طرفداری- آندری کانچلسکیس هرگز در طول دوران بازیگری خود، از قبول چالش نترسید و با آغوش باز به استقبال تمامی آن ها رفت. قبل از اینکه سیل جدید مهاجرت فوتبالیست های باتجربه اروپایی و آمریکای لاتین به خاور میانه آغاز شود، کانچلسکیس با امضای قراردادی واقعا عالی، به عربستان سعودی رفت و تصمیم گرفت حرفه خود را آنجا ادامه دهد. چه کسی می تواند او را سرزنش کند؟ بالاخره پول هم مهم است.
به قلم اندرو فلینت برای وبسایت Thesefootballtimes- او قادر بود اعتماد به نفس را با مهارت های باشکوه به تعادل رسانده و در زمین، تماشاگران را به خود خیره کند. به معنای واقعی کلمه، اعتماد به نفس خاصی داشت. چه کسی می توانست مثل او، وسط بازی روی توپ بایستد و سلام کند؟ او در رنجرز اینکار را انجام داد. راک استاری اسرار آمیز با جاذبهای خاص که هر هفته تماشاگران بسیاری را فقط برای تماشای خودش به استادیوم می کشاند.
موضوع عرضه و تقاضا بود. او دوست داشت مثل یک بازیگر همه را سرگرم کند و در عوض، انتظار تشویق و پاداش هم داشت. نمایشی او که ارائه می داد، بیشتر شبیه فیلم های پر سر و صدای هالیوود بود تا اجراهای باشکوه برادوی! راستش را بخواهید، انگار که رمز و راز، طمع، شکوه، مرگ، تنفر و ستایش تئاتر پرسترویکا، در تک تک حرکات او نمود پیدا کرده بود.
زندگی ورزشی آندری، با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شروع شد و این بهترین راه برای شروع به کار مردی مصمم بود که قصد داشت مرزهای جاه طلبی را جابجا کند. دقیقا نمی شود تمام تقصیر را به گردن او انداخت زیرا در زیرِ بدشانسی های ظاهری او، مشکلات بزرگتری به چشم می خورد. به جز حضورش در تیم های بزرگ به کنار، زمان بازی اش در عربستان سعودی یک ناکامی بزرگ بود. او نتوانست عملکرد دوران منچستریونایتد، اورتون و فیورنتینا را را دوباره تکرار کند. قبل از اینکه خداحافظی کند، با پیشنهاد بزرگی از روسیه، به خانه برگشت تا سه فصل دیگر بازی کند و سپس به مربیگری برود.
البته مفهوم خانه، روسیه نبود. او از پدر و مادری لیتوانیایی، در شهر کیرووگرادِ اوکراین به دنیا آمد و در سطح ملی، برای تیم کشورهای مشترک المنافع، روسیه و اتحاد جماهیر شوروی بازی کرد-حتی آخرین گل این کشور سابق را هم او به ثمر رساند. او حتی پس از نزدیک به یک دهه زندگی در بریتانیا، می توانست درخواست شهروندی بریتانیا را بدهد. در اوایل دهه 90 میلادی، بسیاری از بازیکنان شوروی سابق به سمت بازی در لیگ های معتبرتر و ثروتمندتر اروپای غربی متمایل شدند. الکساندر موستووی، شوتا آرولادزه و والری کارپین از کسانی بودند که بیش از یک دهه خارج از شوروی سابق بازی کردند اما کانچلسکیس از اولین نفراتی بود که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، به سمت ماجراجویی جدید حرکت کرد.
کانچلسکیس در آکادمی دیناموکیف رشد کرد و به شدت تحت نظر مرد بزرگی به نام والری لوبانوفسکی بود. لوبانوفسکی جواهرشناس خوبی بود و می دانست آندری استعداد بسیار زیادی دارد. او اولین کسی بود که فرصت بازی در سطح بالا را به آندری داد و پس از آن، کانچلسکیس به شاختار دونتسک رفت تا رویایش برای رفتن به انگلیس، اسپانیا یا ایتالیا را تحقق بخشد.
رویای او قرار بود خیلی زود رنگ واقعیت ببیند. سر الکس فرگوسن به یک وینگر راست احتیاج زیادی داشت و این به گوش تمام استعدادیاب ها رسیده بود. در آن زمان فقط 11 بازیکن خارجی در لیگ برتر انگلیس بازی می کردند. در بریتانیا، اروپای شرقی چندان شناخته شده نبود و هیچکس آندری و جایی که او از آنجا می آمد را نمی شناخت. حتی اریک کانتونا هم یک «خارجی پر زرق و برق» بود. پس از جنگ سرد، قضاوت در مورد بازیکنان شوروی سابق ساده شده بود و طور دیگری به آن ها نگاه می کردند.
خیلی طول نکشید که او عقاید آهنین مردم منچستر را عوض و خود را در دلشان جا کرد. پس از سه فصل موفق با منچستریونایتد که ماحصل آن دو قهرمانی لیگ و یک جام حذفی بود، فرگوسن تصمیم گرفت قرارداد جدیدی پیش روی ستاره خود قرار دهد تا آندری یکی از بیشترین دستمزدها را بگیرد. تقریبا هزار برابر بیشتر از آنچه که در اوکراین می گرفت. خروج از دینامو و زیر سایه لوبانوفسکی، برای او بسیار چالش برانگیز بود اما او از عهده اش بر آمد و الگویی برای پسران جوان سرزمینش شد.
دلایل بازیکنان برای رفتن به غرب مشخص بود. علاوه بر بعد مالی، بعد فنی هم وجود داشت. پس از فروپاشی جماهیر شوروی، بسیاری از موسسات و نهادهای وابسته به دولت، با ورشکستی روبرو شدند و از آنجایی که امکان خصوصی سازی میسر شد، این باشگاه ها و نهادها، به دست مولتی میلیونرهای روسی افتاد که اغلب برای پولشویی اقدام به خرید باشگاه می کردند و مشخصا با توجه به بی میلیشان برای موفقیت فنی، امکان رویاپردازی و حتی کسب حقوق معمولی وجود نداشت.
البته کسانی هم که می توانستند در تیم های وابسته به مسکو بازی کنند، به این شهر وفادار می ماندند زیرا ثبات و اقتصاد خوب، در این شهر جریان داشت و همین علت خوبی برای ماندن بود. دست کم در مسکو، بازیکنان به طور قانونی به خواسته های مالی و حقوقی خود می رسیدند. پس وقتی کانچلسکیس تصمیم گرفت در سطح ملی برای روسیه بازی کند، چندان شوکه کننده نبود. با این حال در زادگاهش اوکراین، او بیشتر به عنوان خائن شناخته شد و مورد لعن و نفرین قرار گرفت.
ظهر سرمایه داری در ورزش، راه را برای یک گروه فاسد از روس ها که فقط و فقط قصد پولشویی داشتند، فراهم کرد. هیچکس از آن ها نمی خواست ورزش پیشرفت کند و کشورهایی که پس از فروپاشی شوروی تشکیل شدند، از دست سرمایه داران روس در امان نماندند. همه چیز به فساد کشیده شده بود. هیچکس لاریسا نچایوا، مدیر ارشد اسپارتاک مسکو را فراموش نمی کند که در سال 1997 به قتل رسید. پس از او، رئیس و مالک باشگاه شاختار دونتسک و اودسه هم به قتل رسیدند تا همه چیز رنگ دیگری به خود بگیرد.
در یک نگاه کلی، کانچلسکیس حق داشت که کشورش را ترک کند زیرا آنجا جاه طلبی معنایی نداشت. هیچکس از چرخه شرارت مدیران فاسد در امان نبود. در جریان تمدید قرارداد بود که اتفاق تلخی رخ داد. پس از گل تساوی بخش آندری در زمین ناتینگهام، اسالنکو، ایجنت آندری، با اصرار هدیهای به فرگوسن داد که روی آن نوشته بود «امیدوارم شما و همسرتان خوشتان بیاید.» کتی و الکس در خانه پس از باز کردن جعبه، متوجه چهل هزار پوند پول نقد شدند که جهت سهولت در انجام مذاکرات داده شده بود. صبح روز بعد، سر الکس آن را به اطلاع مسئولان باشگاه رساند و همه چیز مورد تحقیق و بررسی قرار گرفت.
اسالنکو دیگر پس از آن روز به مدت یک سال دیده نشد ولی پس از آن اتفاق، کانچلسکیس با بهانه شکم درد، از حضور در تمرینات سر باز زد. باشگاه که پس از تست پزشکی نتوانست این مشکل را پیدا کند و آن را بهانه بازیکن دانست، تصمیم گرفت آندری را از تیم اصلی کنار بگذارد و اکثر فصل، آندری دیگر بازی نکرد. او پس از آن اتفاق در نشستی مطبوعاتی علنا به سرمربی خود تاخت و او را مورد هجوم کلمات قرار داد. رابطه این دو خراب شد.
فرگوسن بعدها توضیح داد «دیگر آن خنده شیرین و قدردان آندری را ندیدم. پسری که در اوکراین دستمزد هفتگی شش پوندی می گرفت ولی در اولدترافورد، رفتارش عوض شد. او دیگر یک مرد ناخوشایند شده بود.»
در سوی دیگر کانچلسکیس باور داشت فرگوسن عمدا اینکار را انجام داده زیرا نمی خواسته او به اورتونی برود که دستمزد بیشتری پیشنهاد داده بود. پس از انتقال موفق به اورتون، او به فیورنتینا رفت، جایی که هرگز دوباره به فرم پیشینش برنگشت. پس از 18 ماه، رنجرز او را دوباره به بریتانیا بازگرداند. او تنها بازیکنی نام گرفت که در دربی های مرسی ساید، منچستر و اولد فیرم گلزنی کرده است.
پس از یک دهه اتمام دوران بازیگری، زمانی که او مدیر تیم دسته دومی نوستا نووروترویسک بود، از طرف یک داور با پیشنهادی مواجه شد که در ازای دریافت پول، بازی را به نفع تیم او سوت بزند اما آندری مخالفت کرد. کارهای پیشگامانه او در عرصه بازیگری فوتبال، نشان دهنده راه برای جوانان شوروی سابق و روسیه بود. او مسیر روشنایی برای پسرانِ جوان سرزمینش روشن کرد و البته، کلی رمز و راز و اسرار را با خود برد که بسیاری هنوز کنجکاو رسیدن به آن اطلاعات هستند.
▬ برای خواندن سایر قسمتهای مجموعه تزارهای فوتبال، روی برچسب این مجموعه یادداشتها کلیک کنید. در این مجموعه جذاب، با بزرگانی از شوروی سابق و روسیه آشنا خواهید شد که تاثیر زیادی بر پیشرفت فوتبال اروپای شرقی گذاشتهاند. با ما همراه باشید.