دیشب شبی بود که بوکایی ها تا سالها فراموش نخواهند کرد؛شاید تا لحظه ی مرگ.
همه چیز بین دو نیمه رویایی بود...یک بر صفر به سود بوکا با گل به یاد ماندنی بندتو روی پاس ژابی مانند فوق العاده ناندز؛گلی فراتر از کلاس اروپا...آمار شوتها ۷ بر ۲ به سود بوکا و شوت در چهار چوب ۲ در برابر ۰...ریور اصلا نمیتوانست موقعیت خطرناک ایجاد کند در عوض بوکا حتی دو بار دیگر با ضربه های پابلو پرز اسطوره ای تا آستانه ی گل پیش رفت. حتی در ابتدای نیمه دوم هم ریور به نظر به بن بست خورده بود تا آنکه روی یک گل در کلاس جهانی دیگر کار به تساوی کشیده شد و جریان عوض شد...
لعنت به تو اسکلوتو
تاکتیک او از نیمه ی دوم به بعد چیزی بالاتر از فاجعه بود. حتی قبل از گل تساوی او تعویض بسیار بدی کرد و بندتو را از زمین بیرون کشید درحالی که پاوون را که به وضوح آماده نبود و شب فاجعه ای داشت ۱۲۰ دقیقه در زمین نگه داشت و زاراته را به نیمکت میخ کرد.
اما اوج حماقت آقای سرمربی را زمانی دیدیم که کاپیتان پابلو پرز قلب تپنده بوکا را تعویض و به جایش گاگو ناآماده و فرسوده را به زمین فرستاد...گاگویی که در نهایت مصدوم و بوکا را در اواخر این شب جنون وار نه نفره کرد...تیر خلاص به بوکا را میشود همینجا دید.
واقعا چرا عالیجناب؟
امان از گاو بازی!
اما ضربه ی بعدی را بوکا درست در ابتدای وقت های اضافه خورد...ویلمار باریوس خیلی بچگانه و بی کنترل در میانه میدان به سمت بازیکن ریور رفت و بهانه ی اخراجش را به داور اروگوئه ای داد...قطعا اگر بوکا ده نفره نمیشد ریور اینقدر به دروازه آبی طلایی ها حمله ور نمیشد و شاید بازی به پنالتی کشیده میشد... در هرحال دیگر این بحث ها فایده ندارد؛ما باختیم.
تیتر سایت بوکا: "او ایستاده مرد"
جنون بوکا در برنابئو؛روح خوانیتو شاد شد!
حقیقتا شاید سالها برنابئو حتی خود رئال را آنگونه که بوکا بعد از خوردن گل دوم به "مکتب ناامید نشدن تحت هیچ شرایطی" پایبند بود؛ندیده بود...همه ی قدیمی تر های مادرید بازگشت های جادویی رئال را زمان خوانیتوی افسانه ای در برنابئو با آن جو وحشتناک در دهه ی هشتاد به یاد دارند...زمانی که حتی اگر رئال پنج گل در بازی رفت میخورد باز هم تضمینی برای تیم حریف نبود.(اشاره به بازی گلادباخ و رئال در جام یوفا که مادریدی ها پنج گل در آلمان خوردند و در برنابئو کامبک زدند)
بعد از گل دوم حتی خود ما هم دیگر سرد شدیم ولی آپاچی به میدان آمد و گویا گفت نه؛بمیریم هم ایستاده خواهیم مرد...
استبان آندرادا دروازه بان بوکا با آن جلو آمدن هایش از دقیقه ۱۱۵ و حرکات جنون آمیزش گویا میگفت نه،بمیریم هم ایستاده خواهیم مرد...
حتی پیغام آن تیرک لعنتی در دقیقه ی ۱۲۰ چه بود؟؟
بمیریم هم ایستاده خواهیم مرد!
گفتم تیرک ؟! آه تیرک لعنتی سمت چپ دروازه شمالی برنابئو ! هرگز فراموشت نخواهم کرد...
ارتش ۹ نفره به شکل جنون واری به دروازه ی قلمرو میلیونرها میتاخت...در حالی که مرگ لبخند میزد. انگار که الهه مرگ به بوکایی ها میگفت: زور نزنید همتان سلاخی خواهید شد ولی گویا ارتش ۹ نفره "قشر کارگری" گوشش بدهکار نبود!
آنها همچنان به دروازه ی قلمرو"پادشاه میلیونر" بدون اینکه به عقب نگاه کنند هجوم می آوردند و سرانجام...
سرانجام یکی از تلخ ترین مرگ های تاریخ...زمانی که گنزالو مارتینز آسوده به سمت دروازه بوکا پرواز میکرد ...بوکایی ها ناامیدانه به دنبال او و هوادارن بوکا ناامیدانه تر در پشت دروازه جنوبی(جایگاه سابق اولتراسور) نظاره گر "لحظه مرگ"...سکانسی بهت آور که کلمات از توصیف اندوهش ناتوانند...شاید حتی ریوری ها زمانی که گنزالو مارتینز تنها در زمین خالی بوکا به سمت دروازه جنوبی میتاخت؛تلخیش را درک کردند...
سکانس مرگ تلخِ جنونی که مرگش را باور نمیکرد...
و در نهایت ...شلیک به قلب امید؛ شما بردید و ما مردیم.
اما در مکتب ما زمین خوردن عیب نیست مثل احمق ها روی زمین ماندن عیب است...باختن در فینال قرن ضربه مرگباری بود؛قبول ،ریوری ها شما "پادشاه" فعلی لیبرتادورس شدید قبول،
ولی ای بوکای من... برخیز و مثل The Hound (سگ شکاری در دنیای وستروسِ بازی تاج و تخت) یک فاک جانانه نثار پادشاه کن!
"FUCK The KING"
IN LIBERTADORES
BOCA 6 《 River 4