This is where the dream ends
where the soul of every man and woman is broken
where you carry your crippled children in hope of salvation
and lay them down to die
salvation does not come
اینجا جاییست که رؤیا ها پایان می پذیرند
جایی که روح تک تک مردان و زنان می شکند
جایی که فرزندان معلولتان را به امید رستگاری بر زمین می گذارید تا بمیرند
رستگاری نخواهد آمد
where the worth you have
placed upon your life is finally revealed as nothing
your weeping and wailing shall assuage no god
let these words echo deep in your heart
for you shall hear them
again and again
cease your weeping and wailing
no one can hear you
my words will cut your flesh like a knife.
اینجا جاییست که سرانجام بی ارزشیتان نسبت به زندگی ای که کرده اید آشکار می شود
زاری کردن و شیون زدنتان به کمک هیچ خدایی نخواهد آمد
بگذار این کلمات تا اعماق قلبت منعکس شوند
چرا که بار ها و بار ها آنها را خواهی شنید
گریه و زاری ات را تمام کن
هیچ کس صدایت را نمی شنود
سخنان من مانند خنجری گوشتت را می برند
You can pray to God
You can pray to Allah
to whomever
He will not hear you
he cannot hear you
می توانی خدا را بپرستی
می توانی الله را بپرستی
هر کسی را که می خواهی
او صدایت را نخواهد شنید
او نمی تواند صدایت را بشنود
your empty prayer
embarrass yourself
like some infected junkie
searching for a fix.
God is a needle
God is rasted razor
The filth in your vein
دعای پوچت
مایه ی شرمساری خودت است
مانند یک معتاد آلوده
که بدنبال مواد مخدر میگردد.
خدا مانند یک سرنگ است
مانند یک تیغ کند شده است
چرکی است در رگ هایت
Children, I call you to war
was it for this your ancestors died?
Was it for this the land was stained blood red.
Here and now we face the end of all things,
the final and the absolute.
ای فرزندان زمین شما را به جنگ می خوانم
آیا نیاکانتان برای این مردند؟
به این دلیل بود که زمین از خون پوشیده شد؟
اکنون و اینجا با پایان همه چیز مواجه می شویم
پایان ابدی و مطلق.
Planting seeds within
the nuclear generation, planting hope where there was none.
A hope that we may sweep all beforens and crush their memory.
The say there is nothing left in this world worth fighting for, nothing left in this world to dying for...
This is a lie.
There is so much to fight for, so much to die for.
There is one true enemy in this world,
بذرهای فکرهایی را در مغز نسل هسته ای می کاریم، امید را در جایی که وجود ندارد می کاریم.
امید اینکه تمام افکار گذشتگان را بروبیم و خاطراتشان را نابود کنیم.
این سخن که می گویند هیچ چیزی در این دنیا نمانده که ارزش مبارزه و مردن برایش را نداشته باشد دروغی بیش نیست.
بسیار اند آن چیزها که برایشان بجنگیم و بمیریم
تنها یک دشمن حقیقی در این دنیا وجود دارد
do i need to say it ? do I need to stain the air with it's name ? to soil the page ?A father sees his children cry out, blind they flock, dead to the
world. He sees his women, wailing and weeping. The mothers of all tragedy and I your brother a broken man cursed the day I was born. I ask, what price the
martyred man ? who's hand is turned by the grinding wheels of history. I ask, a simple question. Who shall stand and who shall fall, whose deeds shall
become song and who's words shall become song ?...
آیا حتما باید در موردش بگویم؟آیا لازم است تا هوا را با نامش آلوده کنم، و صفحه را کثیف؟پدری گریه ی فرزندانش را می بیند، کور کورانه ازدحام می یابند، برای این دنیا آنها مرده به حساب می آیند.
آن پدر همسرش را می بیند که گریه و زاری می کند.مادر تمام تراژدی ها و من،برادرت، مردی شکسته که از بدو تولدش نفرین شده بود. می پرسم ارزش مردی که خود را فدا کرد چه بود؟کسی که دستش توسط چرخ کوبنده ی تاریخ رو شد.سؤال ساده ای می پرسم؛ چه کسی باقی خواهد ماند و چه کسی سقوط خواهد کرد؟ گفتار و کردار چه کسی تبدیل به سرودی خواهد شد برای آیندگان؟...