طرفداری- ترکیبی از ترس و امید، در چشمانش دیده می شد. امیدوار بود مربی سکوت پر از بغضش برای کمک را درک کند. 18 مارس 1987بود و توربیورن پرسون، مدافع مالمو، سعی می کرد نگاهش را با نگاه روی هاجسون یکی کند. سوئدی ها بدون اغراق، کم آورده بودند و رمقی نداشتند.
در 44 دقیقه ابتدایی، به قدر کافی توسط هلندی ها به دردسر افتاده بودند اما این جملات، حتی نمی تواند وضعیتی را که دنیس برکمپ 17 ساله بر سر توربیورن آورد، توصیف کند. نمی توانست با صدای بلند این را بگوید ولی این مدافع باتجربه با نگاهش می خواست به هاجسون بگوید «لطفا منو از این جهنم بکش بیرون. همین حالا.»
آژاکسی که در این فصل با حذف رئال مادرید درخشیده، کم و بیش با همان تیمِ اواخر دهه هشتاد یوهان کرایوف شباهت داشت. بازیکنان جوان و گمنام که توانستند اروپا را با فوتبال هجومی خود شگفت زده کنند. حتی در فینال لیگ اروپا که مقابل منچستریونایتد شکست خوردند، پیتر بوش به بازیکنانی چون کاسپر دولبرگ، ماتیاس دلیخت و جاستین کلایورت که محصول آکادمی باشگاه بودند، بازی داد. با این حال یک تفاوت میان این دو تیم از دو نسل متفاوت وجود دارد. در سال 1987 یک بازیکن جوان ظهور کرده بود که یک سر و گردن از تمامی بازیکنان همسن خود بهتر بود.
هاراکیری
در واقع داستان پیشرفت و ظهور برکمپ به تابستان 1985 باز می گردد. با آمدن کرایوف که اسطوره باشگاه بود، مدیران می خواستند از تجربیاتش استفاده کنند اما مشکل بزرگی وجود داشت. او مدارک مورد نظر برای سرمربیگری را نداشت به همین دلیل باشگاه سه کمک مربی که مدارک مورد نظر را داشتند و امتحانات لازم را سپری کرده بودند، روی کار آورد و کرایوف در سمت مدیر فنی، سکان هدایت تیم را بر عهده گرفت.
او در واقع عملا سرمربی بود. فدراسیون فوتبال هلند هم می دانست کاری نمی تواند برای جلوگیری از این روند انجام دهد، بنابراین با تصمیم جمعی، مدرک لازم برای مربیگری، در ژانویه 1986 به او اعطا شد. نتایج کرایوف در ابتدا واقعا متوسط و معمولی بودند. سیستم مافوق هجومی او در ابتدا، به عنوان «هاراکیری» خطاب می شد که به معنای خودکشی است. آژاکس در سال اول کرایوف موفق به قهرمانی در جام حذفی شد اما لیگ را به آیندهوون واگذار کرد.
با این حال تلاش برای نمایش بازی هجومی، به خوبی توسط هوادارانی که قصد سرگرم شدن داشتند، پذیرفته شد. البته کرایوف با اندیشه های انقلابی خود، تعجب بسیاری را برانگیخت. یکی از این اندیشه ها، اجازه دادن به مدافعان برای انجام بازی هجومی بود که فوتبال را دگرگون کرد. کرایوف باعث می شد بازیکنانش دید گستردهتری نسبت به فوتبال پیدا کنند و افق های جدیدی پیش رویشان ببیند. او حتی خواننده های اوپرا استخدام می کرد تا بازیکنانش تمرین تنفس انجام دهند.
او حتی با شعار «هرچه جوانتر بهتر»، فرصت دادن به جوانان را به یک عادت در باشگاه تبدیل کرد. گرچه سال بعد هم آیندهوون به قهرمانی رسید اما 87-1986 تاریخی بود که آژاکس دوباره متولد می شد و این اکثرا به لطف پسران جوان باشگاه بود.
پس از سه قهرمانی پیاپی در اروپا در اوایل دهه 70، خوشبختی روی خوشش را از آژاکس برگردانده بود. نیمه نهایی لیگ قهرمانان 1980، آخرین موفقیت آژاکس در سطح اروپا بود و شش سال پس از آن، فقط این تیم در مرحله گروهی حرفی برای گفتن داشت که البته اگر آن را حرفی برای گفتن بدانیم. تنها در دو فصل از شش فصل، از مرحله گروهی توانستند صعود کنند و این فاجعه بود. آژاکس مانند کشتی هلندی شده بود که هر کسی روی کار می آمد، سرگردان می شد. گویی افسانهی کشتی هلندی حقیقت داشت و آژاکس، طلسم شده بود.
با سبک هجومی و به اصطلاح «توتال فوتبال» که کرایوف در پیش گرفته بود، آژاکس در جام برندگان عالی پیش می رفت. اول بورسا سپور با نتیجه 5-0 از پیش رو برداشته شد، سپس نوبت المپیاکوس بود که در برابر این سبک بازی شکست بخورد. یونانیها به قدری برابر هلندیها عاجز شده بودند که بین دو نیمه در آمستردام، دعوای بزرگی در رختکن شکل گرفت. مدتی بعد، کرایوف در جدال برابر اف سی رودا، به جوانی 17 ساله به نام دنیس برکمپ فرصت بازی داد. دنیسِ جوان تا جایی خوب کار کرد که در اواخر مارس 1987، او محبوب هواداران شده بود. همه دنیس را دوست داشتند و می خواستند در ترکیب اصلی بازی کند.
▬ برای خواندن سایر قسمتهای مجموعه سال صفر روی برچسب این مجموعه یادداشتها کلیک کنید. در این مجموعه، روایتی از اولین فصل درخشش بازیکنانی نظیر رونالدو نازاریو، زلاتان ابراهیموویچ، فرناندو تورس و سایر بزرگان فوتبال آمده است.