amir raulمن دو بار ازدواج کردم. همسر اولم فوت کرد. هر دو بار هم رفتم یه خانواده پائین تر از خودم. برای خواستگاری از همه اون دخترها که خواستگاریشون رفتم هیچ جا هم دست رد به سینه من نزدند. چون لقمه بزرگ برنداشتم. ببخشید این جمله را برای همه نمیگم ولی بعضی پسرها خیلی لاشخورند. میرن خونه یه دختر بالاتر از خودشون که بتونند از منافع خانواده دختره استفاده ببرند. ببینند میتونند یه چیزی از خانواده زنشون بکنند؟؟ تو خونه ای که پدرزنشون به دخترش میده زندگی کنند . سوار ماشین زنشون بشوند. تو شرکت یا کارخانه پدرزنشون کار کنند. یه پاپاسی تو جیبشون ندارند اما میرن خونه کسی که تو ناز و نعمت بزرگ شده. خوب معلومه اینها به درد هم نمیخورند. شش ماه بعد هم میرن برای طلاق. چون پسره نمیتونه به دختره به اندازه خونه باباش سرویس بده. آدم نباید لقمه بزرگتر از دهانش برداره والا خفه میشه.