طرفداری- در ماه آگوست 2010، دستیاران بن همام شروع به کندوکاو در مورد راه های نزدیک شدن به تنها عضو کمیته اجرایی فیفا کردند که می دانست چطور می توان برنده شد: فرانتس بکن باوئر.
فوتبالیست سابق آلمانی چه در رده مدیریتی و چه در بین عموم، اسمی بسیار تاثیرگذار محسوب می شد. او به همراه ماریو زاگالو[1] از برزیل، تنها نام های دنیای فوتبال به شمار میروند که توانسته اند به عنوان بازیکن و مربی، قهرمان جهان شوند [که البته با قهرمانی فرانسه در جام جهانی 2018، دیده دشان هم به این لیست کوتاه اضافه شد]. بکن باوئر یک نام سلطنتی در فوتبال به شمار می رفت و در زادگاهش او را قیصر به معنای امپراتور صدا میزدند. متقاعد کردن برگزاری مناسب جام جهانی در کویر برای اسمی چون فرانتس بکن باوئر، کار آسانی نبود، ولی بن همام میدانست میتواند از یک نقطه به او نزدیک شود.
در راه ریاست کمیته میزبانی آلمان در جام جهانی 2006، امپراتور ژرمن ها، کسب میزبانی جام جهانی را هم به لیست افتخاراتش اضافه کرده بود. قطر یکی از حامیان میزبانی آلمان 2006 بود و بن همام شخصا، چهار رای آسیایی ها در کمیته اجرایی را به بکن باوئر هدیه داده بود که در نهایت منجر به پیروزی آنها شد. الان بن همام میخواست سود سرمایه گذاری اش را برداشت کند.
بن همام، بکن باوئر را برای دیدار با امیر قطر و یادآوری بدهی اش به این کشور، به کاخ دیوان دعوت کرده بود. فِدور رادمان[2] هم همراه بکن باوئر بود؛ دستیار شماره یک قیصر و یکی از مهره های کلیدی آلمان در جریان کسب میزبانی جام جهانی 2006. رادمان یک مشاور ورزشی متخصص بود، چهار زبان صحبت می کرد و استاد لابی بود. گرفتن مشاوره از او در مورد سیاست های فوتبال هم هزینه های بالایی داشت. هر کسی که کمی از دنیای فوتبال سرش می شد، می دانست برای رسیدن به قیصر باید از رادمان عبور کند.
اما یک مشکل وجود داشت. هزینه مشاوره هنگفت رادمان قبلا توسط کمیته میزبانی استرالیا، به عنوان یکی از رقبای قطر، پرداخت شده بود. فرانک لُووی، رئیس فدراسیون و کمیته میزبانی جام جهانی استرالیا، مبلغ سرسام آور 11.2 میلیون دلار به رادمان و شریک تجاری اش، آندریاس آبولد[3]، پرداخت کرده بود تا درخواست مشروح میزبانی آنها را آماده کنند. این معامله توسط محرم راز بلاتر، پیتر هارگیتای، جوش خورده بود؛ این همان کسی بود که یک سال قبل در مورد شانس پایین قطر در راه کسب میزبانی جام جهانی، ایمیل زده بود. انگلیس کمی قبل او را اخراج کرده بود، اما مسلما نمیتوانید چنین آدمی را زیاد خارج گود نگه دارید. استرالیایی ها الان برای خدمات خردمندانه اش 850 هزار دلار پرداخت میکردند.
بن همام قبل از اینکه بخواهد وارد معامله با استرالیا شود، باید تکلیف یکی دو مساله را روشن میکرد. استرالیا تا همین چند سال پیش عضو کنفدراسیون فوتبال اقیانوسیه بود و مجبور میشد با جزایر دورافتاده این قاره سربکند، ولی تحت نظر لُووی، آنها جاه طلبی های جدیدی برای خود ساخته بودند. نمی خواستند تیم ملی شان تنها با نیوزیلند یا جزایر گمنام اطراف پاسیفیک بازی کند. کانگروها چالش های بهتری می خواستند و برای همین برای عضویت در کنفدراسیون فوتبال آسیا تحت نظر بن همام، درخواست دادند. بن همام مشتاقانه قبول کرد، چون حضور استرالیا می توانست سیطره قدرتش را بزرگتر هم بکند. او هر آنچه می توانست کرد تا استقبال گرمی از اولین حضور استرالیا در آسیا در سال 2006 صورت گیرد. در همین دوران، به لُووی نزدیک تر شده بود و زمان بسیاری با او در باغ های کوالالامپور سپری کرده بود. مشترکات زیادی داشتند. لُووی به عنوان یک پناهنده اسلواکیایی، در دهه هشتم زندگی اش، یک مرد خودساخته بود و بن همام به این احترام می گذاشت. برای همین وقتی گفت میخواهد جام جهانی را به استرالیا ببرد، در ابتدا حامیاش بود.
لُووی قبل از آنکه بن همام بداند کشورش می خواهد جام جهانی را برگزار کند، اعلام کرده بود می خواهد چنین کاری بکند. برای همین بن همام به دوستش پیشنهاد داده بود هارگیتای، آبولد و رادمان را به عنوان بهترین معامله گران دنیای فوتبال، استخدام کند. آبولد نقش بزرگی در کسب میزبانی جام جهانی در کنار رادمان و بکن باوئر داشت و به عنوان یکی از اعضای حلقه نزدیکان قیصر به شمار می رفت. اگر او و رادمان متقاعد می شدند، رای بکن باوئر تضمین می شد و با رای او، سایر آرا هم از راه می رسید. مشاوره بن همام به اینجا ختم نشده بود. او همچنین به لُووی گفته بود باید حمایت اعضای کنفدراسیون های آفریقا و آسیا را هم بدست آورد؛ کاری که بعدا برای کشور خودش صورت داد.
وقتی بن همام فهمید امیرش جام جهانی را می خواهد، اوضاع به شدت خجالت آور شده بود. شکی در جایی که باید وفاداری اش را نشان می داد، وجود نداشت. لُووی همیشه می گفت او و کشورش از کسب میزبانی جام جهانی مطمئنند، چون می دانند می توانند روی حمایت رئیس کنفدراسیون فوتبال آسیا حساب کنند، ولی دیگر چنین چیزی ممکن نبود. بن همام باید با لُووی روبرو می شد و میگفت از می زبانی کشورش حمایت می کند. میلیاردر استرالیایی از شنیدن این خبر برآشفته بود، اما هنوز روی رادمان و آبولد برای کسب رای بکن باوئر حساب می کرد.
الان بن همام می خواست در این مساله هم خلل ایجاد کند. او نمی توانست در اوایل رای گیری، رای بکن باوئر را بدست آورد، چون رادمان و آبولد در استخدام استرالیایی ها بودند، اما اگر کانگروها در راندهای اول از دور کنار روند، قیصر چطور رای می دهد؟ اگر او و امیر می توانستند بدهی بکن باوئر به قطر به خاطر کسب میزبانی جام جهانی 2006 را یادآوری کنند، آن موقع رای او در مراحل بعدی را کسب میکردند و مهم هم همین بود.
برای همین بود که بکن باوئر و رادمان در اواخر اکتبر 2009 در دوحه فرود آمدند و سوار لیموزین کولردار شدند تا راهی هتل 5 ستاره شرایتون شوند. آنها به بهترین شکل ممکن توسط بن همام مورد استقبال قرار گرفتند و فردای آن روز در کنار او راهی کاخ دیوان شدند تا امیر را ملاقات کنند.
قیصر و دستیار شماره یک اش برای همیشه این دیدار را به خاطر خواهند داشت، چون از بهترین غذاهای ممکن تناول کرده و با فرمانروای ثروتمندترین کشور دنیا هم صحبت شدند. بن همام آنها را از سالن های کاخ دیوان عبور داد تا به دفتر کار شخصی امیر برسند و خودش عقب تر ایستاد. شیخ حَمَد با اقتدار تمام در حالی که دشداشه ای طلاکوبی شده به تن داشت، بکن باوئر و رادمان را ملاقات کرد. بن همام در گوشه ای ایستاد و دستانش را به نشانه احترام، به هم چسباند. مهمانان از این اتفاق، تعجب کردند. این مرد فقط یک نام بزرگ در دنیای فوتبال نبود، او یک مولتی میلیاردر، رهبر یک برند صنعتی و یک مشاور سلطنتی بود. چرا پس الان این قدر متواضعانه در آن گوشه ایستاده بود؟ بکن باوئر و رادمان بعد از بازگشت به خانه مسلما در این باره برای دوستان شان صحبت می کنند و می گویند آنجا بوده که به قدرت مطلق شیخ حَمَد پی برده اند. بن همام آنجا هیچ نشانه ای از مرد بیرون از کاخ نداشت و برای همین هم بود که اعضای خانواده سلطنتی او را برده خطاب می کردند.
امیر حمایت کشورش از آلمان در جریان کسب میزبانی جام جهانی 2006 و همچنین تلاش های بن همام برای جمع آوری آرای لازم آنها از اعضای کمیته اجرایی را به قیصر یادآوری کرد. بکن باوئر قهرمان جام جهانی بود و می دانست برای رسیدن به آن سطح چقدر تلاش میشد. او و رادمان سعی کردند منطقی با امیر صحبت کنند. از گرمای کشنده حرف زدند و گفتند بازی در چنین شرایطی ممکن نیست. آنها مودبانه از او خواستند دوباره فکر کند و شاید بازهم برای کسب میزبانی المپیک تلاش کند و دست از سر جام جهانی بردارد. امیر سر حرفش ماند. او می خواست جام جهانی به دوحه بیاید و هیچ چیز دیگری راضی اش نمیکرد و علاوه بر این انتظار داشت رادمان و بکن باوئر به او در این راه کمک کنند.
این اتفاقات بکن باوئر را در مخمصه قرار داد و بعد از برگشتن به آلمان در مورد شرایطی که در آن گیر افتاده، با نزدیکانش صحبت کرد. استرالیا رای او را میخواست و مسلما نمی توانست بعد از اطمینانی که دستیارانش به لُووی داده بودند، برخلاف آن عمل کند، ولی در عین حال شرافت قابل تحسینی هم داشت و نمیتوانست بدهی خود به قطری ها را نادیده بگیرد. آوردن جام جهانی به آلمان در 2006 از جمله بزرگترین دستاوردهای زندگی اش به شمار می رفت و نمی توانست نقش بن همام در تجمیع آرای آسیایی ها را فراموش کند. آیا می توانست بعد از تمام خدماتی که دیده بود، به دوستانش در دوحه پشت کند؟
در حالی که سال 2009 به پایان خود نزدیک می شد، بن همام همچنان رای دهندگان فیفا را به دوحه دعوت می کرد و مورد استقبال قرار می داد. علاوه بر این، جوانانی را که امیر در کمیته میزبانی جام جهانی قرار داده بود، ارزیابی می کرد. در ماه نوامبر آنخل ماریا ویار لونا از اسپانیا را به دوحه دعوت کرد و در همان ماه، ریکاردو تکسیرا و خانواده را با جت شخصی اش به دوحه برد. آنها در 13 نوامبر به صورت خصوصی باهم شام خوردند و بعد به همراه خانواده برای تماشای بازی دوستانه برزیل و انگلیس در دمای 30 درجه، به ورزشگاه بین المللی خلیفه رفتند. دستیاران بن همام برنامه مشروح سفر تکسیرا را برای حسن اَلسَوادی، مدیر ارشد اجرایی کمیته میزبانی، فرستاند. آنها باید در جریان تمام رویدادها قرار می گرفتند.
در حالی که بن همام تمام انرژی اش را روی اعضای کمیته اجرایی گذاشته بود، اَلسَوادی هم برای برجسته کردن کمپین جام جهانی قطر، تلاش می کرد. او برادرش، علی اَلسَوادی[4]، را هم به عنوان معاونش انتخاب کرده بود. علی برخلاف حسن کوتاه قد، فربه و کمی ساده لوح بود و تمایلی به استفاده از لباس های غربی چون برادرش نداشت و همه جا با دشداشه سنتیشان حاضر میشد. با این حال، وفاداری اش بیمثال بود و حسن هم همین را میخواست و از او حمایت میکرد. معمولا در سایه بود و در کنفرانس های مطبوعاتی و نشستهای خبری، حاضر نمی شد. در عوض پشت پرده عمل می کرد و گاهی اوقات کارهایی که در شان اعضای کمیته اجرایی نبود، به عهده می گرفت.
علی اَلسَوادی در سپتامبر وقتی به همراه خالد الکوبایسی[5]، مدیرمالی جدید کمیته میزبانی، و همچنین ناصر الخطر[6]، مدیر روابط عمومی این کمیته، به عنوان مهمان ویژه به کنفدراسیون فوتبال آسیا رفته بود، با بن همام دیدار کرده بود. رابطه بین علی اَلسَوادی و بن همام بسیار کلیدی محسوب می شد و آنها باید به خوبی همدیگر را می شناختند. قرار بود در حالی که بن همام می خواست میوه تلاش هایش در مورد آفریقایی ها را بچیند، علی به عنوان رابط بین کمیته میزبانی و بن همام عمل کند. مقرر شده بود سفر تفریحی شماره 3 هم برای آفریقایی ها در نظر گرفته شود و این بار قرار بود در دوحه و به حساب کمیته میزبانی انجام شود. شاید این یکی از مواردی بود که حسن نباید زیاد در موردش می دانست و علی باید آن را رتق و فتق می کرد.
وقتی در 7 نوامبر، علی دوباره بن همام را دید، حسن هم همراهش بود و همه باهم برای تماشای فینال رقابت های لیگ قهرمانان آسیا به توکیو رفته بودند. محمد آوادا[7] به عنوان یکی دیگر از رابط ها بین کمیته و بن همام هم آنجا بود. آوادا تا قبل از پیوستن به کمیته میزبانی به عنوان یکی از اعضای روابط عمومی، همین شغل را در کنفدراسیون فوتبال آسیا برای بن همام انجام میداد. آنها روابط نزدیک شان را حفظ کرده بودند و از حضور دوباره کنار هم در توکیو خوشحال بودند تا فرصت پیدا کنند در مورد آخرین اخبار میزبانی جام جهانی، صحبت کنند.
علی رغم جذابیت مسابقه که طی آن پوهانگ کره جنوبی موفق شد الاتحاد عربستان را دو به یک شکست دهد، بن همام و علی صحبت های مهم تری برای ردوبدل داشتند. آنها در مورد سفر آفریقایی ها به دوحه صحبت کردند و روز بعد حسن ایمیلی برای چیراکال فرستاد تا در مورد نهایی شدن حضور هر کدام از مهمانان به او خبررسانی کند.
بن همام باید فاصله اش را با کمیته میزبانی جام جهانی قطر حفظ می کرد و در عین حال نمی گذاشت فعالیت های پشت پرده اش در این باره، عمومی شود. با این حال، دلیلی نداشت مشاورههای مخفیانه خردمندانه اش را از اعضای کمیته دریغ کند. او الان 40 سال تجربه حضور در سطوح مدیریت فوتبال داشت و این جوانان تازه وارد هیچ ایده ای در مورد اینکه کارها در این دنیا چطور پیش می رود، نداشتند. شیخ محمد، حسن اَلسَوادی و دیگران در دوران یادگیری بودند و در این خصوص چشم به آموزه های بن همام داشتند. او ساعت های طولانی صرف آموزش و راهنمایی آنها برای جاانداختن میزبانی قطر برای جهانیان می کرد.
یکی از راه های جاانداختن میزبانی قطر، به عهده گرفتن مسئولیت برگزاری رویدادهای مختلف بود. آنها در این مواقع می توانستند برنامه های خود را برای عموم بیان کنند و در جلسات خصوصی، حرفهای درگوشی شان را به مهره های مهم حاضر، منتقل کنند. و چه جایی بهتر از مراسم بهترین های سال کنفدراسیون فوتبال آسیا؟ کمیته میزبانی قطر برای مراسم و شام آن در 24 نوامبر، صد هزار دلار خرج کرد. تمام اعضای کمیته به رهبری شیخ محمد آن شب در کوالالامپور حاضر شدند.
حسن اَلسَوادی قبل از شروع مراسم در کنفرانسی مطبوعاتی حاضر شد و اعلام کرد سامی الجابر[8]، ستاره سابق فوتبال عربستان، به عنوان یکی از سفیران کمیته میزبانی قطر به آنها اضافه شده است. نامهای بزرگ بسیاری از فوتبال آسیا آن شب در سالن حاضر بودند و تقریبا داشتند به حضور همیشگی قطریها در چنین مراسمی، عادت میکردند.
رحیف علامه[9]، رئیس فدراسیون فوتبال لبنان، یکی از این نام ها بود که تابستان آن سال 100 هزار دلار به دلیلی نامعلوم از کِمکو (شرکت شخصی بن همام) به حسابش منتقل شده بود. ماری مارتینز[10]، رئیس فدراسیون فوتبال فیلیپین، هم آنجا بود که در ماه جولای، مبلغی از حساب های کِمکو برایش واریز شده بود. گانبولد بویانِمخ[11]، رئیس فدراسیون فوتبال مغولسان، یکی دیگر از مهمانان بود که خرج تحصیل دانشگاه دخترش توسط بن همام پرداخت می شد. بن همام در ازای این خدمات فقط وفاداری می خواست. بعد از شام مهمانان به تماشای رقاصی و حرکات آکروباتیک نشستند؛ مواردی که به جای بن همام توسط کمیته میزبانی قطر تامین مالی شده بود.
بعد از آنکه کمیته میزبانی هزینه مراسم را به میزان 99 هزار و 953 دلار برای آملیا ژان، مدیر مالی کنفدراسیون فوتبال آسیا، فرستاد، او در پاسخ بعد از اعلام تشکر نوشت: “47 دلار باقی مانده را از رئیس می گیرم، هاهاهاها.”
در اواخر سال، قرعه کشی رقابت های جام جهانی 2010 آفریقای جنوبی نزدیک می شد و بن همام برای تکمیل پروژه اش در آفریقا، چشم به جوانان کمیته میزبانی قطر دوخته بود. حسن اَلسَوادی شخصا وارد بازی شده بود و برای فتح قلب های مسئولین قاره سیاه، دست به جیب می شد. اَلسَوادی به جای پرداخت پول نقد، تدارک سفر تفریحی یا ارسال هدایای مختلف، تصمیم گرفته بود شیوه ای دیگر پیش بگیرد.
او به جای برقراری ارتباط مستقیم با مسئولین فوتبال آفریقا سراغ مردی رفته بود که فکر می کرد می تواند با حضورش، حمایت تمام قاره را با خود همراه کند. اَلسَوادی برای این دست به دامن دزموند توتو[12]، اولین اسقف اعظم سیاه پوست در کیپ تاون[13] و برنده جایزه صلح نوبل آفریقا، شده بود. توتو به خاطر مبارزاتش در خصوص حقوق بشر و آپارتاید یکی از محبوبترین چهرههای آفریقا بود. او چند سال قبل از خودش برای کسب میزبانی جام جهانی از سوی آفریقای جنوبی مایه گذاشته بود و اَلسَوادی امیدوار بود برای قطر هم همین کار را بکند. مدیر ارشد اجرایی جوان کمیته میزبانی در ازای حمایت توتو پیشنهاد اهدای 100 هزار دلار برای فعالیت های خیریه کرده بود. در ماه اکتبر اَلسَوادی فکر می کرد معامله تمام شده است و برای پرداخت مبلغ مورد نظر به خیریه های تحت هدایت توتو، ایمیل زد.
این مبلغ قرار بود صرف امور لازم در بیمارستان کودکان تایگرزبرگ[14] در کیپ تاون و موسسه مبارزه با ایدز دزموند توتو شود، ولی علی رغم اینکه بیمارستان کودکان یک ماه بعد از نامه اَلسَوادی 50 هزار دلار را دریافت کرد، موسسه خود توتو در مبارزه با ایدز بعد از گذشت چندین ماه، نشانی از پول وعده داده شده ندید. دو هفته بعد از آنکه بیمارستان کودکان چک اَلسَوادی را نقد کرد و در شب قرعه کشی بازی های جام جهانی، خبری از راه رسید که قطری ها را در شوک فرو برد. دزموند توتو با پوشیدن پیراهن زرد تیره استرالیا، حمایت خودش را از میزبانی ساکروزها در 2022، اعلام کرد. او در بیمارستان تایگرزبرگ با فرانک لُووی دیدار و حمایت کاملش از آنها را اعلام کرد. قطر این مسابقه را باخته بود. کمیته میزبانی استرالیا 130 هزار دلار به بیمارستان کودکان اهدا کرده بود تا حمایت توتو را بدست بیاورد.
اتفاق خجالت آوری برای کمیته میزبانی بود و احتمالا بن همام با خودش فکر می کرد وقتی خودش دور از واقعه بوده، جوانها داشتند چه می کردند. اهدای پول به اسقف اعظم و خیریه ها خوب بود، ولی آرای جام جهانی این طور به دست نمی آید. درست است که توتو در سراسر آفریقا مورد احترام بود، اما آیا اَلسَوادی فکر می کرد رایدهنگان آنها قرار است با قلب شان، میزبان جام جهانی را تعیین کنند. مدیریت در فوتبال کار پیچیده ای است و اعضای جوان کمیته میزبانی باید خیلی چیزها یاد می گرفتند تا بخواهند به راه شان ادامه دهند...
برای دسترسی به متن کامل و خرید کتاب بازی کثیف، روی تصویر کلیک کنید
[14] Tygerberg Children’s Hospital