در ابتدا «بوریای سبز» در سال 1933 به صورت داستان سریالی در مجله «مجله شنبه شب» ظاهر شد. سه سال بعد، «فورد» این داستان را انتخاب کرد اما با وجود شور و اشتیاق او و شهرت روزافزونش به عنوان یک کارگردان (که در آن زمان یکی از اسکارهایش را نیز برنده شده بود)، هیچ استودیویی تمایل به ریسک کردن و صرف پول خود برای ساخت فیلمی که ظاهراً هیچکس نمی خواست تماشایش کند نداشت.
در سال 1945 «فورد» «جان وین» و «مورین اوهارا» را نیز به عنوان بازیگران اصلی به پروژه اضافه کرد، اما هنوز هم قادر به جذب سرمایه لازم نبود. تنها پس از بستن قراردادی با کمپانی «ریپابلیک پیکچرز» برای ساخت سه فیلم درجه ب1 و کمک به توسعه و موفقیت بیشتر فیلم «ریو گرانده» به «فورد» اجازه داده شد تا فیلم «مرد آرام» را بسازد.
«فورد» به همراه بازیگران و باقی افراد گروه فیلمسازی با بودجه ای حدوداً کمتر از 2 میلیون دلار، برای فیلمبرداری شش هفته ای عازم ایرلند شد. امروزه چنین سفرهایی رایج و مرسوم هستند اما پنجاه سال پیش این سفرها غیرمعمولی به شمار می رفتند. با این وجود، «فورد» قصد داشت فیلمی اصیل بسازد و این اصالت تنها با ساخت فیلم در کشوری که حوادث داستان در آن واقع شده به دست می آمد.
«مرد آرام» یک ملودرام عاشقانه ساده و دلپذیر است که بیشتر از این که بر روی داستان کلی فیلم متمرکز باشد، بر روی شخصیتها، فضای فیلم و لحظهها تمرکز می کند. این فیلم داستان عشقی طوفانی بین «شان تورنتون»، مردی قوی و بااراده که رازی در مورد گذشته اش وجود دارد و «مری کیت داناهر» زنی جذاب که برادرش «رد ویل» با ازدواج او مخالف است را نقل می کند.
حتی پس از این که این دو با یک دیگر ازدواج کرده اند (جشنی که پس از پشت سر گذاشتن مشکلات بسیاری برگزار می شود) مشکلات همچنان پابرجا هستند و دوران سختی و ناراحتی هنوز به پایان نرسیده است. «ویل» جهیزیه خواهرش را نگه می دارد و «مری کیت» نیز تا زمانی که «شان تورنتون» این پول را به هر نحوی از او پس نگرفته است، به برقراری ارتباط با همسر جدیدش رضایت نمی دهد.
صحنه اول و ساده ترین صحنه، شاید ماندگارترین تصویری باشد که «مرد آرام» ارائه می دهد. آنجایی که «شان» و «مری کیت» از دست آقای «مایکلین فلین» (با بازی «بری فیتزجرالد») که طبق سنت به عنوان ناظر و مراقب به همراهی آن ها آمده است فرار می کنند و به تنهایی به راه خود ادامه می دهند؛ و سپس گرفتار رگباری شدید می شوند و در حالی که «مری کیت» سرش را بر روی سینه «شان» گذاشته است و استراحت می کند به دنبال پناهگاه می گردند. این صحنه بسیار عاشقانه و رمانتیک است و هر دو بازیگر به زیبایی و با ظرافت تمام آن را بازی می کنند. مطمئناً هیچ کسی غیر از «وین» نمی توانست حضور بهتری در این لحظه شگفت انگیز داشته باشد.
صحنه دوم سکانسی طولانی است که در آن «شان» نهایتاً زن سرکش خود را رام می کند و بر او غالب می شود. در حالی که تمام مردم شهر به دنبال آن ها هستند، «شان» همسرش را به سمت تپهها و مزارع می کشاند. این قسمت به دلیل نحوه بازی کردن «وین» و «اوهارا» بسیار فوق العاده و شگفت انگیز است. نتیجه ای که حاصل می شود باید کمی طنز باشد. این پایان قابل انتظار کشمکش و مبارزه بین آنهاست. تا قبل از این «مری کیت» در موقعیت بالاتر قرار داشت و حالا «شان» نهایتاً علاقه خود را ابراز می کند، البته این به این معنی نیست که او بی رحمانه یا خودخواهانه رفتار میکند، بلکه فقط سعی می کند به همسرش ثابت کند که آن ها زوج مناسبی هستند. احترام اهمیت بسیاری دارد و «شان» به این شکل آن را به دست می آورد.
صحنه سوم، قسمت انتهایی فیلم است. جایی که مبارزه بزرگی بین «شان» و «ویل» در می گیرد و به شلوغی و جمع شدن مردم در داخل (و خارج از) میخانه محلی ختم می شود. با این که این قسمت از فیلم می توانست اکشن و زد و خورد بسیاری را به نمایش بگذارد، اما «فورد» تصمیم می گیرد که با ریتم ملایمی پیش برود بنابراین هیچ گاه به نظر نمی رسد که این دو مرد قصد داشته باشند آسیب جدی به یک دیگر وارد کنند. تصمیم نهایی که منجر به صلح در روستای «اینیس فری» و دوستی در خانواده «تورنتون» می شود نشان دهنده یک شیوه عالی برای پایان دادن به فیلم است.