طرفداری- یکی از اعضای بنگاه فوتبالی گستیفوت میگوید در ساعات پس از کنارهگیری سرالکس فرگوسن و انتخاب دیوید مویس به عنوان جانشین او، ژوزه مورینیو گریه میکرد! او گریه میکرد!
به این فکر میکنم: زمانی که آنها آنها شما را با یک ساعت معرفی میکنند، به شما گلهای جهنمی میدهند، یک گردنآویز از گلهای روز و یک سیاهچاله از هوا
خولیو کوتاسار، «مقدمهای بر دستورالعمل ساعتهای مچی»
در 8 می 2013، کارمندان گستاو ده کاریراس ده پروفیسیونه دسپورتیوس (Gestao de Carreiras de Profissionais Desportivos)، گستیفوت، بزرگترین آژانس نقل و انتقالات در فوتبال در میان یک هیجان عجیب قرار گرفتند. ژوزه مورینیو مدام به کارمندان زنگ میزد. آنها میشنیدند که او به شکل ناراحتی در طرف دیگر خط فریاد میزند و کلمات را خیلی سریع ادا میکند. کسی که به نظر میرسید بیش از همه تحت تأثیر ماجرای آن روز قرار گرفته است. خبر این بود که سر الکس فرگوسن دیوید مویس را به عنوان جانشین خود در منچستر یونایتد انتخاب کرده بود و این موضوع زلزلهای بزرگ برپا کرده بود. یونایتد، با ارزشترین باشگاه جهان بنابر سهامی که در آن زمان داشت، یکی از بزرگترین امپراتوریهای فوتبال در جهان را داشت و حالا صندلی سرمربیگری این امپراتوری، که در 27 سال شگفتانگیز گذشته توسط سر الکس فرگوسن اشغال شده بود، جایگاهی افسانهای داشت.
خالی شدن جایگاه فرگوسن آرزوی بزرگی بود که بیشترین مدیر برنامههای مرتبط با لیگ برتر آن را به صورت پنهانی در سر خود داشتند. آنهایی که سالها منتظر بودند و خود را آماده کرده بودند تا زودتر از همه این جدایی را پیشبینی کنند و راه خود را به باشگاه باز کنند. خوزخه مندس، رئیس و مالک گستیفوت، بیش از هر مدیر برنامه دیگری با اولدترافورد در ارتباط بود. هیچ مدیر برنامهای بیش از او برای منچستر یونایتد کار نکرده است. هیچکس به اندازه او به تخت پادشاهی منچستر یونایتد نزدیکتر نبود. او به رسانهها به گونهای القا کرده بود که در زمان این اتفاق (جدایی فرگوسن از یونایتد) یک جایگزین برای او آماده شده است. و اگر قرار بود به این بزرگنمایی توسط مندس اعتنا شود، یک نام بیشتر به ذهن نمیآمد، ژوزه مورینیو. مورینیو پیشتر توسط مدیر برنامههایش ترغیب به انجام این کار شده بود و فرگوسن را یک شریک، دوست و مراقب برای خود میدانست. او باور داشت که قهرمانی در دو لیگ قهرمانان اروپا، یک جام یوفا، هفت لیگ در چهار کشور، رزومه خوبی را برای جانشینی مهمترین صندلی مربیگری در جهان فراهم میکند. اما خبر آمد که فرگوسن دیوید مویس را به عنوان سرمربی انتخاب کرده است. موجی از شوک و ناباوری در میان همه به وجود آمد، مویس هیچگاه در هیچ رقابتی قهرمان نشده است!
آن ساعتها، ساعتهای نابودهکنندهای برای ژوزه مورینیو، سرمربی رئال مادرید بودند. زمانی که در شب 7 می مورینیو با آئودی نقرهای رنگ خود وارد هتل شرایتون مادرید میشد، هیچایدهای نداشت که چه اتفاقی درحال رخ دادن است. روی مچ چپ او ساعتی اختصاصی بسته شده بود. ساعتی با مارک deLaCour که روزی آن نوشته شده بود: «من از تبعات تصمیماتم نمیترسم.» ساعتی که با یاقوت کبود و کریستال تزئین شده بود. مورینیو مجذوب ساعتها است. او این ساعت را به خاطر اینکه آن شرکت اسپانسرش شده بود به دست کرده بود، اما خودش میگوید نمیتوان یک شی را همینطوری به مچ دست بست. او تاکید میکند که ساعت باید کاملاً منحصر بهفرد باشد و به دست بیاید. اما پس از شنیدن خبر، او گوشی موبایل خود را برداشت، در حالت نیمهخواب و نیمهبیدار به همه کارمندان شرکت زنگ زد و به دنبال تاییدیه و اخبار موثق بود.
در آن بعد از ظهری که او بر سر تمرین تیم پیش از انجام سیوششمین بازی لیگ برابر مالاگا در سانتیاگو برنابئو بود، کمی بیش از یک فرد ناراحت جلوه میکرد. او میدانست که شهرتش به عنوان یک رهبر کاریزماتیک خدشهدار شده است. چیزی که او علتش را ماندن در چامارتین میدانست. رفتار اسپانیاییها خفهکننده بود. باشگاه هیچگاه در حد انتظار او رفتار نکرده بود و او از دست بعضی از بازیکنانش خسته بود. او به رئیس باشگاه، فلورنتینو پرس گفته بود که آنها غیروفادار هستند. او در یکی از سفرهای تیم، همراه با اتوبوس تیم سفر نکرد و با ماشین شخصی خود به هتل رفت تا در یک رفتار سمبلیک، نشان دهد که راهش را از ترکیب مادرید جدا کرده است. او با بخشی از هواداران افراطی باشگاه به نام «اولترا سورها» ملاقات کرد، کسانی که در نزدیکی شرایتون، بنر 60 فوتی را آورده بودند با مضمون اینکه، ژوزه، ما دوستت داریم. زمانی که بازیکنان میخواستند سوار اتوبوس شوند، یکی از هواداران که پشت بنر بود، شروع به اعتراض کرد و درگیری در میان هواداران مادرید آغاز شد.
کاسیاس! گستاخی کردن را بس کن و گورت را گم کن!
مظنون کاسیاس بود، کاپیتان تیم و یکی از نزدیکترین بازیکنان به بدنه هواداران مادرید. و البته کسی که مورینیو باور داشت منبع نشر اخبار تیم به خارج است و نفوذی غیرقابل کنترل در باشگاه دارد. پرز و مشاورانش ادعا کردند که برای ماهها سرمربی تاکید داشته است که دروازهبان اعمال خرابکارانهای داشته است. وقتی که مظنون اصلی در رسانهها مشخص شد، باشگاه خیلی کم به موضوع واکنش نشان داد. موضوع به تیتر اول روزنامهها تبدیل شد و در رادیو و تلوزیون بحثهای زیادی در اینباره شکل گرفت که چرا فردی که خودش ساکت است، به متهم اصلی توسط بسیاری از هواداران تبدیل شده است. برای تکمیل این فاجعه، مورینیو در همان بعد از ظهر در کنفرانس خبری گفت که کاسیاس توانایی انجام کارهای خرابکارانه برای متزلزل کردن جایگاه سرمربی در تیم را دارد.
همانگونه که کاسیاس میتواند بیاید و بگوید که من به عنوان بازیکن از کار کردن با دل بوسکه یا پلگرینی بیشتر لذت میبردم و آنها را بیشتر سرمربی میدانستم، من هم میتوانم بیایم و بگویم که که از دیگو لوپز بیشتر خوشم میآید و تا زمانی که من مسئول هستم، دیگو لوپز بازی میکند و داستان دیگری نیست.
در آن شب، جو حاکم بر شرایتون تیره و تاریک بود. آنهم درحالیکه از انگلستان خبرهایی در مورد کنارهگیری فرگوسن به گوش میرسید. صفحات آنلاین میرر و سان تصویری منتشر کردند که باعث آشفتگی میشد. مورینیو مطمئن بود که اگر سرالکس فرگوسن میخواست چنین تصمیمی بگیرد، حداقل به او زنگ میزد. اما هیچ اتفاقی نیفتاده بود. بنابر صحبتهای کارمندان گستیفوت، مورینیو در جریان این داستان، نه تماسی دریافت کرده است و نه حتی پیامکی به او فرستاده شده است. ساعات آشوب و نگرانی به او نزدیک میشدند. او تماسهایی گرفت تا مطمئن شود خبر درست است. جزئیات خبر را از دوستان خبرنگار خود در انگلیس مطلع شد. مندس هم در کنار کارمندان گستیفوت از این موضوع مطلع شد، اما هیچگاه جرئت نکرد خودش خبر را به مورینیو برساند و بگوید که شانس او برای جانشینی فرگوسن از دست رفته است. مورینیو قبلتر توسط مصاحبهای از سربابی چارتون مغذب شده بود. زمانی که در سال 2012، از او که یکی از بزرگترین اساطیر منچستر یونایتد است در مورد سرمربیگری احتمالی ژوزه مورینیو در منچستر یونایتد پرسیده شد، او پاسخ داده بود سرمربی منچستر یونایتد کاری که او با تیتو ویلانووا کرد را انجام نمیدهد. اما تا جایی که من فکر میکنم، او مناسب نشستن روی نیمکت منچستر یونایتد نیست.»
او حتی اضافه کرد که سر الکس فرگوسن نیز چندان از مورینیو خوشش نمیآید، اما مورینیو ترجیح میداد چیزهایی را که شخصاً از فرگوسن شنیده است را باور کند. او 50 ساله شده بود و فکر میکرد صلاحیت لازم برای نشستن روی نیمکت منچستر یونایتد را دارد. اما آن شب در مادرید، او احساس میکرد همهچیز تمام شده است. دیگر نه منچستر یونایتدی وجود دارد و نه شغلی رویایی. حالا یک حقیقت در مادرید وجود دارد و در طرف دیگر، دستی که از سوی آبراموویچ دراز شده است. صبح روز بعد، او به مندس زنگ میزند و از او میخواهد پیوسته با منچستر یونایتد در ارتباط باشد. او از مدیر برنامههای خود میخواهد که هرکاری را برای جلوگیری از انعقاد قرارداد میان مویس و یونایتد انجام دهد. اما این یک حرکت از سر استیصال بود. هر دو آنها میدانستند که مورینیو از یک سال پیش توسط مندس به منچستر یونایتد پیشنهاد شده بود. در آن زمان دیوید گیل، مدیر اجرایی منچستر یونایتد در مذاکراتی که با گستیفوت داشته است، از احتمال آزاد بودن مورینیو برای فصل آینده پرسیده است. هرچند که اذعان کرده است که انتخاب اول فرگوسن بنا بر دلایلی پپ گواردیولا است. در گستیفوت یک پیام واضح از یکی از نمایندگان یونایتد ارسال شده بود. «مشکل با مو این است که زمانی که اوضاع بر وفق مرادش نیست، او از قوانین باشگاه پیروی نمیکند، او از قوانین مورینیو پیروی میکند.»
بیشتر از همه، مورینیو نگران اظهار نظرهای عمومی بود. او بر این باور بود که فرگوسن به او کلک زده است و فکر میکرد شاید این رفتار از اعتبار او بکاهد. پس از سالها نمایش و پروپاگاندا، حالا این سرانجام کار شده بود. مورینیو کنار گذاشته شده بود و فرگوسن حتی خبر بازنشستگیاش را شخصاً به مورینیو نگفته بود. برای ختم کردن این قائله، یکی از اعضای گستیفوت پیشنهاد کرد که با همکاری روزنامه پرتغالی رکورد، این موضوع مطرح شود که فرگوسن چهار ماه پیش به مورینیو پیشنهاد این کار را داده است، اما او پیشنهاد را رد کرده است، چراکه همسر او میخواهد در لندن زندگی کند و خود او هم تمایل دارد به چلسی بازگردد. در همین حال، مورینیو در مصاحبهای با اسکای، گفت که فرگوسن نشانههایی از کنارهگیریاش نشان داده بود، اما هیچگاه این مسئله را بیان نکرده بود، چراکه میدانست من میخواهم به چلسی بازگردم. اما این نمایش متناقض هم کمکی به مورینیو نکرد. برای دو هفته پایان فصل، او ناراحت بود و با بازیکنان خود نیز ارتباطی نداشت. برای اولین بار در تاریخ، رسانههای اسپانیایی و پرتغالی از دور وضعیت او را پیگیری میکردند، چراکه میدانستند وضعیت، وضعیت خوبی نیست. در 17 می، رئال مادرید آخرین بازی خود برابر اتلتیکو مادرید را در فینال جام حذفی اسپانیا انجام داد. آمادهسازی برای بازی افتضاح بود. بازیکنان عصبانی بودند و سرانجام بسیاری از موضوعات روشن نبود. حتی وضعیت کاسیاس، یکی از بهترین بازیکنان تاریخ اسپانیا و کاپیتان تیم هم روشن نبود، چه برسد به سایر بازیکنان. آنهایی که شاهد تمرینات تیم در والدیباس بودهاند، میگویند که برای بازیکنان حتی شکست خوردن هم مهم نبود، چون این موضوع به معنای خروج مورینیو از باشگاه بود. در 16 می، سرمربی با یک یک طرح trivote وارد هتل شد. تریوت سبکی از قرارگیری بازیکنان است که مورینیو آن را ابداع کرده است و علاقه زیادی به استفاده از این سبک دارد. در جلسه توجیه تاکتیکی، گفته شد که مودریچ، آلونسو و خدیرا سه بازیکن میانی تیم هستند. این به این معنای بود که اوزیل که خلاقترین بازیکن تیم بود، به سمت راست میرود و بنزما و رونالدو را در مرکز خط حمله تنها میگذارد. آلبیول، راموس و کونترائو نیز در دفاع بازی میکردند و لوپز هم درون دروازه قرار میگرفت. صحبتهای تیمی مورینیو همیشه با التهابی هپینیتوزمیک همراه است. او هر ایدهای که دارد را از مرکز ذهن خودش وارد ذهن بازیکنان میکند و همیشه هم نتیجه میگیرد. اما آن روز این اتفاق رخ نداد. او برای مدت زیادی در دفتر خود تنها بود. همهچیز از دست رفته بود و بازیکنان اعتمادشان را به نسبت به او از دست داده بودند، بهگونهای که اگر او چیزی میگفت، کسی قبول نمیکرد و متوجه نمیشد. یکی از دستیارانش میگوید تنها چیزی که آنجا کم داشت، یک فریاد بود.
اتاق به شکل پرتنشی ساکت بود و سرمربی درحال توضیح موضوعاتی روی تخته بود. چیزهایی که در تمام طول هفته حتی یکبار هم تمرین نشده بودند. موضوعی غیرقابل فهم، اما تکراری در چند ماه گذشته. او به آنها گفت که پس از چندین سال بازی با این سیستم، نیازی به تمرین آن ندارند و باید آن را متوجه شوند. آنها باید خودشان میفهمیدند که چگونه باید در زمین بازی کنند و طبق معمول، سختترین و پیچیدهترین کار بر عهده اوزیل بود. بازیکن آلمانی که اینبار وینگر شده بود و توپ نداشت و زمانی که صاحب توپ میشد هم باید بیشتر در محوطه مرکزی با مودریچ بازی میکرد. بازیکنان باور داشتند که تاکتیک منطقی برابر اتلتیکو، عرض دادن به بازی است، اما با حضور دی ماریا درکنارهها و حضور اوزیل در میانه زمین درحالی که مودریچ در کنار خدیرا در عقب زمین بازی کند. اما سرمربی باور داشت که مودریچ توانایی فیزیکی برای بازی در عقب زمین را ندارد و خدیرا باید ستون اصلی تیم در عقب زمین باشد. هیچکس علیه نقشه بازی تیم صحبت نکرد. مدتها بود که راه ارتباطی میان رهبر و بازیکنان، یکطرفه بود. هرچند اینبار بازیکنان گیج بودند. آنها نمیدانستند برای چه خدیرا باید برابر اتلتیکو مادرید تا آن حد عقب بازی کند، برابر اتلتیکویی که به سختی به مادرید حمله میکند، اما با اینحال، همه تصمیمات را پذیرفتند.
برای باشگاهی با بیشترین بودجه در جهان، قهرمانی در جام حذفی اسپانیا کمترین هدف بود. اما با توجه به میزبانی آنها و از دست رفتن فرصت قهرمانی در لیگ و لیگ قهرمانان اروپا، این آخرین فرصت برای پایان آبرومندانه فصل بود. فینال برابر اتلتیکو ماردید در چارمارتین از جهاتی یک بازی دو سر باخت برای رئال مادرید بود. از زمانی که این شوخی توسط مدیر تیم پس از شکست بارسلونا در نیوکمپ و صعود به فینال مطرح شد که فینال در برنابئو برابر اتلتیکو مانند مشت زدن به یک کیسه بوکس، جالب خواهد بود. بهای بلیتها که مبلغی ثابت شده توسط فدراسیون فوتبال اسپانیا است، یک رکورد جدید زد. علیرغم بحران اقتصادی، قیمت هر قطعه بلیت برای این بازی چیزی بین 50 تا 275 یورو بود. این درحالی بود که قیمت بلیت برای تماشای فینال جام حذفی انگلیس بین 53 تا 136 یورو، برای تماشای فینال جام حذفی آلمان بین 35 تا 125 یورو و برای تماشای فینال جام حذفی ایتالیا، 30 تا 120 یورو بود. بنابراین در آن بعد از ظهر، انتظار میرفت که صندلیهایی خالی بمانند. رونالدو ارسال مودریچ از روی نقطه کرنر را با یک ضربه سر به گل تبدیل کرد. رئال مادرید در دقیقه 14 با نتیجه 1-0 پیش افتاد. اما پس از آن، تیم به شکل محافظهکارانهای به دنبال حفظ نتیجه رفت. اتلتیکو سابقه پیروزی برابر رئال مادرید در فینال جام حذفی را داشت، اما حالا به نظر میآمد کار بسیار سخت است. اما درحالی که اتلتیکو مادرید 40 درصد مالکیت توپ را بر عهده داشت، سیستم مادرید ناکارآمد نشان میداد. اوزیل از مدار بازی خارج شده بود، خدیرا در متصل کردن طرفین زمین ناکام بود و روی اشتباه آلبیول، در همان نیمه اول، کوستا گل تساوی را به ثمر رساند. بعدتر نیز پس از پایان بازی با نتیجه 1-1، در وقتهای اضافه، ضربه سر میراندا روی اشتباه دیگو لوپز وارد دروازه رئال مادرید شد تا کار تمام شود. آلبیول در بازی جایگزین پهپه شده بود. بازیکنی که خواهان رفتار محترمانهتر با کاسیاس شده بود و به همین دلیل، در این بازی، روی سکوها قرار گرفته بود. این یک محاکمه عمومی بود. مورینیو در اینباره گفت: «برای یک بازیکن 31 ساله احتمالاً آسان نیست که ببیند یک پسر 19 ساله (واران) درحال پیشی گرفتن از اوست. اما این قانون زندگی است.»
اما واران در شب فینال مصدوم بود. با اینحال، پهپه حتی روی نمیکت هم قرار نگرفت. آلبیول که چندین ماه بود بازی نکرده بود، در ترکیب قرار گرفت و بنابر گفته بسیاری از بازیکنان، مورینیو اینجا هم ثابت کرد که بالاتر از مسائل فنی، وفاداری برای او ارزش بیشتری دارد. زمانی که داور مورینیو را به علت اعتراض کردن اخراج کرد، پهپه سمت نیمکت آمد و در یک آشفتگی کامل، خودش را به محوطه فنی رساند. کارانکا، دستیار مورینیو که در تمام طول روز گیج بود، نمیدانست باید چه کار کند. در نهایت رئال مادرید با باخت بازی را تمام کرد و مورینیو برای دریافت مدال از دستان پادشاه خوان کارلوس، حتی به جایگاه هم نیامد. کارانکا با حالت شرمساری مدال او را گرفت، درحالیکه مورینیو درحال به راه انداختن طوفانی در کنفرانس مطبوعاتی بود. او در آخرین حرفهایش به عنوان مربی رئال مادرید، در فصلی که هیچ جامی نبرده بود، گفت که این بدترین فصل دوران زندگیاش بوده است و بدین ترتیب به سه سال پر فراز و فرود در رئال مادرید، پایان داد.