مطلب ارسالی کاربران
معرفی سینمایی در یک شب اتفاق افتادIt Happened One night
کارگردان و تهیهکننده: فرانک کاپرا
نویسنده : ساموئل هاپکینز آدامز رابرت ریسکین بازیگران: کلارک گیبل کلودت کولبرت. والتر کانلی آلن هیل
موسیقی: هاوارد جکسون لوئیس سیلورز
فیلمبرداری: جوزف واکر
تدوین : جین هولیک
محصول: 1934
جوایز: این فیلم در سال 1934 اولین فیلمی لقب میگیرد که پنج جایزه اسکار (بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین نویسنده، بهترین بازیگر نقش اول مرد و زن) را به خود اختصاص میدهد این فیلم همچنین در سالهای 1993 و 2013 نیز جوایزی را دریافت میکند . خلاصه داستان: دختر شاد و ملوس خاندان "اندروز" به نام "الی" علیرغم مخالفت پدر قصد دارد با شاهزاده "وستلی" که مرد جدی و خشکی است ازدواج کند و برای این منظور مجبور به فرار از دست پدر میشود، از آنجایی که پدر "الی" شخص ثروتمند و معروفی است این خبر توسط رسانهها داغ میشود. پیتر وارن خبرنگار تازه اخراج شدهٔ روزنامه او را در حین فرار دیده و تصمیم میگیرد از این اتفاق یک مقالهٔ اختصاصی برای اثبات تواناییهای خود تهیه کند. در این فیلم به دیوار اریحا اشاره میشود که در کتاب مقدس به داستان یوشع نبی و تسلط بنی اسرائیل بر کنعان اشاره دارد، در این داستان بنی اسرائیل پس از نبرد هفت روزهٔ اریحا با نواختن شیپوری دیوارهای اریحا را تخریب کرده و شهر را تصاحب میکنند . گفتگوها: الی (کلودت کولبرت): خیلی در موردش اطلاعاتی ندارم به جز اینکه دوسش دارم. خلاصه داستان: پیتر وارن خبرنگار صاف و سادهای است که با هدف اثبات تواناییاش به مدیر نشریهای که او را اخراج کرده دختر فراری مرد ثروتمند شهر را تعقیب میکند تا گزارش اختصاصی خود را در موردش بنویسد "الی اندروز" دختر پرانرژی و کم تجربهای است که در مواجهه با دنیای فرار خود بسیار بیدفاع به نظر میرسد پیتر در ابتدا مخفیانه به تعقیب او میپردازد و سعی میکند از او حمایت کند ولی هنگامیکه به دلیل تمام شدن پولشان مجبور میشوند شب در یک اتاق بخوابند حقیقت را فاش میکند و به الی قول میدهد که او را پیش شاهزاده وستلی در نیویورک برساند پیتر بسیار شریف و باوجدان است و در هنگام خواب بین خودش و الی دیوارهایی از پتو میکشد که آنرا دیوارهای اریحا مینامد کمکم علاقهای بین پیتر و الی شکل میگیرد. پدر الی که بسیار نگران است طبق یک آگهی روزنامه جایزه هنگفتی برای یافتن الی قرار میدهد، پیتر که میخواهد الی را از دست جایزه بگیرها برهاند او را از جاده اصلی نیویورک خارج نموده و به بیراهه میزند، کمکم پول آنها تمام شده و آنها گرسنه میمانند ولی در کنار یکدیگر شاد و خوشحال به نظر میرسند. الی با شنیدن روش خاص زندگی پیتر رویای خود را نه در ثروت شاهزاده وستلی بلکه در هیجان زندگی با پیتر میبیند اما پیتر به دلیل اختلاف طبقاتی و عدم امکان تأمین مالی او را از خود دور میکند. شب الی در خواب است که پیتر با نقشهای او را ترک میکند، او تصمیم میگیرد داستان فرار الی را به ازدواج خودش با او و ناکامی شاهزاده وستلی پیوند زده و این مقاله را پیشاپیش به روزنامه بفروشد تا پول لازم برای کسب جسارت خواستگاری از الی به دست آورد. پیتر مجبور است تا صبح برای تایپ مقاله زمان بگذارد تا پول را از روزنامه دریافت کند، در این میان دخترک که از تنهایی خود ترسیده و از بازگشت پیتر ناامید است با کینگ وستلی تماس گرفته و او هم خیلی زود برایش یک مراسم مجلل ازدواج فراهم میکند. روز ازدواج الی خوشحال نیست، پدر متوجه میشود و پس از تحقیقات متوجه میشود که پیتر گزینه بسیار مناسبی برای ازدواج با دخترش است، اما یک سوتفاهم الی را از پیتر متنفر میکند. پدر آخرین تلاشها را در هنگام همراهی او تا محراب عقد انجام میدهد و نهایتاً دختر را راضی میکند تا عروسی را رها کرده و بگریزد. در سکانس ماقبل آخر پدر الی خوشحال و سرمست چک هنگفتی به کینگ وستلی برای جبران خساراتش داده و دستور ازدواج پیتر و الی را صادر میکند. در سکانس آخر الی و پیتر در مهمانخانهای محقر نظیر آنچه در طول فرار خود در آن اقامت داشتند رفته و با نواختن یک ساکسفون به معنی بوق پایان نبرد اریحا برای اولین بار دیوار اریحا را فرو میریزند.
نکاتی که احتمالا درباره « در یک شب اتفاق افتاد » نمی دانید : کلارک گیبل مجسمه اسکارش را که برای بازی در این فیلم دریافت کرده بود به کودکی اهدا کرد و گفت که او صاحب این مجسمه نیست. با اینحال آن کودک پس از مرگ گیبل مجسمه را به خانواده وی بازگرداند. « یک شب اتفاق افتاد » نخستین فیلمی است که برنده تمام جوایز مهم سینمایی سال شده است. این جوایز عبارت بودند از بهترین فیلم، بهترین بازیگری نقش اصلی مرد و زن، بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه. کلودت کالبرت از درآوردن لباسش در مقابل دوربین در این فیلم خودداری کرد. کالبرت یکبار به یکی از دوستانش درباره فیلم گفته بود : « بازی کردن من در بدترین فیلمی که تابحال در آن حضور داشتم به پایان رسید! » « یک شب اتفاق » افتاد فیلم محبوب آدولف هیتر و جوزف استالین بود. کمپانی MGM برای تنبیه کلارک گیبل به دلیل رابطه اش با جوآن کرافورد، وی را برای بازی در فیلم « یک شب اتفاق افتاد » به کمپانی کلمبیا پیکچرز که در آن زمان وضعیت مالی مناسبی نداشت قرض داد! اولین ملاقات کلارک گیبل و فرانک کاپرا زمانی اتفاق افتاد که گیبل به شدت تحت تاثیر مشروبات الکلی بود و اختیاری بر رفتارش نداشت! این دو بعدها دوستان صمیمی شدند. رابرت مونتگمری بازی در نقش اصلی فیلم را رد کرد و گفت فیلمنامه این فیلم بدترین چیزی هست که در عمرش خوانده! بت دیویس علاقه زیادی به بازی در نقش الی داشت اما برادران وارنر حاضر به قرض دادن او به کلمبیا پیکچرز نشدند. کاپرا گفته بود که کلودت کالبرت شصتمین بازیگر زنی بود که پیشنهاد بازی در نقش اصلی فیلم به او داده شده بود! کالبرت در نهایت از روی اکراه بازی در این فیلم را پذیرفت با این شرط که دستمزدش دو برابر شود و کاپرا تضمین کند که وی تنها در 4 هفته فیلمبرداری را به اتمام خواهد رساند. هیچکدام از عوامل ساخت فیلم در حال حاضر در قید حیات نیستند. آخرین بازمانده فیلم کلودت کالبرت بود که در سال 1996 در سن 92 سالگی درگذشت. خود فرانک کاپرا در یک سکانس به عنوان مسافر در اتوبوس دیده می شود. در سال 2006 مجله پریمر از این فیلم به عنوان یکی از 50 فیلم برتر تاریخ سینما یاد کرد. در سال 1996 استیون اسپیلبرگ اسکار کلارک گیبل را خریداری کرد و آن را تحویل آکادمی اسکار داد تا از استفاده ابزاری از آن در تبلیغات جلوگیری نماید. کلودت کالبرت فکر می کرد که در آن سال اسکار قطعا به بت دیویس خواهد رسید بنابراین به مراسم اسکار نرفت. کاپرا کارگردانی بزرگ است که ده نفر از بازیگرانی که با وی در فیلمهایش همکاری کرده بودند برای نقشآفرینی خود نامزد دریافت جایزهی اسکار شدند. از آن جمله میتوان به گری کوپر، جیمز استوارت، کلارک گیبل و کلادت کلبرت اشاره کرد که کلبرت و گیبل موفق به دریافت این جایزه شدند. فیلم یک شب اتفاق افتاد برای فرانک کاپرا فیلم خوشیمنی بود. چون بعد از آن با فاصلهی یک سال در میان برندهی جایزهی بهترین کارگردانی اُسکار شد. در سال ۱۹۳۷ برای فیلم آقای دیدز به شهر میرود و در سال ۱۹۳۹ برای فیلم نمیتونی با خودت ببریش مجسمهی طلایی اُسکار را به خانه برد. کاپرا با دریافت ۳ جایزهی اسکار در دههی ۳۰ میلادی از پُرافتخارترین کارگردانان این دهه به شمار میرود. بهطوریکه جان کَسویتز (بچهی رزماری) دربارهی کاپرا چنین گفته است: «شاید امریکایی در دههی ۳۰ وجود نمیداشت، شاید همهی اینها بهخاطر فرانک کاپرا بود.