آخرین سکانس های جام نقره ای
در دستان ستاره هایمان
به 10 سال پیش برمیگشت
آن شب, حال همه ی ما خوب بود
ولی فکر نمیکردیم که
10 سال بگذرد و ما
ناکام تر از همیشه باشیم
لیگ قهرمانان اروپا
کابوسمان شده بود
کابوسی که کم کم, لمسس کردیم
و با گذشت زمان
ذره ذره نزدیک تر شدیم
سال 2012
ضیافت پنالتی ها
رودرروی بایرن پر ادعا
توپ کریستیانو و کاکا گرفته شد
و ما لحظه لحظه ناامید شدیم
و با پنالتی سرخیو
دسیما دورتر از همیشه شد...
سال بعد و باز هم
نیمه نهایی چمپیونزلیگ
و کابوسی که دست در دست زنبور های زرد
وست فالن را برایمان جهنم کرده بود
سه گل تا پیروزی
و بنزمایی که با لرزاندن تور, چشمان خسته مان را به انتظار دعوت کرد
و لرزش طاق دروازه ی دورتموند با ساق پای سرخیو
معجزه را دست یافتنی تر از هر زمانی کرد
معجزه ای که با رسیدن عقربه ها به دقیقه ی 90
کمرنگ تر از همیشه شد
و تا سوت پایان
اسکوربورد های ورزشگاه
هیچ گاه آن عدد 3 لعنتی را جلوی نام رئالمان به رقص در نیاوردند ...
برنابئوی شور انگیز ما
بعد از پرواز زرد های آلمان
بی رحم تر از همیشه بود
بی رحم برای خودمان
تا اشک های معصومانه ی سرخیو را در آغوش سن ایکر به نظاره بنشینیم
و اشک بریزیم و فکر کنیم
به برق انتقام چشم ستاره هایمان
و دیگر نگذاریم
تا هر کسی روی تخت پادشاهی اروپا بنشیند ...
واژه های تکراری بایرن و نیمه نهایی
تیتر روزنامه های ورزشی
که از جهنم آلیانز برای ما صحبت می کردند
اما این بار, نوبت ما بود
وقت انتقام
و به زانو در آوردن باواریایی ها در مونیخ
برای این کار,
ما فقط به ساق پای کریستیانو و ضربات سر سرخیو نیاز داشتیم
تا صدای خنده های سپیدپوشانمان
آسمان مونیخ را پر کند...
قطاری که از مادرید حرکت کرده بود ,
به لیسبون رسید
و مرحله ی آخر
طاقت فرسا و پر هیجان, شروع شد
وقتی 36 دقیقه گذشت
دست های فرشته ی مقدسمان به توپ نرسید
و عدد 1
کنار نام دشمن قدیمی پدیدار شد
اما ما امیدوار بودیم
به معجزه
معجزه ای که پس از گذشت هر دقیقه, ما را می ترساند
زدیم و زدیم
و به در بسته خوردیم
شوت, پاس, کرنر
یکی یکی می آمد و می رفت
و ما نگران تر از همیشه
که در لحظه ی آخر, باز هم ناکام خواهیم ماند
فکر معجزه ی ناتمام برابر دورتموند, دست از سرمان بر نمیداشت
ثانیه ها می گذشتند
و ما نمی خواستیم باور کنیم که مهر عدد 13 روی سال های ناکامی مان خواهد خورد
زمان سنج, از 90 گذشت
منتظر سوت پایان بودیم تا بغض 12 ساله مان بشکند
ضربه ی کرنر که برایمان حکم آخرین فرصت داشت
با چشم هایی خسته و قلب های شکسته
زل زدیم به ساق های لوکیتا
لوکا که پشت توپ رفت ,
نگاهی انداخت به دروازه ی اتلتی
عقب رفت و نواخت
مثل یک پیانو زن قهار
و آهنگ دلنشینش
نیازمند هنر نمایی گیتاریستی بود
که عشق و شور را با رقصاندن تار های گیتار, بیافریند
و گیتاریست ما آمد ❤...
دستمان را گرفت و پرواز کرد
پروازی به بلندای عشق
و ضربه ی سری که توپ را به تور دوخت
و چشم های ما را به چشم هایش...
💥92:48💥
سکوت و فریاد
معجزه رخ داده بود
اینبار در لیسبون
و به دست پسری که پاداش اشک هایش را گرفت
گل سرخیو, مقدمه ای بود برای ضربه سر گرت, غرش مارسلو و تیر خلاص کریستیانو
سوت که به صدا در آمد, دسیما را جشن گرفتیم
و بعد از 12 سال
دوباره به جایی که به آن متعلق بودیم, برگشتیم ....
حالا چمپیونزلیگ دیگر کابوس ما نیست
بلکه رؤیایی شیرین است
ما دهمین ستاره را در آسمان اروپاییمان چسپاندیم
و روی پرچم سپیدمان,
نام لیسبون را هم اضافه کردیم
تا یادمان بماند این معجزه را
معجزه ای که مثل یک شکلات شیرین, همه ی تلخی های 12 ساله را از یاد برد
شیرین, به سبک دسیما ...