AB Cاگه ملیساندرایی در کار نبود که شمشیر های دوتراکی ها برافروخته کنه اون ها باید در تاریکی محض حمله می کردند، از این که حمله کردن تو چنین شرایطی امری اشتباهه و این یک مسئله ی کاملا ابتداییه بگذریم میرسیم به این که اصلا اونها حمله کنند، خوب وجه سینماییش کجا رفته؟ مخاطب تو این تاریکی به جز صدا چیزی از حمله متوجه نمیشه، دیگه کارگردان نمی تونه لانگ شاتی به نمایش بگذاره که خاموش شدن شعله ها را نشون بده و ترس به دل مخاطب بندازه پس کارگردان تماسی با دوتراکی ها میگیره و بهشون اطلاع میده که ملیساندرایی در راهه و شما تو صف اول آماده ی حمله باشید. این میشه وصله ی ناجور تو قالب فیلم.(که کل این اپیزود اصلا از وصله های ناجور کنار هم تشکیل شده)
مثال دیگه بخوام بزنم لحظه نهایی:
آریا به صورت کاملا حرفه ای و دقیق از پشت به نایت کینگ حمله میکنه اما نایت کینگ متوجه میشه و آریا رو تو هوا نگه میداره، در ادامه آریا از یک حربه ی دم دستی ساده استفاده میکنه و جالبه اینبار نایت کینگ شکست میخوره(نکته ی جالبش اینجاست که حتی حرکت چاقو رو هم با چشماش تعقیب میکنه!!) حالا اصلا فرض کنیم نایت کینگ اصلا از مرگ خودش با خبر بوده، پس چرا در همون ابتدا نگذاشت آریا از بین ببردش؟چون میزان شوک و اضطرابی که به مخاطب وارد می شد در این صورت خیلی کاهش میافت! پس معلوم میشه خدابیامرز به فکر ما هم بوده:) حالا اصلا فرض کنیم برنامه ای برای شکست خوردن نداشته چطور در ابتدا اینقدر با قدرت جلوی آریا رو گرفت و بعد در ادامه به اون صورت ابتدایی شکست خورد؟چون نایت کینگ هر چقدر هم که قدرتمند باشه قدرتش از نویسنده ها و کارگردان که بیشتر نیست!!