اخلاق پروتستان (نی) و روح (حیه) سرمایهداری نوشتهٔ ماکس وبر ( Max Weber ) یکی از پربارترین متون کلاسیک جامعهشناسی است. انجمن بینالمللی جامعهشناختی، این کتاب را مهمترین اثر قرن بیستم دانسته است.
در این کتاب، وبر نوشته است که سرمایه داری در شمال اروپا هنگامی ظهور کرد که اخلاق پروتستانی و بهطور خاص کالوینیسم، گروههای انبوهی از مردم را برای درگیر شدن با کار و تجمیع ثروت برای سرمایهگذاری برانگیخت. عمدتاً ادیان، نگرشی مثبت به حیات دنیوی و جمعآوری اموال ندارند، اما وبر در این کتاب نشان میدهد که اخلاق پروتستانی، مبتنی بر خوانشی خاص از الهیات پروتستان شاخه کالونیسم، سعادت اخروی و آن جهانی را در رستگاری این جهانی میبیند. در اصل وبر تأکید دارد که ثروتمند شدن در این دنیا میتواند نشانگر فیض و رحمت الهی به فرد مؤمن و نشانه ای از رستگاری اخروی او باشد.
ماکس وبر، فرهنگ و به صورت ویژه مذهب و دین را عاملی میداند که بدون استثناء در شرق و غرب شیوه و راههای میزان پیشرفت فرهنگی را تعیین کردهاند. بر این پایه خصیصههای ویژه پروتستانیسم زاهدانه (اولیه) باعث توسعه سرمایهداری، دیوانسالاری، دولت عقلانیتگرا- قانونمند در غرب شد. به زعم وبر، باور های مذهبی از طریق تجربه و رشد سرمایه داری، تسهیل کننده نظام سرمایه داری غربی بوده است. وبر با یک روش تحقیق ابداعی در این کتاب به هیچ وجه بدنبال اثبات رابطه علی بین دو پدیده اخلاق پروتستان و روح سرمایه داری نبوده است و بیشتر بعنوان نقش تسهیل گر و عنصر زمان یا بطور بهتر همزمانی این دو پدیده تاکید دارد. عنصری که از دید وی در اروپای غربی غالب بود و منجر به نظام سرمایه داری شده بود و در هیچ نقطه ی دنیا این فاکتور غالب وجود نداشته است و به همین دلیل، وبر استدلال می کند که چرا سرمایه داری در نقاط دیگر دنیا و در بین ادیان دیگر اتفاق نیفتاده است.
با الهام از این تز به مثابه چارچوب تئوریک و با توجه به مبحث فوتبالی هات این روزهای جامعه ی ایران، ما هم بررسی یک یادداشت فوتبالی را با موضوع "اخلاق کی روش و روح ایرانی" مورد کاوش قرار می دهیم. نمی دانم که موفق می شوم که منظور دقیق خود را در ذهن روی متن هم بیاورم یا خیر، اما به خوبی به این قضیه مشرف هستم که این یادداشت، از عیوب اصلی تحلیل های دیگران مهم رنج نخواهد برد؛ در تحلیل ها بصورت کلی مشاهده شده است که یا عیب کار را به کی روش (اخلاق کی روش) نسبت می دهند (هرچند با درصد بسیار پایین از این نوع تحلیل ها)؛ یا به روح ایرانی (روحیه جمعی ایرانیان که قطب غالب تبیین ها این مبحث را مورد سیبل خود قرار داده اند و اینگونه نتیجه گیری می کنند که ایرانیان به دلیل داشتن یک سری از خصایص اخلاقی و شخصیت عام اجتماعی و فرهنگی و با وام گیری از مباحث بسیار جذاب و نافذ و دهان پر کنه ی علوم روانشناسی اجتماعی، تاریخ اجتماعی، ژئوپلیتیک، ژئواکونوميک و ژئوسوشالیکال، قبل از شروع این بازی، سه بر صفر بر فرهنگ غنی و کار شده ی ژاپنی ها باخته بودند و تمام شد و رفت؛ دنبال چیزی هم نگردیم، این نتیجه برآیند دو قرن سکوت در مورد فرهنگ و سرگذشت مبهم ایرانی است و همچنین محصول کار کردن شبانه روزی فرهنگ ژاپنی است که بعد از حادثه بمب اتم هیروشیما از خواب برخاسته است و ما همچنان خود را به خواب زده ایم، زیرا چرت بعد از بیداری برای ما حتی بسیار شیرین تر از خود خاییدن ابتدایی است ...)
نمی خواهیم و نمی توانیم و همچنین فضا و فرصت اضافی هم نداریم که عیوب هر یک از این واکاوي ها را مورد مداقه قرار دهیم، اما روی هم رفته یک انتقاد عمومی به کل این تبیین ها و تفاسیر و تعابیر داریم؛ اگر موفقیت یک مجموعه را بصورت فردگرایانه تبیین می کنیم، تنها راه منطقی و علمی این است که شکست های آن مجموعه را هم بصورت فردگرایانه تفسیر کنیم و اگر موفقیت های یک جماعت را به روحیات و خلقیات جمعی مردم مرتبط دانستیم، اجازه داریم که در مواقع شکست همین رویکرد را اتخاذ کنیم.
اما رویکرد حداقل صدا و سیما، هواخواهان کی روش، اصحاب کی روشی پور اینگونه بوده است؛ در مواقع موفقیت تیم ملی فقط گفتند که جونم به این کی روش و اکنون که شکست مفتضحانه خورده ایم می گویند ایرانیان دچار توهم توطئه، توهم مطالبه گری و حق گیری، توهمات جمعی و توقعات فزاینده از زمین و زمان شده اند و تصویر یک عکس را به کل سرگذشت اجتماع ایرانیان نسبت می دهند و علت شکست را هم همین صحنه می دانند (اکثریت تحلیل گران در این مرکب سوار هستند). از آنها می پرسم که اگر تصور کنیم که آن صحنه پیش نمی آمد، آیا ما نمی باختیم؟ به آمار کل بازی تا قبل از این دقیقه مراجعه کنید تا پشت این صحنه تیم ملی که نه، پشت اتوبوس تیم ملی خود را پنهان نکنید. میراث فوتبالی این آقای محترم برای فوتبال ایران فقط این بوده است؛ هشت سال دفاع نامقدس.
در طیف دیگر دوستان و برادران اپوزسیون کی روش یا بطور مصطلح فوتبال آنتی کی روشی پور قرار دارند.
(برای فهم بهتر اصطلاحات اپوزسیون و هواخواه به این آدرس مراجعه شود؛
www.tarafdari.com/node/1171418
آنها هم دقیقا دچار همین اشکال روش شناختی ذکر شده در فوق هستند. در مواقع موفقیت تیم ملی، همه چیز را مرتبط با هوش و ذکاوت بازیکنان، تعصب و غیرت کم نظیر ایرانیان و این گزاره های کلی و هیچوقت آزمون نشده نسبت داده اند؛ ما بهترین، ما باهوش ترین، ما مقدس ترین، ما کاری ترین، ما صادق ترین، ما اصیل ترین، ما بهترین نژاد، ما کامل ترین دین، ما بهترین حکومت و دولت ... جهان را داریم. کلا ما فقط خوبيم و بقیه دنیا هیچ چیزی از هیچ موضوعی نمی فهمند و بهشت تنها از آن ما ایرانیان است، البته هشتاد میلیون ایرانی داخل که معنای مقاومت اقتصادی را با گوشت و خون خود حس و لمس کرده اند. از آن هشتاد میلیون هم حدودی که منتقد هستند که آنها هم نه، از آن تعداد باقیمانده هم فقط ژن های خوب و آقازاده ها و افراد کارت سبزدار را در صفوف بالای بهشت مشاهده خواهیم کرد و بقیه هم اسفل سافلين. خوب مغازه ای برای خود باز کرده اید. پایتان را حداقل از روی گاز بردارید، حالا که ترمز نمی گیرید.
این دسته از افراد در مواقع موفقیت تیم ملی هیچ اشاره ای به زحمات و تلاش های کی روش نکرده اند، اما از بعد از بازی با ژاپن، آن طفل گریزپا را مورد هجمه بی رحمانه قرار داده اند. (این گروه تحلیل گران فوتبالی به ندرت یافت می شوند و اگر فردی از این گروه را از نزدیک دیدید سلام گرم مرا به ایشان برسانید).
برای آنکه متهم نشویم به اینکه خیلی از مباحث اصلی دور شده ایم، به بحث اصلی خودمان برمی گردیم.
در مورد اینکه اخلاق کی روش چگونه بوده است و شامل چه ویژگی هایی میشود، در یک یادداشت جداگانه دیگری مورد بررسی قرار خواهیم داد. همانند ماکس وبر که به بعضی از شاخص های اخلاق پروتستان پرداخته است (همانند زهد و ریاضت کشی، سعادت اخروی در گرو خوشبختی دنیوی، کار به مثابه عبادت، حیف و میل نکردن اموال و سرمایه گذاری) ما هم برای اخلاق کی روش بعضی از شاخص ها را با ذکر مثال مستدل و مستند مورد مداقه قرار خواهیم داد.
اما شباهت و تفاوت های یادداشت صرفا فوتبالی ما با تئوری بزرگ استاد وبر؛
شباهت:
1_ در کار وبر، ویژگیهای اخلاقی و مذهبی با روح سرمایه داری پیوند داده شده است؛ ما هم تلاش کرده ایم که اخلاق کی روش را با روح ایرانی پیوند بزنیم.
2_ وبر میگوید که بین این دو پدیده قرابت معنایی و زمانی و مکانی وجود دارد و اصلا بحث رابطهی علی نمی کند که الف علت ب است، ما هم با الهام از وبر فقط میگوییم که بین اخلاق کی روش و روح ایرانی قرابت و رابطه وجود دارد.
3_ وبر مطرح می کند که بین دو پدیده مذکور، نقش تسهیل گیری فقط وجود دارد، ما هم برای آنکه بر طبق چارچوب نظری مان حرکت کرده باشیم، به نقش تسهیل گیری میان دو پدیده اشاره می کنیم. همانند وبر که رابطه علی میان الف و ب برقرار نکرده، ما هم صرفا میگوییم که بین این دو پدیده نقش تسهیل گیری وجود داشته است و الف نقش تسهیل گیری شکل گیری ب را داشته است. اگر بخواهیم میان این دو رابطه علی برقرار کنیم، دقیقا در دام تحلیل های دو گروه قبلا می افتیم؛ A_ کسانی که صرفا به روح جمعی ایرانی ها بعنوان عامل شکست می تازند، B_ افرادی که اخلاق کی روشی را علت شکست شرمساز ایران می دانند.
ما با هر دو گروه مخالفیم، چون آنها راه را اشتباه میروند و احتمالا برحسب منافع و مصلحت خود و جامعه از خودشان تحلیل میدهند. برای آنکه ما جزء آن دو دسته قرار نگیریم در قسمت تفاوت توضیح مفصل تری خواهیم داد که مبرا باشیم.
تفاوت
1_ وبر معتقد است که اخلاق پروتستان موجب تسهیل کنندگی روح سرمایه داری شده است که در نهایت این روح موجب شکل گیری نظام سرمایه داری غربی شده است. اما ما دقیقا برعکس وبر مطرح می کنیم که روح ایرانی باعث تسهیل اخلاق کی روشی شده است که در نهایت موجب شکل گیری این سبک فوتبال برای کشورمان شده است.
2_ در حالیکه منظور وبر از اخلاق پروتستان، ویژگی ها و صفات مثبت بارز یک عقیده است که موجب شکل گیری یک نظام اقتصادی شده است، ما دقیقا عکس این موضوع بر روی صفات بارز منفی کی روش بحث خواهیم کرد که در هشت سال خدمت جهادی اش (جهاد برای کسب منفعت شخصی خودش) نگذاشت علم بناسازی و تیم سازی برای ایران شکل بگیرد و در عوضش تا توانست علم تخریب خود را بسیار قوی ساخت؛ تخریب بازی حریف، تخریب همکاران، تخریب اسطوره های فوتبالی، تخریب بازیکنان تاریخ مصرف گذشته به زعم خودش، تخریب منتقدان، تخریب آنتي کی روشی پور ها، تخریب هر سرمربی که بزرگ تر از خودش در این مملکت بود و ....
3_ علی رغم اینکه وبر، روح سرمایه داری را به تمام کالوينيسم ها تعمیم می دهد و مطرح می کند که اخلاق این گروه های مذهبی تسهیل کننده روح سرمایه داری و در نهایت تثبیت کننده نظام سرمایه داری غربی است، ما بر این نکته تاکید داریم که به هیچ وجه منظورمان از روح ایرانی را نمی توان به هر ایرانی ساکن ایران تعمیم داد. در بسیاری از تحلیل ها مشاهده می شود که علت یک باخت فوتبالی را به شخصیت اساسی و بنیادی تمامی ایرانیان در گذر زمان نسبت می دهند. واقعا بعضی از مباحث منور الفکر های فوتبالی در مورد روحیه جمعی ایرانیان، چه ارتباط مستقیمی با یک رعیت ایرانی روستانشین ساکن گوشه های ایران دارد که کلا در مزرعه خودش مشغول به کار است و از طریق درو کردن دسترنج خود زندگی خودش را سپری می کند؟ آیا این مباحثی که مطرح می شود با یک فرد نظامی که فوتبال اصلا ندیده است، ارتباطی دارد؟ آیا یک طلبه ای که در حوزه علمیه محل تحصیل اش، هرشب دو ساعت با طلبه های دیگر به مباحثه می پردازد، هم شامل این روح جمعی ایرانیان میشود؟ به نظر می رسد که این تحلیل ها از یک تعمیم و انگ زنی غیر اخلاقی به همگان رنج میبرند، کسانی که نمی دانند حتی فوتبال با چند بازیکن انجام می شود، به راحتی و بصورت عمومی، یکباره در تی وی و سایر رسانه های دیداری و نوشتاری ایران در معرض اتهام قرار می گیرند.
4_ روح سرمایه داری از نظر وبر شامل یک سری مختصاتي است که هر قوم و قبیله و اعتقادی آن مشخصه ها را دارا باشد، روح سرمایه داری در آنجا منجر به نظام سرمایه داری خواهد شد، ان شاءالله. (البته این کلمه آخر را وبر یادش رفته بود که بگويد و الان که دستش از دنیا کوتاه شده است من اصلاحش میکنم. واقعا خیلی اصطلاح مهمی در بین وزرا و نمایندگان مجلس ما است. اگر این اصطلاح نبود، کارنامه آنها پس از یک دوره پوک و خالی بود ولی به لطف این واژه بسیار طرح ها را گلنگ می زنند و به هر ساندویچی که می رسند، آن را دندان میزنند. امیدواریم که این مورد هم در کنار موارد دیگر اصلاح شود، ان شاءالله). اما از نظر ما روح ایرانی ای که موجب تسهیل اخلاق کی روشی شده است، شامل همهی ایرانیان نمی شود و فقط این بورد تخصصی را شامل میشود: رئیس فدراسیون فوتبال ایران، آن شخصی که رئیس را باید نظارت میکرده، آن ژن خوبی که فرد ناظر را منسوب کرده، کارمندان عالی رتبه اش در صدا و سیما، موج عظیم کی روش دوست و کی روش خواه، ایرانیانی که برای کم گل خوردن یا نباختن جشن می گرفته اند، و کلا کی روش زده ها و حتی ایرانیان بیسوادی که از فوتبال و ساختار آن چیزی نمی فهمند و در حیطه کاری خود در مجامع عمومی و گروه های تلگرامی، زیر نوحه این مدیحه سرا تا توانستند سینه زدند، همگی شامل روح ایرانی هستند. پس روح ایرانی شامل طیف وسیعی از افراد از عالی ترین مشاغل اجرایی کشور تا مشاغل کم منزلت، از مدرک داران تا بی مدرک ترین آدمهایی میشود که شیفته این نوع برخوردها بوده اند.
برای جمع بندی این نکته را باید طرح کنیم که ساختار یک کشور و بستر حوزه خاص میتواند منجر به ظهور افراد خاص برای آن حوزه شود. حوزه فوتبالی ما وجود فردی همانند کی روش را می طلبیده است. وجود فردی که در هشت سال سرمربیگری، تنها دوبار صادقانه نتوانست دروغ بگويد. یکبار آنجایی که گفت مردم ایران پول ندارند نان بخورند. آری! مردم من در دوران سختی و شعب ابی طالب زندگی می کنند، اما آقای دلسوزنما! تو الان به این موضوع رسیدی! یا بيکباره بهت وحي شد این موضوع! از همان روزی که قرارداد ننگین ترکمنچای خودت را دوباره با ما بستی و برای تک تک وظایف ات پول های میلیاردی اضافه بر سازمان خاستی، مردم ما پول نداشتند نان بخورند. ولی اینقدر مظلوم بودند که با سیلی صورت خود را سرخ نگه دارند. اما یک غیر خودی بیاید آبروی به هر قیمتی جمع شده ملت ما را در یک مجمع بین المللی ببرد، برای من جای سوال است که چرا اکنون حداقل مسوولان به استقبال وی می روند؟! اگر این حرف را یک مربی ایرانی زده بود که تا حالا ده بار توی همان دبی اعدامش کرده بودید...
برای مرتبه دوم که صادقانه سخن گفت آنجایی بود که در مصاحبه اش، هنگامی که یک خبرنگار رسانه ای به ایشان گفت که باید تو از مردم ایران عذرخواهی بکنی، با صدایی رسا و بسیار مصمم گفت این تو هستی که باید عذرخواهی کنی. آری! این خبرنگار باید عذرخواهی کند و حق با عالیجناب کی روش است. این حرف وی، گواه متقنی برای تمام گفته های من است. آقا خبرنگار و آقایان رسانه ای! شما بودید که با عملکرد بد و ضعیف تان در طی این چند سال باعث شدید که یک غیر خودی هرچی دل تنگش بخواهد بگويد. تازه این هنوز اینجاست و این نوع ادبياتش هست، وای به حال حرفایی برسد که وقتی برود پشت سرمان بگويد. در مجامع دوستانه خود از تیغ هایی که به دولت ما زده خواهد گفت و به ریش مان خواهند خندید. حالا به نظر شما چه کسی باید عذرخواهی کند، کی روش یا کی روشی پور ها!؟
در حوزه های دیگر هم نقش بستر در شکل گیری افراد مشخصه همین بوده است. در حوزه سینما و موسیقی، تاریخ اجتماعی، روانشناسی اجتماعی و بستر جامعه ایران را در پنجاه سال گذشته همانند فیلم از کرخه تا راین، اگر بخواهیم بطور خلاصه بیان کنیم و ببینیم بستر با مردم چه کرده است، این عنوان را پیشنهاد میکنم، امیدوارم که راضی باشید؛
"از فردین تا تتلو".
بستر جامعه ما پنجاه سال قبل وجود افرادی مثل فردین را می طلبیده که کل زندگی شان برای دیگران و اثبات مرام و معرفت و مردانگی شان خرج می شده است، اما اکنون بستر جامعه ما افرادی مثل تتلو (و شعبه فوتبالی اش، طارمی) را می طلبد. افرادی که این تصور را دارند که اولین دستورالعمل زندگی، دورویی و دودربازي است و کسانی که دورو و دودرباز نیستند، روستایی، شهرستانی، ساده و ... قلمداد میشوند و در این فضا شعار اول کارکنان دولت این میشود که "یا بدزد، یا برو کنار تا بدزدم". نه عیب از شیطان بزرگ است نه عیب از همسایگان به اصطلاح برادر دشمن، نه عیب از حکومت و دولت، نه عیب از چپی و راستی ... تک تک ایرانیان باید هم قسم شویم و در یک توافق جمعی اعتراف کنیم که می خواهیم سالم زندگی کنیم. البته این پیشنهاد بسیار ساده لوحانه است زیرا اعتماد و اعتبار وقتی از بین رفت، دیگر نمی شود کاری با آن کرد، فقط میتوان لیوان شکسته اعتماد را چسب زد و در خیابان سقوط آزاد اعتماد تا آنجایی که جا دارد میتوان سرعت گیر زد، تا به پایان نرسید و این معنای کامل یک تلخی بیپایان برای فوتبال ما است ...