اختصاصی طرفداری- رئال مادرید باخت؛ به عجیب ترین شکل ممکن هم باخت؛ شاید خیلی ها بگویند فوتبال است و آن شب روی بی رحمش را به رئالی ها نشان داد؛ شاید بعضی ها هنوز هیچ دلیلی نمی توانند پیدا کنند که چرا رئال مادرید در دیداری که می توانست به راحتی پیروز شود، به یکباره همه چیز برگشت و بعد از 14 سال مغلوب رقیب همشهری خود شدند.
اما شاید عده ای هم علت را در تصمیمات مربی تیم جستجو کنند. روی سخن ما با این عده از فوتبال دوستان است.آنها مورینیو را بی تعصب به تیم، لجباز و گاهی حتی فاقد دانش فوتبالی می نامند!
اما آیا واقعاً اینگونه است؟ آیا واقعاً مورینیو هیچ تعصبی به تیمش نداشت؟
مورینیو شب گذشته با همان غرور همیشگی خود روی نیمکت برنابئو نشسته بود؛ اما تنها یک تفاوت در ظاهرش می تواند نکات زیادی برای پاسخ به این سؤال داشته باشد؛ و آن کراواتی بود که مورینیو بسته بود!
کراواتی که زیر پالتو اش دیده نمی شد و فقط در تصاویر بسته ای که تلویزیون اسپانیا از وی نشان می داد قابل رؤیت بود؛ او به پیروزی تیمش ایمان داشت؛ او حتی قبل از شروع بازی فکر آخر بازی بود؛ او آماده جشن قهرمانی بود؛ اما زمین و زمان دست به دست هم داد تا آقای خاص به بدترین شکل ممکن اعتبار خود را میان مادریدی ها از دست بدهد.
لحظه ای تصور کنید؛ در آخرین لحظات نیمه اول ضربه اوزیل به آن شکل که به تیر دروزاه برخورد کرد، برخورد نمی کرد؛ این یعنی پیروزی 2-1 رئال در نیمه اول؛ یعنی فشار نیمه دوم بر روی اتلتیکو مادرید؛ اما اینگونه نشد و هیچ ایرادی به آن وارد نیست؛ چرا که فوتبال است و چنین اتفاقاتی در آن کاملاً طبیعی است. نیمه دوم از راه می رسد و بنزما از فاصله ای کمتر از 7 متر توپ را به تیر دروازه می زند و در برگشت ضربه اوزیل این بار به شکلی عجیب توسط خوانفران از روی خط برگشت داده می شود؛ باز هم طبیعی است!
لحظه ای بعد رئال مادرید صاحب ضربه آزاد می شود؛ ضربه هوشمندانه رونالدو از زیر پاهای دیوار دفاعی به تیر برخورد می کند! اکنون تعجب همگان بر انگیخته می شود؛ خیلی مسائل در ذهن بینندگان به چالش کشیده می شود؛ اما اسکوربورد ورزشگاه کماکان عدد 1 را مقابل نام رئال مادرید ثبت کرده است.
آیا در این لحظات کسی به مورینیو فکر می کرد؟! کسی با خود می گفت که مقصر این بدشانسی مورینیو است؟ کسی به فکر نیمکت نشینی کاسیاس افسانه ای بود؟! کسی حتی به فکر نبود په په و ضعف دفاعی تیمش بود؟
اگر بخواهیم صادقانه پاسخ دهیم، جواب تمام آن سؤالات خیر است؛ چرا که همگان از بدشانسی و یا بی دقتی بازیکنانشان متعجب بودند و داور را سرزنش می کردند؛ و مسلماً هرگز نمی تواند مقصر اینها مربی باشد.
کم کم همه چیز رو به تغییر بود؛ فشار روانی حتی روی هواداری که از پشت تلویزیون بازی را تماشا می کرد اثر گذاشته بود و استرس و عصبانیت در تک تک رئالی ها مشخص بود؛ پس کاملاً طبیعی است که تمام این احساسات در بازیکنان و اعضای تیم هم وجود داشته باشد؛ چرا که آنها قبل از اینکه حرفه ای نامیده شوند، یک انسان هستند. لحظاتی قبل از اخراج مورینیو اکثر گزارش گران شبکه های تلویزیونی از عدم تعصب مورینیو به تیم حرف می زدند! و دلیلشان این بود که از ابتدای بازی تا انتها آرام روی نیمکت می نشیند و کاری نمی کند!
اما مورینیو بلند شد؛ اعتراض کرد و اخراج شد! به همین سادگی...
حال تمام آن افراد انگشت اتهام به سوی مورینیو گرفتند و او را به شکلی دیگر متهم کردند! "او باید خود را کنترل می کرد و روی نیمکت می نشست!"
90 دقیقه تمام شد؛ بازی که می توانست 4-1 به پایان برسد، 1-1 شد تا 30 دقیقه دیگر این بازی ادامه داشته باشد.
اتلتیکو بازی را بهتر آغاز کرد و به گل رسید؛ فشار بر روی رئالی ها بیش از پیش شد؛ اکنون همه چیز تغییر کرده بود؛ همه یاد ایکر افتادند؛ همه به این فکر افتادند که مورینیو رئال مادرید را نابود کرد! در این میان، اوزیل و هیگواین دو فرصت باور نکردنی دیگر را هم به شکلی کاملاً استادانه از دست دادند! تا صدای سوت پایان مانند پتکی بر سر رئالی ها باشد...
اگر رئال مادرید قهرمان می شد؛ کسی فکر نیمکت نشینی په په و کاسیاس را نمی کرد؛ و اگر کمی فکر کنیم، این درد است..!
آخرین جام فصل هم از دست رفت و در تمام محفل های هواداران رئال مادرید پر شد از انگشتانی که قصد تکرار کار مورینیو با تیتو را داشتند! آنها به شکلی باور نکردنی شروع به متهم کردن تک تک تصمیمات و کارهای مورینیو کردند که روزی با تمام وجود از آنها حمایت می کردند! آنها به خود اجازه ندادند که کمی از ناراحتی بعد از باخت بگذرد و احساساتشان فروکش کند؛ در اینکه کاسیاس 6 سال بهترین دروازه بان دنیا بوده است شکی نیست؛ همانطور که در اسطوره بودن او شکی نیست؛ اما آیا لوپز در انجام وظیفه اش کوتاهی کرد؟! آیا او در انجام هدفی که محافظت از دروازه مادریدی ها بود ناکام ماند؟!
زمانی که مربیان رئال مادرید افرادی مانند واندرلی لوکزامبورگو، خوان د راموس، مانوئل پیگرینی، کاماچو، کیروش و ... بودند، متهم به این بودند که قدرت ندارند و بله قربان گوی آقایان رئیس هستند؛ و منتظر فردی بودند که کاریزما داشته باشد و پای تصمیماتش بایستد؛ اما اکنون که چنین فردی را هم دارند، که روی اعتقاداتش می ایستد (درست یا غلط! از نظر مردم!) باز هم به او خرده می گیرند...
آری، شاید دوران مورینیو در مادرید به زودی به پایان برسد؛ و خیال بسیاری از این بابت راحت شود؛ اما در خلوت خود گاهی به رئال مادرید قبل از مورینیو نیز فکر کنید! مطمئناً خیلی مسائل حتی ریز به ذهنتان خواهد رسید؛ شاید باخت 4-1 به آلکورکون؟! و یا سالها حسرت رسیدن به مرحله ای بالاتر از یک هشتم چمپیونزلیگ...
مورینیو فرشته نبود و نیست؛ اما آن شیطانی که فردای بازی با اتلتیکو از او ساخته شد نیز نیست...
مورینیو هرگز بی اشتباه نبود؛ هرگز تمام تصمیماتش درست نبود؛ اما هرگز لایق چنین برخوردی از سوی هواداران تیمش هم نبود و نیست...
چمدانت را ببند و برو؛ اینجا کسی دوستت ندارد...