طرفداری - «En la vida, hay que creer» این شعار سرمربی اتلتیکو مادرید است که معنای آن می شود: «باید به زندگی اعتقاد داشت». سیمئونه همیشه توانسته به خود و اطرافیانش بقبولاند که موفقیت دستیافتنی است، حتی وقتی شرایط علیه شما باشد.
در دنیای فوتبال سرمربیانی چون دیگو سیمئونه با آن جسارت و انگیزه ای که از کنار زمین تیم خود را هدایت می کند، کمتر پیدا می شود. انگیزه ای که همچون بمبی انرژی زا از سوی او به بازیکنان درون زمین انتقال می یابد و به همین خاطر هم هست که اتلتیکو با سرمربی مشکی پوش خود، توانسته به موفقیت های زیادی در سطح اروپا دست یابد. این یادداشت که ترجمه ای از وب سایت BBC است، سرگذشت سه دهه زندگی فوتبالی مردی را روایت می کند که چه در زمان بازیگری و چه اکنون که در قامت یک سرمربی او را می شناسیم، هیچ وقت دست از تلاش برای رسیدن به خواسته هایش، برنداشته است.
17 ساله بود که برای اولین بار به تیم ملی زیر 20 ساله های آرژانتین دعوت شد. ماجرای دعوت شدنش به تیم جوانان آرژانتین اما در نوع خود شنیدنی است. از او خواسته شده بود تا قبل از شروع تمرینات، خود را به دفتر اصلی فدراسیون فوتبالِ آرژانتین که در مرکز شهر بوینس آیرس قرار داشت، معرفی کند.
دیگو با شور و اشتیاق از دعوت به تیم ملی، زودتر از همه می رسد و منتظر می ماند. پنج دقیقه، ده دقیقه، نیم ساعت صبر می کند اما هیچ اتفاقی نمی افتد. نگران می شود؛ به دکه روزنامه فروشی کنار خیابان می رود تا روزنامه ای بخرد و بار دیگر خبر دعوتش را آنجا ببیند. از فروشنده می پرسد که آیا هم تیمی هایش را دیده است؟
روزنامه فروش می گوید:
آن ها ساعت 7 صبح رفته اند!
به غیر از سیمئونه یک بازیکن جوان دیگر به نام «آنتونیو محمد» هم آنجا بود. آن ها خیلی ترسیده بودند. این اولین بار بود به تیم دعوت میشدند و حال وضع به کلی خراب شده بود. محمد آن روز را به خوبی به یاد میآورد:
رنگمان پریده بود. خیلی زود متوجه شدیم، ساعت ملاقات را اشتباه فهمیده بودیم. به سرعت به سمت مترو رفتیم و ایستگاه مرکزی پیاده شدیم. از آنجا باید دو اتوبوس سوار می شدیم تا به محل تمرین تیم برسیم. اولین اتوبوس را بدون مشکل سوار شدیم اما بعد فهمیدیم پولمان تمام شده است. دیگو برای اتوبوس دست تکان داد و وقتی ایستاد به راننده گفت: "به این چهره خوب نگاه کن. یک روز من فوتبالیست حرفهای میشوم و برای آرژانتین بازی میکنم. من ستاره خواهم شد. اسم من و او را به خاطر بسپار. ما را فراموش نکن. فقط میخواهیم یک لطف کوچک در حقمان بکنی."
قهرمانی آرژانتین در رقابت های کوپا آمریکا
آنتونیو محمد تمام جزئیات صحبت های سیمئونه را به خاطر دارد. شکی نبود که راننده قبول کرد آنها را مجانی سوار کند. اما از ایستگاهی که پیاده شدند تا زمین تمرین شش کیلومتر فاصله بود و آن دو چارهای جز دویدن نداشتند. محمد خسته می شد و نای دویدن نداشت. هر بار که او خسته می شد، این دیگو بود که به او روحیه میداد. میگفت هنوز شانس رسیدن دارند. وقتی رسیدند، تمرین تمام شده بود. خیس عرق بودند. آنها برای کارلوس پاچامه، مربی آن زمان تیم زیر 20 ساله های آرژانتین، توضیح دادند چه اتفاقی افتاده و چطور خودشان را به زمین تمرین رساندهاند.
پاچامه با کارلوس بیلاردو، مربی تیم ملی بزرگسالان آرژانتین در مورد سیمئونه و محمد صحبت کرد و او که از کار این دو بازیکن خیلی خوشش آمده بود، از آن ها دعوت می کند که در تمرین تیمش که تازه شروع شده بود، شرکت کنند. یک هفته بعد، بیلاردو این دو بازیکن جوان را با خود به آلمان برد تا در تمرینهای آمادگی تیم ملی برای جام جهانی 1990 ایتالیا حاضر باشند.
وقتی آلفیو باسیله در سال 1991 سرمربی آرژانتین شد، هم آنتونیو محمد و هم دیگو سیمئونه در ترکیب ثابت تیم ملی قرار داشتند. آن ها به نسلی تعلق داشتند که آخرین قهرمانیهای تیم ملی آرژانتین در تورنومنتهای معتبر دنیا را به ثبت رسانده بود: قهرمانی در کوپا آمریکا در سال های 1991 و 1993.
دیگو سیمئونه خیلی زود به یکی از چهرههای کلیدی آرژانتین تبدیل شد؛ یکی از بهترینها در میان همنسلانی نظیر فرناندو ردوندو و گابریل باتیستوتا. بین سالهای 1994 تا 2002 سیمئونه در سه دوره متوالی جام جهانی بازی کرد. آن هم زیر نظر سه مربی با فلسفههای فوتبالی کاملا متفاوت: باسیله که 2-2-2-4 بازی میکرد؛ دانیل پاسارلا به سیستم 2-5-3 علاقه داشت و مارچلو بیلسا، مربی حال حاضر لیدزیونایتد که تیمش را با ساختار 3-1-3-3 می چید. با 106 بازی ملی، دیگو سیمئونه حتی از مارادونای اسطورهای که 91 بار پیراهن تیم ملی را پوشیده هم جلو زده بود.
برونو آماسینو، معلم موسیقی دیگو در دوره دبستان و راهنمایی میگوید:
سیمئونه همیشه رهبر بود. یک بار که خودم پیانو میزدم مسئولیت گروه موسیقی را به او سپردم. او باید بقیه هنرجویانی که سازهای کوبهای میزدند را هدایت میکرد. با این که ارکستری در کار نبود دوست داشت وانمود کند رهبر ارکستر است. دیگو در رهبری گروه استثنایی بود.
«همیشه به فوتبال فکر میکرد». یک بار به او گفتم:
در زندگیات میخواهی چه کار کنی دیگو؟ نمرههایت خیلی خوب به نظر نمیرسند. جواب داد، به من شک نکن آقای معلم. من فوتبالیست می شوم. اولین واکنش من این بود که به او بگویم با این کار نمیتوانی زندگیات را بگذرانی. اما الان که او را میبینم، هنوز به بیاعتمادیام میخندم.
در اتلتیکو مادرید هم هیچ جایی برای شک وجود ندارد، بازیکنان این تیم قبل از این که فوتبالیست باشند، باید ایمان داشته باشند. این باوری است که آقای مشکی پوش به بازیکنان تیمش تزریق کرده است.
سیمئونه از سال 2006 که برای اولین بار روی نیمکت راسینگ نشست، همواره ترجیح میدهد کت و شلوار مشکی دستدوز بپوشد
زیر نظر سیمئونه اتلتیکو نه فقط یک تیم، بلکه یک آئین است. اگر بازیکنانش همه تلاش خود را نکنند، ممکن است آنها را ببخشد اما برای فرد بیایمان بخششی وجود ندارد. البته این تیم به چیزی متفاوت ایمان دارد. بسیاری از بزرگترین تیمهای اروپا پایه موفقیتشان را روی مالکیت توپ بنا کردهاند؛ اما نگاه سیمئونه به سوی دیگری ست. او در اولین کتاب خود به نام «تأثیر سیمئونه - El Efecto Simeone» که در اسپانیا چاپ شد، نوشت:
فوتبال مثل شکار است. یک لحظه میتواند همه چیز را تغییر دهد. اما نه هر لحظهای، صحبت از یک آن است. طعمه آنجاست اما ناگهان دیگر نیست. در یک آن همه چیز تمام میشود و دوباره این شانس را به دست نخواهی آورد. باید دقیقا بدانی برای کدام لحظه تمرین کنی و آن را دریابی. این چیزی است که به غریزه بازیکن ربط دارد، همینطور به ذکاوت و تجربه او.
اگر تیمی مثل بارسلونا بخواهد با مالکیت بیشتر بر توپ، طعمه خود یعنی اتلتیکو را مغلوب کند، اتلتیکو ایستادگی میکند و منتظر آن فرصت نابی خواهد ماند که از شکار به شکارچی تبدیل شود.
جیانلوکا (چپ) و جولیانو (راست) در کنار پدرشان - پیروزی مقابل مارسی در فینال لیگ اروپا در سال 2018
این شیوه ای است که مقابل رقیب قدرتمند همشهریشان هم جواب داده است. تا پیش از سال 2011 که سیمئونه به اتلتیکو برود، 14 سال این تیم موفق به شکست رئال مادرید نشده بود؛ اما از مجموع 28 بازی مقابل رئال مادرید زیر نظر این مربی آرژانتینی، اتلتیکو 9 برد، 10 مساوی و 10 باخت داشته است. اتلتیکو در دو فینال لیگ قهرمانان اروپا در سالهای 2014 و 2016 از رئال شکست خورد، اما این تیم پیش از سیمئونه حتی به فکرش هم نمیرسید که روزی پایش به فینال رقابت هایی در این سطح از فوتبال دنیا، باز شود. هفت قهرمانی شامل دو قهرمانی در لیگ اروپا، یک قهرمانی در جام حذفی و سوپرجام اسپانیا، یک قهرمانی لالیگا و دو قهرمانی در سوپرجام اروپا افتخاراتی است که اتلتیکو در هشت سال حضور این مربی به دست آورده است.
لوئیس فیگو، مهاجم پیشین رئال مادرید که تجربه بازی مقابل «ال چولو» در لالیگا را دارد، سال 2018 پیش از شروع فینال لیگ اروپا در لیون گفت:
با دیدن بازی این تیم می توانی بفهمی شاگردان سیمئونه در زمین هستند. توان و اراده آنها مثل خود سیمئونه است.
اتلتیکو در نهایت با پیروزی 0-3 مقابل مارسی جام قهرمانی را به خانه برد.
دیگو سیمئونه در ایتالیا و تیم اینتر با رونالدو نازاریو همبازی بود
سیمئونه به عنوان بازیکنِ اتلتیکو هم به شکلی غیرمنتظره طعم موفقیت را چشیده بود. او در فصل 96-1995 با این تیم قهرمان لیگ و جام حذفی شد. بعد از آن با اینتر میلان در سال 1998 قهرمانی جام یوفا را جشن گرفت و فصل 2000-1999 هم با لاتزیو زیر نظر «اسون گوران اریکسون» قهرمان سری آ و جام حذفی ایتالیا شد. سیمئونه نمونه کامل یک بازیکن بدون مرز بود. راست، مرکز یا چپ؛ او بازیکنی بود که خوب حمله میکرد، در دفاع توانمند و مهارتش در گل زدن با سر مثالزدنی بود. تصمیم گیری سریع همیشه یکی از ویژگیهای شخصیتی سیمئونه بوده است. روزی را به یاد میآورد که مدیربرنامههایش او را در دفتر باشگاه ولزسارسفیلد حبس کرد تا در مورد رفتن به تیم ایتالیایی پیزا تصمیم بگیرد. فقط یک ربع وقت داشت در غیر این صورت توافق با این باشگاه به هم می خورد. او در این باره میگوید:
نه موبایلی بود نه چیزی، پس نمی توانستم با والدینم تماس بگیرم و نظرشان را بپرسم. در آخر به تصاویری که از بازیکنان آرژانتینی که در روزنامهها دیده بودم، فکر کردم و پیشنهادشان را پذیرفتم. ولی هیچ ایدهای نداشتم که به کجا میروم. حتی نمیدانستم وقتی در آرژانتین تابستان است، در اروپا زمستان است. به همین دلیل لباس مناسب برنداشتم!
او شاید بهترین بازیکن نبود اما میدانست که در فوتبال به چه چیزی نیاز دارید و توجه به کدام جزئیات میتواند تفاوت را رقم بزند. سیمئونه یک بار قبل از بازی با اروگوئه حرفی زد که نشان از طرز فکری آشنا در آمریکای جنوبی راجع به فوتبال بود:
بازی کردن با چاقویی نگه داشته شده بین دندان ها.
هر بازی یک جنگ بود و فقط شجاع ترین و حیله گرترین افراد میتوانند در آن برنده شوند. از نظر سیمئونه در فوتبال جایی برای رفتار خوب وجود ندارد. یا برای بلعیدن می جنگی یا خودت بلعیده می شوی. نمونه این سیاست سیمئونه را می توان در ماجرای معروف کارت قرمز دیوید بکام در جام جهانی 98 فرانسه جستجو کرد. در آن بازی سیمئونه، دیوید بکام را سرنگون می سازد و در حالی که او هنوز روی زمین افتاده به سرش ضربه می زند تا جلوی «کیم میلتن نیلسن»، داور بازی از کوره در برود. او بعد از برخورد با بکام با اغراق خودش را به زمین انداخت، چون خوب میدانست این فرصتی است که نباید از دست بدهد. سیمئونه در کتاب دوم خود با عنوان «ایمان - Believe» نوشته است:
من فوتبال را با بوکس و مبارزه خیابانی مقایسه می کنم. در هر دوی آنها همیشه یک لحظه، یک آن وجود دارد که می شود ترس را در چشمان و اندام یک طرف مبارزه دید. در فوتبال هم دقیقا همین طور است. وقتی تیم مقابل حس کند که ترسیده ای، با بیرحمی از فرصت استفاده می کند. دلیل اصلی ما برای ایجاد وحشت در حریف این است که بفهمند ما از هیچ چیز ترس نداریم.