روزی اگر بناست که بر تن کفن کنم
من اَن کفن به تن ز برای وطن کنم
سبز و سفید و سرخ نکوتر بود کفن
تا من برای خاطر میهن به تن کنم
ایران من ، عزیز من، ای سرزمین من
مرگ است بی تو اگر هوس زیستن کنم
روزی که پای عشق وطن در میان بود
تاریخ گفته است که من چه باید کنم
همچون برق حق بر خرمن باطل درافتم
یزدان صفت مبارزه با اهریمن کنم
دشمن اگر پای بدین سرزمین نهد
کاری که کرد نادر لشگر شکن کنم
(شهریار)
************************************
گرگها خوب بدانند ، در این ایل غریب
گر پدر مرد ، تفنگ پدری هست هنوز
گر چه مردان قبیله همگی کشته شدند
توی گهواره چوبی پسری هست هنوز
آب گر نیست نترسید ، که در قافلمه مان
دل دریایی و چشمان تری هست هنوز