ابتدا در وصف والورده :
دیپلم نداشت ولی لقبش دکتر بود_چشمانش همیشه خیس و پوزش پر بود
در سکوت و ظلمت او همچو یک فریاد بود _آرزوی قهرمانی با او بر باد بود
شاگردی نداشت اما لقبش استاد بود_تیم را به چاک داد و از هفت دولت آزاد بود
تا استایل والورده در بارسا باب شد_آرزوی قهرمانی نقش بر آب شد
دلم با دیدن حال و روز بارسا کباب شد _ هوادار بارسا هنگام بازی در هفت خواب شد
بسکه سردست و بیروح تیم این سر مربی خفن_هوادار غر غر کنان گشتند همچون پیرزن
او که سوارزش بود بی جانشین_مارا بگایید اندر اسفل السافلین
ای والورده خیرت را نخواستیم لا اقل شر مرسان_مارا مضحکه کردی اندر جهان و کهکشان
میخواهم شعر گویم در وصف بارسا خط به خط _از دست ارنست روزی جر خواهم خورد از وسط
از دست استاد روزی گردم هلاک_ک با پوز خند نشان داده به ما انگشت فاک
کرده در راکیتیچ و انگار دست بردار نیست_برای برد آوردن آویزان مسیست
از شانس ماست ک مسی هست خانواده دوست_آبرومان را خرید حقا ک با آبروست
نه حرص و طمع داشت و نه ذره ای نامردی _ نمیکرد مانند مفت خوران هر روز تیم گردی
آنان ک به پول و شهرت فروختن خانواده را_و بعد از هر گل مشغول گردند به غرور و تکبر و ادعا
تراشتگن:
حقا ک مارک یک سوپر من است_گل خوردن برای او ممنوع و قدغن است
بازی با پایش همیشه بوده معرکه_نمی اندازد مارا مثل پینتو در تهلکه(هلاک)
پیکه:
بعد از خوردن لایی از وحید امیری _جرارد پیشه کرده راه زهد و سر به زیری
بعد از آن لایی پیکه آدم سابق نشد_کیست آن مردی ک شکیرا را عاشق نشد؟
پیکه آنقدر شل و سست و بیجان است_ک همچون اتوبانهای سرعت آزاد آلمان است
همیشه پای ثابت ریدن های تیم است_فک کنم درگیر سالفه ی (داستان)تهلو و سنجاق و سیم است
دمبله:
تکلیفش با خودش هم مشخص نیست_خودش را گم کرده و لایق توسریست
مانند کودکی ک به تازگی راه میرود_توپ را با هر پایی رسید شوت میزند
مانند اسب استارت میزند و مانند خر حیران است_انگار ک با کوتینیو در گند زدن هم پیمان است
سوارز:
این پاش به اون پاش میگه گوه بخور_شکمش بر آمده همچو کوهان شتر
بسکه همبرگر و سوسیس و پیتزا میخورد_بعد از ده دیقه دویدن نفسش میبرد
مانند تریلی 18 چرخ سنگین شده_چند وقته حاشیه درست نکرده و غمگین شده
کجاست آن کوسه ی قاتل گند گز _ ک مینداخت در دل حریفان طاعون و مرض
موقعیت ساختن برای تو باشد حرام_کجاست آن کوسه ی قاتل خون آشام؟
لیونل مسی :
کلمه ای برای وصف او ندارد وجود_هر ک مسی را دارد تا معراج خواهد کرد صعود
مسی آن کسیست ک در روز واقعه_برای حریفان پدید آورد فاجعه
گرفتن توپ از پای او محال است_حقا ک وی پادشه فوتبال است
کوتینیو:
یوسف گم گشته در پی کنعان است_بدجور از آمدن به بارسا پشیمان است
راه را گم کرده ودر خود گم شده _مسیرش شیراز بود اما راهی شهر قم شده (چیزی ک براش اتفاق افتاد با اون چیزی ک انتظارشو داشت در تضاد بوده مثل شهر شیراز و قم ک 180 درجه با هم فرق دارن)
ای کوتینیو برو دعا کن در مسجد جمکران_ک نگردی همچو لرد داگلاس بیخانمان
ک نگردی همچون منیر الحدادی _ک دست و پنجه نرم میکنه با بلاتکلیفی و علافی
ک نگردی همچون لرد کبیر آندره گومز_ک نگردن هوادارا از بازی تو مشمئز
ک نگردی هچو آردا توران_ک نگردی مضحکه ی خلق جهان
سخنی با هواداران بارسا :
اگر مسابقه ی صبوری میشد برگزار_ایوب در دور مقدماتی میرفت کنار
گر ایام ایوب به این سختی سر میشد_شک ندارم یک شبه کافر میشد
آتش افتاده در جون ما و هر هفته لنگامان هوا_ک والورده کرده در ما هر روز خدا
چنان میخش را فرو کرده در ماتحت ما_ک صدای ناله مان رسید تا آسمان خدا
آرزوی مرگ میکنم با دیدن حال و روز تیم خود_والورده هم تمدید کرد ، پس شد آنچه شد (فوقع ما وقع)