اختصاصی طرفداری- تا قبل از اتمام لیگ و اتفاقات فینال جام حذفی در اهواز، فوتبال ایران به خیال هوادارانش به لیگی تبدیل شده بود که رقابت در آن زیاد است. خوشتیپهای صدا و سیما به قصد بالا بردن مخاطبانِ اپلیکیشن خود، حسابی تنور لیگ را داغ میکردند. تیمها همه تاکتیکی، ورزشگاهها همه منظم و همه سر جای خود. در کنارش از محدودیت و بعضی تخلفات هم صحبت میشد. همان نوک کوه یخ. اما هر چه بیشتر فرو رفتیم، فهمیدیم که لیگ ما نه تنها پیشرفت نکرده که دیگر باتلاق است. مروری داریم بر جنبههای مختلف لیگی که گذشت تا ببینیم این پیشرفت آیا وجود داشت و اگر نداشت تا چقدر پسرفت کردهایم؟
فنی
پس از ۳۰ بازی، بهترین مهاجم ما یعنی کیروش استنلی ۱۶ گل زده است. مهاجمی که مشخصا در سطح بهترین مهاجم یک لیگِ پویا نیست. قهرمان امسال از ۳۰ بازی به ۱۳ تساوی رسید . حدود ۴۳٪ از بازیها. دقیقا همین آمار را تیم دوم لیگ هم دارد. بهترین پاسور لیگ، تنها ۸ پاس گل داده است. بهترین پاسور سرخآبیها تنها ۵ پاس گل در ۳۰ هفته داده است. یعنی هر دو تیم پایتخت بهترین پاسوری که توانستند پرورش دهند، هر ۶ بازی یک بار پاس گل میدهد. آقای گل لیگ کره جنوبی بعد از ۱۶ هفته ۹ گل زده است. بهترین پاسور این لیگ در نیم فصل به آمار بهترین پاسور لیگ ما بعد از ۳۰ هفته رسیده است. در پایان فصل گذشته لیگ کره جنوبی، قهرمان تنها ۸ بار مساوی کرد و اگر بخواهیم انصاف را رعایت کنیم، باید آمار تیم دوم را هم بنویسیم. تیمی که با اختلاف زیاد از قهرمانی جا ماند و ۱۱ بار مساوی کرد. در ترکیه، فصل گذشته قهرمان تنها ۳ بار مساوی کرد. قهرمان و نایب قهرمان ما ۴ برابر بیشتر از آنها تقسیم امتیاز کرد. آن هم با ۴ بازی کمتر. آقای گل ترکیه با ۴ بازی بیشتر، ۱۳ گل بیشتر زد. پاسور برتر ترکیه در فصل گذشته نسبت به رقبایش در ایران، دو برابر پاس گل داد. قهرمان لیگ ما از تیم دوم، سوم، چهارم و پنجم کمتر گل زد. قهرمان ترکیه دو برابر قهرمان ما گل زد( ۴ بازی بیشتر). میتوان گزارش مفصلی نوشت از اتفاقات فنی امسال اما با تماشای ۵ بازی هم میشود فهمید که بازیکنان ایرانی بیش از اندازه خطای بی مورد میکنند، بیش از اندازه کارت میگیرند و از وقت کش ترین لیگهای آسیا هستیم. تصور پیشرفت با چنین آماری یک شوخی است.
مدیریت
از نظر مدیریتِ ورزشی، هواداران فوتبال در ایران، طی یک سال گذشته قبیلهای ترین شکل اداره یک مجموعه را دیدند. افرادی غیر متخصص با توجه به رابطه خوب خود با بالا سریها به پستهایی میرسیدند که هیچ آمادگی برای آن نداشتند. مربیِ تیم قهرمان، مدیران را درست در لحظهای که فکر میکردند مشکل را حل کردهاند، شگفت زده کرد و خبر از شکایتش به فیفا رسیده است. در تبریز اتفاقاتی افتاد که اگر با سند هم ثابت میشد که نیت بدی در کار نبوده، هیچکس را قانع نمیکرد. در اردوی آبیها جنگ باندها و مدیریت و مربیان به استوری اینستاگرام رسیده. مدیران تا دیروز رقمها را برعکس اعلام میکردند و به یک باره شروع به کنفرانس خبری و شفاف سازی میکنند.در سطوح بالاتر، سخنگوی وزارت، کسی است که میزش برای او زیادی بزرگ است و به وضوح کینه خود را از سرمربی تیم ملی اعلام میکند. وزیر تا مرز استیضاح هم رفت. کمیته انضباطی قادر به خواندن یک نسخه از قوانین نیست و هر بازی حذفی در فوتبال ایران، مخلوطی است از تهدید، فراموشی، تاخیر و بی عدالتی. فوتبال ایران با دیداری به پایان رسید که ۳ ساعت تاخیر داشت. تصویری که در ای اف سی، ایران را به سطح سوم آسیا می رساند نه اول. و البته چه نمادین تمام شد لیگی که برگزاری منظم آن جشن گرفته میشد و در آخر کاپیتان های یک تیم با میکروفن از هواداران درخواست میکردند که منظم بنشینند. نظم را یک سال تمام به ما فروختند و در عوضش فینالی در مشت داشتیم که بازیکنان ۵ دقیقه مانده به بازی، گرم کردن را آغاز کردند.
بزرگترین ضعف اما همان قبیلهای بودن مدیران است. صدا و سیما حق باشگاهها را در روز روشن می خورد و به زبان ساده، زور مدیران فوتبالی به مدیران رسانهای نمیرسد. به همین راحتی هر باشگاه سالی چند ده میلیارد از دست میدهد. هر سال طلبها دیر پرداخت میشود. هر سال خارجیها، تیمهای ایرانی را تا در آستانه حذف از لیگ قهرمانان آسیا پیش میبرند و هر سال، هوادار باید جلوی وزارت و ساختمان باشگاه بنشیند تا شاید فریادش را کسی بشنود. دقیقا کدام پیشرفت؟
هواداران
پیشرفت در فرهنگ هواداری شاید بزرگترین دروغ تمام این سالها است. وقتی از نظر فنی و تاکتیک اجرا، مدیران به بن بست خوردهاند، چطور میشود تصور کرد همین تیپ مدیران در عرصهی فرهنگی چیزی بیشتر از قبیله ای رفتار کردن در آستین دارند. بیشترین ارتباط مدیران با هواداران زمانی بود که از آنها پول میخواستند. ما شاهد تهدیدات واضح بازیکنان، هواداران و مدیران بودیم. صندلی های ورزشگاههای مختلف ایران بارها شکسته شدند و نیازی به عکس برای یادآوری کلوخ و سنگ در ورزشگاه آزادی نیست. اهواز، اصفهان، تهران و تبریز همگی آشوب را به چشم دیدند.
پیشرفت فرهنگی پیچیده تر از آن است که در برنامههای تلویزیونی، با هندوانه زیر بغل ستارهها گذاشتن درست شود. رفتار جوان ۱۸ ساله در اهواز ترکیبی است از فرهنگ هواداری و فرهنگ دانشگاهِ بزرگی به نام خیابان. اگر ایرانیان در خیابان از چشم شما پیشرفت کردهاند، روی سکوها هم حرفهای خواهند بود. آخرین برنامه فرهنگی تاثیرگذار باشگاهها یادمان میآید؟ فرارهای مدیران و بازیکنان از تخلفات قرار است چه نوع پیامی به سکوها بدهد. ما اگر امروز شروع به کار فرهنگی کنیم که فعلا هر نوع تلاشی محتمل به نظر نمیرسد، بعد از ۲۰ سال میتوانیم ادعا کنیم که هواداران یاد گرفتهاند که چطور وارد ورزشگاه شوند، چطور رفتار کنند و چطور از ورزشگاه خارج شوند. سیاست فرهنگی که در تمام موضوعات شکست خورده است، چطور میتواند به ناگهان در یک فصل فرهنگ هواداریِ یک ورزش خاص را تغییر دهد و ما از این تغییر سرخوش شویم.
بازیکنان
قبلا نوشتیم که چطور اپیدمی اعتراضات بیهوده بازیکنان فوتبال نتیجه یک سیاست فرهنگی است نه بی احتیاطی سرمربی تیم. اعتراضات و زمین خوردنهای بازیکنان آنچنان اضافه بود که صدای هواداران خودی را هم در آورد. بازیکنان صفحهی خود را به ابزاری برای چانه زنی تبدیل کردهاند. ریز مذاکرات باشگاهها با بازیکنان را در استوری میبینیم. یک بار هم که بازیکنی سعی کرد در صفحه خود از موضوعی اجتماعی صحبت کند، مانند قبل رفتار شد. از این بعد هم دروغ بزرگی به ما گفته شد.
لیگ ما بازیکن خوب کم ندارد اما یک بار برای همیشه برزیل بودن ایران در آسیا را فراموش کنیم. ما به نسبت جمعیت و موقعیت، به اندازه کافی بازیکن خوب تولید نمیکنیم. متوسطها دائما بین باشگاهها مبادله میشوند و خارجیها ابزار دلالی هستند نه فنی. ایران و لیگ خلیج فارس منبع بازیکنان درجه یک نیست. بازیکنان هنوز تاکتیکهای معمولی را نمیتوانند اجرا کنند. ناگهان به ترکیه و اروپا میروند و ما میبینیم به نیمکتها میخکوب شدهاند، چون با امضای یک قرارداد کسی ناگهان حرفهای نمیشود. زندگی حرفهای یک سبک زندگی است که ما ۴۰ سال نتوانستیم آن را عملی کنیم. سبکی که باید از آکادمی آموزش داده شود. آکادمیهای ما بنگاههای مالی هستند. آنها فقط زمانِ گرفتن طلب خود، قوانین را محترم میدانند. مهمترین سالهای زندگی یک فوتبالیست همان دوران نونهالی او در آکادمیها است. وقتی آکادمیهای ما با فساد روبرو است، کدام سوپراستار را قرار است تربیت کنند؟ وقتی شما قادر به اجرای تاکتیک مربی نیستید، اگر ۸ شب هم بخوابید روی سکو خواهید نشست. کسی در آکادمیهای ما وجود دارد که تاکتیک پذیری به جوانان یاد بدهد؟ اگر هست خروجی آن در فوتبال اروپا کجاست؟
ما به خودمان دروغ گفتیم که کوچههای تنگ پر از استعداد های درخشان است. ما کوچهای نداریم که بازیکنی داشته باشیم. همانطور که آکادمیها وسیلهی دلالی پیشکسوتها شده اند و تیم ها وسیلهی یقه سفیدها. کارشناسها هنوز در دهه ۷۰ هستند و از معدن طلایی حرف میزنند که کافی است با جارو از سطح کوچهها جمع کنند. اگر چنین چیزی حقیقت دارد، پیشکسوتانی که مدارس مختلف فوتبال بر پا کردهاند، چند طلای ۱۸ و ۲۴ رو کنند ببینیم این پا طلاییها کجا هستند که نمیدرخشند؟ گول ۱-۰ ها برابر کره جنوبی را نخوریم. ما حداقل ۲۰ سال در پرورش بازیکنان از آنها عقب هستیم. بار دیگر اگر مجری برنامه با یک برد از بالاتر بودن ما از کره صحبت کرد، بدانید که ما را نفهم فرض کرده است. پیشرفت واقعی در فوتبال نیازمند آینده نگری و تغییر در ابعاد مختلف است. اختلاف یک امتیازی صدر جدول و تیم چهارم، پیشرفتِ فوتبال نیست.
نتیجه
اینجا قرار نیست راهکار برای برون رفت از بحران بدهیم. چون ما نه مدیریتی در دست داریم و نه میلی به تغییر وجود دارد. اینجا هیچکدام از نشستهای برون رفت از بحران، بحرانی را حل نمیکند. شاید راهکارش به ذهن خیلیها رسیده باشد اما هدف از نوشتن این یادداشت، تنها به چالش کشیدن تصوری است که ما را به خواب میبرد. طنین لالایی پیشرفت در گوشهای کر.
یادداشت اختصاصی محمد فیروزی برای طرفداری