طرفداری- پس از انتقال 11 میلیون پوندی لمپارد از وست هم، او باید خودش را به آقای خاص اثبات می کرد.
به یاد ندارم هیچ یک از مربیانم در حالی که بعد از بازی، زیر دوش در حال شستن پاهایم! هستم، به من بگوید «تو بهترین بازیکن جهان هستی.» بله ژوزه مورینیو در کمال خونسردی و انگار که کار طبیعی و معمولی انجام میدهد، کنار دوش ایستاد و گفت «تو بهترین بازیکن جهان هستی ولی باید جام ببری.»
به قلم گری هیس در وبسایت fourfourtwo- این اولین دوره تاریخ سازی مورینیو در غرب لندن بود؛ دوره ای که چلسی را به اولین قهرمانی لیگ پس از 50 سال می رساند. مورینیو تازه مدال قهرمانی و افتخار در لیگ قهرمانان اروپا را از گردن در آورده بود و به نحوی، هنوز شخصیت «برنده» خودش را داشت. مورینیو در همین ابتدای فصل در مراسم معارفهای که بعدها معروف شد، گفته بود «من فرق دارم، من آقای خاص هستم.»
آن لحظه افسانه زاده شد. غرور و تکبر او، مثال زدنی بود. مردی که در مقابل دیدگان همه خود را از سایرین متفاوت می دانست. البته راز کار ژوزه چنین است، او نه تنها خودش را برترین می داند، بلکه همیشه این خصوصیت را به بازیکنان هم منتقل می کند. مورینیو مرزهای استانداردِ فوتبال را جابجا کرد. کدام بازیکن در اولین خاطره خود، ماجرای دوش و حرف های مربی را تعریف می کند؟
در چلسی رفته رفته همه چیز حالت قداست به خود گرفت. لمپارد به عنوان مرد فانی و با روحی آزاد و مورینیو در نقش روح القدس، ایفای نقش می کردند. آن صحنه دوش هم اوج نمادگرایی بود، مردی برهنه در حال تعلیم دیدن از فردی قدیس که سعی در یاد دادن آموزه هایش دارد. به طور خلاصه تر، او سعی داشت هافبکش را تماشا کند که ناکامی های سختِ گذشته را از تن دور و خودش را آماده موفقیت های بعدی می کند.
بازیکنی متفاوت
لمپارد خودش گفته است «از آن لحظه اعتماد به نفس من بیشتر شد. منظورم این نیست که فکر می کردم بهترین بازیکن جهان هستم، نه؛ ولی سرمربیای که به تازگی لیگ قهرمانان اروپا را فتح کرده بود، باور داشت من بازیکنی متفاوت هستم. بازی لمپارد واقعا زیر نظر مورینیو تغییر کرد و به اوج رسید. لمپارد دیگر فرزند فوتبال مشهور نبود، بلکه خودش فوتبالیست مشهور بود.
چلسی سه سال قبل از ورود مورینیو به تیم، با پرداخت 11 میلیون پوند به وست هم، فرانکی را به خدمت گرفته بود. در آن زمان این رقم واقعا باعث تعجب شد. چکش ها با خود فکر می کردند با این فروش، از چلسی دزدی کردهاند. به هرحال زمان قرار بود تک تک شبهات را برطرف کند. لمپارد محصول سیستم جوان پرور شرق لندن بود، خونش هم کاملا آبیِ آبی با پس زمینه کریستالی بود. فرانکی که در آپتون پارک در نهایت رفاه به دنیا آمده بود، همیشه هر چیزی می خواست در دسترسش بود اما چلسی برایش یک تجربه خوشایند و البته جدید بود.
اوضاع برای لمپارد آنطور که انتظارش را داشت خوب پیش نرفت؛ تا اینکه 23 دسامبر فرا رسید و فرانکی با پیراهن شماره 8، کم کم در دل هواداران جایی برای خودش پیدا کرد. 17-19 بازی با در نظر گرفتن جام حذفی و یک گل در اوایل فصل، اندوخته او بود. اکثرا فرانکی بیرون می ماند، آن هم در خانه، به عنوان بومی. هیچ چیز بر وفق مرادش نبود و این را می شد از چهرهاش فهمید. برخلاف انتظارات از بازیکنی که برچسب 11 میلیون پوندی خورده بود، فرانک فقط 5 گل به ثمر رساند. این عدم درخشش کافی به این معنی بود که در ترکیب اسون گوران اریکسون برای جام جهانی 2002، جایی نداشت.
گلزنی در دقیقه 89 بازی ابتدایی فصل 03-2002، باعث شد برخی به این فکر بیفتند که نه، این بازیکن چیزهایی برای گفتن دارد. او درست در زمانی مناسب آمده بود تا سه امتیاز مقابل چارلتون را به نام چلسی ثبت کند. با در نظر گرفتن اینکه چلسی چگونه در آخرین روز لیگ، موفق به کسب سهمیه لیگ قهرمانان اروپا شد-شکست دادن لیورپول در روز پایانی لیگ- و با در نظر گرفتن درخشش لمپارد، همه چیز به یکباره رنگ دیگری به خود گرفت.
هشت گل در تمامی رقابت ها خوب بود ولی نه چشمگیر. با آمدن رومن آبراموویچ و پس از سرمایه گذاری 150 میلیون پوندی در باشگاه، روزهای حضور لمپارد به شمارش افتاده بود. او باید چیز خاصی از خودش نشان می داد. لمپارد مدت ها بعد در مصاحبه با FFT، اعتراف کرده بود «واقعا نگران بودم که جایگاهم را از دست دهم. وقتی رومن آمد، انتظار آمدن بازیکنان بزرگی را داشتم که عرصه را برایم تنگ می کردند. کلود ماکلهله و خوان سباستین ورون در تیم! فکرش را کنید. انگار که هر روز یک هافبک جدید می خریدند. اولین بازیمان در لیگ قهرمانان اروپا را به یاد دارم که کنار جان تری و گودیانسن نشسته بودم و فکر می کردم. به اینکه این انقلاب در چلسی را دوست ندارم.»
به هرحال در 2003/04 بود که لمپارد درخشید و جواب انتظارات را داد. او کمک کرد چلسی به نیمه نهایی لیگ قهرمانان اروپا برود. البته او به مورینیو نیاز داشت، کسی که قرار بود کاملا تغییر بزرگی در شرایط ایجاد کند.
خیزش لمپارد تاثیر بزرگ مورینیو در تیم بود. او قبل از ژانویه شش گل به ثمر رساند، در حالی که در تیم دیدیه دروگبا، آرین روبن و دیمین داف هم حضور داشتند. لمپارد هنوز جای کار زیادی داشت، مورینیو باید روی او بیشتر کار می کرد.
و آن دوران فرا رسید. لمپارد پس از کریسمس غیرقابل توقف بود. 19 گل به عنوان هافبک؟ واقعا که باورنکردنی بود. چه اتفاقی برای فرانکی رخ داده بود، هیچکس نمی دانست. شتابی که او گرفته بود، مثال زدنی بود. گلزنی برابر تاتنهام در جریان پیروزی در وایت هارت لین؛ گلزنی برابر منچستریونایتد در نیمه نهایی لیگ کاپ و صعود به فینال و قهرمانی که بالاخره اولین جام مهمش بود، تنها گوشه ای از درخشش او محسوب می شد. او در جریان بازی 4-2 برابر بارسلونا که هنوز هم یکی از بهترین بازی هایی است که استمفورد بریج به خودش دیده است، گلزنی کرد.
پس از صعود به یک چهارم نهایی لیگ قهرمانان، جایی که عظمت بازیکنان و تیم ها مورد سنجش قرار می گیرد، گلی عالی به ثمر رساند. بر روی پاس ماکلهله، توپ را با سینه عالی مهار کرد و از زاویهای بسته، پس از یک چرخش زیبا توپ را از کنار دستان اولیور کان عبور داد. اکنون لمپارد به افسانه خودش ایمان داشت و می دانست می تواند میراثی باقی بگذارد ولی برای این چیزها هنوز زود بود چون فرانکی فقط 26 سال داشت.
در مورد چلسیِ پس از 2004/05 حرف های بسیاری برای گفتن وجود دارد اما می توان به طور خلاصه گفت غروری که مو و بازیکنانش داشتند، باعث شد تیمی شکل بگیرد که برای سالیان سال و در یک بازه 13 ساله، به یکی از پرافتخارترین ها تبدیل شد. از آن زمان به بعد، لمپارد به بازیکن برجسته انگلیس تبدیل شد. فصل 2004/05، همه چیز برای باشگاه و لمپارد عوض شد، فصلی که سال صفر یک ستاره بود.
▬ برای خواندن سایر قسمتهای مجموعه سال صفر روی برچسب این مجموعه یادداشتها کلیک کنید. در این مجموعه، روایتی از اولین فصل درخشش بازیکنانی نظیر رونالدو نازاریو، زلاتان ابراهیموویچ، فرناندو تورس و سایر بزرگان فوتبال آمده است.