12 ژانویه 1949 ، لوراخ ( شهری در جنوب غربی آلمان و نزدیک مرز سوئیس و فرانسه ) شاهد تولد پسری از خانواده ی هیتسفلد بود .نامش را اوتمار گذاشتند .نامی با اصالت آلمانی مرکب از دو ریشه . ”uod”به معنی "ثروت" و “meri” به معنی بزرگ یا معروف .
" ثروت بزرگ " !!!!
آیا واقعا اوتمار به منزله ی ثروتی بزرگ برای خانواده اش به شمار میرفت ؟؟ گذشت زمان یک پاسخ مثبت قاطعانه به این پرسش داد. ثروتی بزرگ نه تنها برای خانواده بلکه برای دنیای فوتبال .
اوتمار از خانواده ای معروف به شمار میرفت و دلیل اصلی این شهرت عمویش بود .ژنرال اوتو هیتسفلد که در دو جنگ جهانی در ارتش آلمان خدمت میکرد و در سال 1946 بالاترین درجه ی نظامی را از طرف دولت نازی دریافت کرده بود.با وجود این خود اوتمار نه جنگ، بلکه فوتبال را برای تبدیل شدن به یک "ژنرال" انتخاب کرد .در کنار فوتبال او یک معلم ورزش و فارغ التحصیل ریاضیات بود.
او همواره سعی داشت فوتبال را با ریاضیات تلفیق کند . در سال 2007 زمانی که نامی برای خود دست و پا کرده بود دراین مورد گفت :""امیدوارم که اصول ریاضیات در فوتبال را بدانم و سعی کنم آنها را بکارببرم "". با این تفاسیر شاید بتوان لقب " ریاضیدان فوتبال " را به هیتسفلد نسبت داد.
دوران بازیگری
نمیتوان اوتمار هیتسفلد را در زمره ی مهاجمان بزرگ تاریخ فوتبال آلمان قرار داد اما به هر حال در تیمهایی که بازی کرد گلزن قابلی بود.کارش را در بازل سوئیس آغار کرد. در 92 حضور 66 گل به ثمر رساند که آمار قابل توجهی به حساب می آید .مقصد بعدی او اشتوتگارت در بوندسلیگای 2 بود.شاید به توان جالبترین اتفاقی که در این دوران رقم زد را زدن 6 گل در یک مسابقه به تیم "یان ریگنزبرگ " دانست که هنوز هم رکوردی برای یک بازیکن در سطح بوندسلیگای 2 به حساب می آید . با اشتوتگارت به بوندسلیگای 1 آمد و حتی به مقام چهارم هم رسید .اما گویی با سوئیس پیوندی همیشگی داشت .تیمهای "لوگانو"و "لوزرن " تیمهای پایانی دوران بازی او بودند. در رده ملی در المپیک 1972 مونیخ حاضر بود و در 6 بازی 5 گل به ثمر رساند. یکی از این گل هایش را در بازی آلمان غربی وشرقی وارد دروازه تیم آلمان شرقی کرد. او در مجموع در طول دوران بازیش 169 گل به ثمر رساند .اما با ادامه دادن مسیر فوتبالیش در کسوت سرمربی گری لطفی بزرگ به طرفداران فوتبال کرد .
فلسفه مربیگری
هیتسفلد خیلی زود به جرگه ی مربیان پیوست .گویی برای آموزش فوتبال و البته کسب جام عجله داشت .
هر چند همواره میگفت: " شغل مربی گری بسیار دشوار است." او معتقد بود" در فوتبال همیشه فشار وجود دارد " اما انگار او برای گرفتن تصمیمات درست تحت فشار زاده شده بود .شاید اگر از هر مربی ای از فلسفه اش سوال شود، به سرعت در مورد نقاط قوت ، علایق و استراتژی های فوتبالیش سخن به میان آورد اما به فلسفه این مرد توجه کنید.
"" فلسفه من این است که به قراردادهایم پایبند بمانم .""" من هرگز در طول دوران حرفه ایم قراردادی را زیر پا نگذاشته ام .""".این فلسفه نشان میدهد هیتسفلد فقط به بعد فنی توجه نمیکرد و افکار بزرگتری در سر داشت .
شروع دوران مربی گری
کارش را با تیم "اف سی زوگ" در سوئیس آغاز کرد .در این تیم دوران آرامی را سپری کرد .سپس به تیم "آرائو"پیوست .در مدت 4 سال حضور در آرائو ، این تیم معمولی را متحول کرد و به همراه این تیم swiss cup را فتح کرد . با بردن اولین جامش نشان داد راه بردن جام را بلد است .
سپس مورد توجه تیم مشهور سوئیس یعنی " گراس هاپر" قرار گرفت و به این تیم پیوست . دو سوپر لیگ سوئیس، دو swiss cup و یکبار سوپرکاپ سوئیس دستاورد 3 ساله ی او در این تیم بود .5 جام در 3 فصل باعث سرازیر شدن سیل پیشنهادات به سمت او شد .
دورتمند - کاشف استعداد های بزرگ – به سرعت استعداد او در مربیگری را کشف کرد وبه او پیشنهاد داد. اوتمار بدش نمی آمد شانسش را در فوتبال کشورش هم امتحان کند .با پذیرش این پیشنهاد بزرگترین هدیه را تقدیم دورتمند کرد .او هدایت دورتمند را بر عهده گرفت تا تاریخ این تیم را از نو بنویسد. در سال اول حضورش به کمک همکارش " میشائیل هنکه " دورتمند را به مقام دوم بوندسلیگا رساند ، چه بسا اگر اشتوتگارت بازی آخرش را نمیبرد، قهرمان هم میشدند.
به این ترتیب حضور آنها در فصل 93-92 جام یوفا تضمین شد .سال بعد آنها با وجود چهارم شدن در بوندسلیگا به فینال جام یوفا راه یافتند .آنها باید به مصاف یوونتوس میرفتند .در بازی رفت یوونتوس، با بریس "روبرتو باجو" و تک گل "دینو باجو" در مقابل گل "میشل رومنیگه " (برادر کارل هاینس رومنیگه ) برای دورتمند ، برنده شد .در بازی دوم هم دو گل از “دینو باجو” و یک گل از "آندریاس مولر " برتری 3 بر صفر را برای بانوی پیر به ارمغان آورد .پیروزی 1-6 در مجموع ، موجب قهرمانی یوونتوس شد .
یوونتوس- دورتمند- فینال- هیتسفلد.....لطفا منتظر بمانید.
هیتسفلد چنین زخمی را بی پاسخ نمیگذارد .""زخم علیه زخم "".
علی رغم نتیجه فوق، درآمد زایی دورتمند آنها قادر ساخت بازیکنانی رابه خدمت بگیرند که افتخارات زیادی را در دهه 90 برایشان به ارمغان آوردند.
هیتسفلد، کولر ، سوسا ، مولر و سزار را به دورتمند آورد .به این بازیکنان ماتیاس سامر را نیز اضافه کنید .هیتسفلد توانست در فصل 95-94 به اولین قهرمانیش در بوندسلیگا نائل آید.تیم او به تدریج در حال تبدیل شدن به تیمی در کلاس جهانی بود .در مقام مقایسه گاهی دورتمند "یورگن کلاپ" را با دورتمند او مقایسه میکنند . هیتسفلد تیمی ساخته بود با روحی آزادی خواه و بلند پرواز ، با اشتیاق فراوان و پرسرعت .از لحاظ تاکتیکی سیستم 2-5-3 را ترجیح میداد.
او در زمینه طرح ریزی و بکار گیری تاکتیکهای فوتبال بسیار انعطاف پذیر بود و البته از بازیکنانی برخوردار بود که به سرعت ریتم بازی را تغییر میدادند. او رهبر اصلی تیمش را " ماتیاس سامر " قرار داده بود.بازیکنی که وظایفش به عنوان یک سوئیپر یا لیبرو را به نحو احسن انجام میداد. هیتسفلد در فصل 96-95 باز هم دورتمند را قهرمان بوندسلیگا کرد .
"ژنرال اروپا را فتح کرد "
هیتسفلد برای قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا بی قراری میکرد . اما این مهم به همین سادگی ها هم میسر نبود.در فصل 97-96 لیگ قهرمانان هیتسفلد دورتمند را به نیمه نهایی رساند آنها باید به مصاف منچستر "الکس فرگوسن " میرفتند.دو برد 1 بر صفر مقابل شیاطین سرخ دورتمند را به فینال مسابقات رساند.حال نوبت حمله نهایی برای فتح قله بود اما این قله با وجود حریفی به اسم یوونتوس تسخیرناپذیر بنظر میرسید به خصوص با مرور خاطرات سال 93 .نگاهی کوتاه به ستارگان بیانکونری وحشت را در دل هر تیمی می انداخت .چیرو فرارا، دیدیه دشان ، آنجلو دیلیویو، کریستین ویری ، آلن بوکشیچ، دل پیرو و از همه مهمتر زین الدین زیدان .موضوع زمانی جالبتر میشد که متوجه میشدیم "مارچلو لیپی " رهبری این تیم را بر عهده دارد.اما گویی خونسردی با هیتسفلد عجین شده بود.
هیتسفلد مثل همیشه به فکر برد بود حتی اگر تیم مقابل یوونتوس باشد که یکی از بهترین ادوار خود را سپری میکرد. هیتسفلد همواره میگفت :"ما همیشه برای برد به زمین بازی میرویم ." اتفاقا سرنوشت حکم به قهرمانی ارتش زرد و مشکی ژنرال داد .برد با حساب 1-3 نتیجه ی درخشانی برای شاگردان ژنرال بود.
هیتسفلد بعد ها عنوان کرد که چگونه این شجاعت را به بازیکنان دورتمند داده است که مقابل یوونتوسی که از لحاظ تکنیکی برتر بود برنده شوند. هیتسفلد هفته ها به دنبال ارائه بهترین طرح برای بازی بود.او با وسواس تمام به دنبال یافتن نقاط ضعف و قوت حریف بود."آنجلو پروتزی " نقطه ضعف اصلی به شمار میامد.اوتمار تیمش را به نحوی چینش کرده بود که بیشترین ضربه را از هوا به پروتزی وارد کند ، بخصوص با وجود مهاجمی مثل "کارل هاینز ریدل " که اتفاقا با دو کرنر ارسالی دروازه ی یوونتوس را گشود.یکی از گلها توسط دل پیرو پاسخ داده شد .اما گل از راه دور زیبای "لارس ریکن" به منزله امضای حکم قهرمانی دورتمند و هیتسفلد بود. البته گل ریکن اتفاقی نبود و زاده ی تحقیقات هیتسفلد بود. قبل از اینکه ریکن به عنوان تعویضی طلایی وارد میدان شود، هیتسفلد در مورد علاقه ی شدید پروتزی به حرکت کردن جلوتر از خط دروازه اش تذکرات لازم را داده بود که اگر او را جلوتر از خط دروازه دید حتی اگر فاصله هم زیاد باشد اقدام به شوتزنی کند .این گفته ها اعتماد بنفس این یار تعویضی را چنین برابر میکرد . هیتسلفد همواره میگفت :"""هر تغییری در تیم میتواند فرصتی به بازیکنان بدهد که خودشان را نشان دهند."""ریکن همین کار را انجام داد . او با اولین لمس توپ با شوتی زیبا توپ را از بالای سر پروتزی به تور دروازه چسباند .
یوونتوس- دورتمند-فینال و هیتسفلد!!!! اما اینبار.... بله درست است اوتمار زخمی را بی پاسخ نمیگذارد .
او با چینش آرایش 2-5-3 "پل لمبرت" را مامور مهار "زیدان" کرده بود.با وجود لمبرت و پائولو سوسا یک سد دفاعی بزرگ در مرکز میدان بوجود آورده بود.آرایشی که به بهترین شکل جواب داد.حال اوتمار آماده ی پذیرش چالشی جدید بود.
ژنرال و رهبری ارتش باواریا
ژنرال بالاخره به بایرن مونیخ پیوست و از همان ابتدا به دنبال راهی برای قهرمانی در اروپا میگشت .او به دنبال قهرمان کردن بایرنی بود که آخرین قهرمانیش در اروپا به تیم افسانه ای سال 1976 برمیگشت.
در اولین فصل حضورش "مردان باواریا" را قهرمان بوندسلیگا کرد. اتفاقات بعدی خوشایند نبودند.ابتدا در فینالDFB-POKAl مغلوب وردربرمن شدند .
سپس در فینال اروپا هیتسفلد باید به مصاف رقیب قدیمیش "الکس فرگوسن "میرفت.فرگوسن به دنبال قهرمان کردن منچستر در اروپا بعد از 31 سال بود و بایرن هم 23 سال بود فاتح اروپا نشده بود." ریاضیدان فوتبال " مدت زیادی را صرف تحلیل تیم منچستر کرد.اما اگر فوتبال بخواهد روز بدش را به شما نشان دهد تحلیل های ریاضی نیز کمکی به شما نمیکنند .هیتسفلد همچنین میدانست که مردان فرگوسن به سبب رقابت شدید در لیگ برتر و fa cup خسته هستند .بنابراین از همان ابتدا با دستور حمله همه جانبه تیم را به زمین فرستاد.
همه چیز داشت مطابق انتظار پیش میرفت بایرن ابتدا توسط "ماریو باسلر " استاد ضربات آزاد پیش افتاد . حملات خطرناکی از سوی هر دو تیم صورت میگرفت .یکی از مهمترین حملات ضربه چیپ زیبای مهمت شول بود که به تیر دروازه یونایتد اصابت کرد .سپس نوبت یانکر بود که توپ را به تیر دروازه ی اشمایکل بکوبد .اما توپ خیال گل شدن نداشت .اینبار نوبت تعویض های طلایی "الکس فرگوسن " بود.او دوباره نبوغش را ثابت کرد . " تدی شرینگام " و "اوله گونار سولسشر "را وارد زمین کرد .که هر دو گلزنی کردند. بایرن در روزی که بازی برتری را ارائه داد در نهایت 1-2 مغلوب حریف شد و تاریکترین شب این تیم رقم خورد.اما هیتسفلد روح بزرگی داشت. اوپذیرفته بود که فوتبال گاهی بر وفق مراد شما نیست . او صاحب قدرت درونی بالایی بود و راحتتر میتوانست با این مسائل کنار بیاید . در مورد قدرتش میگوید:"""من قدرتم را از افکار مثبت و گفتگوی روزانه با خدا کسب میکنم .""" هیتسفلد فصل بعد بایرن را به دوگانه داخلی رساند اما هنوز اروپا انتظارش را میکشید .
هیتسفلد حتی اگر راه خانه اش را گم کند،راه رسیدن به فینال را گم نخواهد کرد
فصل 2001-2000 لیگ قهرمانان آغاز شد. بایرن به یکچهارم رسید در ایم مرحله باید به مصاف الکس فرگوسن که حالا – به حق – لقب "سر" را کسب کرده بود میرفت .هیتسفلد مردی نبود که از باختها درس نگیرد .برد 1-3 (در مجموع) کمی از درد شکست در آن شب تاریک بارسلون را میکاست .فرگوسن نیز پذیرفته بود که توسط رقیب قدیمیش ، که همواره بیشترین احترام را برایش قائل بود ، کنار رفته است .
بایرن پس از حذف رئال مادرید باید در فینال به مصاف والنسیای "هکتور کوپر" میرفت .این بازی با نتیجه 1-1 به پایان رسید تا کار به ضربات پنالتی کشیده شود . اما گویی ژنرال برای این جبهه هم اسلحه ای در اختیار داشت .این اسلحه کسی نبود جز اولیور کان که در اوج آمادگی به سر میبرد.کان با مهار سه پنالتی قهرمان بایرن مونیخ و ژنرال در اروپا را تضمین کرد .هیتسفلد نیز به دومین مربی پس از "ارنست هاپل" افسانه ای تبدیل شد که با دوتیم مختلف قهرمان اروپا شده است.او توانست جام بین قاره ای را نیز با بایرن فتح کند .
روزهای بد از راه رسیدند
فصل 2004-2003 بایرن به مقام دوم بوندسلیگا رسید و در DFB-POKAL هم به آلمانیا آخن باخت و در لیگ قهرمانان نیز مغلوب رئال مادرید شد.یک فصل بدون جام برای بایرن !!!! هیتسفلد با وجود باقی ماندن یکسال از قراردادش اخراج شد .او مدتی از فوتبال دور ماند و در این مدت پیشنهاد سرمربیگری تیم ملی آلمان را رد کرد .در مورد اخراجش اینچنین میگوید:"" زمانی که برای اولین بار بایرن را ترک کردم دچار افسردگی شدم ودو سال طول کشید تا خودم را بازیابی کنم.""
با اخراج "فلیکس ماگات" ژنرال باز هم به بایرن برگشت و پس مدت کوتاهی برای همیشه بایرن را ترک کرد و جایش را به "یورگن کلینزمن" داد.هیتسفلد توانست بایرن را به اوج برگرداند و هواداران بایرن همواره مدیون او خواهند بود.
" اوتمارهیتسفلد مربی ابدی بایرن است.او همه چیزرا درباره ی فوتبال درک میکند.هیتسفلد مدرن ترین متدها را دارد و از لحاظ فلسفی بسیار باهوش است.او میتواند ستاره ها را کنترل کند و هر چیزی را که یک مربی در بایرن نیاز دارد در وجودش هست .""
"اولیور کان ."
تیم ملی سوئیس
همواره پیوند عجیبی بین هیتسفلد و سوئیس وجود داشت .گویی نزدیکی محل تولدش به کشور سوئیس علاقه ی خاصی را نسبت به این کشور در او بوجود آورده بود .
در مورد مربی گری در سوئیس گفته است : """خیلی خوش شانس بوده ام که مربی گری تیمهای شگفت انگیزی را برعهده داشتم و کار برای سوئیس برایم افتخار بزرگی است ."""
او در راه رسیدن به جام جهانی 2010 همراه سوئیس با مشکلاتی مواجه شد. در بازی اول مقدماتی سوئیس به تساوی ناامیدکننده مقابل اسرائیل دست یافت. اما اتفاق بدتری در انتظار ژنرال بود.شکست مقابل تیم " لوکزامبورگ" – که اولین برد این تیم در این رقابت ها از سال 1972 به حساب می آمد – خشم سوئیسی ها را برانگیخت.
روزنامه tages anzeiger از این شکست به عنوان ""شرمساری قرن " یاد کرد .با وجود تمام این مشکلات سوئیس به عنوان تیم اول در گروهش رهسپار آفریقای جنوبی شد.
هیتسفلد باید دربازی اول به مصاف اسپانیای دل بوسکه میرفت. بهترین نقطه قوت هیتسفلد شاید، شناخت او از دل بوسکه بود.
در نهایت در کمال ناباوری سوئیس توانست اسپانیا را شکست دهد. اسپانیا در طول جام جهانی فقط همین یک باخت را تجربه کرد و در نهایت قهرمان شد .
روزنامه ی سوئیسی BLICK پس از این پیروزی در تیترش با عنوان؛
ST.GOTTMAR” " ، گاتمار مقدس ، به تمجید از هیتسفلد پرداخت .( GOT درزبان آلمانی به معنی خدا یا همان GOD انگلیسی ها که به عنوان پیشوند در مورد اوتمار هیتسفلد مورد استفاده قرار گرفت .) هرچند سوئیس نتوانست به مرحله حذفی راه یابد.
هیتسفلد سوئیس را رهسپار جام جهانی 2014 نیز کرد .در این جام به رغم یک شکست سنگین 2-5 مقابل فرانسه در یکی از بازی های گروهی سوئیس به مرحله بعدی مسابقات راه یافت .
در مرحله یک شانزدهم آنها باید به مصاف مسی و یارانش در تیم ملی آرژانتین میرفتند. زمانی که او تیمش را برای رویارویی با آرژانتین آماده میکرد شب قبل از بازی خبر" فوت برادرش" به او رسید .برخی منابع اعلام کردند احساسات او با شنیدن این خبر و تلاش برای تمرکز رو ی بازی کاملا به هم ریخته بود .سوئیس این بازی را با یک گل واگذار کرد و به این ترتیب دوران پر شکوه و پر افتخار مربی گری هیتسفلد به سر آمد .
با این وجود ژنرال بازی با آرژانتین را " هایلایت دوران حرفه ایش " نامید .در کنفرانس بعد از بازی اظهار داشت :" در سه دقیقه پایانی بازی همه چیزهایی که در دوران مربیگری امکان پذیر بود را تجربه کردم .""
"روزهای مربی گری من به پایان رسیده و به آنچه بدست آورده ام افتخار میکنم ."""این جملات برای طرفداران هیتسفلد بسیار دردناک بود .
اوتمار هیتسفلد پیشنهاد سرمربیگری 25 میلیون یورویی "گوانگژو اورگرانده" را رد کرده و عنوان کرد :"
""با پذیرش این پیشنهاد میتوانستم در مدت 1 سال و نیم، بیشتر از 7 سال حضور در بایرن درآمد کسب کنم .""
اما “”اکنون 66 سال دارم .پسرم ازدواج کرده است و به زودی برای اولین بار پدر بزرگ خواهم شد . من و همسرم دوران شگفت انگیزی را پیش رو داریم ."""
هیتسفلد یک نابغه و پدیده در امر مربیگری بود .فردی بسیار باریک بین و دقیق.به همه احترام میگذاشت و مورد احترام همه بود .یک جنتلمن حقیقی .او یک ژنرال بود . یک ژنرال واقعی .