طرفداری- بازی ذوبآهن و الزورا در ورزشگاه کربلای عراق جنجالی شد. تیم منصوریان تا دقیقه ۹۱ دو بر یک عقب بود، اما موفق شد گل تساوی را بزند. همین گل شروعکننده یک جنجال بزرگ بود.
به گزارش خبرورزشی، طرفداران الزورا که شاکی بودند، شروع کردند به سنگپرانی. آنها هر چیزی که دم دستشان بود پرت میکردند. در چشم بههم زدنی درگیریها بیشتر و بیشتر شد. تعدادی از طرفداران به زمین ریختند و به بازیکنان ذوبآهن حمله کردند. حمله آنها باعث عصبانیت فخرالدینی شد تا یک ضربه به پهلوی هواداری بزند. طرفداران الزورا با بطری و مشت ضرباتی به سر بازیکنان ذوبآهن زدند. علیرضا منصوریان در مسیر بازگشت به تهران گفتوگوی کوتاهی داشت و از جو ورزشگاه گفت.
آقای منصوریان تبریک به خاطر صعودتان.
ممنون. خدا را شکر یک امتیاز از بازی گرفتیم و به دور بعد صعود کردیم. دیگر خودتان هم اتفاقات داخل زمین و ورزشگاه را دیدید. واقعاً جای تأسف دارد، اگر یک بازیکن من آنجا آسیب جدی میدید، چه کسی پاسخگو بود؟ گل مساوی را که خوردند واقعاً جو ورزشگاه وحشتناک شد و قابل کنترل نبودند. همینطور داخل زمین میآمدند. اول بازی خوب بودند. خیلی محترمانه تیم خودشان را تشویق میکردند، اما در ادامه قاطی کردند و جو بدی را رقم زدند.
طرفداران چطور اینقدر راحت به زمین میآمدند؟
مأمور کم بود. پلیس از هر طرف جلوی آنها را میگرفت از طرف دیگر وارد زمین میشدند. یک لحظه گفتیم یا خدا، نزدیک بود همه به داخل زمین بیایند. در آن صورت نمیدانستیم چه کنیم.
البته کم تماشاگر هم نیامد.
فکر کنم حدود ۱۰ نفر بودند. از نقاط مختلف استادیوم آمدند. باید برای چنین مسابقاتی نیروهای بیشتری در ورزشگاه باشند.
چه کسانی کتک خوردند؟
سه تا از بچهها. با مشت و بطری به سر قاسم حدادیفرد، میلاد فخرالدینی و یکی دیگر از بچهها زدند.
برای بازی آخر گروهی هم باید به ورزشگاه کربلا بروید.
نه منصرف شدیم. با این اتفاقی که سهشنبه شب افتاد دیگر در آنجا بازی نمیکنیم. احتمالاً به کشورهایی برویم که استقلال و پرسپولیس در آن بازی کردند. واقعاً بازی در آنجا خطرناک و وحشتناک است. هیچ تضمین جانی برای ما وجود ندارد که برویم و سالم برگردیم. در همین بازی من یک لحظه گفتم الان است که همه هواداران داخل زمین بیایند. خیلیها از جایشان بلند شده بودند و در سکوهای نزدیک زمین بودند. میخواستند وارد زمین شوند. شما تصور کنید اگر ۲ هزار نفر داخل زمین میآمدند چه اتفاقی میافتاد؟ شک نکنید کشته میدادیم. خدا خیلی رحم کرد.
بعد از بازی هم در رختکن خودتان را حبس کردید، درست است؟
بله، مجبور شدیم بیشتر در رختکن بمانیم. فکر کنم حدود یک ساعت و نیم شد، چون میخواستیم جو آرام شود.
بیرون ورزشگاه اتفاقی رخ نداد؟
با اسکورت کامل از ورزشگاه رفتیم. یک ماشین بزرگ جلو و یک ماشین بزرگ در عقب ماشین ما بود. در طرفین ما هم ماشین بود که روی آنها دوشکا وجود داشت. خیلی خطرناک بود و به خاطر همین تصمیم گرفتند تا با بهترین اسکورت به هتل برگردیم.