مطلب ارسالی کاربران
معرفی فیلم سینمایی طناب Rope
کارگردان:آلفرد هیچکاک
نویسنده:پاتریک همیلتون
بازیگران:جیمز استوارت جان دال. فارلی گرانگر جوآن چندلر سردیک هاردویک کونستانس کولیر داگلاس دیک ادیث اوانسون دیک هوگان سدریک هاردویک
موسیقی:لئو فرانک فروبستین فرانسیس پولنک. دیوید بادولف
فیلمبرداری:ویلیام وی. اسکال جوزف ولنتاین تدوین:ویلیام اچ. زیگلر
یک فیلم جنایی-روانی فیلم هیجان انگیز آمریکایی به کارگردانی آلفرد هیچکاک، محصول سال ۱۹۴۸ است که بر اساس اقتباسهای هیوم کرونین و آرتورلائورنتس از رمانی با همین نام، نوشتهٔ پاتریک همیلتون که در سال ۱۹۲۹ در آمریکا منتشر شدهاست، تولید شد. این فیلم توسط آلفرد هیچکاک و سیدنی برنشتاین به عنوان اولین محصول مؤسسه سینمایی آتلانتیک تصویر در آمریکا به ثبت رسده است. این فیلم با بازی جیمز استوارت، جان دال و فارلی گرانگر، اولین فیلم رنگی آلفرد هیچکاک است که بدون توقف دوربین ضبط شدهاست و پس از پایان ضبط، هیچ گونه ویرایشی روی آن صورت نگرفتهاست و از این نظر به عنوان یک رکورد در تاریخ سینمای جهان به ثبت رسیدهاست که پس از قایق نجات، دومین فیلم با تنظیمات محدود توسط آلفرد هیچکاک بهشمار میرود. در روایتی دیگر گفته میشود ایدهٔ اصلی این فیلم برگرفته ازداستان واقعی زندگی و به قتل رسیدن بابی فرانک ۱۴ ساله در سال ۱۹۲۴ توسط ناتان لئوپولد و ریچارد لوب دانشجویان دانشگاه شیکاگو الهام گرفته شدهاست. روند تولید فیلم: این فیلم یکی از تجربیترین و جالبترین آثار آلفرد هیچکاک است که در آن آزمایشهای گوناگوی توسط کارگردان صورت گرفتهاست و هیچکاک در آن یک مجموعه عوامل را برای روند تولید به کار گرفتهاست، که خود از آن با عنوان «جعبهٔ تولید فیلم» یاد کردهاست. رها از بسیاری از تکنیکهای استاندارد تولید فیلم، صحنههای طولانی گسست ناپذیر تصویر برداری شده در طناب، هیچ گونه خللی به روند تولید وارد نساختهاست و این در حالی است که شاتهای طولانی این فیلم، بالغ بر ده دقیقه به طول انجامیدهاست.مثل قالب کارهای کارگردان تلفیقی ازهنر و سرگرمی است.این تفاوت که تجربه اولین فیلم رنگی هیچکاک است در فضایی بسته اتفاق می افتد. و همین کار، فضای فیلم را به تله تاتر نزدیک می کند. در فضایی این چنینی که نمی توان از لوکیشن ها ی متفاوت استفاده نمود(به سبب طرح وموضوع) فضای صحنه و طراحی صحنه ایجاد مزیت می کند. سکانس های نسبتا طولانی در روایت کار یکی از عنصرهای مهم فیلم است. در شروع فیلم یک نوع آشنایی بعد از اتفاق و شبیه به فضای داستان کوتاه است.دقیقا رابطه ی بین داستان کوتاه و این فیلم در همین شروع ها و تعلیق هاست که سعی شده است با ایجاد تعلیق در میانه ی فیلم به وفور حس سرگرمی را ایجاد کند.ابته ناگفته نماند که بیشتر کارهای کارگردان در گرو همین تعلیق هاست. و در این فیلم در این کار چندان موفق نبوده است. ارجاع های دیالوگ ها از دیگر مسایلی است که یکی از دغدغه های کارگردان به شمار می رود.به طور مثال در اوایل فیلم دیالوگ "مثل امضایی که نقاش پای تابلو می زنه"در همین حین دوربین به طور نا هنجار ی سعی در نشان دادن نقاشی روی دیوار می کند که یک امضا پایین آن است و ذهن مخاطب از اینکه به سمت هنر نقاشی سوق می یابد قابل توجه است ولی هیچ ارجاعی برای این نقاشی در طول فیلم وجود ندارد. و البته تلاش برای بسط دادن نقاشی به فضای کار و این شاید می تواند دلیلی بر طراحی صحنه وفضای محدود کار باشد.البته موضوع فیلم نیازی به لوکیشن های زیاد ندارد. از نقاط ضعف کار عدم توفیق در تغییر سکانس هاست که تنها با بردن دوربین بر کت پوشیده شده ی بازیگران فضا را عوض می کند و این شیوه چند بار مورد استفاده قرا می گیرد.که خود تنبلی کارگردان را در خلاقیت برای تغییر صحنه ها نشان می دهد. فیلم سعی زیادی بر ایجاد روانشناختی کار در پرداخت شخصیت ناهجار فیلم دارد که اگر بخواهیم در موفقیت و یا عدم موفقیت این شیوه صحبت کنیم می توانیم از دید کارگردان به این قضیه نگاه کنیم. ضعف در نشان دادن شخصیت مضطرب دارد.نه به این مضمون که زیاده روی در ضعف شخصیت و نه این بلکه دوربین هنگامی که اظطراب "براندون" بیش از بیش زیادتر است مشغول به تصویر برداری از دیگر شخصیت هاست ولی قوتی که در رابطه با مساله ی پیانو برای اندکی سرپوش گذاشتن بر قضیه و ساعتی که روی پیانو قرار می گیرد اندکی از تشویش فرد را به مخاطب منتقل می کند. نکته ی دیگر تک محور بودن شخصیت های پیر زن فیلم که یکی دغدغه ی کلوچه را دارد و دیگری طالع بینی تلاش برای افراطی نشان دادن این دو تا اندازه ای موفق بوده و از عوامل مناسب و جانبی داستان به شمار می آید البته در برخی مواقع زیاده روی از این صفت ها (طالع بینی و کلوچه)خسته کننده می شود. به علاوه برداشت شخصی نویسنده از نظریه نیچه نیز در کار مشهود است البته تلفیقی نگاه کردن به نیچه در این کار چندان مناسب نیست. در مجموع فیلم به خوبی نتوانسته از طراحی صحنه نهایت استفاده را ببرد. همچنین فیلم برداری کار و عدم نمایش اکثر فضاهای خانه این سستی را در کارگردانی کار نشان می دهد.به علاوه دستچپاچه گی نا گهانی شخصیت قاتل خونسرد در مواجه با مدیر مدرسه به دلیل نداشتن پیشینه بسیار نابلدانه و مبتدی وار است.همچنین درگیری ذهنی جنایت و امر توجیه آن از دید شخصیت ها در یک گفت وگو این مساله را روشن می کند که نویسنده سعی بر ایجاد اتفاق می کند و بعد از ایجاد اتفاق تلاش می کند که علت آن را توجیه کند که در این کار چنان که ذکر شد موفق نبوده است. در کل فیلم با چند صحنه روایت آرامی از نظر عینی را دنبال می کند و نتوانسته آشوب و هیجان را به غیر از یک صحنه به مخاطب القا کند.