مطلب ارسالی کاربران
معرفی فیلم سینمایی رزم ناو پوتمکین
کارگردان سرگئی آیزنشتاین
تهیهکننده جاکوب بلیوخ
نویسنده نینا آگاژانوا نیکلای آسی یف سرگئی آیزنشتاین سرگئی ترتیاکوف بازیگران الکساندر آنتونف ولادمیر بارسکی گریگوری الکساندرف میخائیل گورونوروف آندری فایت
فیلمبرداری ادوارد تیززه
تدوین سرگئی آیزنشتاین
محصول 1925
خلاصهٔ داستان موضوع فیلم شورش ملوانان رزمناو پوتمکین در سال ۱۹۰۵ علیه افسران تزار مافوق خود در جریان انقلاب ۱۹۰۵ روسیه و همراهی مردمان با آنها میباشد. فیلم از پنج فصل (اپیزود) تشکیل شدهاست: «مردان و حشرهها» که مقاومت ملوانان به علت اینکه به آنها گوشت فاسد داده میشود را نشان میدهد. «نمایش در بندر» شورش ملوانان و کشته شدن رهبرشان واکولینچوک را به نمایش میگذارد. «مردی مرده برای عدالت فریاد میزند.» جنازهٔ واکولینچوک توسط مردم ادسا تشییع میشود. «پلکان اودسا» که سربازان تزاری مردم اودسا را قتلعام میکنند. «تسلیم سربازان» سربازان به شورشیان میپیوندند. سکانس پلکان اودسا صحنه قتلعام مردم توسط سربازان تزاری بر پلکانهای پوتمکین. این فیلم فصلی معروف به نام «پلکان ادسا» دارد. این فصل مورد تقدیر یکی از معدود فصلهایی است که به صورت مجزا مورد تکریم منتقدان و دوستداران سینما قرار گرفتهاست. در این فصل که به پلههای پریمورسکی یا پلکان پوتیومکین نیز مشهور است، سربازان کازاک روسی با تونیکهای تابستانی خود صفی ماشینوار و هماهنگ تشکیل میدهند و به مردم عادی ادسا شلیک میکنند که در میان آنها یک پسر جوان نیز دیده میشود. در انتهای این فصل یک مادر که بچهای را در یک کالسکه حمل میکند نیز مورد اصابت گلوله قرار میگیرد و وی کالسکهٔ بچه را به میان جمعیت فراری که از پلهها پایین میروند هل میدهد. فیلمهای زیادی به این فیلم و فصل پلکان ادسا ادای دین کردهاند. از این جملهاند: پدرخوانده اثر فرانسیس فورد کاپولا، تسخیر ناپذیران اثر برایان دپالما، جنگ ستارگان اپیزود سوم: انتقام سیث اثر جرج لوکاس. نکتهٔ آخر اینکه تمام وقایعی که روی پلکانهای اودسا اتفاق میافتند، به احتمال زیاد زاییدهٔ تخیل قوی آیزنشتاین میباشند. تئوری مونتاژ هرچند آیزنشتاین این فیلم را به عنوان یک تبلیغ (پروپاگاندا) انقلابی ساخته بود، ولی در حقیقت این فیلم وسیلهای شد تا وی تئوری مونتاژ خود را به بوتهٔ آزمایش بگذارد. وی یکی از چند درس خواندهٔ مکتب کولشوف بود که میخواست تئوری مونتاژ را امتحان کند. این تئوری بهطور خلاصه بیان میکند که چگونه میتوان با استفاده از عناصری ساده دلسوزی (سمپاتی) مخاطب را به دست آورد و بتوان کاری کرد که وی با یک گروه مشخص از طرفین فیلم (دراینجا ملوانان شورشی) همذات پنداری کند و از گروه دیگر (قزاقهای تزاری) متنفر باشد. بهترین مثالها برای این تئوری در فصل پلکان ادسا آورده شدهاند. برای مثال در صحنهای که سربازان به بالای پلکان میرسند و صفوف منظم آنها که بوسیلهٔ سایههایشان قطع گردیدهاست، تداعیکنندهٔ شکل اریبی پلکان نیز هست. یا وقتی که مادر تیر میخورد به نحو عجیبی سرش را میچرخاند و سپس فیلم به چرخش چرخهای کالسکه قطع (کات) میگردد.
به مناسبت بیستمین سالگرد واقعه ی تظاهرات خونین ۱۹۰۵، حزب بلشویک دستور ساختن فیلمی را به آیزنشتاین جوان داد. در آن واقعه، در نهم ژانویه ی ۱۹۰۵، عده ای از مردم در سکوت و در حالی که تصاویر تزار نیکلای دوم را حمل می کردند، به سمت مرکز شهر سن پترزبورگ حرکت کردند. مردم طوماری برای تزار می بردند تا او به وضعیت و مشکلات آنان رسیدگی کند. اما به محض این که معترضین به قصر زمستانی تزار رسیدند، قزاق های گارد سلطنتی به روی مردم آتش گشودند. در این حادثه، بیش از ۱۰۰۰ نفر به قتل رسیدند. کارشناسان سیاسی، این اتفاق را از جرقه های اولیه و مهم انقلاب ۱۹۱۷ می دانند. به هر حال: آیزنشتاین برای ساخت فیلم و تجلیل از مردم انقلاب گر، داستان واقعی حادثه ای که در کشتی پوتمکین رخ داده بود را انتخاب کرد. فیلم این گونه شروع می شود که در رزمناو پوتمکین با ملوانان به شدت بدرفتاری می شود. روزی که ملوانان متوجه می شوند گوشتی که به عنوان غذا به آن ها داده شده است، فاسد است، شورشی را شروع می کنند که ابتدا با سرکوب از طرف بالادستی ها رو به رو می شود، ولی ملوانان به شورش ادامه می دهند و ناخدا و همکارانش را به دریا می اندازند. وقتی رزمناو به شهر ادسا نزدیک می شود، مردم شهر که از جریان شورش مطلع شده اند، از آن حمایت می کنند و به خیابان ها می ریزند، ولی توسط نیروهای تزار سرکوب می شوند. رزمناو به دفاع برخاسته و نیروهای تزار را سرکوب می کند و در نهایت از شهر خارج می شود. فیلم رزمناو پوتمکین البته در همه جا نمایش واقعیت نیست. اصلاً در واقعیت ماجرای کشتی پوتمکین با شکست ملوانان به پایان رسید. اما فیلم در نهایت پیروزی ملوانان را به تصویر می کشد که نشانی است از پیروزی انقلاب ۱۹۱۷ روسیه. بنابراین آیزنشتاین کار را از بررسی تظاهرات ناکام ۱۹۰۵ فراتر می برد و به انقلاب ۱۹۱۷ می رسد. نمادپردازی های فیلم آشکارتر از آن هستند که قابل انکار باشند. ناخداهایی که سکان هدایت کشتی را به عهده دارند، ملوانانی که در واقع “آن ها” دارند کشتی را به پیش می برند، ولی از سوی اقلیت بالادستی شان مورد ظلم واقع می شوند و در نهایت پیروزی شورش که باعث می شود خود ملوانان هدایت کشتی را به عهده بگیرند، همه و همه اشاره هاییست به انقلابی که باعث شد “خود مردم” سرنوشتشان را در دست بگیرند. رزمناو پوتمکین از لحاظ تدوین هم یکی از مهم ترین آثار تاریخ سینما به شمار می رود. چرا که آیزنشتاین با این فیلم نوعی از تدوین را که به نام خود او هم معروف است، به همگان نشان داد و تثبیت کرد. این نوع تدوین به این صورت است که با نمایش یک شیء و سپس قطع به یک وسیله ی دیگر، می توان حسی در تماشاگر به وجود آورد که مستقیماً به هیچ کدام از آن دو جسم ربطی نداشته باشد. در این فیلم، به خصوص در سکانس پلکان ادسا که یکی از مشهورترین و زیباترین سکانس های تاریخ سینما است، این نوع تدوین را مشاهده می کنیم.رزمناو پوتمکین به دلیل گرایشات و شعارهای کمونیستی شدیدش در بسیاری از کشورها توقیف شد و در کشورهایی هم با حذفیات فراوان اجازه ی نمایش گرفت. از دهه ی ۵۰ بود که فیلم در همه جای جهان کشف شد و امروزه در اکثر نظرسنجی ها، در میان بهترین فیلم های تاریخ سینما جای می گیرد. تأثیر رزمناو پوتمکین بر سینمای شوروی را می توان از این جمله ی جرج آلتمن دریافت که گفت: “سینمای شوروی با پوتمکین، چهره ی واقعی خود، یعنی بیان قدرت جمع، گروه و جنبش توده ای را پیدا کرد”.