مطلب ارسالی کاربران
چرا نباید مربیها را مجبور به تغییر استایل کنیم؟قسمت دوم
مربیها ،قطعاتی را از گذشته با خود دارند و از آنها استفاده میکنند تا فوتبال مد نظر خود را اجرا کنند.به عنوان بازیکن،ما از مربیها ،همتیمیها و حریفان خود نکاتی میآموزیم.
نکاتی که بعدها میتوانیم از آنها به عنوان رنگهای مختلف استفاده کنیم تا شاهکار خود را خلق کنیم.بدون گذشته،تابلوی نقاشی ما سه پایه نخواهد داشت. آرسن ونگر را به عنوان مثال در نظر بگیرید که استایل بازی او به عنوان بازی مالکانه شناخته شده و از ۱۹۸۰ فوتبال جذابی را ارائه داده است.هر چند که ونگر هیچوقت تحت نظر رینوس میشل فعالیت نکرد اما از طرفداران بزرگ توتال فوتبالِ میشل بود و سبک بازی او را در تیم خود پیاده کرد. لقب ونگر پرفسور است که شخصیت کتابخوان او را بیان میکند.این موضوع در جلسههای تمرینی او نیز واضح است که همهی آنها به خوبی برنامهریزی شدهاند.مرد فرانسوی بازیکنان خود را با استفاده از متدلوژی به خلاقیت دعوت میکند تا آنها در پروسهی تصمیمگیری ارتقا پیدا کنند. از طرفی جوزه مورینیو خط سیری را ایجاد کرد که مربیان جوان فوتبال به آن حسادت میکنند.رشد او در جایی رخ داد که سر بابی رابسون،رئیس تیم اسپورتینگ،او را به عنوان مترجم انتخاب کرد.مورینیو هیچوقت در سطح بالای فوتبال بازی نکرد که معمولاً در سطح جهانی به عنوان نقطه ضعف از آن یاد میشود.با این حال او به یکی از موفقترین مربیها در سطح جهان تبدیل شده است.هر کجا که او پا میگذارد،موفقیت را با شخصیت نابش به دنبال میکشد. شخصیت و ذهنیت “صرفاً بردن” مورینیو حاصل طرز تفکر الگوی او،سر بابی،میباشد.کسی که معتقد بود نتیجهی فوری برای یک مربی حیاتی است.او میگوید:《مردم موفقیت را میخواهند.مثل قهوه،فوراً آن را درخواست میکنند.》 مورینیو این باور را دنبال میکند.و این باور نیز در سبک بازی دفاعی-ضدحمله و نتیجهگرا واضح است. گذشتهی گواردیولا نیز به راحتی توسط طرفداران او ردیابی شده است.واضح است که یوهان کرایفهلندی،تاثیر زیادی بر پپ به عنوان بازیکن و خوشبختانه برای ما،به عنوان مربی داشته است.در بیوگرافی کرایف،گواردیولا به عنوان جوانی با صدها سوال دربارهی فوتبال و طرز دید کرایف نسبت به فوتبال،معرفی شده است.کرایف دربارهی صحبتهای طولانی او و گواردیولا دربارهی جزئیات بعد از هر جلسه تمرینی در زمان مربیگری او در بارسلونا حرف میزند. با خواندن کتاب کرایف میتوان فهمید که وسواسپپ در ارائهی فوتبالی جذاب از کجا آمده است.اینکه همیشه در ذهن طرفدار است که فوتبال باید سرگرمکننده باشد.کرایف،و اکنون گواردیولا معتقد است که فوتبال باید سرگرمکننده باشد و اگر مردم پول مسابقه را میدهند باید راضی از استادیوم خارج شوند.او متوجه شد که نتیجه،طرفداران را خوشحال میکند،اما برای او این کافی نبود.مردم باید شیفتهی فوتبال شوند و وظیفهی مربیها ایجاد کردن همچین لذتی در فوتبال است.گواردیولا در بارسا،مونیخ و سیتی کنونی مردم را مشتاق به دیدن فوتبال کرده است.هرچند که به دلایلی این برای مردم هنوز کافی نبوده است. گواردیولا در ابتدا بر لبهی تیغ انتقادات قرار داشت.باخت مقابل نومانکیا و مساوی در برابر ریسینگ در سال ۲۰۰۸ شروع خوبی نبود.با این اوصاف طرفداران میدیدند که گواردیولا چه سبکی را قصد دارد اجرا کند.در یک نظرسنجی ۸۶% ترجیح میدادند مربیهایی نظیر مورینیو به خدمت گرفته شوند.واضح بود که آنها به فلسفهی پپ اعتقادی نداشتند. هرچند که پپ در بارسا همه چیز را برد تا دهان منتقدان را ببندد.با این حال،انتقادات در زمان حضور او در آلمان بیشتر شد.از او به خاطر استفاده نکردن از فلسفهی فوتبال آلمان که شامل ضدحمله،بازی مستقیم و نبردهای هوایی بود،شکایت میشد.منتقدان بایرن مونیخ او را تیمی خستهکننده میدانستند که بازیسازیهای زمانبر او مناسب تیم آلمانی نبود.در آخر پپ بایرن را با دو دستهی مخاطب مخالف هم ترک کرد. این موضوع در فصل اول گواردیولا در انگلیس نیز رخ داد و به خاطر عدم استفاده از روش انگلیسیها تحت فشار بود. انتقادات زیاد بود.از نبود اصول در خط دفاعی تا استفاده از ترکیبهای زیاد و نفهمیدن بازی تیمهای انگلیسی.انتقادات زیاد است اما یکی از آنها خیلی به چشم میآمد:خودخواهی.