Arian Victor2داداش اولش که میگه رفتم یه گشتی توی خونه ناآشنا زدم. بعدش رفتم طبقه بالا و اونو توی یه اتاق تاریک دیدم که سرگرم ماساژ سرش بود. و من یه لحظه با خودم گفت oh my God این شگفت انگیزه. ولی خیلی عدی گفتم از دیدارت خوشبختم. ولی بعدش دویدم سمت کمد و مثل اینکه برای 5 دقیقه گریه میکنه. و بعدش دوباره با Joe اومدم و اون به جو گفت که شنیدم یه دوست دختر جدید داری و جو گفت آره . اونجاست و منم نمیدونم چرا یه حالتی بهم دست و این کارو کردم. اون حرکاتو انجام میده
بقیشم که دیگه تعجب بقیه بود و ...