"وقتی تیم ملی برزیل را در فینال شکست دادیم و قهرمان جهان شدیم،
همبازیهایم در تیم ملی آلمان، دور زمین میرقصیدند و هلهله میکردند اما من سر سوزنی شاد نبودم!
راستش غمگین بودم، چون ما امید بدهکارترین مردم دنیا را ناامید کرده بودیم
و این وحشتناک بود!
بازیکنان برزیل له و لورده بودند و به تلخی اشک میریختند؛
ما در آلمان همهچیز داشتیم؛
برجهای سربهفلک کشیده، بزرگراههای رویایی، اتومبیلهای شیک، پاساژهای پررونق و درآمدهای سرشار؛
اما آنها هیچچیز نداشتند
جز فوتبال...
همبازیهایم را مانند جانوران وحشی و درنده میدیدم که بالای سر شکار بیپناهِ خود شادی میکردند،
ما دل مردم فقیری را شکسته بودیم...
شاید اگر آنها پیروز میشدند، مردم برزیل حداقل همان شب فقر و غمهای خود را فراموش میکردند...
"هارولد شوماخر"
[دروازهبان افسانهای آلمان در دهه ۸۰ میلادی]
پ.ن:
برزیل اون زمان چقدر شبیه به این نسل ما بوده...