میتواند انجام دهد. ناکامی در فصل 71-1970 اما باعث شد یکی از آخرین نقاط ضعف مولر هم از بین برود. او از نظر بدنی خود را به یک بازیکن آماده تبدیل کرد و به مهاجمی تبدیل شد که میتواند از هر دو پای خود استفاده بهینه کند. از آن فصل تا سال 1979 که مولر از بایرن مونیخ جدا شد، او سه بار دیگر قهرمان آلمان شده بود، سه بار دیگر قهرمان جام حذفی شده بود، سه بار قهرمان لیگ قهرمانان اروپا شده بود، یک جام در جام اروپایی کسب کرده بود و مهمتر از همه، در جام جهانی 1974 همراه با آلمان غربی، قهرمان جهان شده بود.
در عرصه شخصی، علاوه بر توپ طلای سال 1970، او دو بار مرد سال فوتبال آلمان شد، هفت بار آقای گل بوندسلیگا شد و دو بار هم کفش طلای اروپا را نصیب خود کرد و البته در جام جهانی هم یک بار آقای گل شد. او 62 بار برای تیم ملی آلمان به میدان رفت و در این مدت 68 بار گل زد. سرانجام اما در سن 34 سالگی، او با قراردادی دو ساله به تیم آمریکایی فورت لودردیل پیوست و در طول یک فصل حضور در آمریکا، موفق شد 38 گل به ثمر برساند. او پیش از آویزان کردن کفشهایش برای یک بازی خداحافظی به مونیخ بازگشت و در سال 1981 برابر المپیاکوس بازی کرد. بازیای که به شکلی طعنهآمیز بدون گل به پایان رسید و پایانی بود بر دوران بهترین مهاجم تاریخ فوتبال آلمان.