عماد رام (زادهٔ ۱۳۰۹ ساری − درگذشتهٔ ۱۳۸۲ آلمان) با نام اصلی عمادالدین رام، آهنگساز، خواننده و نوازندهٔ ایرانی بود.
او در یازدهم اسفند ۱۳۰۹ در ساری به دنیا آمد.[او از دوران جوانی علاقه زیادی به فلوت داشت و نیهای خود را سوراخ میکرد و در آنها میدمید. او در سال ۱۳۲۲ خورشیدی به تئاتر روی آورد و علاوه بر نقش کمدینها در پشت پرده میخواند و فلوت میزد.[۱] در سال ۱۳۳۵ بهتهران آمد و و به اداره هنرهای زیبا رفت و نت و سازشناسی را نزد استادان خود فراگرفت. او دارای مدرک لیسانس از دانشسرای کشاورزی بود. از سال ۱۳۵۰ به سرپرستی یکی از ارکسترهای فرهنگ و هنر منصوب شد.
عماد رام در سایه تعلیم استادانی چون حسن رامرد، خادم میثاق و نورعلی برومند به اموختن سلفژ و دیکته ی موسیقی پرداخت و ویژگی نوازندگی او در فلوت {این ساز فرنگی} آن بود که میتوانست ربع پرده های موسیقی ایرانی را به خوبی اجرا کند.
عماد در هفتم مهر ۱۳۴۳ با خانمی به نام فلور ازدواج کرد و صاحب سه فرزند شد به نامهای (گویا، آهنگ، ملودی) که همزمان با انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ مجبور به ترک ایرانشد.[۱] در سال ۱۳۵۷ که جمهوری اسلامی میرفت مستقر شود خمینی در جواب خبرنگاری که از او پرسیده بود چه احساسی دارد جواب داد «هیچ» عماد گفته بود
با هیچ نمیتوان ایران را ساخت و به ایران و ایرانی خدمت کرد
و برای پاسخ به هیچ رهبر انقلاب شرکتی به نام «صدا طنین» تشکیل داد
و به ضبط و پخش نوارهای «شبانه با وطن» پرداخت که از شعر، کلام و آهنگهای ملی و وطنی سرشار بود.[۱] عماد در بزرگترین کنسرتها در نقاط مختلف اروپا و آمریکا با ارکسترهای بزرگ جهانی شرکت داشت و تحسین همگان را برانگیخت.[۱] عماد رام از سال ۱۳۷۳ تا قبل از فوت عضوشورای ملی مقاومت ایران بود.
چاپ دوم کتاب «زندگینامهٔ عماد رام»، به کوشش عبدالعلی معصومی، در ۲۱۱ صفحه همراه با عکسهای رنگی زیبا و متنوّع، توسط انتشارات «بنیاد رضائیها» در اسفند ۱۳۹۴ منتشر شدهاست. «زندگینامه عماد رام» شامل یک پیشگفتار و پنج فصل است به ترتیب زیر: ـ پیشگفتار: «صدای سخن عشق»، از خانم فلور صدودی؛ ـ فصل اول: بیوگرافی؛ ـ فصل دوم: عماد رام از زبان رسانه ها؛ ـ فصل سوم: حضور عماد رام در مقاومت ایران؛ ـ فصل چهارم: وداع با عماد رام؛ ـ فصل پنجم: مقالات و اشعار عماد رام.
عماد میگفت:
من عقیده دارم هنرمند باید راه آزادگی پیشه کند و بازگوکننده رنجها خوشیها و هر آنچه که بر مردم جامعهاش میگذرد باشد.
خود او بعد از پیوستن به شورای ملی مقاومت و همکاری با سازمان مجاهدین خلق گفت: «… دیدم که این بهترین سازمانی است که من میتوانم با آن همکاریام را شروع کنم… این چیزی را که این سازمان و شورای ملی مقاومت داره، منظورم سازمان مجاهدین خلقه، من در جای دیگری ندیدم، بنابراین تشخیص دادم که من باید در کنار اینها بایستم و به مبارزه ادامه دهم که افتخار این رو پیدا کردم…». و در ادمه صحبت خود میگوید: «باید اضافه کنم وقتی که خانم مریم رجوی دعوت همبستگی فرمودند، من اولین هنرمندی بودم که پذیرفتم و با کمال افتخار شرکت کردم در این همبستگی و همانطوریکه عرض کردم، برای من این از خاطرات فراموش نشدنی است. تا جایی که یادم است، من آهنگ رقص پروانه را اجرا کردم که بسیار هم مورد مهرشان قرار گرفت».
در گذشت
وی سرانجام در ۳ خرداد ۱۳۸۲ در آلمان بر اثر بیماری سرطان درگذشت و در گورستان نوردفریدهوف شهر دوسلدورف آلمان به خاک سپرده شد.