مطلب ارسالی کاربران
موندم تو کار خودم ، آخه چرا هر کی تصمیم میگیره سره یه نفر شیره بماله میاد سراغ من و من عین دفعه اول خرش می شم
دوشنبه 27 اسفند 1397 - 01:15
یه دوست قدیمی دارم از زمانی که یادم میاد با همیم شاید از دوران طفولیت وقتی داستان آخری رو شنید بهم گفت تو 200 سال دیر بدنیا اومدی تو ماله اون دورانی هستی که اگه یکی با یکی مشکل داشت صاف تو چشماش نگاه میکرد میگفت اگه کسی میخواست مال کسی رو ببره با شمشیر میرفت در سراغش و کسی هنوز بلد نبود اعتماد و احساس یه نفر بازیچه رسیدن به اهدافش قرار بده اگه اون موقع بدنیا میومدی شاید پادشاه میشدی ولی تو این دنیا تو یه بازنده ابدی هستی
همیشه فکر میکنم اینبار بار آخری که کسی از سادگیم و از احساسم سوء استفاده و میکنه ولی بقول یه کسی هرگز نگو هرگز
اما قصه من هنوز تمام نشده یه روز میاد که همشون و یه جا جمع میکنم تو چششون نگاه میکنم و میگم اینکه از احساسم سوء استفاده کردین از زرنگیتون نبود مشکل از من بود که مال این دنیا نبودم من نخواستم مثل شما باشم من خر بودم و بعدش یه گودال و بنزین و کبریت ...