اگر با ذره بین تاریخ، فلسفه، جامعه شناسی و چیزهایی از این قبیل به پیشینه خودمان نیمنگاهی بیندازیم میشود به این نتیجه رسید که هویت ما ایرانیها با دوالیسم(دوگانهگرایی) گره خورده است. دوالیست بودن ما یعنی عادت به خاکستری دیدن مسائل، یا به زبان سادهتر نیمهپر و خالی لیوان را در کنار هم دیدن نداریم. برای ما همه چیز دوگانهای صفر و یکی است: خوب/بد – خیر/شر – سیاه/سفید و ...
به همین دلیل برای اکثر ما برچسب زدن به هرچیزی از تیم ملی و کارلوس کیروش گرفته تا حتی کلان ترین مسائل سیاسی و اجتماعیمان کار سختی نیست. ما یا شیفته ی کارلوس هستیم یا از او متنفریم. یا عاشق تیم ملیمان هستیم یا تاب دیدن بازیهایش را هم نداریم. اما حداقل اجازه دهید نویسنده این متن(که اذعان دارد از دل همین فرهنگ رشد یافته) ادعا کند قصد خاکستری و طیفی دیدن برههای از تاریخ معاصر فوتبالمان را دارد.
کارلوس کیروش برای فوتبال ما چه عایدی داشت؟ اگر صرفا بخواهیم از دید نتیجه گرایی به موضوع نگاه کنیم بلاشک هیچ. ما نه از گروهمان در دو دوره جامجهانی با او صعود کردیم، نه طلسم قهرمانیمان در جامملتها در دو دوره با او شکست. اما بیایید زاویه دیدمان را عوض کنیم، آیا واقعا صعود به جام جهانی، آن هم دو دوره متوالی پشت سرهم، با آن صعود مقتدرانه در دومین دوره با کیروش(هر سه دوره قبلی حتی با خود کیروش، ما همواره جان کندیم تا جهانی شویم)، قابل چشم پوشی هستند؟ آیا روزهای ورود مربی پرتغالی به ایران را فراموش کردهایم که در قحطی بازیکن لژیونر(که آن زمان به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسیدند) آرزو داشتیم بازیکنانی برایمان کشف کند تا اروپایی شوند؟ البته لژیونر شدن استعدادی مثل جهانبخش ربط مستقیمی به کیروش ندارد و ما باید از ساختار نداشته فوتبال پایهمان توقع ستاره سازی داشته باشیم، ولی آیا پرستیژ و نام شخص کارلوس کیروش کوچکترین نقشی در انتخاب امثال دژاگه و قدوس نداشت؟ آیا هر سرمربی شهامت بازی دادن به سردار آزمون 19 ساله در جام ملت های آسیای دوره قبل و رضا قوچاننژاد که کم نبودند حتی فوتبالیهایی که اورا ایرانی نمیدانستند، در حضور مهاجمان همواره پرطرفدار سرخابیهای پایتخت را داشت؟
این سوالاتی که مطرح شد در جهت تطهیر کارلوس کیروش نبود و سوالات و ابهامات و انتقادات زیادی چه از نظر فنی چه از نظر غیرفنی به شخص او وارد است و برای لیست کردن این انتقادات(که شخص نویسنده هم کم دل پری ندارد) کافیست سری به رسانههای ورزشی مختلف و کامنتها در شبکههای اجتماعی بزنیم. اگر با پیش فرض ابتدای مطلب، بنا را بر این بگذاریم اکثر طرفداران فوتبال در ایران درنهایت از دوگانه آبی/قرمز به یک طرف تمایل داشته باشند، حداقل نیمی از فوتبالیهای ایران پرسپولیسی هستند، او قطعا حمایت این نیم بزرگ را از دست داده است. درست یا غلط، حملات به برانکو و علی کریمی برای کیروش بازی باخت-باخت بود. از نیم دیگر که آبی ها باشند هم شاید در بهترین حالت بتوان نیمی را را حامی او دانست. یعنی با یک حساب سرانگشتی و تخمینی، در بهترین حالت کیروش از حمایت 25درصد از هواداران فوتبال ایران برخوردار است و این برای او شکست کامل است. چرا شکست کامل؟ من باب مثال یکی از جوامع آماری پرتعداد یعنی نظرسنجیهای برنامه نود قبل از این جنجالها، از حمایت حدود 90 درصدی مردم از کیروش خبر میدادند.
با این اوصاف، نتیجه گیری درباره عملکرد کارلوس کیروش و زدن برچسب خیر/شر را به افرادی که ادعای قضاوت عادلانه دارند میسپاریم. در انتهای این یادداشت قصد داریم برای یک بار و فقط یک بار هم که شده، تابوشکنی کنیم و از کلیشه "جماعت خوش استقبال و بد بدرقه" خارج شویم و بگوییم آقای کارلوس کیروش، ممنون و خدانگهدار.
منبع: سایت 90