برای خوندن کتاب غفلت زدای "شاهد بازی در ادبیّات فارسی"_اثر ممنوع الانتشارِ(!)"سیروس شمیسا" براتون مقدمه چینی کردم.
حتماً می دونید که در دستور زبان فارسی برخلاف بیشتر زبان های دنیا هیچ کدوم از ضمایر و فعل ها جنسیّت رو نشون نمیدن!
مثلا وقتی یک عرب زبان میگه "کتابَها" یا یکی میگه"her book" قشنگ می فهمیم که کتاب مالِ یک شخصه مؤنّثه(یا حداقل تظاهر به مؤنّث بودن می کنه!)
ولی وقتی ما میگیم"کتابش"؛ اگر که نشونه و سرنخی وجود نداشته باشه نمی تونیم بفهمیم که این"_َش" مذکّره؟مؤنّثه؟ یا حتّی جون داره یا نه!
همین مشکل موقع بررسی سروده های بیشتر شاعران پارسی گو وجود داره؛به دلیل این که معمولاً تو شعراشون سرنخ نمی دادن و به دلیل این که فارسی می سراییدند!
و مطلب خیلی مهمّی که با وجود فراگیر بودن و تعیین کننده بودن در برداشت از شعر_مخصوصاً شعر عاشقانه و عارفانه فارسی که بزرگترین آفریده و تجلّی اوج نبوغ ایرانی هاست_هیچ توجّهی بهش نمیشه اینه که"معشوق شعر فارسی غالباً و عمدتاً مرد است".
حالا چرا بهش توجّه نمیشه؟ چون در جامعه امروز ایران_مثل ایران باستان_ عشق مرد به مرد قبحی داره که پس از ورود ترکان_ منظور خویشاوندان نزدیک مغول ها و تاتار هاست نه آذری زبان های کشورمون_تا اوایل دوره پهلوی نداشته، و خیلی هم عادی و جزو روزمرّه ایرانی ها بوده!
این نمونه هارو از حافظ ببینید:
> ببُرد از من قرار و طاقت و هوش/ بتِ سنگین دل و سیمین بُناگوش
نگاری چابکی سنگی "کُلَه دار"/ ظریفی مهوشی ترکی "قبا پوش"
>زلف آشفته و خو کرده و خندان لب و مست / پیرُهَن چاک و غزل خوان و صُراحی در دست
(صُراحی=شراب)
>رشته تسبیح اگر بُگسَست معذورم بدار / دستم اندر دامن ساقی سیمین ساق بود
( البتّه تو بعضی نسخه های دیوان حافظ_مثل اینی که من دارم_ به جای دامن نوشته ساعد!(شاید حتّی عمداً و جهت سانسور!).شما کدومو می پسندید؟!)
>در اینجا هم شاعر طلبِ رقصیدن دوتایی(چیزی در مایه های تانگو!)دارد:
رقص بر شعر تر و ناله نی خوش باشد/ خاصه رقصی که در آن دستِ نگاری گیرند
این معشوق برای خواننده ی امروزی و ناآشنا به ادبیّات_ و حتّی تا چند وقت پیش برای من که ادّعای ادبیاتم میشد!_شبیه به زن فرنگی است که در جامعه پا به پای مرد حضور دارد،در مجالس مهمانی و بزم کنار مردان است،شراب می ریزد و می نوشد،می رقصد و با این و آن سخن می گوید و کلّی ناز و کرشمه دارد و عشوه می آید!،زلف بر باد می دهد،لباس مردانه می پوشد، نیمه شب هنوز به خانه نرفته است،ستم مرد را بر نمی تابد و گاه به او درشتی می کند و او را از خود می راند و چه و چه...
این معشوق عربده کش و جفاپیشه کجا و زن معصوم و مظلوم و خانه نشین ایرانی_ البتّه تا چند دهه پیش!_ کجا؟!
این اصل مطلبیه که کتاب مورد تحلیل قرار داده و خیلی ها ازش بی خبرن. خود من هم قبل از خوندن این کتاب با خودم می گفتم چطور ممکنه کسی عاشقِ خطِّ نورسته_ مویی که تازه پشت لب سبز شده! _ی یه زن بشه؟!
این کتاب برای شما هم حتما جذّاب خواهد بود:
s8.picofile.com/file/8359532792/sodomy%D8%9Bbased_on_persian_literature.pdf.html