طرفداری- تمام ۱۱ نفری که با انگلستان به قهرمانی جهان در سال ۱۹۶۶ رسیدند نمیتوانند ادعا کنند که بهترینهای تاریخ انگلستان در آن پست بودند اما گوردن بکس بدون شک یکی از آن بازیکنانی است که میتواند چنین ادعایی بکند. به طور خلاصه، او دروازهبانی کامل برای تمام زمانها بود. آرام اما حواس جمع و از زاویه خود به بازی نگاه میکرد. توپها را در هوا مشت میکرد و حدس میزد که مهاجم میخواهد با پایش بعد از این چه حرکتی انجام دهد. مانند یک شیر شجاع آن هم مقابل مهاجمانی که در آن سالها هر کسی را تحت تاثیر قرار میدادند.
در دهه ۶۰ یا ۷۰ به عنوان بهترین دروازه بان دنیا شناخته میشد. او این عنوان را از لو یاشین، غول روس گرفت و به دینو زوف، اسطوره ابدی ایتالیا واگذار کرد. هر کدام از آنها تحسینهایی را کسب کردند که در وفاداری ملی آنها بازتاب پیدا میکرد.
بر عکس یاشین که در ۴۰ سالگی خداحافظی کرد، زوف فینال جام جهانی را در سن ۴۰ سالگی تجربه کرد و در ۴۱ سالگی قهرمان اروپا شد. بنکس اما از سانحه رانندگی رنج برد که در اواخر دوران بازیش با آن روبرو شد و در ۳۴ سالگی، بینایی یکی از چشمان او را گرفت. شاهدان بازیهای بنکس شهادت میدهند که او با یک چشم هم از یک دروازهبان سالم بهتر بود.
یک تفاوت دیگر بین بنکس و آن دو هم بود. یاشین برای دینامو موسکو بازی میکرد، زوف برای یوونتوس و بنکس برای لستر سیتی و استوک. بنکس هیچگاه خطوط دفاعی که مناسب آن باشگاههای بزرگ باشد را در جلو خود ندید. او در دورانی بازی میکرد که تیمهای شهرستانی وسط جدول میتوانستند تک ستاره خود را حفظ کنند و با همان بازیکن برای جامها تلاش کنند. زمانی که ارزش یک دروازهبان به قیمت او در بازار نبود.
در لیگ حریفان سختی داشت. الکس استپنی از یونایتد، جنینگز از اسپورز و لاورنز از لیورپول. پیتر بونتی از چلسی در کنار گوردن وست در اورتون هم دیگر دروازبانان خوب آن زمان بودند. اما این بنکس بود که بودنش در دروازه شانس گل خوردن را کاهش میداد.
زمان حضورش در فیلبرت استریت (Filbert Street)، مت گیلیز تیمی را مدیریت میکرد که برای قهرمانی لیگ کاپ کافی بود. حریف آنها در سال ۱۹۶۴، استوک بود که با تونی وادینگتون، ۴-۳ در دو بازی باخت تا بنکس قهرمان شود و ۳ سال بعد به خود استوک سیتی بپیوندد. او در سال ۱۹۷۲ هم لیگ کاپ را برد که چلسی را برد.
اگر تاثیرش در فینال جام جهانی ۱۹۶۶ به چشم آمد به این دلیل بود که او جز گروهی ۶ نفره بود که کارهای دفاعی را به بهترین شکل انجام میدادند. شکل نگاهی که انگاری به رژیم الف رمزی بسیار نزدیک بود. مردی که هیچگاه نگذاشت بازیکنانش حتی اگر بهترین هستند هم مغرور نشوند.
در یک چهارم نهایی، آرژانتین توسط اسکار ماس چند سیو خوب داشت اما با اخراج آنتونیو راتین، انگلستان با یک گل به فینال رفت. برای رفتن به فینال باید پرتغال شکست میخورد. بنکس روی یک سانتر به اشتباه از دروازه بیرون آمد و توپ به دست جک چارلتون خورد تا اوزه بیو روبرو بنکس بیاستد. بیو تمام توپهای قبلی خود را به راست زده بود و بنکس این بار به چپ پرید اما اسطوره پرتغالی نمیخواست نقشه پنالتیهای خود را تغییر دهد. با این حال این اتفاق در اواخر بازی افتاد و انگلستان ۲-۱ برد و به فینال رفت.
در فینال، او دو بار گل خورد که اولی به خاطر اشتباه ری ویلسون بود که دفع بدی داشت. شوت سیلر و سیو بنکس را میتوان از آن بازی به خاطر آورد. ۴ سال بعد در مکزیک، نبود او بیشتر به چشم آمد. در یک چهارم نهایی به خاطر مشکلات گوارشی نبود و تصمیمات اشتباه بونتی در درون دروازه انگلستان را حذف کرد.
بیرون از زمین بنکس مانند اخلاق هم نسلهای خود، گرم و صمیمی بود. او بعد از چند سال به فوتبال برگشت و وقتی لستر حاضر نشد به او پاداشش را بدهد، بنکس از باشگاه جدا نشد تا پاداش را دریافت کند و بعد به استوک رفت. او میدانست ارزشش چقدر است و حاضر نبود تنها ۲ هزار پوند از آنها بگیرد. او اما آگاه نبود که کشورش چه چیزی به او داده و او چه چیزی دریافت کرده و مثل خیلی از هم تیمی هایش در اواخر زندگی مدالهای خود را فروخت.
وقتی حتی یکی باشگاه انگلیسی از ۶ نماینده این کشور در رقابتهای اروپایی دروازهبانی انگلیسی ندارد، مرگ بنکس به ما زمانی را یادآور میشود که شیلتون و سیمن هم دنباله رو او شدهاند. با این حال، مرگ او، بیشتر ما را یاد آن بعد از ظهری میاندازد که او بهترین بازیکن تاریخ بود. در زیر آفتاب مکزیک، دو مرد از طبقه کارگر دو قاره مختلف، لحظهای را خلق که مانند فرشته بودند و گوردن بنکس در آخر رستگار شد.
نوشته Richard Williams از روزنامه گاردین