بعضی وقتا به یچیزایی فکر میکنیم و بعد برامون سوال مطرح میشه سپس یا یه آدم با فهم و درک جوابشو بهمون میده و ما رو از این تلاطم نجات میده یا به یه جمله شاید بی منطق ولی آشنا برخورد میکنیم؛"جواب این سوالات از قدرت فکروعقل ما خارجه"
امروزه اکثر آدمای روشنفکر به یه قانون واحد رسیدن که اعتقادت هرکسی به خودش مربوطه تا وقتی که به جامعه آسیبی وارد نکنه
خداوند بزرگ اصول و فروعی دارد، از اصول خداوند بزرگ معاد است،وجود دنیای دوم و ابدی که ما به دنیای آخرت میشناسیم
دنیایی که قرار است پایانی باشد بر بی عدالتی ها
دنیایی که تمام حساب ها پاک میشود،ذره ای خوبی یا بدی
همانطور که خداوند بزرگ خودش وعده داده
ولی همیشه برام سوال بوده چگونه در این دنیای بی عدالت ، قرار است درباره کارهای ما با عدالت تصمیم گرفته شود
دنیایی که همش در اختیار ما نبوده و شاید بتوانیم بگوییم 50 درصد آن را جبر فرا گرفته
کی و کجا و تو چه خانواده ای با چه قیافه ای با چه استعداد و هوشی و بدن از نظر سلامت به دنیا آمده ایم،و جبر سرنوشت که خود ید طولایی دارد ...
حالا آیا اگر یه دزد در خانواده ای با تمکن مالی خوب زندگی میکرد،آیا دزدی میکرد؟ یا یک تن فروش اینکار را میکرد؟
حالا میشود همین یک سوال را به هزاران صنف و شغل بد که بخاطر شرایطی بوجود آمده تعمیم داد
شاید بگویید کسانی بوده اند که در همین شرایط سربلند بیرون آمده اند و خدا آن ها را بعنوان نمونه ای به اشتباه کنندگان نشان خواهد داد ولی آیا این میتواند بی عدالتی موجود را نقض کند؟
آیا میتواند بگوید فلان بچه پولدار که راه درست را پیش گرفت اگر فقیر بود بازهم همان بود که بود پس واقعا بهشت جایگاه اوست همانطور که جهنم جایگاه آن دسته دیگر بود؟
اگر فقط خودم را ببینم میتوانم بگویم خداروشکر که همه چیز به من داد و تا آخر عمر نمیتوانم سپاسگذار گوشه ای از آن ها باشم
ولی اگر یکم بیشتر بخواهم ببینم.....
خداوند ما را از تاریکی جهل و نادانی به روشنایی فهم دانایی هدایت و راهنمایی کند