Arman Madridistaکمونیسم و سوسیالیسم ظاهر جذابی دارند. آنها ساختارهای اقتصادی و سیاسی ای هستند که برابری را ترویج می کنند و به دنبال از بین بردن طبقات اجتماعی هستند. گاهی اوقات، این دو واژه به جای یکدیگر به کار برده می شوند هر چند که کاملاً با یکدیگر متفاوت اند.
هر یک از آنها برای این که تأمین نیازهای همه افراد جامعه تضمین شود، شکل تولید برنامه ریزی شده خودشان را دارند. کمونیسم و سوسیالیسم ساختارهای اقتصادی آرمانی ای را وعده می دهند که برخی از کشورها برای آن تلاش کرده اند ولی بیشترشان در دستیابی به آن شکست خورده اند و یا تبدیل به دیکتاتوری شده اند.
در یک جامعه کمونیستی مالکیت همه چیز در دست طبقه کارگر است و همه برای دستیابی به یک هدف جمعی کار می کنند. در یک جامعه کمونیستی طبقه فقیر و غنی وجود ندارد و همه با هم برابر اند. تولیدات جامعه بر اساس نیاز توزیع می شود نه براساس تلاش یا میزان کار. انتظار می رود نیازهای اساسی هر کارگر توسط جامعه برآورده شود و وی با انجام کاری بیش از آن چه مورد نیاز است چیز بیشتری به دست نمی آورد.
برای مثال، اگر کارگری زمان بیشتری را در محل کارش بگذراند، پاداش اضافی نمی گیرد و تولید هم از کار او حداقل تأثیر را می پذیرد. کارگر با کار بیشتر همان حقوق و جیره قبل را دریافت می کند. بنابراین در این نوع از اقتصاد اغلب تولید ضعیف، توده مردم فقیر و پیشرفت اندک است. این اتفاق در دهه 1980 برای اتحاد جماهیر شوروی رخ داد چنان که فقر به شدت گسترش یافت و شورش ها و انقلاب ها باعث تحلیل ملت شد.
سوسیالیسم شباهت هایی با کمونیسم دارد ولی شدت و حدت کمونیسم را ندارد. همانند کمونیسم، در سوسیالیسم هم تمرکز اصلی بر برابری است. منتها به جای این که کارگران مالک امکانات و ابزار تولید شوند، به آنها پول پرداخت می شود و اجازه پیدا می کنند دستمزدشان را برای آن چه که انتخاب می کنند صرف کنند. چون که بدنه حاکمیت صاحب ابزار تولید و بهره برداری کننده از این ابزار به نفع طبقه کارگر است.
برای هر کارگر آن چه مورد نیازش است فراهم می شود به طوری که بدون نگرانی از تآمین نیازهای اولیه اش قادر به تولید است. با این حال، باز هم پیشرفت و تولید محدود می شود و دلیل اش این است که انگیزه ای برای انجام کار بیشتر وجود ندارد. بدون وجود انگیزه برای موفقیت از جمله این که بتوان مالک یک کسب و کار و تولید درآمد شد، غرایز انسانی کارگران و آرزوهایشان از حرکت باز می ایستند.
هم در موقعیتی نزدیک به تضاد با سرمایه داری قرار دارند چرا که در کمونیسم و سوسیالیسم بر نبود مالکیت خصوصی و برابری طبقات تأکید می شود. در سرمایه داری به کارگرانی که بیش از حداقل عادی کار می کنند، بدون محدودیت پاداش داده می شود. هنگامی که تولید بیش از حد وجود دارد، مالک می تواند آزادانه آن را برای خود نگه دارد و هیچ تعهدی برای شریک شدن دارایی هایش با هیچ کس دیگری ندارد. محیط سرمایه داری رقابت را تسهیل می کند و در نتیجه فرصت پیشرفت نامحدود است.
در جامعه امروزی، بسیاری از کشورها بخش هایی از سوسیالیسم را در سیاست های اقتصادی و سیاسی خود مورد استفاده قرار می دهند. به عنوان مثال در انگلستان، بازارها مجاز اند آزادانه نوسانات خود را داشته باشند و کارگران هم بر اساس کارشان درآمد بالقوه نامحدود دارند. در عین حال خدمات اساسی مانند بهداشت و درمان برای همه، بدون در نظر گرفتن زمانی که صرف کار می کنند یا تلاشی که انجام می دهند ارائه می شود. برنامه های رفاهی مانند ارایه کوپن های غذا در ایالات متحده نیز شکل هایی از سیاست های سوسیالیستی اند که در جامعه آمریکا به رغم سرمایه داری بودنش جواب داده است.