اختصاصی طرفداری- خودش می گوید:" فوتبال بازی هوش و احساس است." هنوز آفتاب روز 18 دسامبر 2018 به میانه آسمان نرسیده بود که احساس سران یونایتد دست آخر کار دستش داد. سندروم فصل سوم باز هم قربانی گرفته است. خودش یکی از تلخ ترین خاطرات زندگی اش را در چنین حال و هوایی تجربه کرده است. زمانی که کودک بود، پدرش با یک تلفن بی موقع کریسمسی حوالی ظهر از سرمربیگری تیمش و از شغلش اخراج شد. چندین سال بعد، دقیقا حوالی ظهر، حوالی کریسمس، سران یونایتد نامه اخراج خودش را امضا کردند.
11 نوامبر، منچستریونایتد 1-3 منچسترسیتی؛ 12 امتیاز اختلاف با صدر جدول و البته منچسترسیتی و خارج شدن از جمع 4 تیم بالای جدول. پس از بازی مورینیو با عصبانیت به راهرو ورزشگاه رفت. در آنجا به خبرنگار به طعنه گفت:" فکر نمی کنم در آخر فصل سقوط کنیم!" 48 ساعت بعد دیگو مارادونا در طی مصاحبه ای گفت مورینیو از گواردیولا بهتر است. در همان ثانیه هایی که مارادونا از بهتر بودن مورینیو می گفت، سیتی با 12 امتیاز اختلاف نسبت به یونایتد در صدر جدول بود. گواردیولا با 12 امتیاز اختلاف نسبت به مورینیو در صدر بود.
این اما همه داستان نیست. از همان ابتدای فصل همه چیزی را به زبان می آورندند، چیزی که خنده دار بود اما واقعیت داشت؛ لااقل از نظر خیلی ها. شاید هم از نظر خودش. مورینیو و یونایتد به فصل سوم رسیده بودند. دو فصل، به نسبت خوب سپری شده بود و حالا فصل سوم آغاز شده است. هواداران یونایتد که پس از فرگوسن رنگ ثبات را ندیده بودند، وقت شنیدن"آن چیز" گوش هایشان را از ترس می گرفتند. آن ها دوست نداشتند آن کلمه منحوس را بشنوند. آن کلمه بوی خون ثبات را می داد. اما واقعیت شوخی ندارد. فصل سوم آغاز شده است؛ سندروم فصل سوم آقای خاص هم.
اما سندروم نشانه دارد. نشانه هایی که زخم می زنند، دو فصل سر می بندند و فصل سوم دوباره سر باز می کنند. سال 2013 پیش از ترک رئال مادرید زخم ها، رابطه بین او و مقدس ترین فرد در مادرید را شکراب کردند. کار به جایی رسید که مورینیو، کاسیاس را نیمکت نشین کرد. در تمرینات بهم لبخند می زدند اما لنز های عکاسی هم گاه دروغ می گویند. اما کاسیاس تنها نشانه سندرومش نبود، راموس و رونالدو هم بودند. روزی در یک مصاحبه در طعنه به کریستیانو گفت:" برخی بازیکنان فکر می کنند همه چیز را می دانند. آن ها فکر می کنند که مربی دیگر نمی تواند سبب بهتر شدن آن ها شود." فصل سومش در رئال مادرید به پایان رسید اما این تنها پیش درآمدی بر یک سندروم جدی بود. 17 می 2013 در فینال جام حذفی به اتلتیکو باخت و پس از بازی گفت:" این بدترین فصل دوران من بوده است." تنها 72 ساعت بعد فلورنتینو پرز با بی میلی تمام از جمله "توافقی دو طرفه" استفاده کرد و درب های خروج را به آقای خاص نشان داد. آن هم تنها 365 روز پس از آنکه قرارداد مورینیو تمدید شده بود.
20 روز بعد خبر انتخابش به عنوان سرمربی چلسی پخش شد. حالا زمان انتقام از پرز بود. گفت در زندگی اش دو عشق دارد، چلسی و اینتر. با حذف کردن رئال مادرید از جمله اش جوابی به اخم های فلورتینو پرز داد. 3 فصل دیگر سپری شد. نتایج آن سه فصل اهمیت ندارند، چراکه فصل سوم هرچه می کارد را بی رحمانه درو می کند. 12 بازی از فصل گذشته است و چلسی تنها 11 امتیاز دارد. این در حالی بود که مورینیو به خاطر درخشش با چلسی در فصل قبل، به عنوان بهترین مربی فصل انتخاب شده بود. به دنبال نشانه های سندروم هستید؟ دکتر اوا کارنیرو را پیدا کنید. در دقایق پایانی بازی چلسی و سوانزی ادن هازارد روی زمین می افتد و کادر پزشکی وارد زمین می شود و به مورینیو اعلام می کنند که هازارد قادر به بازی کردن نیست اما مورینیو خلاف این اعتقاد داشت و می گفت تیم پزشکی نباید وارد زمین می شد و تیم را 9 نفره می کرد و ریتم بازی را در شرایط حساس می گرفت. خود کارنیرو بعدا در مصاحبه ای گفت که شنیده است، مورینیو به او را "فاحشه" خطاب کرده است.
جنگ بین کارنیرو و مورینیو ادامه یافت و نتیجه اش اصلا مهم نیست. چند ماه بعد مورینیو در میانه فصل دقیقا در روز 17 دسامبر 2015،درست 6 ماه پس از امضای قرارداد جدید با چلسی اخراج شد. مورینیو از 16 بازی لیگ در 9 بازی همراه با چلسی شکست خورده بود، با بزرگان تیم به مشکل برخورده بود و دکتر تیم را اخراج کرده بود.
تابستان سال بعد پس از گمانه زنی های زیاد و با امید فراوان به منچستریونایتد بله گفت. بر طبق سری های گذشته سندروم دو سال رفت. اما سال سوم برگشت. این بار پرقدرت تر. در این دو سال یونایتد حتی قهرمان لیگ اروپا هم شد. اما فصل سوم آغاز شده است.
نشانه های سندروم خیلی زود خودش را نشان داد، درگیری با یکی از ستون های اصلی تیم. درست به مانند کاسیاس، راموس و رونالدو. پل پوگبا این بار نشانه سندروم مورینیو بود. از جدل های عجیب بر سر بازوبند کاپیتانی تا مصاحبه های غیر مستقیم علیه هم و تظاهر به دوستی مقابل دوربین ها. جبهه گیری ها آغاز شد و برخی مورینیو را حمایت کردند و برخی پوگبا را اما چیزی که مشخص بود، نتایج ضعیف یونایتد بود.
سرانجام دوباره دسامبر از راه رسید؛ خزان، زمستانه گونه آقای خاص نیز هم. و البته تقویم به مورینیو یادآوری می کرد که 16 دسامبر باید همراه با جسد نیمه جان شده تیمش به مصاف لیورپول برود. به مصاف رقیب، به مصاف دشمن. درست در نیمه دسامبر، درد زخمِ های سر باز کرده به دامن مورینیو چنگ زدند، تحقیر شدن در آنفیلد ظرف 10 دقیقه، این معنی را داشت که خط زندگی مورینیو به عنوان سرمربی یونایتد همان جا، در همان شب سرد برای همیشه صاف شده است. سندروم بار دیگر جان مورینیو را گرفته بود. گل های شکیری به مانند آخرین ضربه تبر به ساقه های درخت مورینیو فرو آمدند و درخت فروافتاد.
تئاتر رویا ها نمایشی عجیب را در سال 2018 روی صحنه برد. آقایی که خاص به تماشای نمایش آمده بود، به شکلی کاملا تکراری صحنه نمایش را ترک کرد، شاید برای همیشه؛ شاید برای بازگشت.