یادش بخیر،
یه زمانی فکر میکردم که اسطورهها هیچوقت نمیرن و همیشه هستن،
همیشه هستن و از بودنشون لذت میبریم
ولی وقتی دیدم تو یه چشم بههم زدن زیدان از فوتبال خداحافظی کرد، رونالدینیو رفت، توتی رفت، رائول رفت، جرارد رفت، پیرلو، پویول، لام، هانری، مالدینی، دلپیرو، زانتی، بکهام، اسکولز و... همه رفتن،
دلم ریخت،
بدنم سرد شد،
تو چشمام اشک جمع شد و فقط من موندم و خاطراتشون...
لحظه به لحظه با هر کدومشون خاطره ساخته بودم؛
چقدر به خاطرشون حرص خورده بودم؛
چقدر برای دیدن بازیاشون زمان میذاشتم؛
چقدر از عکسها و کارتهاشون رو جمع کرده بودم؛
چقدر باهاشون تو پیاس و فیفا گل زده بودم؛
چقدر به دوستام پُز داده بودم که این بازیکنها رو تو ترکیبم دارم؛
اونا هرکدوم تیکهای از وجودم شده بودن؛
حالا که خوب بهش فکر میکنم، به این نتیجه میرسم که من چقدر خوشبخت بودم؛
که با دیدن این اسطورهها زندگی کردم!
که با دیدن زیدان عاشق شدم؛
حالا وقتی اسم غیرت میاد، یاد گتوزو میوفتم؛
وقتی یکی میگه شاعر، اسم سعدی و حافظ رو فراموش میکنم و به رونالدینیو فکر میکنم؛
وقتی از وفاداری حرف زدن، معیارم میشه توتی، دلپیرو و مالدینی؛
خیلی خوشبخت بودم که کم و بیش فرصتی برای دیدن این اسطورهها داشتم؛
با تمام وجودم به اینکه اسطورهای مثل رائول تو تیم محبوبم بوده افتخار میکنم؛
این چیز کمی نیست!
این همه گفتم که به اینجا برسم:
الان مسی ۳۱ سال داره و رونالدو ۳۴ سال،
چیزی تا رفتن و به خاطره تبدیل شدن این بازیکنها نمونده،
میخواستم بهتون یادآوری کنم که تا هستن از بازیشون لذت ببرین...
لازم نیست ازشون تعریف کنید یا براشون فلسفه ببافید!
لازم نیست تفسیرشون کنید؛
فقط نگاهشون کنید که آخرین مرحله عشق، دیدن و دم نزدنه!
تا هستن از بازیشون لذت ببرید،
تا خاطره شدنشون چیزی نمونده...