مطلب ارسالی کاربران
ایا اون عزراییل بود ؟ - افسانه 8 واقعی یا شاید هم نه بستگی به دیدگاه شما داره .
دوستان این مطلب و یه چند تا دیگه فردا میذارم وقضیه روجمع میکنم . بعضی ها خوششون نمیومد و بعضی ها به ما اخطار دادند . وگرنه قراربود تا 40 یا 30 تا هم برم. دوتان این قضیه رو یه جا خونده بودم مال 7 سال پیشه . داستان کلیش یادمه اما جزییاتش یادم نیست. اما داستان = این مطلب اولین بار میگوید. او سفیر سابق کشور - دوستان اینو یادم نیست یا مال الجزایر بود یا نیجریه - در انگلیس بود . او میگوید وقتی شب اول رسیدیم انگلیس خسته بودم تصمیم گرفتم برم خونه دوستم استراحت کنم- توجه او نگفت خونه دوستش در داخل شهر بوده یا دور از شهر- یهو بخاطر صدایی عجیب از خواب بیدار شدم دیدم صدای نعره ای وحشتناک مییاد . علت بیدار شدنم همین صدا بود . پنجره را بازکردم دیدم پیرمردی نه چندان زیبا تابوتی را با خود حمل میکرد و صدای ترسناکی از خود نشون میداد. خلاصه اینکه این خاطره را به یادم سپردم . بعد از چند ماه در محل کار هنگامی که خواستم سوار اسانسور بشم دیدم همان موجود و پیرمرد در داخل اسانسور هستش.به همراه تابوت ترسیدم و سوار اسانسورنشدم. کمی بعد چند نفر از همکارانم وارد شدند . ناگهان به طرز عجیب غریب اسانسور سقوط کرد تمام همکارانم کشته شدند . از ان به بعد دیگه نه فرد یا موجود را ندیدم. فرضیه من بر دوحالت هستش . یا بخاطر کارهای خوبی که کرده بود خداوند یه فرشته را برایش نشانه گذاشت و باعث شد مرگش عقب بیفتد . یا واقعا خود عزراییل بوده که بازهم بخاطر کار خوب خودش اومده بهش هشدار بده . و مرگش رو عقب بندازه . این مصاحبه این سفیر با یه مطبوعات بود .