در این یادداشت به معرفی بیست تن از بزرگترین اسطوره های تاریخ باشگاه پر طرفدار پرسپولیس تهران خواهیم پرداخت و مروری خواهیم داشت بر زندگی فوتبالی این بزرگان به همراه برخی نکات جالب از زندگی ورزشی و غیر ورزشی آن ها
طراح پوستر: Alireza Madridista
پرسپولیس تهران ققنوسی بود که از خاکستر شاهین به پا خواست، قصر قرمز باشکوهی که بر ویرانه های عمارت قدیمی شاهین بنا شد و در این نیم قرن با 11 عنوان قهرمانی به پر افتخار ترین تیم ادوار لیگ تبدیل شد. تیمی که همواره در بالاترین سطح لیگ ایران حضور داشته و بزرگان بی شماری را به فوتبال ایران تحویل داده. کلکسیونی عظیم از افتخارات و جام ها و عناوینی که مرهون زحمت و همت بزرگانی است که عاشقانه برای این تیم زحمت کشیدند، قهرمانانی که با عملکردشان باعث شدند نام پرسپولیس هر دهه با احتران بیشتری بر زبان جاری شود. نگاهی خواهیم داشت به زندگی و عملکرد و دست آوردهای بیست تن از اساطیر بزرگ باشگاه معظم پرسپولیس. کسانی که هوادارن با آن ها عاشق تیمشان شدند و با موفقیت هایشان بیش از پیش به پرسپولیسی بودنشان افتخار کردند. از تعصب کاپیتان سید جلال تا حرکات انفجاری محمدخانی و گل های تمام نشدنی فرشاد پیوس. کسانی که عاشق پرسپولیس بودند و هوادار عاشق آن ها، به قول مهندس کلانی پرسپولیس ممکنه زندگی نده اما شادی میده، عشق میده . .اینه داستان سرخ
در این لیست و قسمت های قبلی بعلاوه بر بازیکنان، مربیان نیز مد نظر قرار داده شده اند و رتبه بندی برآیندی از فاکتورهای کوناگون همچون محبوبیت و قابلیت های فنی و مسائل اخلاقی و انضباطی و دستاوردهای تیمی و وفاداری به باشگاه و ....است. بدیهی است که این یادداشت بیشتر بر اساس سلیقه شخصی نویسنده تهیه و تنظیم شده است، بدون شک سلیقه ها و نظرها در این مورد متفاوت و متنوع است که همه آن ها قابل احترام اند.
20-ناصر محمدخانی
عضويت در پرسپوليس:از سال 1360 تا سال 1365 و از سال 1368 تا سال 1373
پست:مهاجم
تولد:6 شهريور 1338 - شهرري تهران
باشگاه های ديگر:صنعتي بهشهر(1354-55)-راه آهن(1355-1360)-بانک ملي(1360)-القطر(1365-68)
استاد حرکات انفجاری
ناصر محمدخانی در 16 شهريور 1338 در شهرری به دنيا آمد، از چهره های شاخص فوتبال ايران در دهه شصت بود او استاد حرکات انفجاری بود که دمار از روزگار مدافعان حريف در می آورد و دريبلينگ بالايش را به خوبی هرچه تمام تر با سرعت و قدرت حمل توپش چاشنی می کرد و البته در زدن ضربات آزاد ماهر بود، محمدخاني سهم زيادی در جذاب نگه داشتن فوتبال در دوران رکود آن در ايران در دهه شصت داشت.
او از زمين خاکی هاي شهر ری کارش را آغاز کرد، محمدخانی فوتبال را بصورت جدی زير نظر استاد نائب روئين دل آغاز مي کند فردی که خيلي زود استعداد های او را شناخت و در پرورش او نقشي اساسی داشت اما اولين حضور محمدخانی در فوتبال به مسابقات جوانان باز می گردد او در تيم منتخب تهران برگزيده شده و در تورنمنت قهرمانی ايران در بهار 1356 شرکت می کند. سپس با حضور در باشگاه راه آهن زير نظر اردشير لارودی پای به مسابقات باشگاهی گذارده و در پنجمين دوره مسابقات جام تخت جمشيد شرکت نمود حضوری که چندان موفقيت آميز نيست چرا که راه آهن از تعدادي جوان کم تجربه تشکيل يافته جوانانی که سال ها بعد حضور در تيم ملی ايران را تجربه می کنند. محمدخانی پيش از آن يک سال در فصل 54-55 در تيم صنعتی بهشهر بازي کرده بود، پيش از آنکه به راه آهن بيايد جلال طالبی سرمربي وقت دارايی زمانی که او در صنعتی بهشهر بازی می کرد استعدادش را کشف کرد، طالبی که در زمينه استعداديابی سرآمد مربيان ايران بود و حميدعليدوستی و حسين فداکار را به فوتبال ايران معرفي کرده بود، محمدخانی را هم زير نظر داشت تا او را به دارايی بياورد.
راه آهن در نهايت به ليگ دسته دوم تخت جمشيد سقوط کرد تا بازيکنان جوانش مثل غلامرضا فتح آبادی و بهتاش فريبا و اصغر صدری و .... ديگر نتوانند در بالاترين سطح فوتبال ايران خودنمايی کنند، سال بعد اما آن ها در دسته دوم جام برای صعود مي جنگيدند و نتايجشان نيز درخشان بود مسابقات آن سال در دو گروه برگزار مي شد و راه آهن با جوانان خود در صدر يکی از دو گروه ايستاده بود که مسابقات به دلايل عدم وجود بودجه کافی و مسائل مرتبط با انقلاب نيمه کاره رها ميگردد و تلاشهای ناصر محمدخانی و ياران جوان آن ره به جايی نميبرد.
پس از انقلاب و محدود شدن مسابقات در سطح استانی، محمدخانی به تيم بانک ملی ملحق شد تيمی که تحت هدايت انسانی سرد و گرم چشيده که از مکتب شاهين مي آمد به نام نائب روئين دل بود که در کنار استاد رجب فرامرزی فوت و فن پرورش استعدد های جوان را به نيکی آموخته بود. محمدخاني که در راه آهن آنطور که بايد نتوانست بدرخشد، سه سال روشن را در بانک ملي گذراند، در سال 60 در آستانه آقاي گلی قرار داشت. در مجموع گل های زيادی برای بانک ملی زد و يک فصل هم آقای گل شد که گل 22 متريش به دخانيات که با شوتی سرکش دروازه اين تيم را باز کرد معروف ترينشان بود.
الگوی پرسپوليسی های نسل های بعدی
اين مهاجم گريزپا و خوش تکنيک و سرعتي در سال 60 به پرسپوليس پيوست، محمد خانی به واسطه هوش بالايی که داشت همواره مورد تحسين علي پروين قرار می گرفت. پروين عاشق بازی ناصرمحمدخانی بود. محمدخانی در 152 بازی، 59 گل برای سرخپوشان به ثمر رساند. زمانی حاشيه ها روي فوتبال و زندگيش سايه انداختند و او را به مرد شماره يک رسانه ها و تيتر اول نشريات تبديل کردند، مسائل ناصواب و ناميمونی که البته قصد پرداختن به آن ها را در اين متن نداريم و بهتراست از ريل مورد نظر خارج نشويم(پرونده معروف قتل «لاله سحرخيزان» و متهم رديف اول آن «شهلا جاهد» تا مدت ها به تيتر يک رسانهها تبديل شده بود. در نهايت هم بعد از کش و قوسهاي فراوان، شهلا اعدام شد و اين قصه براي هميشه خاتمه يافت). ما را چه به قضاوت راجع به ديگران؟ تنها چيزي که از ناصر به ياد داريم تکنيک نابش و جا گذاشتن بازيکنان رقيب به زيباترين شکل ممکن است. ناصر محمدخانی يک استثنا بود(مجتبی محرمی). البته زندگی ناصر محمدخانی پر حاشيه تر از اين حرف هابود، يکبارهم مدعی شد اشخاصي او را دزديده و به نوعی گروگان گرفته بودند و بر اين اساس پرونده اى تشکيل شده بود.
محمدخانی در ديدار فينال جام حذفی تهران در سال 61 دو گل از چهارگل پرسپوليس را وارد دروازه راه آهن کرد و بيشترين تاثير را در قهرمانی پرسپوليس داشت، از سال 65 تا 68 محمدخانی به مدت سه سال از پرسپوليس دور بود و در قطر اسپورتس بازی مي کرد و با اين تيم قهرمان جام شيخ جاسم در سال 1366 شد، مهم ترين عنوان محمدخانی با پرسپوليس قهرمانی جام برندگان آسيا در سال 1370 بود که پرسپوليس با شکست دادن پنجاب پاکستان و دوو کره و الهلال عربستان به فينال رسيد و در دو بازي رفت و برگشت المحرق بحرين را با تک گل محمدحسن انصاری فرد شکست داد و عنوان قهرمانی را از آن خود کرد. دو سال بعد هم اين شانس وجود داشت تا بار ديگر پرسپوليس قهرمان اين مسابقات شود اما در فينال از پس يوکوهاما مارينوس ژاپن برنيامدند و نايب قهرمان شدند. محمدخاني سه بار با پرسپوليس در مسابقات ليگ باشگاه های تهران در سالهاي 70 و 69 و 62 قهرمان شد. از جمله ديگر افتخارات محمدخانی با پرسپوليس قهرمانی در جام حذفی در سال 1371 با برد 2-1 مقابل ملوان در فينال بود.
در زمان مديريت عابدينی درخشان بجای بگوويچ سرمربی شد و ناصرمحمدخانی هم مدتی سرپرست تيم بود، شايعاتی مبنی بر دسيسه او و برخی بازيکنان عليه مربيان خارجی از جمله بگوويچ پيچيد که خودش آن ها را قبول ندارد، هرچند بگوويچ فردی پرخاشگر بود اما دسيسه ای در کار نبود و مربی شدن درخشان و سرپرست شدن وي ربطی به اين مسائل ندارد.
بهترين گلزن جام ملت ها
محمدخانی 27 بازی ملی در کارنامه دارد و 14 گل ملی به ثمر رسانده که از نظر نسبت گل به تعداد بازی آماری قابل توجه دارد، ناصرمحمدخانی در جام ملت هاي 1984 سنگاپور عضو تيم ملی بود، ايران در اين مسابقات پس از دوم شدن در دور گروهی(پائين تر از چين و بالاتر از امارات و سنگاپور و هند) در نيمه نهايی به مصاف عربستان رفت، ايران با گل شاهرخ بيانی تا دقيقه 89 يک بر صفر از عربستان پيش بود اما اشتباه بد موقع شاهين بيانی و گل به خوديش باعث شد تا بازی به وقت اضافه کشيده شود و در نهايت با پنالتي که پنجعلي از دست داد عربستان 5-4 ايران را در ضربات پنالتی شکست داد تا تيم ملی بازهم نتواند طعم حضور در فينال را بچشد. در ديدار رده بندي ايران مقابل کويت 1-1 متوقف شد اما بازهم ضربات پنالتی روي بدش را به ايران نشان داد تا تيم ملي از کسب مقام سوم هم عاجز بماند. ناصر محمدخانی در اين مسابقات با سه گل بطور مشترک با شاهرخ بيانی و جيا ژيائوکين چينی آقای گل مسابقات شدند. در پايان هم عربستانی به مقام قهرمانی رسيد که مقابل ايران تا دقيقه آخر تيم بازنده ميدان بود.
تورنومنت مهم ديگری که محمدخانی با تيم ملی تجربه کرد بازيهای آسيايی 1990 پکن بود که ايران با ستارگانی مثل احمدرضا عابدزاده، جواد زرينچه، سيروس قايقران، مرتضی کرمانی مقدم، مجتبی محرمی، فرشاد پيوس و نادر محمدخانی و صمد مرفاوی و....البته خود ناصر محمدخانی به مدال طلای مسابقات رسيد، در فينال اين مسابقات ايران پس از تساوی بدون گل مقابل کره شمالی در ضربات پنالتي اين تيم را 4-1 شکست داد و اول شد.
محمدخانی يکی از 14 نفری بود که در زمان سرمربيگری پرويز دهداری در تيم ملی از تيم ملي استعفا داد، تا دهداری بي اعتنا به بزرگان با جوانان گمنامی مثل احمد رضا عابدزاده، صمد مرفاوی، سيامک رحيم پور، نادر ميراحمديان، جواد زرينچه، محمد ژاله مستقيم، سيروس قايقران، مجيد نامجو مطلق، بيژن طاهری، کريم باوی و سيد محمد علوی. راهي مسابقات بازيهای آسيايی 1986 کند و در آنجا نمايشی قابل تحسين داشتند و با پيروزی مقابل چين به مقام سوم رسيدند و نخستين مقام تيم ملی پس از انقلاب در اين مسابقات را کسب کردند.
خود ناصر محمدخانی البته صرفا اعتراض به شرايط تيم و البسه را دليل اين کار عنوان کرد و در مصابه ای گفت:«بعد از برگشتم از قطر دوباره از من خواستند که استعفايم را پس بگيرم ولی ما چون دست جمعی اين کار را کرده بوديم قبول نکردم. وقتی سال 68 پروين سرمربی تيم ملی شد من و درخشان به همراه خيلی های ديگر به تيم ملی برگشتيم.»
افتخارات ناصر محمدخانی با پرسپوليس:
تیمی
- قهرمانی جام در جام آسيا در سال 1370
- قهرمانی جام حذفی در سال 1371
- قهرمانی باشگاه های تهران در سال 1370
- قهرمانی باشگاه های تهران در سال 1369
- قهرمانی باشگاه های تهران در سال 1362
- قهرمانی جام حذفی تهران در سال 1361
- نايب قهرمانی جام در جام آسيا در سال 1372
گل زيبای ناصرمحمدخانی به کشاورز
19-رضا شاهرودی
عضويت در پرسپوليس:از سال 1371 تا سال 1376 و از سال 1380 تا سال 1382
پست:دفاع چپ
تولد:1 فروردين 1351
باشگاه های ديگر:کشاورز-آلتاي اسپور-داليان هايچانگ(1379)-پاسارگاد(1382-84)-پيکان(1384-86)
از کشاورز به پرسپوليس
رضا شاهرودی بازيکن محبوب دهه هفتاد پرسپوليس در اولين روز از سال 1356 در تهران متولد شد، شاهرودی ديپلم اقتصاد دارد، رضا در 6 سالگي پدرش را از دست داد و مسئوليت تامين درآمد خانواده بردوش علي برادر بزرگتر رضا قرار گرفت که آن زمان فقط 12 سال سن داشت، رضا هم از وقتی توانست در فوتبال کسب درآمد کند به خانواده اش کمک می کرد. او از همان بچگی علاقه خاصی به فوتبال داشت و مثل بچههای ديگر تو كوچه فوتبال بازی می كرد. هر روز كارشان همين بود با يك توپ پلاستيكی با بچهها بازی می كرد و شب با لباس كثيف و پاره به خانه می آمد. و يك محل از دستشان عاصی بودند. هميشه مادرو برادرش نصيحتش می کردند که از فوتبال دست بردارد وبه درس خواندن بپردازد ولی علاقه رضا به فوتبال کم نميشد رضا از همان کودکی با برادرش فيروز بازی های پرسپوليس را از جايگاه تيفوسی ها دنبال می کرد و آرزو داشت روزی براي پرسپوليس بازي کند.
رضا فوتبال را از زمين هاي خاکي در جنوب شهر در محله امام حسن و بعدتر در سطح آموزشگاه های منطقه 17 شروع کرد که بسيار در پيشرفت فوتبالش تاثير گذار بود با اينحال هيچوقت فکرش را نمي کرد روزی رضا شاهرودی فعلی شود و به اين سطح از شهرت و محبوبيت و افتخارات برسد. شاهرودی در مسابقات بين آموزشگاه ها در منطقه به خوبی ديده شد و توانست در رده های پايه پله به پله و قدم به قدم به تدريج رشد کند. شاهرودی به نوعي بچه محل عليرضا منصوريان بود و اين دو از دوستان قديمی هم به شمار می روند.
اولين مربي که رضا شاهرودی را کشف کرد و به استعدادش پی برد رضا کلانتری معلم ورزشش بود که به شدت به او اميدوار بود و تاکيد می کرد که در آينده موفق خواهد شد، کلانتری او را به همکارش خسرو فلاح معرفي کرد، خسرو فلاح و رضا کلانتری اولين نفراتی بودند که رضا شاهرودی را به فوتبال معرفي کردند و بعد ها هم در تصميم گيری هايش برای انتخاب باشگاه تاثير گذار بودند که او را به نوجوانان صنعت و معدن بردند تا زير نظر دينور زاده بازيکن ساز پيشرفت کند. قرارداد شاهرودی با صنعت و معدن پنجاه هزارتومان به علاوه سه هزارتومان ماهيانه بود، در همان زمان تيم پورا نيز خواهان وی بود و آقای صوفيانی مديرعامل آن باشگاه حاضر بود به من 120 هزار تومان با يک موتور سيکلت بدهد اما فلاح و کلانتری اجازه ندادند شاهرودی به اين تيم برود.
شاهرودی بعد از اينکه در تيم های افشين و توحيد فوتبال را اصولی تر ياد گرفت از صنعت و معدن به جوانان کشاورز رفت، تيمی تازه تاسيس که بازيکنانی نظير سيروس قايقران و حميد عليدوستی را در رده بزرگسالان جذب کرده بود، شاهرودی به سرعت به تيم اصلی بزرگسالان اضافه شد و با مربيانی چون رويين دل و هاتف در اين تيم کار کرد، در کشاورز ابتدا مهاجم بود که در يک بازی دفاع چپ تيم مصدوم شد و عسگر زاده سرمربی تيم او را در آن پست گذاشت و از آن زمان به بعد شاهرودی گوش چپ شد. داشتان پرسپوليسی شدن رضا از اين قرار بود که در مسابقه کشاورز و بانک تجارت که در امجديه برگزار شده بود و افشين پيروانی و علي دايي هم در آن حاضر بودند، علی پروين برای تماشای بازی به ورزشگاه رفته بود. بازی با برد 2-1 کشاورز به پايان رسيد و بعد از بازی پروين با واسطه هايی به شاهرودی پيغام داد که اگر مايل است می تواند برای پرسپوليس بازی کند، فردای آن روز شاهرودی به نمايشگاه علی آقا در ميدان هفت تير رفت. شاهرودی که علاقه زيادی به پرسپوليس و بازي در آن داشت فقط پرسيد که چه چيزی را بايد امضا کند؟
پرسپوليس در پست شاهرودی مجتبی محرمی و جواد منافی را داشت و کار شاهرودی برای قرار گرفتن در ترکيب سرخپوشان بسيار سخت به نظر می رسيد، حتي خيلی از اطرافيانش و حتی رضا وطنخواه سعی در منصرف نمودنش داشتند و به او گفتند در پرسپوليس بازي به تو نمی رسد و نابود مي شوي اما شاهرودی اعتنايی به اين حرف ها نکرد و گفت آنقدر زحمت می کشد و تلاش می کند که آن دو نفر پست هايشان را تغيير دهند و برايش جا باز کنند و همينطور هم شد. مجتبی محرمی به قلب دفاع رفت و جواد منافی هافبک چپ شد.
محمدحسن انصاری فرد بازيکن مورد علاقه شاهرودی بود که سه ماه پايانی بازيش قبل از خداحافظی با شاهرودی هم تيمی شد، پس از خداحافظی شاهرودی با رخصت از انصاری فرد پيراهن بازيکن مورد علاقه اش را پوشيد و هواداران شماره 16 پرسپوليس را من بعد در تن رضا شاهرودی مي ديدند، شاهرودی توانست خيلي زود جاي خاصی در دل هواداران پرسپوليس باز کند. هواداران پرسپوليس هنوز بازی های رضا مالدينی را به ياد دارند. او يک چپ پای خوش استيل بود که به خاطر پاس گلها، گامهای بلند و قدرت شوتزنی، يک بازيکن فوقالعاده محسوب می شد و سالها در سمت چپ خط هافبک تيم ملی و پرسپوليس درخشيد. شاهرودي هميشه مقابل استقلال بهترين بازی ها را به نمايش می گذاشت و از لحاظ پاس گل دادن هم هميشه آمار جالب توجهی داشت.
رضا مالدينی
شاهرودی همان هفت هشت بازی اولش جاي پايش را محکم کرد و با نمايش هاي بی نقصش پروين را مجبور می کرد او را عضو ثابت ترکيبش کند، در کل چپ پای خوب در فوتبال ايران کم داشتيم و خوب هاشون هم در پرسپوليس بودن(مجتبی محرمی، جواد منافی، مهرداد ميناوند....). خودش محرمی را بهترين بک آسيا می داند، اولين قرارداد شاهرودی با پرسپوليس 450 هزار تومان بود که با آن پيکان خريد. بازيکنان حسابی هوای همديگر را داشتند، طوری که بر فرض اگر داخل زمين کسي به شاهرودی لايی می انداخت محرمی و عبدی و کرمانی شماره اش بر می داشتند و در زمين انقدر او را می زدند تا درخواست تعويض کند!
شاهرودی در اوج فوتبالش پيشنهاد هاي زيادی از تيم هاي مختلف مثل سپاهان و ابومسلم داشت، خصوصا زمانی که استانکو هدايت سپاهان را بر عهده گرفت اصرار زيادی داشت تا شاهرودی از پرسپوليس جدا شود و به سپاهان بيايد اما جواب رضا هميشه منفی بود، شاهرودی اعلام کرده بود که غير از پرسپوليس فقط در خارج از کشور بازی خواهد کرد و در غير اينصورت پرسپوليس را ترک نخواهد کرد. و پرسپوليسی بودنش و تعصبش به پرسپوليس را ثابت کرد.
بازی های مقدماتی جام جهاني بود که مديران آلتای پيشنهاد جذب شاهرودی را روی ميز عابدينی گذاشتند، علی رغم توصيه محمد خاکپور که پيشنهاد داده بود به اين تيم نرود شاهرودی به آلتای اسپور ترکيه پيوست، در آلتای مشکلات فراوانی داشت و حتی آنها برخلاف قراردادش اجازه نمی دادند در اردو هاي تيم ملی حاضر شود و همه اين مسايل باعث شد تا از اين تيم جدا شود و به داليان چين برود.
رفتن به ليگ چين امری عجيب و غيرعادی در آن زمان بود چرا که بازيکنان ايرانی تا به حال در اين ليگ بازی نکرده بودند، البته داليان قبل از شاهرودی به دنبال چدب مهدي مهدوي کيا هم بود که اين انتقال صورت نگرفت و تيم چيني بلافاصله سراغ دفاع چپ پرسپوليس را گرفت و اين بار موفق عمل کرد، شاهرودي در چين پول بدي هم نمي گرفت، او براي بازي با باشگاه داليان مبلغ بسیار خوبی به پول ایران گرفت. حدودا 400 هزار دلاری هم گير باشگاه پرسپوليس آمد از اين انتقال.
بعد از خداحافظی زرينچه، استقلال خواهان جذب شاهرودی بود اما عابدينی با ترفندی جالب مانع از اين انتقال شد، او به شاهرودی گفت که بجای استقلال به برگنس اتريش برود در حالی که اين تيم اصلا بازيکن نمی خواست، شاهرودی بعدها گفت که به شدت قدر دان اين کار عابدينی است که در غير اينصورت محبوبيتش قابل مقايسه با امروز نبود. شاهرودی با لباس با ابهت سرخ پرسپوليس سه قهرمانی ليگ و دو نايب قهرمانی را تجربه کرد.
شاهرودی از نظر مصدوميت های پر تعدادی که داشت بازيکنی بسيار بد شانس بود، حتي در ديدار دوستانه پيشکسوتان آث ميلان و پيشکسوتان پرسپوليس که در زمان مديريت رويانيان ترتيب داده شد و در آن مقابل مالدينی واقعي قرار گرفت هم اين بد شانسی دامن گير رضا شاهرودی شد. در آن مسابقه تماشاگران پرسپولس ديگر نمي گفتند شاهرودی مالدينی يا رضا مالدينی بلکه می گفتند مالدينی شاهرودی!
بدشانسی قبل از جام جهانی
با رفتن مجتبی محرمی و جواد منافی، رضا شاهرودی خوش چهره خيلي زود توانست پست دفاع چپ تيم ملی را قبضه کند، شاهرودی در تيم ملی هم همان شماره 16 را به تن می کرد، مالدينی وطنی به مدت چهارسال عضو تيم ملی بود، چهل بازی ملی انجام داد و پنج گل هم برای تيم ملی زد. البته شاهرودی در تيم ملی کم حاشيه هم نبود، از درگيری با دايی گرفته تا اختلافاتش با مايلی کهن، در اين بازی شاهرودی چند بار اوت را به براي دايی پرتاب کرد، ولي دايی توپ را به او برنگرداند و سپس توپ را لو داد. اين مسئله منجر به عصبانيت شاهرودی و اعتراض او به علي دايی شد. شاهرودی درباره بازی ايران و استراليا و صعود به فينال مي گويد:
صعود به جامجهانی 98 فرانسه بهترين خاطره من و همدورهای های من است. شب خاطرهانگيز و به يادماندنی در ملبورن استراليا بود، لحظاتی كه نمی شود گفت و بايد خودت می بودی تا حس كنی كه آدم چه حالی پيدا می كند
شاهرودی هميشه بازيکن ثابت و فيکس تيم ملی بود اما قبل از بازي با يوگسلاوی در تمرينات توسط استيلی مصدوم شد و جام جهانی 98 را از دست داد. اين مصدوميت ها تنها جام جهانی را از شاهرودی گرفت که از يک نظر ديگر هم برای او گران تمام شد، شاهرودی مورد توجه چند تيم اروپايی از جمله هامبورگ بود، امير عابدينی با نماينده باشگاه هامبورگ مذاکره کرده بود و همه چيز تمام شده بود. آن ها فقط می خواستند مطمئن باشند که شاهرودی در جامجهانی بازی می کند و حتی قرارداد آماده بود. نماينده باشگاه هامبورگ هم به فرانسه آمده بود و اگر در جامجهانی بازی می کرد بلافاصله قرارداد امضا شده بود. اين مصدوميت بزرگ ترين بدشانسی زندگی اش بود.
شاهرودی مدتی مربی تيم نوجوانان پرسپوليس بود. فصل 85-86 در تيم داماش ايرانيان دستيار کلهر بود، شاهرودی همواره به عنوان دستيار روی نيمکت نشست و هيچوقت سرمربی نشد، بعد از داماش ايرانيان در تيم های کوثر(دستيار عليدوستی)، استيل آذين (دستيار پيروانی)، سنگ آهن بافق، راه آهن و سياه جامگان دستيار شد، در استيل آذين هيئت مديره اصرار به استفاده از مربی داخلي داشت و قصد داشتند پيروانی را سرمربی و عابدزاده و شاهرودی را دستيار کنند اما شخص آجرلو شديدا به آوردن مربی خارجی تاکيد داشت، و در سال 1397 به عنوان اولين تجربه ملی اش روی نيمکت دستيار زلاتکو کرانچکار در تيم ملی اميد شد. زمانی که رضا شاهرودی در کلاس های بين المللی مربيگری شرکت کرد، زير نظر اساتيد سرشناسی مثل آرسن ونگر به عنوان مدرس دوره اش را گذراند، شاهرودی خاطره ای جالب از آرسن ونگر در کلاس های مربيگری دارد:
ما در كلاس مربيگري بوديم و آرسن ونگر خواست كه همه خودشان را معرفي كنند و سوابق كاريشان را بگويند. وقتي نوبت به من رسيد، گفتم رضا مالديني هستم. آرسن ونگر گيج شده بود و فكر مي كرد من پسر مالديني و برادر پائولو مالديني هستم كه بعد از چند لحظه گفتم لقب من در ايران مالديني است.
افتخارات رضا شاهرودی با پرسپوليس:
تيمی
- قهرمانی ليگ برتر در فصل 1380-81
- قهرمانی ليگ آزادگان در فصل 1375-76
- قهرمانی ليگ آزادگان در فصل 1374-75
- نايب قهرمانی ليگ آزادگان در فصل 1371-72
- نايب قهرمانی ليگ آزادگان در فصل 1370-71
گل رضا شاهرودی به الزورا عراق
18-سيد جلال حسينی
عضويت در پرسپوليس:از سال 1391 تا 1393 و از سال 1395 تا کنون
پست:مدافع
تولد:14 بهمن 1360
باشگاه های ديگر:ملوان(1381-84)-سايپا(1384-88)-سپاهان(1388-91)-ال اهلي(1393-94)-نفت تهران(1394-95)
موفق در همه جا
حسينی در تاريخ 14 بهمن 1360 در بندر انزلی متولد شد، حسينی پنج برادر دارد و خود دومين فرزند خانواده است و به قول خودش برای فوتباليست شدنش برادرهايش خيلی جورش را کشيدند، فوتبالش را با تيم های پايه بزرگترين باشگاه زادگاهش يعنی ملوان شروع کرد و در سال 81 اولين تجربه حرفه ايش را در تيم بزرگسالان باشگاه ملوان کسب کرد، پس از انجام 84 بازي برای قوهای سپيد انزلي در سال 84 ملوان را به مقصد سايپا ترک کرد، حسينی چهارسال توام با موفقيت را در جمع نارنجی پوشان گذراند و در ليگ برتر 85-86 و در فصلی که علي دايی بازيکن مربی سايپا بود اولين قهرمانی اش در ليگ را در سن 26 سالگی جشن گرفت و اين شروعی بود برای موفقيت هاي بعدی، حسيني در همان فصل عنوان بهترين مدافع سال را از آن خود کرد، عنوانی که در فصل بعد هم علي رغم قهرمانی پرسپوليس آن را به دست آورد، و همچنين برای اولين بار بازی در ليگ قهرمانان آسيا را هم با تيم سايپا تجربه کرد، خاطره خوب ديگر حسينی با سايپا دعوت شدنش به تيم ملی براي اولين بار از اين تيم در سال 86 بود. حسينی در سال 85 هم به تيم ملی اميد دعوت شده بود، حسينی سال قبل از قهرمانی با سايپا در فصل 84-85 می توانست به پرسپوليس برود اما اين انتقال در نهايت منتفي شد.
در سال 88 حسينی در سن 27 سالگی به سپاهان اصفهان پيوست و خيلی زود در اين تيم جا افتاد و با ستاره هايی همچون بنگر و نويدکيا و رحمتی و خسرو حيدری و...بهترين تيم تاريخ سپاهان را به رهبری امير قلعه نوعی ساختند، انتقالی هوشمندانه، سيد جلال با سپاهان سه فصل متوالی قهرمان ليگ برتر شد شد که تا آن زمان بی سابقه بود و روزی تاريخي برای خود محسوب می شود، و به پرافتخارتين بازيکن تاريخ ليگ ايران تبديل شد. او حال اسطوره طلايی پوشان زاينده بود و شايد تصورش را نمی کردند که مدافع مستحکمشان را بايد بعدها در جامه سرخ ببينند، سيد جلال حسينی 94 بار برای سپاهان به ميدان رفت و چهارگل هم برای سپاهان زد.
مهره مطمئن تيم ملي
حسينی اولين بازی مليش را در سال 86 در ديدار دوستانه برابر بلاروس انجام داد، حسينی با 116 بازي از باسابقه ترين بازيکنان تاريخ تيم ملی است و 8 گل ملی هم در کارنامه دارد، او در سال 1395 بعنوان يکی از 3 مدافع برتر جهان در بازي های مقدماتی جام جهانی 2018 از نگاه مجله معتبر فرانس فوتبال انتخاب شد. سايت Caught Offside در گزارشی از ? ستاره ناشناخته رقابتهای جامجهانی 2014 برزيل از مدافع تيم ملی فوتبال ايران تمجيد کرده بود، در جريان مسابقات مرحله مقدماتی جام جهانی فوتبال 2014 در آسيا سيدجلال حسيني بيشترين دقايق حضور در ترکيب تيم ملي فوتبال ايران را تجربه کرد وی هر 4 مسابقه را به صورت کامل به ميدان رفت. و در ديدار مقابل آررژانتين تاثير زيادي در نتيجه و بازی به ياد ماندنی تيم ملي با عملکرد بی نقصش در قلب دفاع و بستن فضاها داشت. حسينی در جام ملت های 2011 قطر هم حضور داشت و پس از سه برد در دور گروهی برابر عراق و امارات و کره شمالی در مرحله بعد مغلوب کره جنوبی شدند و از دور مسابقات کنار رفتند.
حسينی در مقدماتی جام جهاني 2018 هم مهره ثابت تيم کی روش بود و نقش زيادی در صعود قاطعانه تيم ملی به جام جهانی 2018 روسيه داشت اما با خط خوردن جنجالی وی پيش از اعزام به مسابقات پرونده کاپيتان در تيم ملی بسته شد.
کاپيتان باصلابت پرسپوليس
پس از سه قهرمانی متوالی با سپاهان در سال 91 به پرسپوليس پيوست، به گفته خودش رحيمی مديرعما سپاهان و آقای سميعی نژاد رئيس کارخانه تلاش فروانی براي ماندن او انجام دادند و باهرقيمتی می خواستند مدافع ارزشمندشان را راضی به ماندن کنند اما دلش با پرسپوليس بود و تصميمش را گرفته بود، در فصل اول به بحران مانوئل ژوزه و تيم نه چندان بالانسش خوردند و در نهايت فصل را با رتبه نازل هفتمی و در شرايطي که رقيب ديرينه شان جام را بالای سر برد به اتمام رساندند، شکست برابر تيم سابق در فينال جام حذفی سبب شد تا کسب سهميه در آن سال منتفی شود، سال بعد با بازگشت علی دايی تيم پس از سال ها انگارجانی تازه گرفته بود اما بازهم بخت و اقبال يارشان نبود و در کورس با فولاد خوزستان برای قهرمانی قافيه را باختند و نايب قهرمان شدند.
پس از اينکه با مسئولان باشگاه به توافق نرسيد راهی الاهلی قطر شد، حسينی پس از يک سال بازی در ليگ ستارگان قطر به تيم شگفتی ساز وقت فوتبال ايران يعنی نفت تهران پيوست و يک سال را هم با اين تيم گذراند، نفت در فصل 94-95 که حسينی را به خدمت گرفته بود در نهايت در جايگاه پنجم ليگ قرار گرفت و کاپيتان حسينی سال بعد پس از يک دوری دو ساله به پرسپوليس برگشت. مدافع کارکشته که دوباره به خانه اش برگشته بود علي رغم سن و سالش انگيزه ای همانند يک بازيکن 20 ساله جويای نام از خود نشان داد و به بهترين شکل رهبری مردان برانکو را در دو قهرمانی مقتدرانه متواليشان در ليگ برتر و البته دوقهرمانی در سوپرجام ايران انجام داد و پس از سال ها ناکامی برای هواداران با تيم رويايی و فوق العاده شان خوشي و شيرينی به ارمغان آوردند، تيمي که دو فصل متوالی به نيمه نهايي ليگ قهرمانان رسيد و در مرتبه دوم فيناليست شد و شايد اغراق نباشد اگر بگويم بهترين تيم باشگاهي تاريخ فوتبال ايران است. او حالا محبوب ترين چهره داخل زمين برای هوادارن است، حسيني اولين کاپيتان تاريخ باشگاه است که حضور در فينال ليگ قهرمانان آسيا را تجربه می کند، گل پيروزی بخشش مقابل الجزيره او را به سوپرمن تبديل کرد، پرسپوليس که می رفت در يک هشتم از گردونه مسابقات کنار برود با گل کاپيتان حسيني دولت پاينده شد، حسيني بعد از اين گل گفت:«هدف ما اين است که به فينال مسابقات برسيم و به هوادارانمان قول می دهم به اين مهم دست می يابيم.». در مرحله بعد مقابل الدوحيل هم باز اين حسينی بود که پرسپوليس را به بازی برگرداند.
حسينی در سال های 93 و 96 و 97 به عنوان بهترين مدافع ايران انتخاب شد، او در سال 95 هم با نفت تهران مدافع سال ايران شده بود، حسينی با سه تيم مختلف قهرمان ليگ برتر شده است و از اين حيث رکورد دار است، سيد جلال در سال 93 اکادمی فوتبال خود را در زمينی به مساحت 3700 متر در بندر انزلی زادگاهش افتتاح کرد، اين مدرسه فوتبال الگو برداری شده از مدارس فوتبال آلمان می باشد.
افتخارات سيدجلال حسينی با پرسپوليس:
تيمی
- قهرمانی ليگ برتر در فصل 1395-96
- قهرمانی ليگ برتر در فصل 1396-97
- قهرمانی سوپرجام ايران در سال 1396
- قهرمانی سوپرجام ايران در سال 1397
انفرادی
- بهترين مدافع ليگ در فصل 1392-93
- بهترين مدافع ليگ در فصل 1396-97
- بهترين مدافع ليگ در فصل 1395-96
گل سيد جلال حسينی به الجزيره که منجر به صعود پرسپوليس به يک چهارم نهايی ليگ قهرمانان آسيا شد
17-مجتبی محرمی
عضويت در پرسپوليس:از سال 1367 تا سال 1376
پست:مدافع
تولد:6 ارديبهشت 1343 - تهران
باشگاه های ديگر:شاهين تهران(1359-64)-نيروی زمينی(1364-67)-العربی قطر(1376-77)
يکی ار بهترين چپ پاهای تاريخ فوتبال ايران
مجتبی محرمی در 6 ارديبهشت 1343 در تهران متولد شد، يکی از بهترين چپ پاهای تاريخ فوتبال ايران و يکی از شاخص ترين ستارگان دهه شصت فوتبال ايران بود که زمانی مرد شماره يک فوتبال ايران محسوب می شد و فوتبال دوستان را به واسطه نمايش خيره کننده اش در زمين به تحسين وادار می کرد، محرمی از پرورش يافتگان تيم شاهين بود، البته شاهين از دل خاک بيرون آمده دهه شصت، شاهينی که مرتضی يکه و اميرقلعه نوعی و مرتضی اردستانی و رحيم يوسفی و محمدرضا شکورزاده و مرتضی فنونی زاده و فرشاد پيوس و کريم باوی و.....را پس از انقلاب به فوتبال ملی معرفی کرد که در اواخر دهه شصت پس از کوچ ستارگانش مجددا اوضاعش وخيم شد.
محرمی 5 سال در شاهين بازی کرد و در سال 64 با اين تيم نايب قهرمان جام حذفی تهران شد، محرمی در شاهين بازيکن آرامی بود. در پرسپوليس محرمی را به عنوان بازيکني فيزيکی و هميشه درگير می شناختند، البته اين به معنای بد اخلاقی نيست، گاهی بازيکن مقابل جوان تر و تکنيکی تر است و گاهی به دليل خستگی مجبور به خطا ميشوی، در سال 64 محرمی به نيروی زمينی پيوست و در سال 67 در شرايطی که به گفته خودش در دوران کودکی طرفدار تيم استقلال بوده است و برای تماشای بازی های اين تيم به استاديوم می رفته، پرسپوليسي شد و تا پايان دوران ورزشی خود(بجز مقطعی کوتاه که در باشگاهای قطری سپری کرد و بعلت ترک غير قانونی تيم قطري دچار محروميت مادام العمر شد)در پرسپوليس باقی ماند.
محرمی به عنوان چپ پايي قهار شناخته می شود اما در واقع او با هر دوپا به خوبی بازی مي کرد، اسفند ماه بود که مجتبی محرمی براي اولين بار در شهرآورد بازي کرد. آن هم مقابل رفيق و همبازيان سابقش در شاهين، امير قلعه نويی که در ضربات پنالتي پرسپوليس بازی را برد. يک قهرمانی در جام در جام آسيا به همراه يک نايب قهرمانی، يک قهرمانی ليگ آزادگان به همراه دونايب قهرمانی در ليگ آزادگان و يک نايب قهرمانی در ليگ قدس، يک قهرمانی جام حذفی، سه قهرمانی در ليگ باشگاه های تهران به همراه يک نايب قهرمانی در اين مسابقات افتخارات و عناوين شاخصی هستند که مجتبی محرمی طی 9 سال بازی در پرسپوليس به آن ها رسيد.
پرسپوليس پروين بی اغراق از ترسناک ترين تيم هايی بود که ليگ ايران به خود ديده، علی رغم ادعاهای طنزی مثل بد دهن بودن شخص علی پروين و يا اينکه با فحش تيمش کارش را پيش مي برد، پرسپوليس در دفاع و حمله تيمی با نظم و سازماندهی شده بود. درباره تيم پروين حتي گفته می شد بازيکنان بيست دقيقه آخر را با توان بيشتر بازی می کردند تا در رختکن توسط پروين مورد مواخذه قرار نگيرند. علي پروين اعتقاد داشت پيراهن پرسپوليس آنقدر قيمتی است که همه بايد بابت بازی در اين تيم پول بدهند. مجتبی محرمی دوست صميمی مرحوم سيروس قايقران بود و حتی گفته می شود که محرمي باعث شد تا قايقران به کشاورز بيايد. کشاورز خود محرمي را هم مي خواست، يك كاميون اسباب و اثاثيه منزل از ماشين لباسشويی و يخچال بگيريد تا فرش و تلويزيون و... آوردند دم خانه مجتبی و پيشنهاد مالی خوبی هم مي دادند كه با پول آن ميشد 3 آپارتمان در شمال شهر خريد! حتی موتورسيكلت و زمين هم پيشنهاد دادند. اما ارادت مجتبی به پروين به قدری بود که همه اين ها را به درخواست او و بچه محل هايش رد کرد و در پرسپوليس ماند. پروين معمولا به کسی نمی گفت برو يا بمان اما مجتبی به قدری برای او و پرسپوليس اهميت داشت که از او خواست بماند و خود محرمی هم که از خلق و خوی علی آقا آگاه بود نتوانست نه بگويد.
ستاره ای که به بيراهه رفت
محرمی داخل زمين زود عصبانی مي شد و از کوره در می رفت و بارها اسير حاشيه های ريز و درشت شد، مثل درگيری و دعواهايش در زمين يا ماجرای شرط بندی با عابدزاده شب قبل از دربي يا چندين محروميت ملی و بين المللی، يک بار در دربی با اميرقلعه نوعی درگير شد، کله ای که در سال 73 در دربی به قلعه نوعی زد هنوز موضوع بحث رسانه ها می شود، حتي درگيری با هم تيمي ها مثل مرتضی کرمانی مقدم هم در ليست حواشی مجتبی ديده می شود، متاسفانه ستاره پرسپوليس به دليل نداشتن مشاوران دلسوز و البته اشتباهات خودش در دام اعتياد گرفتار و بخش مهمی از سال های زندگيش را تباه نمود و قدر محبوبيت و شهرتش را ندانست.
من از خط قرمز نگذشتم، به ورود ممنوع رفتم. همين جا از همه می خواهم که از من عبرت بگيرند و مثل مجتبی به اسم گذر از خط قرمز به ورود ممنوع نروند.
با اين حال او پس از چند سال گرفتار بودن در دام اعتياد به خاطر دخترش چند سال پيش تصميم به ترک گرفت و کاملا هم موفق شد و با اراده و همتی که نشان داد به زندگی بازگشت، نا گفته نماند که شايد حجم بی مهری ها و بي انصافی هايی که در حق محرمی شد به هيچ وجه در برابر اشتباهاتش عادلانه به نظر نمی رسيد، در واقع هرکاری که محرمي می کرد به سرعت بولد می شد، شايد بهتر بود همه اين چيزها را به حساب شرارت دوره جوانی می گذاشتند و کمتر محرمی را تحت فشار قرار می دادند، سه سال زير آب، بدون هوا و نفس. وقتی همه تورا بايکوت ميکنند، حتی روزنامه ورزشی به تو نمی فروشند، تورا به ورزشگاه راه نمي دهند و جايی باشی عکس و تصويرت را پخش نمي کنند، ممنوع الخروج شدی و خلاصه نمی خواهند مجتبی باشد، ديگر چه انگيزه ای برای زندگی اجتماعی می ماند؟! آن هم در قبال بازيکنی که در طول دوران بازيش تنها يک بار کارت قرمز گرفت و از زمين اخراج شد، محرمي در ديدار ستارگان ميلان و پرسپوليس به ميدان رفت و به شدت مورد تشويق تماشاگران قرار گرفت.
محرمی در ششم خرداد 1367 نخستين بازی ملی اش را برای تيم ملی در مقابل نپال برگزار کرد، محرمی صحبت های مبنی بر سخت گير بودن مرحوم دهداری را رد کرد و گفت که در بازی های آسيايی تيم کاملا جوان و يکدست بود و دهداري کاملا پدرانه رفتار می کرد. در جام ملت های 1996 ايران در دور گروهی اول شد و کره جنوبی را هم در مرحله بعد از پيش رو برداشت اما در نيمه نهايی مغلوب عربستان در ضربات پنالتی شد که مجتبی محرمي پنالتی اش را در آن بازی از دست داد، آن هم در شرايطي که نشريات در ايران از لزوم پنالتی زن بودن او مي گفتند، محرمی در آن مسابقه نيمکت نشين بود و در وقت های اضافه از آن جهت که به عنوان بهترين پنالتی زن تيم شناخته می شد و در پرسپوليس هم پنالتی زن اول تيم بود وارد زمين شد تا در ضربات پنالتي عصای دست مايلی کهن شود، ايران در ديدار رده بندی در روزي که اين بار در پنالتی ها خوش شانس تر بود با درخشش احمدرضا عابدزاده کويت را شکست داد و سوم شد. محرمی 37 بازی براي تيم ملی انجام داده است و 5 گل ملی نيز در کارنامه دارد، آخرين بازی ملي اش را در 1 دی اول دي 1375 مقابل کويت انجام داد.
زندگی سخت
محرمی به دليل مهيا نبودن شرايط نتوانست مدرک مربيگري بگيرد، البته چون بالاي بيست بازي ملي داشت مدرک مربيگري D را گرفت و مدرک مربيگري سطح C را هم بعد ها گرفت اما از آ« بالاتر نرفت، شماره 8 و کاپيتان اسبق پرسپوليس با آن حاشيههاي ريز و درشتش که فوتبال را يکتنه بههم ميريخت از آن دسته آدم هاي رک بود کهزير بار حرف زور نمي رفت و زماني که منشور اخلاقي نقل محافل فوتبالي بود به شدت فدراسيون را بابت آن مورد انتقاد قرار داد و شايد بهخاطر همين چيزها بود که کمتر مورد توجه مسئولين قرار مي گيرد. محرمي در خاطره اي گفته بود که بهاو بابت موي بلندش تذکر داده بودند و از او خواستند موهايش را کوتاه کند که قبول نکرد و آن ها هم گفتند ديگر تو را به تلوزيون نمي آوريم و در جواب گفت که بايکوت شدن اهميتي برايش ندارد. امروز هم محرمي در زاويه اي دنج روزگار مي گذارند و مرد سر و گرم چشيده باشگاه پرسپوليس نقشي در امروز فوتبال ما ندارد و کمتر از او يادي مي شود. گاه و بيگاه خبر بستري شدنش در بيمارستان به گوش مي رسد و تا چند سال پيش دلخوش به حقوق شرم آور صندوق قهرمانان بود که با مساعدت شهرداري تهران فست فودي در يکي از پارکهاي جنوبي پايتخت راه انداخته و شرايط معيشتي اش به طور نسبي بهتر از قبل شد، حتي يک سالي که در قطر بازي کرد هم برايش نان و آبي نداشت و فقط 35 هزار دلار نصيبش شد و شايد حتي در ساختمان پنج طبقه باشگاه نتوان يک عکس سه در چهار از يکي از بهترين چپ پاهاي آسيا پيدا کرد ه سال ها براي پرسپوليس و تيم ملي عرق ريخته و پيشنهاد هاي زيادي را که مي توانستند از نظر مالي تامينش کنند را به خاطر پرسپوليس رد کرد. چگونه از کساني جايگاه بخواهد که خودشان هرگز در اين فوتبال جايگاه نداشتهاند؟
محرمي در دوران جنگ تحميلي در جبهه هم مدتي سابقه خدمت داشته و حتي دستش در عملياتي دچار سوختگي خفيف شد. مجتبي محرمي در دو سه ماهي که در جنوب سرباز بود به عنوان دژبان در جبهه فعاليت مي کرد. محرمي در خرداد 1394 به عنوان مربي تيم فوتبال اميد پرسپوليس انتخاب شد، ولي به خاطر حمايت از حسين هدايتي و سفارشي خواندن هيئت مديره باشگاه از سمت خود کناره گيري کرد.
افتخارات مجتبی محرمی با پرسپوليس:
تيمی
- قهرمانی جام برندگان آسيا در سال 1370
- قهرمانی ليگ آزادگان در فصل 1375-76
- قهرمانی جاام حذفي در سال 1371
- قهرمانی ليگ تهران در سال 1369
- قهرمانی ليگ تهران در سال 1368
- قهرمانی ليگ تهران در سال 1367
- نايب قهرمانی جام برندگان آسيا در سال 1372
- نايب قهرمانی ليگ آزادگان در فصل 1371-72
- نايب قهرمانی ليگ آزادگان در فصل 1370-71
- نايب قهرمانی ليگ قدس در فصل 1368-69
- نايب قهرمانی ليگ تهران در سال 1370
گل مجتبی محرمی به ذوب آهن
16-مهدی مهدوی کيا
عضويت در پرسپوليس:از سال 1374 تا سال 1378 و از سال 1390 تا سال 1392
پست:دفاع راست - وينگر
باشگاه های ديگر:بوخوم(1377-78)-هامبورگ(1378-1386)-آينتراخت فرانکفورت(1386-1389)-استيل آذين(1389-90)-داماش گيلان(1391-92)
تولد:2 مرداد 1356 - شهرری تهران
موشک آسيا
مهدي مهدوي کيا کاپيتان پيشين باشگاه پرسپوليس و تيم ملي فوتبال ايران در 2 مرداد 1356 در شهرري متولد شد. او اصالتا اراکي و از روستاي چشمه اراک است. در يک خانواده بسيار شلوغ و پر جمعيت 14 نفري! که در بين 7 خواهر و 4 برادر نفر دهم است، پدرشان در اراک کشاورز بود و برادرانش در شوش سوخت يدکي مي فروختند، مهدي در ابتدا در هندبال فعاليت مي کرد اما پس از مدتي به فوتبال روي آورد. از سال 1370 پله پله در تيم هاي پايه بانک ملي که اولين باشگاه دوران حرفه ايش محسوب مي شود رشد کرد، در نوجوانان و جوانان و اميد هاي اين باشگاه بازي کرد، از صبح تا غروب در تمرينات بانک ملي بود، زير نظر چندين مربي، بدون کوچکترين حاشيه.
پدر مهدي، روح الله مهدوي کيا از طرفداران پر و پا قرص پرسپوليس بود که علاقه شديدي به اين تيم داشت، به طوري که در اکثر بازي ها در ورزشگاه حاضر بود و حتي يک بار براي يکي از بازي هاي بين المللي پرسپوليس با تمام اعضاي خانواده راهي سوريه شد، يکي از آروزهاي روح الله مهدوي کيا اين بود که يکي از بازيکنانش فوتباليست شود در تيم پرسپوليس بازي كند و جاي بزرگاني مثل بهزادي ، كلاني ، پروين و ... را بگيرد. خود مهدي هم از کودکي به شدت فوتبال برايش جاذبه داشت، از جوراب هاي درهم رفته تا قوطي کنسرو و ظروف مشابه به وسيله اي براي فوتبال بازي کردن مهدي تبديل مي شدند تا اينکه پدرش توپ پلاستيکي برايش خريد تا هرشب با توپش به رختخواب برود و براي صبح شدن و بازي کردن با برادرش هادي لحظه شماري کند. بازي هايي که بعضا ختم به شيشه هاي شکسته مي شد. مهدي معدل بيست کلاس و دانش آموزي ممتاز بود، درسش را به خوبي ميخواند اما فک و ذکرش بيشتر فوتبال بود و بي صبرانه منتظر زنگ هاي ورزش مي شد و از همين مدرسه بود که قدم هاي اوليه را در راه تبديل شدن به بزرگترين بازيکن آسيا برداشت، در آذرماه 1366 يك دوره مسابقات ورزشي بين دانش آموزان ايراني و دانش آموزان خارجي حاضر در ايران در ورزشگاه شيرودي برگزار شد و در نهايت تيم هاي ايران ، هند و پاكستان در رتبه هاي اول تا سوم اين بازيها قرار گرفتند. اين مسابقات دررشته هاي هندبال، دو و ميداني، آمادگي جسماني و ... انجام شد و در روز آخر مهدي به عنوان كاپيتان تيم ايران از سكوي قهرماني بالا رفت. مربي آنها آقاي مرتضي كتابفروش بود كسي كه استعداد مهدي را كشف و هدايت كرد مهدي در راهنمايي هم در مدرسه پاسداران تحسين همه را با بازي هايش همراه داشت، در مدرسه به او مهدي قايقران مي گفتند و شوت هاي محکمش را با شوت هاي مرحوم قايقران مقايسه مي کردند. معلمين و مسئولين مدرسه حتي در بازيهايشان باهم از او که دانش آموز بود دعوت مي کردند تا با آن ها بازي کند.
زمين هاي خاکي منبع و دولاب و حسين آباد و عارف پاتوق مهدي در سال هاي 68 و 69 بود، زمين هايي که علي پروين از دل آن ها به فوتبال ايران معرفي شد، هادي برادر مهدي هم به موازات او ورزش را دنبال مي کرد، در يک سري مسابقات بين آموزشگاه هاي تهران در ورزشگاه 17 شهريور برگزار شد دو برادر در قالب دو تيم مختلف در حضور يکصد نفر از فاميل ها در مقابل هم قرار گرفتند، مهدي در تيم منطقه 12 بود و هادي در تيم منطقه 14 و در آخر تيم منطقه 12(تيم مهدي) برنده شد.
مهدوي کيا در سال 74 سر از پرسپوليس درآورد، وضعيت مهدي در پرسپوليس، اوايل چندان جالب نبود اما با آمدن استانکو وضعيت به کلي تغيير کرد تا او ضمن تثبيت موقعيت خود در باشگاه محبوبش به تيم ملي اميد ايران راه پيدا کند. دو فصل متوالي با تيم پرسپوليس و با مربيگري استانکو فاتح ليگ آزادگان در سال هاي 75 و 76 شد. يکي از رويايي ترين روزهاي مهدوي کيا در سال 76 و در جريان خداحافظي فرشاد پيوس از فوتبال بود جايي که پيوس با دادن لباسش پديده جوان فوتبال ايران را مفتخر کرد. روزي شيرين که با برد 3-0 در دربي پرسپوليسي ها در ابرها سير مي کردند، بهترين گلزن تاريخ باشگاه پس از سال ها درخشش از فوتبال خداحافظي کرد، مهدوي کيا در فکر اين بود که خداحافظي او هم همينطور باشکوه از آب دربيايد اما دقيقا عکس اين قضيه در سال 1392 برايش اتفاق افتاد و با بغض و چشماني اشکبار کارش را خاتمه داد.
مهدوي کيا با پرسپوليس تا يک قدمي قهرماني جام باشگاه هاي آسيا هم پيش رفت اما به آن نرسيد، در مالزي علي رغم شايستگي سوم شدند و در هنگ کنگ در شرايطي که مهدوي کيا مصدوم شده بود چهارم. مهدوي کيا در ديدار دوستانه پيشکسوتان ميلان و پرسپوليس به جاي فرشاد پيوس وارد زمين شد و دقايقي بازوبند کاپيتاني را بر بازو بست.
بهترين دفاع راست تاريخ هامبورگ
مهدوي کيا در سال 75 پس از محروميت نعيم سعداوي به پيستون راست تيم ملي تبديل شد و با زدن دو گل به چين شايستگي هايش را نشان داد، مهدوي کيا در سال 87 توسط علي دايي سرمربي وقت تيم ملي به عنوان کاپيتان تيم ملي انتخاب شد، کيا در دو جام جهاني 98 و 2006 براي تيم ملي بازي کرد، پس از بازي با کره جنوبي که در چارچوب مسابقات مقدماتي جام جهاني فوتبال ???? آفريقاي جنوبي که با تساوي 1-1 و ناکامي تيم ملي در صعود به جام جهاني همراه بود پس از 110 بازي ملي و ثبت 13 گل ملي از فوتبال ملي خداحافظي کرد.
مهدوي کيا در سال 2003 به عنوان مرد سال فوتبال آسيا انتخاب شد، او در سال 1997 هم جايزه بهترين بازيکن جوان سال آسيا را کسب کرده بود، مهدوي کيا جايزه مرد سال فوتبال آسيايش را به موزه هامبورگ اهدا کرد تا بازديد کنندگان بدانند يک ايراني که مرد سال فوتبال آسيا بوده براي اين تيم بازي کرده، وي 110 بازي براي تيم ملي انجام داد و 12 گل به ثمر رساند، نخستين گل ملي مهدوي کيا در تاريخ 1 اردييبهشت 1376 در ديدار دوستانه برابر غنا زده شد که ايران در آن بازي 3-0 به پيروزي رسيد. از 12 گل ملي مهدوي کيا ارزش و سنگيني گلي که به ايالات متحده زد چند سر و گردن بالاتر از بقيه است، همه از آن ديدار گل حميد استيلي را به خوبي به خاطر دارند و فرار زيبا و ضربه دقيق مهدوي کيا که منجر به گل دوم شد به اندازه آن مورد توجه قرار نگرفت، آن هم در شرايطي که اين گل حکم تير خلاص را داشت و اولين پيروزي ايران در تاريخ جام جهاني را رقم زد.
مهدوي کيا در دو جام ملت هاي 1996 و 2004 حضور داشت که در 96 علي رغم کسب نتايج عجيبي مثل برد 6-2 مقابل کره جنوبي و 3-0 مقابل عربستان اين تيم عربستان بود که به يمن اشتباهات داوري و خوش شانسي در پنالتي ها و البته بداقبالي ايران در ضربات پنالتي قهرمان شد و تعداد قهرماني هايش را با ايران برابر کرد، در 2004 هم ايران در پنالتي ها به چين باخت و از صعود به فينال بازماند و در نهايت با مقام سومي به کارش خاتمه داد، قهرماني چلنج کاپ آسيا- اقيانوسيه در سال 2003 و قهرماني در بازي هاي آسيايي سال 1998 بانکوک تايلند از افتخارات قابل ذکر مهدوي کيا در تيم ملي است.
در سال 77 از پرسپوليس به بوخوم پيوست در اولين بازيش براي بوخوم با سر به هامبورگ گل زد و تا پايان آن فصل در 12 بازي 3 گل به ثمر رساند، سال بعد مهدوي کيا به هامبورگ آمد و تا سال 2007 به مدت 8 سال در اين تيم ماند، مهدي کيا و هاشميان دو سال در هامبورگ هم تيمي بودند، درخشش در هامبورگ باعث شد تيم هاي بزرگ قاره سبز همچون منچستريونايتد، چلسي و يوونتوس خواستار جذب او شوند اما او هرگز راضي به جدايي از هامبورگ نشد. هواداران هامبورگ به او لقب موشک ايراني داده بودند. او دو بار در فصلهاي 2002-03 و 2003-04 از سوي هواداران هامبورگ به عنوان بهترين بازيکن اين تيم انتخاب شد و يک بار هم از سوي نشريه معتبر کيکر عنوان بهترين بال راست بوندسليگا را به دست آورد.
مهدوي کيا 229 بازي براي هامبورگ انجام داد و 29 گل براي دايناسورها زد، مهم ترين عناوين او با هامبورگ قهرماني ليگا پوکال در سال 2003 با پيروزي 4-2 برابر دورتمون در فينال بود، هامبورگ در نيمه نهايي اين مسابقات بايرن مونيخ را در ضربات پنالتي از پيش رو برداشته بود که مهدوي کيا پنالتي اش را گل کرد، قهرماني جام اينتر توتو در سال 2005 هم ديگر عنوان برجسته کيا در هامبورگ بودکه هامبورگ در فينال والنسيا را شکست داد.
مهدوي کيا به عنوان بهترين مدافع راست تاريخ هامبورگ و يکي از اعضاي تيم منتخب تاريخ اين باشگاه در کنار بزرگاني همچون فليکس ماگات، رافائل فاندر فارت و توماس دال....در مراسمي که در سال 2012 به مناسبت 125 سالگي اين باشگاه بزرگ و قديمي آلماني در مراسمي باشکوه که با حضور رئيس فدراسيون فوتبال آلمان و پيشکسوتان سابق باشگاه که در ورزشگاه AOL ARENA برگزار شد انتخاب شد.
به عنوان يکي از 11 بازيکن تاريخ در تيم قرن باشگاه هامبورگ قرار گرفتم. وقتي به عنوان يکي از 11 بازيکن روي صحنه رفتم، بهترين لحظات ورزشيام رقم خورد. براي من لحظه باشکوهي بود که آنها از من تجليل کردند و نام من در کنار بزرگاني مثل اوه زيلر، فيليکس ماگات، توماس دال، اولي اشتاين، فاندر فارت و ... برده شد.
خداحافظی تلخ
مهدوي کيا پس از جدايي از هامبورگ به آينتراخت فرانکفورت پيوست و تا سال 2010 در بوندسليگا ماند و پس از سه فصل حضور که فقط 33 بار فرصت بازي به وي رسيد فرانکفورت را ترک کرد و به ليگ ايران برگشت و با استيل آذين قرارداد امضا کرد، مهدوي کيا در استيل آذين توفيقي نداشت و اين تيم که قرار بود کهکشاني ليگ ايران باشد سر از دسته يک درآورد و کيا هم از اين تيم جدا شد.
مهدوي کيا پس از سقوط استيل آذين به داماش گيلان پيوست، در پايان نيم فصل اول ليگ 90-91 و در شرايطي که پرسپوليس وضعيتي وحشتناک داشت و روزهاي سياهي را به واسطه نتايج ضعيفش سپري مي کرد پس از حدود 12 سال به پرسپوليس بازگشت و پس از عقد قرارداد با اين تيم اعلام کرد پرسپوليس آخرين باشگاه دوران بازيگري وي است، بازگشت مهدوي کيا همزمان با حضور دوباره مصطفي دنيزلي در اين تيم بود. با پايان قرارداد شش ماهه با پرسپوليس، قراردادش را يم فصل ديگر با اين تيم تمديد کرد.
فصل 91-92 هم چندان خوشايند هواداران پرسپوليس و اين تيم از آب در نيامد، ژوزه با تيمي سازمان نيافته و نا آماده کارش را در ليگ شروع کرد و در نيم فصل پس از آنکه به وعده اش عمل کرد و اين تيم را دوازدهم نکرد و يک پله پائين تر در رده سيزدهم قرار داد جاي خود را به يحيي گل محمدي تازه نفس داد، با تنفس مصنوعي گل محمدي پرسپوليس به حيات خودش ادامه داد و کمي شرايطش بهتر شد، اما مهدوي کيا که در نبود کريمي و اختلافش با ژوزه ستون و عصاي دست تيم بود با آمدن گل محمدي نقشش کمرنگتر از هميشه شد و در جلسه اي دو نفره با گل محمدي قرار بر اين شد که در پايان فصل از دنياي فوتبال خداحافظي کند زيرا کادرفني اعلام کرده بود که ديگر نيازي به او ندارند و جايي در برنامه هاي تيم نداشت، هرچند ديگر کار از کار گذشته بود و کسب سهميه از طريق ليگ ميّسر نبود اما توانستند به فينال جام حذفي برسند، همه چيز براي يک روز تاريخي آماده بود، قهرماني در جام حذفي براي ششمين بار و تبديل شدن به پر افتخار ترين تيم جام و کسب سهميه ليگ قهرمانان و يک خداحافظي باشکوه و به يادماندني براي کاپيتان شماره 2 تيم، اما با باخت در ضربات پنالتي همه چيز خراب شد و مهدوي کيا با تلخي هرچه تمام تر و در ورزشگاهي سرد و افسرده چهار گوشه زمين را بوسه زد و از فوتبال خداحافظي کرد. در اين مسابقه مهدوي کيا روي نيمکت ذخيره ها بود و از دقيقه 115 وارد ميدان شد.
در نوامبر 2012 در راي گيري سايت فيفا پس از پايان رايگيري عنوان محبوبترين بازيکن آسيا و عنوان دوم محبوبترين بازيکن جهان در سال 2012 را به خود اختصاص داد. مهدوي کيا همچنين در ?? اسفند ???? به عنوان مرد اخلاق ورزش ايران در سال ???? برگزيده شد.
افتخارات مهدی مهدوی کيا با پرسپوليس:
تيمي
- قهرمانی ليگ آزادگان در فصل 1375-76
- قهرمانی ليگ آزادگان در فصل 1374-75
- نايب قهرمانی جام حذفی در سال 1392
گل مهدوی کيا به ذوب آهن در سال 1375
15-ابراهيم آشتيانی
عضويت در پرسپوليس:فصل 1347-48 و از سال 1349 تا سال 1355
پست:مدافع
تولد:10 آذر 1325 - تهران
باشگاه های ديگر:شاهين تهران(1343-47)-پيکان(1348-49)
مرد سال فوتبال ايران
ابراهيم آشتياني در 10 آذر 1325 در تهران متولد شد، دفاع راست شش دانگ پرسپوليس که در سال 1350 به عنوان مرد سال فوتبال ايران انتخاب شد کارش را در تيم هاي با پايه با بوستان و پولاد که از تيم هاي زير مجموعه باشگاه شاهين بود شروع کرد و در سال 43 به تيم بزرگسالان شاهين ملحق شد و سال بعد با شاهين قهرماني باشگاه هاي تهران را جشن گرفت و در سال 45 هم با اين تيم به مقام چهارمي ليگ تهران رسيد، در سال 47 پس از انحلال شاهين به همراه ديگر ستاره هاي اين تيم راخ پرسپوليس را در پيش گرفت، ابراهيم آشتياني , نخستين پيستون تاريخ فوتبال ايران ( پيش از پيدايش شيوه 3 5 2 ) مي باشد و تنها بازيکن بي جانشين فوتبال ايران , از نظر آلن راجرز مربي اسبق باشگاه پرسپوليس, مي باشد .....
آشتياني از برترين و تاثيرگذارترين بازيکنان زمان خود و از چهره هاي شاخص دهه هاي چهل و پنجاه تيم ملي و باشگاه پرپوليس بود و مي توان ادعا کرد بهترين دفاع راست تمام ادوار فوتبال ايران است، نخستين مدافع فوتبال ايران با خصوصيات هجومي, و سرآغاز نسلي نوين از مدافعان که همچون مهاجمان, در حمله شرکت يافته و بي وقفه در امتداد خط طولي ميان دو دروازه در حرکت بودند. خصلت هاي هجومي ابراهيم آشتياني چنان بود که, گريز پا ترين مهاجمان نيز, در مصاف با او به دفاع مي پرداختند, آنگونه که در اغلب موارد جاي مدافع و مهاجم ,قابل تشخيص نبود.
سال 47 نقطه عطف تاريخ پرسپوليس و البته تاريخ شاهين به حساب مي آيد، ستارگان شاهين از اين پس با جرسي هاي قرمز وارد زمين مي شدند و رخت پرسپوليسي ها را بر تن مي کردند که به محبوب ترين تيم ايران تبديل ميشد، کسب عنوان نخست در رقابتهاي انتخابي جام باشگاههاي آسيا , اولين موفقيت ابراهيم آشتياني با پرسپوليس بود اما عليرغم بازيهاي قابل فبول , با دستان خالي از بانکوک ( ميزبان باشگاههاي آسيا ) بازگشتند، دليل عدم توفيق پرسپوليس در اولين دوره جام باشگاه هاي آسيا راشايد خيلي ها ندانند، ماجرا اين بود که عدم تدارک و برنامه ريزي صحيح " تاخير در اعزام " نتيچه اش آن شد که سرخپوشان يک روز پس از آغاز تورنمنت به محل برگزاري بازيها برسند و خسته و ناتوان از سفر به ديدار رقيباي اماده بروند.
سال 48 , ستارگان پرسپوليس در يک توافق مابين مديران پرسپوليس و مديران پيکان به اين باشگاه مي پيوندند تا در حضور يک مربي انگليسي بنام آلن راجرز تشکيل يکي از بهترين تيمهاي تاريخ فوتبال باشگاهي ايران را دهند. پيکان آلن راجرز بدن حتي يک شکست و با اقتدار کامل قهرمان باشگاه هاي تهران شد که به خوبي قدرت و صلابت اين تيم را نشان مي دهد. ابراهيم آشتياني در پيکان هم شماره 2 را به تن مي کرد و پيستون راست بود. با قهرماني در باشگاه هاي تهران به عنوان نماينده ايران در همان سال به تورنومنت دوستي معرفي شدند و در آن جا هم قدرتشان را به رخ کشيدند، پس از غلبه بر منتخب پاکستان و دمير ترکيه در مقدماتي در نيمه نهايي کرائيووا روماني را هم شکست دادند و با شکست دادن تيم گردن کلفت زسکا مسکو در فينال قهرمان شدند، ابراهيم آشتياني در اين جام هم از ستارگان اصلي پيکان بود.
بازگشت به پرسپوليس
ابراهيم آشتياني از سال 1349 تا پايان دوران بازيگري فروردين 1355 همواره يک پرسپوليسي باقي ماند و سرانجام به عنوان گاپيتان تيم فوتبال باشگاه از دنياي بازيگري فاصله گرفت در طي اين سالها او همواره يکي از بهترين بازيکنان فوتبال ايران و از عوامل اصلي کسب قهرماني هاي پي در پي سرخپوشان بود. گاه با سانترهايش باعث مي شد حسينعلي کلاني با ضربات سر بي نظيرش گره کار را براي پرسپوليس باز کند و گاه خود با شوتي غافلگير کننده کار را يکسره مي کرد، ام فرارهاي سريع و ارسال هاي خطرناک کوتاه و بلند ويژگي هاي اصلي بازي آشتياني بود که فوروارد هاي آن زمان تيم مثل کلاني و ايرانپاک بخش قابل توجهي از درخششان را وام دار فرارهاي بي نقص و سانتر هاي دقيق آشتياني مي ديدند.
بازيهاي درخشان و با طراوت آشتياني که با موفقيت تيمي توام بود سرانجام از سوي کارشناسان و ورزشي نويسان در سال 1350 به بار نشست و بعنوان فرد اول فوتبال ايران برگزيده شد تا نخستين توپ طلاي تاريخ فوتبال ايران را , دريافت نمايد. آشتياني با پروين به خوبي مچ شده بودند و زوجي طلايي که هفت سال و نيم براي پرسپوليس درخشيدند را تشکيل دادند، شوت هاي کلاسيک و ضربات تک ضرب پروين به خوبي با استارت هاي 20-30 متري آشتياني مکمل شده بود.
آشتياني با پرسپوليس قهرمان ليگ منطقه اي ايران در سال 50 شد، در سال 52 اولين قهرماني در ليگ تخت جمشيد را با پرسپوليس با بردهاي قاطع و بدون حتي يک شکست و تنها 6 گل خورده در 22 بازي جشن مي گيرد، آماري که بنظر ديگر دست نيافتني مي آيد.همان سالي که برد کوبنده 6-0 را مقابل تاج به دست آوردند، آشتياني در آن ديدار پاس گل اول پرسپوليس را داد و به خوبي در دقايق پاياني فشار حملات تاج را با ديگر نفرات کمربند خط دفاعي دفع کردند. فصل بعد ليگ تخت جمشيد چندان شيرين نبود، در ابتدا کار را با مصدوميت و دوري چند هفته اي از ميادين آغاز کرد رفته رفته همان مدافع شش دانگ سابق شد و مهاجمان سرشناس آنروزهاي ليگ برتر مثل خليل صالحي و اکبرکارگر جم و اصغر شرفي را به مهره هايي بيکارو خنثي تبديل کرد اما شايد بزرگترين اشتباه دوران ورزشي آشتياني در ديدار برابر تاج رقم خورد، در شرايطي که تاج در صدر جدول بود و پرسپوليس محکوم به پيروزي براي عقب نماندن از کورس قهرماني بود غفلت وي منجر به شکست تيم در دربي شد تا پرسپوليس فصل را با نايب قهرماني به اتمام برساند. با حداحافظي جعفرکاشاني، آشتياني در سومين دوره جام تخت جمشيد بازوبند کاپيتاني را در شرايطي که به لحاظ سن از پروين کوچکتر بود بر بازو بست و به عنوان کاپيتان سومين قهرماني ليگ را با پرسوليس به دست آ<رد و جام تخت جمشيد را بالاي سر برد. بازيهاي درخشان ابراهيم آشتياني در جام سوم تداوم مي يابد آنچنانکه او را در 29 سالگي به يکي از عوامل قهرماني سرخپوشان تبديل ميگردد چرا که آشتياني در جام سوم علاوه بر رهبري تيم در زمين , همانند روزهاي جواني چالاک و سرپنجه ظاهر گشته و همانند جوانان تيم پا به پاي آنان مي دويد وکمک شاياني به مربي جوان پرسپوليس بيوک جديکار کرد. ابراهيم آشتياني در طول سالها بارها سمت هايي را در باشگاه پرسپوليس تحت عنوان سرپرست - مشاور مدير عامل - عضو هيئت مديره و ... برعهده داشته است.
اوايل سال 56 ابراهيم آشتياني رهبري تيم اکباتان را که در دسته سوم مسابقات قهرماني ايران قرار داشت در دست گرفت در اين راه فريدون معيني نيز او را در سمت دستيار و کمک مربي ياري مينمود و در مواقع لزوم نيز بميدان ميرفت . حضور آشتياني منجر به صعود آنها به دسته دوم جام تخت جمشيد گرديد اما آنها قبل از صعود قهرماني دسته اول باشگاههاي تهران را نيز کسب کرده بودند تااولين عنوان باشگاهي ابراهيم آشتياني در سمت سرمربي با تيم کم نام و نشان اکباتان بدست آيد. نکته ديگر حضور 5 تا 7 هزار تماشاگر ثابت در ديدارهاي اين تيم بود که تنها و تنها دليلش نام بزرگ ابراهيم آشتياني بود. تيم بعدي او پورا بود که يک سال هدايت آ« را بر عهده گرفت تيمي که خيلي زود مطرح شد و اولين تيم ايراني بعد از انقلاب بود که اقدام به جذب بازيکن خارجي کرد اما حضور آشتياني در اين تيم دوام چنداني نداشت.
درگذشت ابراهيم آشتيانی بر اثر بيماری قلبی
در رده ملي هم آشتياني را با کمتر کسي ميتوان به لحاظ حجم عناوين و افتخارات قياس کرد، آشتياني در سال ???? براي اولين بار توسط رايکوف به تيم ملي دعوت شد و در ديدارهاي جام عمران منطقهاي براي اولين بار پيراهن تيم ملي را بر تن کرد. آشتياني با تيم ملي در دو دوره در سال هاي 1968 و 1972 قهرماني جام ملت هاي آسيا را به دست آورد، و در هر دو دوره از ارکان اصلي موفقيت تيم ملي بود به طوري که در سال 72 عنوان بهترين بازيکن جام را به دست آورد.
آشتياني از اعضاي تيم ملي ايران در المپيک 1972 مونيخ بود، در آن مسابقات آشتياني در ابتدا عملکرد غيرقابل دفاعي همچون ساير نفرات تيم در ديدار مقابل مجارستان نشان داد اما در ديدار مقابل دانمارک با اعتماد به نفس وارد زمين شد و نمايشي مناسبي داشت، اوج کار آشتياني و تيم ملي در ديدار تاريخي ايران و برزيل بود که برزيل نامدار را با تمام ستارگانش که در دو ديدار قبلي پرقدرت ظاهر شده بودند را يک بر صفر شکست دادند و نتيجه اي به ياد ماندني رقم زدند، شايد اگر تجهيز بهتري صورت مي گرفت و امکانات بيشتري در اختيار تيم ملي قرار داشت اين نسل بهتر عرض اندام مي کردند. مدافع سابق سرخپوشان صبح روز سه شنبه در تاريخ 2 آبان 1396 بر اثر بيماري قلبي در سن 71 سالگي در بيمارستان شهيدرجايي جان به جان آفرين تسليم کرد، آشتياني مدتي در دوره اکبر غمخوار پس از کناره گيري محمود خوردبين سرپرست پرسپوليس شد.
در شهريور ماه 53 ميزبان هفتمين دوره مسابقات آسيايي بود، ابراهيم آشتياني که در آنروزها يکي از ستارگان بي جانشين تيم ملي ايران محسوب ميشد با درخشش در تورنمنت دوستانه جام ايران که يکماه قبل از آغاز بازيهاي آسيايي برگذار شد جاي خود را در دل - سر فرانک اوفارل - مربي صاحب نام تيم ملي باز کرده بود و به يکي از نفرات ثابت تيم تبديل گشت. در دور مقدماتي ايران به ترتيب پاکستان و بحرين را با هفت و شش گل بدرقه کرد و برمه را هم 2-1 شکست داد، در دور دوم گروهي ايران توانست يک بر صفر مالزي را شکست دهد اما در بازي بعد برابر کره يکي از تاريک ترين قسمت هاي دوران ورزشي مدافع ممتاز تيم ملي رقم خورد و پس از خطايي بازيکن کره پيونگ چول با او درگير شد و به او سيلي زد تا با اراج از زمين ديدار بعدي برابر عراق را هم از دست بدهد.
افتخارات ابراهيم آشتيانی با پرسپوليس:
تيمی
- قهرماني ليگ منطقه اي در سال 1350
- قهرماني ليگ تخت جمشيد در فصل 1351-52
- قهرماني ليگ تخت جمشيد در فصل 1353-54
- نايب قهرماني ليگ تخت جمشيد در فصل 1354-55
انفرادی
- ارزشمند ترين بازيکن آسيا در سال 1351
ابراهيم آشتيانی در ديدار ايران و کره شمالی در مقدماتی المپيک 1972 مونيخ
14-افشين پيروانی
عضويت در پرسپوليس:از سال 1372 تا سال 1383
پست:مدافع
تولد:17 بهمن 1346 - شيراز
باشگاه های ديگر:برق شيراز(1366-69)-بانک تجارت(1369-72)-پيکان(1383-84)
رکورد دار کاپيتانی در پرسپوليس
افشين يا محمدعلي پيرواني در 17 بهمن 1346 در يکي از محله هاي شيراز به دنيا آمد، افشين هفت برادر و سه خواهر دارد و زماني که نه سالش بود پدرش را از دست داد، خانواده پيرواني يک خانواده کاملا فوتبالي محسوب مي شود، برادر بزرگشان غلامحسين پيرواني يا همان شاغلام از مربيان و بازيکنان معروف فوتبال ايران بوده و برادر ديگرش اميرحسين پيرواني هم از مربيان معروف است که در ابومسلم سابقه مربيگري دارد، اميرحسين بازيکن چندان سرشناسي نبود اما او نيز در بين ? برادر سرشناس ترين چهره تلويزيوني است که به عنوان کارشناس بازي هاي زيادي را تجزيه و تحليل کرده است. برادران پيرواني ديگر برادرانش نيز سابقه فعاليت در فوتبال داشته اند. افشين پيرواني در محله هاي شيراز از نونهالي فوتبال را آغاز کرد و به دليل برادران بزرگتر فوتبالي که داشت به فوتبال علاقه مند شد. پس از بازي در جوانان برق شيراز به تيم اصلي برق شيراز رسيد، برادران پيرواني(افشين و غلامحسين و اميرحسين) در سال 69 کمربند خط دفاعي برق را تشکيل داده بودند، تيمي که در سال 69 قهرمان ليگ يک ايران شد. سربازيش را در ژاندارمري بازي کرد و بعد به بانک تجارت پيوست سپس از بانک تجارت راهي پرسپوليس شد. تيمي که با پروين و کرماني مقدم و پيوس و سيدعليخاني و درخشان و در راس آن ها ناصر محمدخاني عاشقش شده بود، پيرواني درباره پرسپوليس مي گويد:
از کودکي عاشق اين تيم بودم، زماني پرسپوليسي ها به شيراز مي آمدند، صبح زود به حافظيه مي رفتم تا سکو را از دست ندهم. دوران نوجواني و جواني من با عشق به تيم قرمز پوش گدشت، حتي در و ديوار اتاقم فقط پوستر هاي بازيکنان اين تيم بود
پيرواني 209 بار براي پرسپوليس به ميدان رفت و 14 بار هم براي پرسپوليس گلزني کرد که مهم ترينشان گل فينال جام حذفي سال 78 به استقلال بود که با باز کردن رقيب دروازه رقيب سنتي بازيگر اصلي قهرماني سوم پرسپوليس در اين جام بود. و تا پايان ليگ سوم عضو پرسپوليس بود. افشين پيرواني بيشتر از هرکس ديگري در تاريخ باشگاه بازوبند کاپيتاني را بر بازو بسته است، آخرين تيم افشين پيرواني پيکان بود و در سال 84 از دنياي فوتبال خداحافظي کرد. افشين پيرواني با پنج قهرماني در ليگ (چهار قهرماني در ليگ آزادگان و يک قهرماني در ليگ برتر) به همراه بهروز رهبري فرد پر افتخارترين بازيکنان ادوار ليگ ايران به حساب مي آيند، همچنين پيرواني با پرسپوليس به نيمه نهايي جام باشگاه هاي آسيا رسيد
تيم ملی
افشين پيرواني از سال 72 تا 81 عضو تيم ملي بود و 66 بار براي تيم ملي به ميدان رفت، او در مقدماتي جام جهاني 98 فرانسه براي ايران بازي کرد و جام جهاني هم حضور داشت هرچند جزو بازيکنان ترکيب اصلي نبود،در جام ملت هاي 96 امارات هم حضور داشت که ايران پس از اول شدن در گروه و شکست دادن کره در يک چهارم نهايي در نيمه نهايي مغلوب عربستاني شد که دور گروهي بالاتر از اين تيم قرار گرفته بود و در ديدار رده بندي با درخشش عابدزاده در ضربات پنالتي کويت را از پيش رو برداشتند و به مقام سوم رسيدند. پيرواني در دوره بعد جام ملت ها در سال 2000 علي رغم اينکه در دور مقدماتي حضور داشت در ليست نهايي تيم ملي قرار نگرفت، برخلاف پرسپوليس در تيم ملي موفق به گلزني نشد و در مقابل تعدا گل هاي مليش عدد صفر نقش بسته است، پيرواني از جمله بازيکنان تحصيل کرده فوتبال ايران است و مدرک دکتري تربيت بدني دارد،
از مربيگری در استيل آذين تا سرپرستی پرسپوليس
زماني که قلعه نوعي هدايت تيم ملي را بر عهده گرفت افشين پيرواني را به عنوان دستيار خود برگزيد. پيرواني از آبان 87 تا بهمن همان سال در مقطع کوتاه سرمربي پرسپوليس تهران شد و در 12 بازي که روي نيمکت پرسپوليس نشست 7 برد و 3 تساوي و 2 باخت را ثبت کرد و آمار 58/3 درصد پيروزي به همراه 20 گل زده و 10 گل خورده را به جاي گذاشت. دومين تجربه سرمربي گري پيرواني در مهر 1389 رقم خورد که هدايت تيم استيل آذين را بر عهده گرفت که اين تجربه از قبلي هم کوتاه تر بود و فقط يک ماه و تا آبان همان سال اين منصب را در دست داشت و در 8 بازي که سرمربي استيل آذين بود نتايج خوبي نگرفت و 4 شکست و 2 تساوي داشت و فقط 2 برد کسب کرد. در سال 91 هدايت سنگ آهن بافق يزد را در دست گرفت و دوباره به عنوان دستيار در سال 92 به پرسپوليس برگشت. افشين پيرواني در ارديبهشت ماه سال 1394 به سمت مدير اجرايي تيم ملي منصوب شد که ظاهرا بعدها به دليل اختلاف با کي روش کنار کشيد. پيرواني در دي 1396 سرپرست تيم پرسپوليس شد.
پيرواني نيز مانند بسياري ديگر از فوتبالي ها در کنار فوتبال به بيزينس نيز مشغول است و در کار ساخت و ساز فعاليت مي کند.
افتخارات افشين پيروانی با پرسپوليس:
تيمی
- قهرمانی ليگ آزادگان فصل 1373-74
- قهرمانی ليگ آزادگان فصل 1374-75
- قهرمانی ليگ آزادگان فصل 1377-78
- قهرمانی ليگ آزادگان فصل 1378-79
- قهرمانی ليگ برتر فصل 1380-81
- قهرمانی جام حذفی در سال 1378
- نايب قهرمانی ليگ آزادگان در فصل 1379-80
- نايب قهرمانی ليگ آزادگان در فصل 1372-73
گل افشين پيروانی به استقلال در فينال جام حذفي سال 78
13-احمدرضا عابدزاده
عضويت در پرسپوليس:از سال 1373 تا سال 1380
پست:دروازه بان
تولد:4 خرداد 1345 - آبادان
باشگاه های ديگر:منتخب اصفهان(1364-66)-ژاندارمري تهران(1366-68)-تام اصفهان(1368-69)-استقلال(1369-72)-سپاهان(1372-73)
شروع فوتبال
احمد رضا عابدزاده در تاريخ 4 خرداد 1345 در آبادان شهر آفتاب سوزان متولد شد، احمدرضا ششمين فرزند خانواده پر جمعيتشان است، در آبادان دوران کودکيش را با دنبال توپ دويدن در زمين هاي خاکي داغ آبدان سپري کرد، شروع فعاليت جدي عابدزاده در فوتبال با مهاجرتشان به اصفهان بود. عقاب 190 سانتي متري آسيا اولين افتخارش. را در سال 62 و در سن هفده سالگي با قهرماني در باشگاه هاي اصفهان با تيم تام به زست آودگرد، عابدزاده عزمش را از همان نوجواني جزم کرد و با وجود اينکه پنج بار از تيم منتخب خط خورد مجددا تلاش کرد و در سال 64 در تيم منتخب جوانان اصفهان قزگرار گرفت، در دي 65 با منتخب اصفهان قهرمان ليگ قدس شد، در اوايل شصت در تيم هلال احمر اصفهان عضويت داشت و بعد زير نظر حسين چرخابي به تيم تام اصغهان که از قطب هاي فوتبال اصفهان دو دهه شصت بود پيوست. سپس براي خدمت سربازي اصفهان را به مقصد تهران ترک و از تام به ژاندارمري پيوست و پس از دوسال بازي در ژاندارمري و پايان سربازيش مجددا در سال 68 به تام اصفهان برگشت اما فقط يک سال در تام ماند و در سال 68 راهي استقلال تهران شد. با استقلال قهرمان ليگ شد و نامزد عنوان بهترين دروازه بان آسيا و آفريقا شد اما بي شک مهم ترين افتخارش با استقلال تهران قهرماني جام باشگاه هاي آسيا 1990 بود که با پيروزي برابر ليائونينگ چين در فينال به اين مهم دست پيدا کردند. عابد زاده به دليل مسائل مالي در سال 72 پس از سه فصل حضور در جمع آبي پوشان پايتخت، از استقلال راهي سپاهان شد.
ستون تيم ملي
عابدزاده زماني که فقط 18 سال سن داشت به اردوي تيم ملي دعوت شد و در سال 64 اولين بازي مليش را انجام داد. عابد زاده يکي از ارکان اصلي موفقيت تيم ملي در صعود به جام جهاني 1998 فرانسه بود، اوج کار عابد زاده در ديدار برگشت پلي آف مقدماتي جام جهاني در ملبورن استراليا بود که از جان و دل براي موفقيت تيم ملي مايه گذاشت. به گفته برخي اعضاي تيم تقريبا همه خودشان را باخته بودند بجز عابدزاده که اميدوار بود و به تيم روحيه مي داد، او يک فرمانده واقعي در زمين بود، عابدزاده در 78 بازي ملي که به ميدان رفته 52 گل دريافت کرد و از اين نظر در بين دروازه بانان تيم ملس در تاريخ فوتبال ايران رکورد دار است. بازي مقابل آلمان در جام جهاني آخرين بازي ملي عابدزاده بود.
در بازيهاي آسيايي 1990 پکن هنرش را به رخ همگان کشيد، علي الخصوص در ديدعر نهايي برابر کره شمالي که با وجود مصدوميت ناشي از شکستگي دو انگشتش به بازي ادامه داد و در ضربات پنالتي، دو پنالتي کره شمالي را مهار کرد و نقش مهمي در مدال طلاي ايران در آن مسابقات داشت.
عابد زاده در يک نظر سنجي در سال 88 در برنامه نود به عنوان محبوب ترين بازيکن سه دهه اخير فوتبال ايران انتخاب شد. همچنين در نظرسنجي ديگري، احمدزگرضا عابد زاده به عنوان برترين دروازه بان ايران پس از انقلاب انتخاب شد.
بهترين دروازه بان تاريخ پرسپوليس
پس از يک فصل بازي در سپاهان، عابدزاده در سال 73 به پرسپوليس پيوست و تا سال 80 که از فوتبال خداحافظي کرد در پرسپوليس ماند، در سال 74 با پرسپوليس فاتح ليگ آزادگان شد و رکورد ويژه هجده بازي بدون گل خورده را به نام خود ثبت کرد. عابدزاده سه بار ديگر با پرسپوليس قهرماني در ليگ آزادگان را تجربه کرد(در سال هاي 76 و 78 و 79) و يک بار هم قهرمان جام حذفي شد.
گلري باهوش و با اعتماد به نفس مثال زدني و فوق العاده زياد و خونسرد پرسپوليس در مقاطعي به دليل مصدوميت جايش را به داود فنايي زاز يا به صورت چرخشي وارد ميدان مي شدند.
در دي ماه 84 در شرايطي که عابدزاده چندسالي بود که فوتبال را کنار گذاشته بود، ديداري تحت عنوان بازي خداحافظي وي بين پرسپوليس و بايرن مونيخ برگزار شد و عابد زاده در آن مسابقه دقايقي به ميدان رفت.
عابدزاده 107 بازي براي پرسپوليس انجام داد و تنها گلر گلزن تاريخ باشگاه است(با گلي که به استقلال اهواز زد)، عابدزاده گل ديگري نيز در دربي تهران وارد دروازه رقيب ديرينه و تيم سابقش کردکه داور گل را مردود اعلام کرد، بزرگان دروازه باني سال هاي دور پرسپوليس مثل وحيد قليچ و بهروز سلطاني از احمدرضا عابدزاده به عنوان برترين گلر تاريخ باشگاه ياد کرده اند.
عقاب آسيا رنج ها و بي مهري هاي مادي و غير مادي و جسمي زيادي را متحمل شد، از تهمت هاي بي پايه نا روا که به مرد محبوب و متين فوتبال ايران زده شد بگذريم عابدزاده در سال 73 مصدوم شد و تقريبا تمام سال را از دست داد، عابدزاده تا پايان فوتبالش از استخوان هاي اضافه اي که در پايش بود رنح مي برد، زائده هايي که شايد اگر در پاي يک فرد معمولي بود قادر به راه رفتن عادي هم نبود چه برسد به بازي در سطح اول فوتبال.
عابدزاده هم مانند بسياري از فوتباليست هلي ديگر در عزصه سينما دستي بر آتش داشت و در فيلم غيابي بازي کرد، تا چند سال پيش عابدزاده به عنوان مربي دروازه بان ها نيز فعاليت مي کرد شروع کار او با تيم سايپا در سال 79 بود و بعد در تيم هاي استقلال اهواز و پرسپوليس و استيل آذين و راه آهن دوگر اين پست فعاليت کرده است.
افتخارات احمدرضا عابدزاده باپرسپوليس:
تيمی
- قهرمانی ليگ آزادگان سال 79
- قهرمانی ليگ آزادگان سال 78
- قهمانی ليگ آزادگان سال 76
- قهرمانی ليگ آزادگان سال 75
- قهرمانی جام حذفي سال 78
گل احمدرضا عابدزاده به استقلال اهواز
واکنش عابدزاده مقابل الهلال
12-جعفر کاشانی
عضويت در پرسپوليس:از سال 1347 تا سال 1353
پست:مدافع
تولد:29 فروردين 1323 - تهران
باشگاه های ديگر:شاهين تهران
يادگار شاهين
جعفر کاشاني يا جعفر اشرف کاشاني در تاريخ 29 فروردين 1323 در تهران متولد شد، پدر و مادر وي هردو کاشاني اند اما خودش در محله گلوبندک به دنيا آمد، با گذشت سه يا چهارسال , خانواده به محله فوتبال خيز چهارصد دستگاه در شرق تهران نقل مکان مي کنند، در زمين چهارصد دستگاه بازيکنان بزرگي تربيت شدند که تعداد زيادي از آنها در تيمهاي ملي هم بازي کردهاند. مثل آقاي حسن حبيبي، فريبرز اسماعيلي، مهدي لواساني، هادي نراقي، گودرز حبيبي، اصغر شرفي، فرامرز ظلي، اميرعاصفي و عباس حجري و..... تا پانزده سالگي در کوچه ها و محله هاي اين منطقه به توپ لگد مي زد. کاشاني در رشته هاي ديگر هم دستي بر آتش داشت، کلاس هشتم يا نهم بود که زير نظر مرحوم احمد اسفندياري کشتي مي گرفت که براي لطمه نخوردن به درسش ادامه نداد، واليبالش هم خوب بود و حتي با کاپيتان وقت تيم ملي مسعود حاجي جعفر در امجديه تمرين مي کرد. اول دبيرستاني که بود دل را به دريا زد و به حسن حبيبي بازيکن شاهين که سرپرست تيم چهارصد دستگاه بود گفت که آرزوي فوتباليست شدن را در سر دارد و مرحوم حبيبي نيز با آغوش باز او را پذيرفت. به دليل جست و خيز هاي خوبي که داشت بچه هاي تيم به اتفاق به اين نتيجه رسيدند که جعفر را درون گل قرار دهند، در آن زمان تيمشان در پست گلر وضعيت مناسبي نداشت. مدت زيادي از حضور جعفر کاشاني در تيم چهارصد دستگاه نميگذرد که اين تيم در مسابقات محلات تهران که با نام جام مکري برگزار شد به مقام قهرماني مي رسد، تعدادي از بچه هاي چهارصد دستگاه پس از بازي هاي خوبشان به واسطه حسن حبيبي وارد تيم بزرگ شاهين مي شوند و فوتبال را حرفه اي تر بازي مي کنند.
جعفر کاشاني دوره دبيرستان را در مدرسه ناصر خسرو تحصيل مي کرد در سال 1342 در مسابقات آموزشگاه هاي تهران قهرمان شده بودند، در راه برگشت معمولا بازيکنان تيم شاهين را مي ديد که در زمين شماره 3 مشغول تمرين هستند و به تماشاي تمرين آن ها مي پرداخت، يک روز که مثل هميشه تمرين بزرگاني همچون بهزادي و شيرزادگان و دهداري و .... را تماشا مي کرد، بنيانگذار باشگاه مرحوم اکرامي او را صدا زد و به او گفت:بابا جون دلت ميخواد بياي باشگاه شاهين بازي کني؟
کاشاني از اينکه دکتر اکرامي او را مي شناخت حيرت زده شد و بعد ها متوجه شد که بازي او را در مسابقات آموزشگاه هاي تهران ديده است، کاشاني که از خدا چنين فرصتي مي خواست بي درنگ قبول کرد، دکتر اکرامي به او حرقي در آ« روز زد که تا پايان عمر آويزه گوشش بود، به او گفت:((بابا جون , آنقدر خوب بازي کن که خودشون بيان دنبالت)). و اينگونه جعفر کاشاني وارد دنياي وسيع فوتبال شد و مسير زندگي اش کاملا تغيير کرد. باور کردني نيست به همين سادگي يکي از بهترين هاي تاريخ فوتبال ايران به يک تيم باشگاهي مي پيوندد نبوغ دکتر اکرامي در شناسايي استعداد ها بواقع اگر نگوييم بي نظير است بايد آن را کم نظير دانست.
هر چند در اکثر منابع سال پيوستن کاشاني به شاهين 1343 عنوان ميشود اما او در آخرين روزهاي سال 42 در حاليکه در آستانه 20سالگي قرار دارد عملا عضوي از باشگاه شاهين بود و در چند ديدار دوستانه نيز بازي کرد. نخستين بازيش براي شاهين مقابل هم نام بوشهري در بوشهر در ديداري دوستانه بود که در همان بازي اول در شرايطي که به عنوان فول بک بازي مي کرد هتريک کرد و شاهين با نتيجه خيره کننده 8-1 بازي را برد. از سال 43 که جعفر کاشاني به عضويت رسمي شاهين درآمد در ابتداي کار در پست هاي مختلفي مورد آزمايش قرار گرفت اما در جريان اردوي شاهين در شوروي و انجام چند ديدار دوستانه پست اصلي وي تعيين شد، پس از اينکه در ديدار دوستانه مقابل لوکوموتيو مسکو در قلب خط دفاعي اين تيم قرار گرفت از آن پس ديگر به ندرت پستش را تغيير دادند.
پيوستن جعفر کاشاني به شاهين برخلاف سنت هميشگي و روال مرسوم در اين باشگاه بود که اعتراضاتي را درپي داشت، شاهين تهران 15 تيم پايه داشت(پولاد-داريوش-دماوند....) که بازيکنان مي بايست پس از بازي در يکي از اين تيم ها و سپس جلب نظر مربيان به تيم اصلي شاهين اضافه مي شدند به طوري که همه ساله صدها نفر براي رسيدن به تيم اصلي شاهين در تکاپو بودند و کاشاني بدون طي اين مراحل و بدون اينکه در يکي از اين تيم ها بازي کرده باشد به شاهين آمد، علي رغم اعتراضات دکتر اکرامي به او اعتماد داشت و از انتخابش مطمئن بود.
جعفر کاشاني با شاهين در سال 1342 قهرمان جام حذفي تهران مي شود اما بدون شک به ياد ماندني ترين سال براي او و بسياري از هواداران شاهين سال 44 بود که مسابقات پس از دو سال وقفه پيگيري مي گردد و شاهين در يک رقابت نفس گير با تيم دارايي به مقام قهرماني مي رسد تا کاشاني اولين قهرماني اش در ليگ باشگاه هاي تهران که در آن زمان معتبر ترين تورنومنت باشگاهي در کشور بود را در سن 21 سالگي تجربه کند.
يکي از کامل ترين مدافعان تاريخ فوتبال ايران و پرورش يافته شاهين دکتر اکرامي با کلکسيوني از افتخارات و عناوين, از جمله کسب دو قهرماني جام ملتهاي اسيا, حائز مداليون طلا از بازي هاي آسيايي تهران, جام عمران منطقه اي, قهرمان تورنمنت بين المللي دوستي, جام تخت جمشيد, جام منطقه اي و .....
پيوستن به پرسپولس
تيم شاهين در حالي که به همراه دارايي و تهرانجوان و ....در واج شايستگي و محبوبيت قرار داشت در تابستان سال 1346 پرونده اش براي هميشه بسته مي شود تا همزمان پرونده جعفر کاشاني هم در اين تيم بسته شود. علي رغم اينکه کاشاني تنها سه سال عضو شاهين بود، با گذشت نيم قرن از دوران اوج شاهين عشق و علاقه جعفر کاشاني به اين تيم بازيکن ساز ذهن و خاطر او پاک نشده است و کماکان خود را يک شاهيني تمام عيار مي داند.
در زمستان 1346 در اقدامي هماهنگ جعفر کاشاني و همايون بهزادي و حسين کلاني و چند نفر ديگر به واسطه رفاقت با اعضاي تيم پاس با اين تيم قرارداد امضا کردند و در تمريناتشان شرکت نمودند. در شرايطي که همگان آن ها را بازيکن پاس مي دانستند، علي عبده مدير متمول مجتمع بولينگ و باشگاه پرسپوليس که در فکر توسعه تيم فوتبالش بود خواهان حضور شاهيني ها در پرسپوليس شد. با پافشاري عبده و تلاش وي باشگاه پاس راضي به فسخ قرارداد بازيکنان سابق شاهين شد تا جمع شاهيني ها در باشگاه پرسپوليس کامل باشد. پيش از حضور در پرسپوليس، کاشاني يک سال براي پيکان بازي کرد و با اين تيم قهرمان جام دوستي و باشگاه هاي تهران شد.
نخستين بازي کاشاني براي پرسپوليس در فروردين 47 در ديدار دوستانه برابر تاج بود، نخستين عنوان قابل ذکر تيم پرسپوليس که کاشاني در آن سهيم بود فتح تورنمنت پنج جانبه انتخابي باشگاههاي آسيا بود که در نخستين سال فعاليت سرخپوشان بدست آمد. دستاوردي که با بي تدبيري , به آساني از کف رفت. در سال 1350 اولين قهرماني پرسپوليس در ايران تحت عنوان ليگ منطقه اي به دست آمد، دو سال بعد در سال 52 کاشاني با پرسپوليس فاتح جام تخت جمشيد شد تا دومين قهرماني خود را با پرسپوليس در بالاترين سطح فوتبال ايران تجربه کند، کاشاني در آخرين سال دوران حرفه ايش در سال 53 با پرسپوليس نايب قهرمان ليگ تخت جمشيد شد.
آن ها زير نظر راجرز دوبار فاتح ليگ ايران شدند، راجرز انگليسي بسيار مشکل پسند بود و با وجود اينکه تيم بهترين نتايج را مي گرفت و رقيب را بسيار سهل از پيش رو بر مي داشت، باز هم معتقد بود که هنوز به آنچه که مورد نظر است نرسيده ايم. علي عبده هم که در راس باشگاه قرار داشت به شدت براي موفقيت تيم و رفع مشکلات و گرفتاري هاي بچه ها و باشگاه در تلاش بود و از هيچ کوششي دريغ نمي کرد.
يکي از خاطرات جالب کاشاني در پرسپوليس در سال 47 و در ديدار با عقاب بود که عزيز اصلي به دليل اختلاف با کادر فني حاضر به ايستادن درون دروازه نشد و گلز ذخيره هم غايب بود و کاشاني که زماني در تيم چهارصد دستگاه گلر بود با نظر پرويز دهداري درون دروازه ايستاد و به خوبي از آن حراست کرد و کلين شيت کرد و پرسپوليس هم قاطعانه آن بازي را پنج بر صفر از تيم عقاب برد. البته اين بار دوم بود کهکاشاني گلر مي شد، اولين بار در بازيهاي باشگاهي سال 1342 بود که گلرهاي تيم شاهين، مرحوم جمشيد محمدي و اصغر بابايي نيامده بودند. شاهين با راهآهن بازي داشت و جعفر کاشاني که براي اولين بار پيراهن تيم شاهين را ميپوشيد درون دروازه ايستاد. آن بازي هم کاشاني کلين شيت کرد و شاهين 1-0 برنده شد. سومين تجربه دروازهباني جعفر هم در خوزستان بود. پرسپوليس با يک تيم خوزستاني بازي داشت که گلرهاي تيم به دلايلي نتوانستند داخل دروازه بايستند. باز هم به کاشاني گفتند برو داخل دروازه. استاديوم مملو از تماشاگر بود. اين مسابقه هم با برد 2-0 پرسپوليس تمام شد، با اين حساب کاشاني در سه مسابقه که دروازهبان بود حتي يک گل هم نخورد. کاشاني در برخي مسابقات به عنوان هافبک و حتي مهاجم هم بازي کرد.
کاشاني در ابتدا کارمند اداره استخدامي کشور بود اما بعدها به سازمان وزارت امورخارجه کشور منتقل شد، وي داراي ويژگي هاي منحصر به فرد اخلاقي بسياري بود، ويژگي هاي مثبتي که نشريه دنياي ورزش در مقاله اي در باب آن نوشت:
اگر با او 5 ساعت بنشيني و يک ريز صحبت کني حتي يک جمله نميبيني که در آن از کسي نام ببرد روابط عمومي عالي او کليد بسياري از موفقيت هاي ورزشي و غير ورزشي او بوده و هست و از اين بابت يک الگو براي ورزشکاران همدوره خويش محسوب مي شد |
حضور در تيم ملی
اواسط فصل فوتبالي 44 - 1343 جعفر کاشاني براي اولين بار, به اردوي تيم ملي ايران نيز دعوت مي شود اما هميشه بر روي نيمکت ذخيره ها جاي مي گيرد و هرگز فرصتي براي نشان دادن شايستگي هايش نمي يابد که دلايلش آنچنان هم فني نبود او خود در اين رابطه چنين مي گويد:
در تيم ملي من هميشه رزرو بودم و به من اجازه ورود به بازي را نمي دادند و مي گفتند اگر مي خواهي در تيم ملي بازي کني بايد عضو باشگاه دارايي شوي . ولي من هميشه روي رنگ پيراهن باشگاه و نام آن تعصب داشتم و دارم چگونه مي توانستم؟ چاره اي نداشتم بايد صبر مي کردم تا بالاخره نوبت نيز بمن برسد
چهارمين دوره مسابقات جام ملتهاي آسيا به ميزباني تهران در استاديوم امجديه برگزار مي شود حال جعفر کاشاني بعد از سال ها نيمکت نشيني يکي از مردان ثابت تيم ملي گرديده و از همان روز اول در قلب تيم ملي جايش را ثابت کرده تا ديدار برابر هنگ کنگ به اولين تجربه حضور ملي او نيز تبديل گردد او در 24 سالگي آنقدر پخته عمل مي کند که تحسين همه کار شناسان را بر مي انگيزد. در ديدار اول کاشاني در کنار حسن حبيبي زوج خط دفاعي ايران را تشکيل داده اند اما ارنج بد باعث شد تا کار ايران مقابل هنگ کنگ گره بخورد در اواسط نيمه دوم با ورود علي جباري موتور خط حمله ايران تازه روشن مي شود و در بيست دقيقه پاياني دو گل مي زنند و 2-0 ديدار افتتاحيه را با برد پشت سر مي گذرانند. دومين حريف ايران تايوان است با پيوستن حسين کلاني به جمع مردان خط حمله تيم ايران 4 بار دست به گلزني مي زند، اينجا خط دفاع تيم ملي بي نقص عمل کرده و بدون گل خورده پاي به ديدار سوم مي گذارد. در ديدار سوم روند کلين شيت هاي تيم ملي قطع شد اما توانستند برمه را 3-1 و در بازي بعد اسرائيل را 2-1 شکست دهند و با 4 برد مقتدرانه در جام لت هايي که بصورت دوره اي و در يک گروه برگزار شد، قهرمان جام ملت هاي 1968 شوند. سال بعد کاشاني در مسابقات ارتش هاي جهان با تيم ايران سوم شد.
کاشاني در تيم ملي افتخارات زيادي کسب کرد، در سال 1972 از عنوان قهرمانيشان در جام ملت ها دفاع کردند، در مقدماتي المپيک 72 مونيخ بازي کرد و در صعود ايران به المپيک نقش داشت و در مسابقات المپيک هم حاضر بود، جام جهاني کوچک برزيل ديگر تورنومنتي بود که کاشاني در آن پيراهن تيم ملي را بر تن کرد. بدين ترتيب شهريور 1353 او به هفت سال حضور موفق خود پايان ميدهد هفت سالي که در آن دو بار قهرماني آسيا - يکبار صعود به المپيک و قهرماني بازيهاي آسيايي و چندين قهرماني در تورنمنتهاي مختلف ( جام کوروش - جام ايران ....... ) ديده مي شود.
آذر 1353 کاشاني تصميم به خداحافظي از فوتبال مي گيرد، دربي پانزدهم آخرين بازي کاپيتان جعفر کاشاني بود تا در مقابل رقيب سنتي کفش هايش را بياويزد، کاشاني دو هفته قبل همه را از تصميمش مطلع کرده بود، ابتدا مسئولين باشگاه و اطرافيان سعي در منصرف نمودنش داشتند اما او مخالفت کرد و بر تصميمي که گرفته بود استوار بود، سرانجام بازي با نتيجه 2-1 به نفع پرسپوليس به پايان رسيد تا جعفر کاشاني با خاطره اي شيرين از دنياي فوتبال خداحافظي کند. در پايان کاشاني روي دوش هم تيمي هايش قراگرفت و درحالي که اشک شوق مي ريخت با حضور بزرگاني مثل ناصر حجازي و علي جباري و جوادالله وردي و بهرام مودت و علي پروين در فضايي صميمي با امجديه و هواداران خداحافظي نمود. جعفر کاشاني از معدود بازيکنان تاريخ پرسپوليس است که برايش ديدار يادبود برگزار شد، پرسپوليس به دنبال رقيبي براي اين بازي بود، از قضا باشگاه ملوان هم قصد داشت براي بازيکن با سابقه اش بهمن صالح نيا مسابقه مشابهي برگزار کند، با توافق دو باشگاه دو ديدار در تهران و انزلي به افتخار اين دو مرد بزرگ تاريخ دو باشگاه برگزار شد، هرچند نتيجه در اين گونه مسابقات اهميتي ندارد اما بازي رفت در تهران با پيروزي 3-1 پرسپوليس و بازي برگشت در انزلي با برد 2-1 ملوان به پايان رسيد.
کاشاني که کارمند سياسي وزارت امورخارجه بود پس از خداحافظي از فوتبال براي ماموريت به منچستر انگليس مي رود و مجددا به ايران باز مي گردد و بارديگر اين بار براي ماموريت به آلمان غربي آن روزها مي رود و مدت دوسال و نيم نيز در آنجا خدمت مي کند سپس به سوريه رفته و در آنجا اين بار بعنوان سرکنسول ايران مشغول بکار ميشود و آخرين کشوري که جعفر کاشاني در آن از سوي وزارت امورخارجه مشغول بکار ميشود امارات متحده عربي است. کاشاني اکنون بازنشسته اين وزارت خانه است. کاشاني ليسانسادبيات دارد و به شدت اهل مطالعه است به خصوص در زمينه تاريخ، در سال 1365 به درخواست دکتر اکرامي براي احيا شاهين کوشش زيادي نمود و اين باشگاه را مجددا زنده کردند.
افتخارات جعفر کاشانی با پرسپوليس:
تيمی
- قهرمانی ليگ منطقه اي در سال 1350
- قهرمانی ليگ تخت جمشيد در سال 1352
- نايب قهرمانی ليگ تخت جمشيد در سال 1353
11-برانکو ايوانکوويچ
عضويت در پرسپوليس:از سال 1394 تا کنون به عنوان سرمربي
پست:سرمربي
تولد:28 فوريه 1954 - شهر واراژدين کرواسي
صعود به جام جهانی 2006 و مقام سومی جام ملت ها آسيا
برانکو ايوانکويچ در تاريخ 28 فوريه 1954 در شهر واراژدين کرواسي متولد شد. برانكو خود زماني به عنوان فوتباليست در بين سالهاي 1979 تا 1990 براي تيم واراژدين بازي مي كرد و در 263 بازي، 31 گل براي اين تيم به ثمر رساند.
مربيگري را در سال 1991 و با تيمي که تمام دوران بازيش در آ« بود يني واراژدين شروع کرد، تا سال 95 سرمربي اين تيم بود و در فصل 95-96 هدايت سگستا را بر عهده گرفت. تيم بعدي برانکو ربه کا بود که به مئت ئوسال از 1996 تا 1998 سرمربي اين تيم بود.
برانکو ايوانکوويچ بعد از چند تجربه موفق مربيگري در باشگاههاي کرواسي، در سال 1998 به عنوان دستيار «ميراسلاوبلاژويچ » انتخاب شده و در جام جهاني فرانسه با تيم ملي کرواسي شگفتي خلق کرده و اين تيم در نخستين حضور خود در جام جهاني به عنوان سومي جهان دست يافت. اولين تقابل «برانکو» با فوتبال ايران يک ماه پيش از آغاز جام جهاني 1998 و بازي دوستانه تيم ملي ايران با کرواسي بود که اين بازي با دو گل به سود کرواسي به اتمام رسيد پايان جام جهاني «برانکو ايوانکوويچ» ترجيح داد به عنوان سرمربي به کارش ادامه دهد و هدايت تيم «هانوفر» آلمان را بر عهده گرفت.
بعد از توافق ايران با «بلاژويچ» براي هدايت تيم ملي ايران، بار ديگر برانکو به عنوان دستيار در کنار بلاژويچ قرار گرفت؛ تيم ملي ايران با «بلاژويچ» نتوانست به جام جهاني 2002 راه يابد و در مرحله پليآف در مقابل سد ايرلند شکست خورد. با وجود اين ناکامي فدراسيون وقت خواستار ادامه همکاري با کادر مربيان کرواسي بود، اما «بلاژويچ» از هدايت تيم ايران کنار کشيد و فدراسيون فوتبال با برانکو وارد گفت و گو شد و او بعنوان سرمربي انتخاب شد.
بهرين رتبه ايران در اين ردهبندي فيفا با برانکو به ثبت رسيد، در ماه ژوئيه سال 2005، زماني که تيم ملي ايران براي نخستينبار بدون دردسر راهي جام جهاني ميشد، در ردهبندي فيفا نيز جايگاه قابل توجهي را به خود اختصاص داده بود و با قرار گرفتن در رده پانزدهم ردهبندي فيفا يک رکورد تاريخي را از خود برجاي گذاشت.
برانکو در سال 82 هدايت تيم ملي ايران را بر عهده گرفت، بطور خلاصه ايران با برانکو روزهاي بسيار خوبي را پشت سر گذاشت از قهرماني در رقابت هاي آسيايي و رفتن به جمع چهار تيم پاياني جام ملت هاي آسيا تا صعود زودهنگام به رقابت هاي جام جهاني 2006 آلمان و بهترين مقام را در تاريخ فوتبال ايران در رنکينگ فيفا.
برانکو تيم فوتبال اميد ايران را در بازي هاي آسيايي 2002 قهرمان کرد.
در جام ملت هاي 2004 ايران پس از هم گروهي با ژاپن، عمان و تايلند در جام ملت هاي آسيا با 7 امتياز و به عنوان تيم نخست به مرحله بعدي رفت. در اين مرحله ايران 3 بر 0 تايلند را برد؛ سپس با عمان 2 بر 2 مساوي کرد و با ژاپن به تساوي بدون گل رسيد تا با 5 امتياز راهي دور بعدي شود.
در اين مرحله در يک بازي تاريخي و با هتريک علي کريمي و يک گل به خودي 4 بر 3 از سد کره جنوبي رقيب سنتي خود گذشت تا در ديدار نيمه نهايي به مصاف چين ميزبان برود. ايران در پايان 90 دقيقه با چين به تساوي 1 بر 1 رسيد و در ضربات پنالتي شانس صعود به فينال را به تلخ ترين شکل ممکن از دست داد. در آن بازي ايران با اخراج بداوي در دقيقه 46 بازي، تا پايان 120 دقيقه 10 نفره بازي کرد. تيم ايران در آن دوره يکي از قدرتمند ترين تيم هاي تورنمنت بود. در ديدار رده بندي ايران 4 بر 2 بحرين را مغلوب کرد و سوم شد. اين آخرين باري بود که تيم ملي در اين رقابت ها روي سکو رفت.
انتظارات از وي و تيم ملي ايران به حدي افزايش يافته بود که همه در جام جهاني توقع پيروزي بر مکزيک و آنگولا و تساوي برابر پرتغال را داشته تا تيم ايران به مرحله حذفي صعود کند، اما برخلاف انتظار ايران برابر مکزيک و پرتغال شکست خورده و يک تساوي برابر آنگولا دست يافت. با اين وجود در نتايج تيم ملي کمتر «برانکو» مورد هجمه قرار گرفت، اما بيشترين حمله به وي به دليل استفاده از علي دايي بود که ديگر با 37 سال سن کارآيي براي تيم ملي نداشت. وي بعد از شکست برابر مکزيک در برابر فشار عمومي کوتاه آمد و در بازي برابر پرتغال علي دايي را روي نيمکت نشاند، اما وقتي ايران بازي دوم را هم باخت و بازي با آنگولا جنبه تشريفاتي پيدا کرد، مربي کروات تيم ملي ايران باز هم دايي را در ترکيب قرار داد، البته به نظر ميرسد در اين مورد وي به تنهايي تصميم گيرنده نبوده و دايي از حمايت دادکان نيز بهرهمند بود. با حذف ايران در جام جهاني علي آبادي مسئول وقت تربيت بدني کشور دادکان را برکنار کرده و «برانکو ايوانکويچ» نيز که حامي اصلي خود را از دست داده بود ترجيح داد که قيد 8 ماه باقيمانده قرارداد خود با تيم ملي ايران را زده و به کشور بازنگردد.
بهترين روزهاي جواني ام را در ايران بوده ام. انرژي زيادي را صرف اين موفقيت کردم و خيلي خوشحالم که توانستم به فوتبال ايران کمک کنم
برانکو پس از بازگشت به کشورش سرمربي کراوسي شد و در دو فصل نيمي که در اين تيم حضور داشت 2 قهرماني ليگ و 2 قهرماني جام حذفي به دست آورد. ديناموزاگرب در فصل آغازين حضور برانکو با 30 برد، 2 تساوي و تنها يک شکست را تجربه کرد و با 84 گل زده و تنها 22 گل خورده، با 92 امتياز بالاتر از هايدوک 72 امتيازي به مقام قهرماني رسيد. در تيم آن سال برانکو سرشناساني همچون ماريو مانژوکيچ، ادواردو داسيلوا و لوکا مودريچ نيز حضور داشتند.تيم برانکو در فصل 08-2007 نيز به افتخار آفريني ادامه داد. اگرچه نتوانست مثل فصل قبل عمل کند. اما عملکرد خارق العاده 26 برد، 4 تساوي و 3 شکست، 91 گل زده و تنها 34 گل خورده نيز آمار قابل قبولي براي اين تيم به حساب مي آمد. در اين فصل مودريچ و مانژوکيچ روي هم رفته 37 گل به ثمر رساندند. برانکو در اين فصل درانتخابي ليگ قهرمانان اروپا نيز حضور يافت اما با تنها 4 امتياز و پايين تر از بازل و هامبورگ از دور رقابت ها کنار رفت.در سال سوم و در ميانه راه از اين تيم جدا شد و به شاندونگ چين پيوست.
ايوانکوويچ که در پايان فصل 2009 جانشين تومباکوويچ شده بود، تنها يک فصل در شاندونگ ماند و در 25 بازي، 20 برد، 10 تساوي و 5 شکست را متحمل شد. وي همچنين اين تيم را در رقابت هاي ليگ برتر چين به مقام قهرماني رساند. تيم برانکو با 18 پيروزي، 9 تساوي و سه شکست، 59 گل زده و 34 گل خورده قهرمان شد تا وي در دومين تجربه باشگاهي خود نيز افتخار آفريني کرده باشد.
برانکو سپس به الاتفاق رفت در آنجا نيز عملکرد نسبتا قابل قبولي داشت. وي در تيم نه چندان مطرح الاتفاق توانست با 13 برد، 8 تساوي و 3 شکست جواز حضور در مرحله پلي آف ليگ قهرمانان آسيا را نيز کسب کند. اما دوران حضور وي در ليگ عربستان در پايان همين فصل به اتمام رسيد و برانکو راهي الامارات شد. بدترين نتيجه دوران مربيگري وي در خاور ميانه نيز به همين يک فصل حضور برانکو در الوحده بر مي گردد. او با تيم الوحده در فصل که 11 شکست را متحمل شد، يه مقامي بهتر از هفتمي دست پيدا نکرد و سرانجام نيز از سمت خود برکنار شد و يک بار ديگر به کرواسي بازگشت. بازگشتي که براي وي شگون نداشت. برانکو که به همراه دينامو زاگرب از 13 بازي 27 امتياز کسب کرده بود و در رده دوم قرار داشت، پس از شکست در مقابل آستريا وين اتريش، براي دومين بار پياپي از سمت خود اخراج شد تا اينکه در سال 94 سرمربي پرسپوليس شد.
فرشته نجات
برانکو که ايران براي او به مانند وطن دوم شده بود در سال 94 به ايران برگشت تا با تمام تجربه و انرژي اش کشتي پرسپوليس که سال ها راه گم کرده بود وبيراهه مي رفت را به مسير اصلي اش برگرداند. برانکو ايوانکويچ سال ها در ايران زندگي کرده بود و با فرهنگ و رسوم ايرانيان کاملا خو گرفته بود. او بعداز تيم ملي براي انتخاب پرسپوليس وسواس زيادي به خرج نداد و با اشنايي کامل از فوتبال ايران به تيم پرسپوليس پيوست و جانشين حميد درخشان شد. او چهلمين سرمربي تاريخ پرسپوليس، پنجمين کروات و چهاردهمين مرد خارجي نيمکت پرسپوليس به شمار مي رفت. برانکو در اواخر ليگ چهاردهم شناختي حدودي از شرايط تيم به دست آورد و برنامه اي بلند مدت براي پرسپوليس ريخت.
در فصل نخست، هيچگونه صحبتي از قهرماني نکرد و از صحبتهاي او ميشد فهميد که برنامه بلندمدتي در پرسپوليس دارد؛ پرسپوليس با برانکو بد شروع کرد و حتي در انتهاي جدول قرار گرفت اما در همان شرايط هم به وضوح مشخص بود که تيم خيلي بهتر از فصول قبل بازي مي کند اما بدشانسي و بي دقتي بازيکنان و البته اشتباهات داوري و جا نيفتادن بازيکنان در ترکيب دست به دست هم دادند تا پرسپوليس در شروع فصل امتيازات زيادي را از دست بدهد، فوت کاپيتان هادي نوروزي هم شرايط را براي برانکو پيچيده تر کرد اما بازي هاي خوب تيم به سرعت داخل زمين ثمر داد و نتيج خوب از راه رسيدند، پرسپوليس از قعر به صدر رسيد و تهديدي جدي براي استقلال خوزستان شگفتي ساز شد، بعد از برد 4-2 مقابل استقلال برانکو و تيمش محبوبيتي دو چندان يافتند، پرسپوليس مي خواست با يک تير دو نشان بزند، شکستن طلسم قهرمان نشدن سال هاي اخير و تقديم کاپ قهرماني به هادي فقيد اما باخت بد موقع به نفت تهران آب سردي بود بر پيکر هواداران، پرسپوليس در هفته پاياني نتوانست تعداد گل هاي زده اش به راه آهن را به حد نصاب برساند تا استقلال خوزستان مزد ثباتش از ابتداي فصل و امتياز از دست ندادن در هفته هاي آغازين را بگيرد که دليل اصلي قهرمان نشدن پرسپوليس بود. درپايان فصل مهدي طارمي از پرسپوليس آقاي گل شد.
فصل 95-96 پرسپوليس با نفراتي همچون اميري و حسيني و بيرانوند تقويت شد. پرسپوليس از اشتباهات فصل قبل عبرت گرفت و از همان ابتداي فصل ميخش را محکم کوبيد و آنقدر امتياز جمع کرد که عملا بعد از نيم فصل اول رقيبي براي به چالش کشاندن قهرماني اش نميديد. در پايان نيم فصل اول ليگ شانزدهم پرسپوليس با برانکو توانسته بود 74 درصد امتيازات بازي هايي که در آن به ميدان رفته اند دست پيدا کند که آماري عجيب در سطح ليگ ايران به شمار مي رود، پرسپوليس با برانکو در پايان فصل مقتدرانه ترين قهرماني ليگ با بيشترين اختلاف امتياز نسبت به تيم دوم(9 امتياز که فصل بعد هم همين احتلاف امتياز با تيم دوم تکرار شد) درتمام ادوار را به دست آورد و با کيفيتترين قهرماني تاريخ ليگ برتر (از نظر ميانگين امتيازي) را جشن رفت. پرسپوليس برانکو در فصل 95-96 تنها 14 گل در 30 بازي دريافت کرد و رکورد کمترين گل خورده در تاريخ ليگ برتر (يا بهترين خط دفاعي تاريخ ليگ برتر) را از آن خود کرد(به طور مشترک با استقلال خوزستان ليگ پانزدهم). اين قهرماني زودهنگامترين قهرماني تاريخ ليگ برتر نيز به حساب مي آيد(البته به طور مشترک با سپاهان 81-82)، پرسپوليس در اين فصل رکورد 7 برد پياپي در آزادي و 9 بازي بدون گل خورده در بازي هاي خانگي و گلزني در 35 بازي متوالي و بيشترين تعداد هفته صدرنشيني در تاريخ ليگ برتر را از خود به يادگار گذاشت. پس از نه سال دوري از جام يک قهرماني مقتدرانه با شکستن رکوردهاي ريز و درشت درست مثل آب گوارايي بود که به تشنه اي داده باشند. طارمي هم از عنوان آقاي گلي فصل قبلش دفاع کرد. ديدار سوپرجام فصل هم پيش از آغاز فصل 96-97 برگزار شد که پرسپوليس در ديداري راحت سه بر صفر نفت تهران را برد و اولين قهرمان سوپرجان ايران شد.
پرسپوليس فصل 96-97 را با 13 امتياز ار 5 مسابقه شروع کرد که بعد از ليگ هفتم با افشين قطبي بي سابقه بود، بيشترين امتياز و بهترين قهرماني در طول نيمفصل تاريخ ليگ برتر ايران را ثبت کرد و رکورد سپاهان را شکست در پايان فصل يک قهرماني مقتدرانه ديگر با بيشترين برد، کمترين باخت، بيشترين گل زده، کمترين گل خورده، بهترين تفاضل و بيشترين امتياز به همراه آقاي گلي ديگر به نام علي عليپور با 19 گل نصيب پرسپوليس شد. ديگر ثبت رکورد هاي جديد و جابجا کردن رکورد هاي قديمي به امري روتين و عادي براي پرسپوليس برانکو در هر فصل تبديل شده بود و البته هواداران هم دامنه انتظاراتشان را گسترده تر از قبل مي کردند. در پايان فصل بازيکنان مهمي مثل محسن مسلمان و وحيد اميري و صادق محرمي از پرسپوليس جدا شدند، مسلمان از مئت ها قبل از پايان فصل به دليل مسائل انضباطي مورد غضب برانکو قرار گرفته بود، اين جدايي ها همزمان شد با بسته شدن پنجره نقل و انتقالاتي باشگاه. در ليگ قهرمانان آسيا پرسپوليس پس از الهلال به عنوان تيم دوم دور گروهي را به پايان رساند، در يک هشتم لخويا و در يک چهارم ال اهلي عربستان را از پيش رو برداشتند اما با شکست سنگين مقابل الهلال در نيمه نهايي از صعود به فينال باز ماندند، اين نخستين حضور پرسپوليس در نيمه نهايي ليگ قهرمانان آسيا در فرمت جديد بود. ديدار سوپرجام 96-97 هم به دليل حاضر نشدن تيم استقلال و بازي نکردنشان 3-0 به نفع پرسپوليس اعلام شد. استقلالي ها حضور در اردوي ترکيه را به سوپرجام ترجيح دادند تا دومين قهرماني پرسپوليس در سوپرجام و چهارمين جام برانکو با سرخ پوشان هم از راه برسد.
برانکو پشت سرهم با پرسپوليس رکورد ميزد و پيروزي کسب مي کرد اما بازهم منتقديني پيدا مي شدند که عيبي روي کارش بگذارند، منتقديني که البته در محاسبات برانکو هيچ جايگاهي نداشتند و پروفسور بدون اهميت دادن به ايرادات بني اسرائيلي و غرض ورزانه بعضا کينه توزان با قدرت بيشتر به کارش ادامه داد. چيزي که برايش مهم بود لبخند ميليون ها هوادار بعد از قهرماني بود. و البته تمرکزش روي اداره بچه هايش(بازيکنانش) بود.
اولين فينال ليگ قهرمانان آسيا در تاريخ باشگاه
پرسپوليس ظرف دو سال، آقاي گل دو دوره ليگ را از دست داده بود، بهترين پاسور ليگ را بنا به مصلحت و حفظ آرامش تيم جواب کرد، صادق محرمي دفاع راست جا افتاده اش را از دست داد، وحيد اميري از تاثير گذارترين بازيکنان تيم رفت، رامين رضائيان قبل تر به دلايل انضباطي کنار گذاشته شد و از همه اين ها آزار دهنه تر محروم بودن باشگاه از پنجره نقل و انتقالات بود، تيم عملا با نيمکتي خالي و ترکيبي زخم خورده وارد رقابت با رقباي ده ها ميليون دلاري آسيايي و حريفان با انگيزه و تقويت شده ليگ برتري رفت، برانکو نه قهر کرد، نه شکوه و شکايت کرد و نه بهانه آورد و نه پا پس کشيد، ايستاد و تيمي ساخت بهتر ودوست داشتني تر از هر سال. با همان بضاعت کم پا به ميدان گذاشت و يکي از بهترين تيم هاي تاريخ فوتبال ايران را ساخت.
در ليگ قهرمانان 2017-18 بالاتر از السد و نسف قارشي و الوصل به عنوان صدرنشين صعود کرد، در مرحله يک هشتم نهايي پرسپوليس در بازي رفت 3-2 به الجزيره امارات باخت و در بازي برگشت تا دقايق پاياني با تساوي 1-1 تيم حذف شده بود اما گل دقيقه 89 کاپيتان سيد جلال حسيني شروعي دراماتيک شد براي يک اتفاق تاريخي، پرسپوليس در مرحله يک چهارم نهايي مقابل الدوحيل در قطر 1-0 شکست خورد و در آزادي هم کل ديگري در يافت کرد اما بازهم پرسپوليس کامبک زد و سه بار دروازه الدوحيل را باز کردند و براي دومين سال متوالي به نيمه نهايي رسيدند، در نيمه نهايي هم السد را با تمام ستارگان بين المللي اش از جمله ژاوي در مجموع دو بازي رفت و برگشت 2-1 شکست دادند تا براي اولين بار در تاريخ باشگاه به فينال ليگ قهرمانان آسيا برسند. پرسپوليس تا ثانيه آخر جانانه جنگيد و همين براي ايستاده تشويق کردنشان توسط تماشاگران عليرغم قهرمان نشدن کافي بود، همه شاهد بودند که تيم جسور برانکو عليرغم مصدوميت ها و قضاوت بحث برانگيز داور جانانه جنگيد و اين تلاش و جنگيدن براي هواداران ارزشي کم از قهرماني نداشت، باخت 2-0 به کاشيما و نرسيدن به عنوان قهرماني نتوانست مانع تمجيد زبان ها و چرخاندن قلم ها براي تيم شايسته برانکو شود. برانکو در سه سال و نيم حضورش در پرسپوليس يک نايب قهرماني و دو مقام قهرماني ليگ برتر و دو قهرماني سوپرجام و نايب قهرماني ليگ قهرمانان آسيا را کسب کرد.
افتخارات برانکو ايوانکوويچ با پرسپوليس:
تيمی
- قهرمانی ليگ برتر در فصل 1396-97
- قهرمانی ليگ برتر در فصل 1395-96
- قهرمانی سوپر جام ايران در سال 1397
- قهرمانی سوپرجام ايران در سال 1396
- نايب قهرمانی ليگ قهرمانان آسيا در فصل 2017-18
- نايب قهرمانی ليگ برتر در فصل 1394-95
انفرادی
- بهترين مربی ليگ در فصل 1396-97
- بهترين مربی ليگ در فصل 1395-96
معجزه برانکو پس از سال هاي سياه
10-علی کريمی
عضويت در پرسپوليس:از سال 1377 تا 1380 و فصل 1387-88 و از سال 1390 تا 1392
پست:هافبک
تولد:17 آبان 1357 - کرج
باشگاه های ديگر:فتح تهران(1375-77)-ال اهلی(1380-84)-بايرن مونيخ(1384-86)-قطر اسپورت(1386-87)-السيليه(1387-88)-استيل آذين(1388-91)-شالکه(1390)-تراکتورسازی(1392-93)
پديده جديد فوتبال ايران
کرج در تاريخ 17 آبان 1357 شاهد تولد جادوگري با شماره 8 بود، علي کريمي چهارمين فرزند خانواده وليالله کريمي است که خود زماني فوتباليست بود، آن ها اصالتا لاهيجاني هستند. کريمي تا سوم راهنمايي دانش آموز ممتازي بود و مادرش اميدوار بود که دکتر يا مهندس شود اما با ورد به دبيرستان دچار افت تحصيلي شد و تمرکزش را به طور جدي تر روي فوتبال گذاشت، او از همان کودکي پر جنب و جوش بود و فوتبال را رها نمي کرد و فوتبال فکر و ذکرش شده بود و بارها شيشه هاي خانه هاي همسايه ها را حين بازي شکسه بود! فرشيد برادر بزرگتر علي کريمي هم فوتباليست بود و اين دو کارشان را از نوجوانان نفت آغاز کردند، علي کريمي کارش را در نوجوانان و جوانان سايپا پيگيري کرد و پس از آن به فتح تهران منتقل شد و از سال 75 در تيم بزرگسالان فتح بازي مي کرد، فتح در آ« زمان در ليگ دسته دوم حضور داشت، در فصل 76-77 در آستانه صعود به ليگ آزادگان قرار داشتند اما موفق به صعود نشدند.
کريمي با فتح در مستطيل سبز توفيق چنداني نداشت اما با همين تيم در سالن فوتسال کولاک کرد، در سال 76 و در جريان ششمين دورهمسابقات جام رمضان که با حضور 32 تيم برگزار شد آن ها با هدايت حسين شمس به همراه آتش نشاني و استقلال و پرسپوليس به نيمه نهايي رسيدند، در نيمه نهايي پرسپوليس را از پيش رو برداشتند و در فينال 7-3 استقلال را بردند و قهرمان شدند، کريمي که حسابي مورد حمله لفظي تماشاگران قرار گرفته بود در اين مسابقه هتريک کرد و يک پاس گل داد و همانجا بود که به عنوان چهره جديد فوتبال ايران خود را معرفي کرد و سرخابي هاي پايتخت براي بستن قراراد با وي به تکاپو افتادند که کريمي پرسپوليس را انتخاب کرد. در داخل پرانتز ذکر اين نکته شايد خالي از لطف نباشد که در جريان يکي از بازي هاي سالني آن سال ها تيم علي دايي در مقابل تيم علي کريمي در سالن گيشا بازي کردند که ظاهرا در اين بازي کريمي چندين بار توپ را از بين پاهاي دايي عبور داد و برخي معتقدند همين امر احتمالا سرآغاز اختلافات بين اين دو بوده است!
اولين بازي کريمي براي پرسپوليس در مقابل پلي اکريل بود، سال 77 که کريمي به پرسپوليس آمد متکوويچ سرمربي بود که چهار هفته بعد جاي خود را به پروين داد، کريمي اولين فصلش را رويايي سپري کرد و در ليگ آزادگان و جام حذفي قهرمان شدند و دبل کردند، کريمي در هفته چهارم اولين گلش براي پرسپوليس را در بازي مقابل سايپا به ثمر رساند و روز بعد توسط منصور پورحيدري به اردوي تيم ملي فراخوانده شد. کريمي نخستين دربي اش را هم در آبان 77 با برد 1-0 پشت سر گذاشت. کريمي سال بعد هم توانست با پرسپوليس از عنوان قهرمانيشان در ليگ آزادگان دفاع کنند، در جام باشگاه هاي آسيا به نيمه نهايي رسيدند اما از پس جوبليو ايواتا برنيامدند تا حريف سوون سامسونگ در رده بندي شوند، پرسپوليس با گل کريمي سوون را شکست داد و به مقام سوم جام باشگاه هاي آسيا رسيد. عملکرد درخشان کريمي باعث شد تا مورد توجه مسئولين باشگاه پروجا ايتاليا قرار بگيرد. رقم پيشنهادي به نقل از ورلد ساکر يک ميليون و چهارصد هزار يورو بود که به دليل پائين بودن پذيرفته نشد.
در فصل 79-80 و در آخرين دوره ليگ آزادگان کريمي با پرسپوليس نايب قهرمان شد. در همان فصل کريمي گل معروفش را به بهزاد غلامپور زد و از ميانه ميدان دروازه سايپا را گشود، در دربي هم يک پنالتي گرفت و يک گل زد. در جام باشگا هاي آسيا هم هنرش را در ديدار مقابل الوکره با دو گل و يک پاس گل به رخ کشيد، اتلتيکو مادريد همان زمان او را زير نظر داشت و ادامه روند بازي هاي خوب کريمي آن ها را براي جذب هافبک پرسپوليس مصمم کرد، کريمي مذاکرات را به بعد از جام باشگاه هاي آسيا موکول کرد، کريمي براي دومين سال متوالي با پرسپوليس به نيمه نهايي جام باشگاه هاي آسيا رسيد اما در نيمه نهايي مغلوب سوون سامسونگ شدند و در نهايت بازهم به مقام سوم رسيدند، با اتمام مسابقات کريمي در تصميمي عجيب پيشنهاد اتلتيکو مادريد را رد کرد و براي اينکه به منزلش در امارات راحت دسترسي داشته باشد به الاهلي امارات پيوست.
8 مونيخ
علي کريمي در سال 1380 به رغم داشتن پيشنهادهايي از تيمهاي اروپايي به خاطر نزديکي به خانواده ترجيح داد در آسيا بماند و به الاهلي امارات پيوست. کريمي 4 سال در الاهلي بازي کرد، سال اول با اين تيم قهرمان جام حذفي شد و در فينال هم گلزني کرد، فصل بعد عنوان بهترين بازيکن خارجي ليگ امارات را به دست آورد و در سال 2003 به عنوان بهترين بازيکن ليگ امارات برگزيده شد، در آخرين فصل حضورش در الاهلي 14 گل زد و براي دومين بار قهرماني جام حذفي امارات را تجربه کرد، باشگاه هاي مطرح اروپايي خواهان جذبش بودند، تيم هايي نظير بايرن مونيخ، هرتابرلين، يوونتوس، رم وهامبورگ، سرانجام در ارديبهشت 1384 هافبک ايراني مسلح به دريبل هاي خيره کننده به عنوان اولين خريد فصل 2005-06 بايرن مونيخ به هواداران معرفي شد، کريمي که در آن زمان 26 ساله بود پس از دايي و هاشميان سومين ايراني تاريخ غول هاي باوارايي بود. مجله کيکر پس از اين انتقال عنوان کرده بود که پس از ديدار دوستانه ايران و آلمان اين انتقال جدي تر شد ديداري که پس از آن کيکر لقب ((مارادونا آسيا)) را به کريمي داد. ورلد ساکر در سال ????، او را بازيکني با «حرکات و کار با توپِ هيپنوتيزمکننده» توصيف کرده بود. در آن مقطع مارسي و رئال مادريد هم به دنبال جذب کريمي بودند. فيليکس ماگات در تمجيد از توانمندي هاي کريمي عنوان کرد:
اگر اين بازيکن در اروپا به دنيا مي آمد بايرن توانايي مالي براي جذب وي را نداشت
نخستين بازي رسمي کريمي براي بايرن، در نيمه دوم بازي برابر اشتوتگارت در مرحله نيمه نهايي ليگا پوکال بود که تيمش ?–? شکست خورد و از رسيدن به فينال بازماند. نخستين بازي کريمي در بوندسليگا برابر مونشن گلادباخ بود. در ديدار برابر لورکوزن اولين گلش را براي بايرن زد، کريمي درجريان پيروزي 5-2 تيمش مقابل لورکوزن يک پاس گل نيز داد و در تيم منتخب کيکر قرار گرفت. گل کريمي در هفته پاياني نيم فصل اول مقابل دورتموند را مي توان مهمترين گلش در دوران حضورش در بايرن مونيخ دانست، زماني که کريمي به بايرن آمد ترافيک شديدي در خط مياني اين تيم وجود داشت و بايرن مونيخ هافبک هايي مثل ميشائيل بالاک، سباستين دايسلر، مارتين دميکليس، باستيان شواينشتايگر، مهمت شول و زيروبرتو را در ليست خود داشت. کريمي در بايرن بدشانس هم بود، در هفته 24 به دليل آسيب ديدگي استخوان نازک ني ادامه فصل را از دست داد، کريمي در ديدار بايرن مونيخ و راپيدوين توانست در ليگ قهرمانان اروپا گلزني کند. مصدوميت کريمي حتي پس از جام جهاني هم ادامه دار بود کريمي در فصل 2006-07 بيشتر نيمکت نشين بود و تا پايان فصل مجموعاً ?? بازي (?? بازي بوندسليگا- ? بازي ليگ قهرمانان اروپا) انجام داد و مجله کيکر نمره ميانگين ???? را در بوندسليگا به او اختصاص داد. متاسفانه کريمي مسائل مالي را در اوليت داشت تا فوتبال و مي توان گفت استعداد کم نظيرش را آنطور که شايسته بود بالقوه نکرد، هرچند کريمي صحبت هاي مبني بر راحت طلب بودنش را قبول ندارد و مصاحبهاي در سال ???? به خبرآنلاين گفت: «چطور بازيکني که اسمش را ميگذاريد تنبل، ميتواند با ماگات کار کند و با تمرينات سخت و سنگين او که شهرت جهاني دارد کنار بيايد؟». کريمي در حالي که هفتههاي پاياني قراردادش با بايرن مونيخ را ميگذراند، پيشنهادهايي از تيم موناکو و باشگاههايي از آلمان و اسپانيا دريافت کرد، اما مدير برنامههاي کريمي اعلام کرد او تنها در صورتي که از باشگاهي مطرحتر از بايرن پيشنهاد داشته باشد در اروپا ميماند، در غير اين صورت تمايل دارد در کشورهاي حوزه خليج فارس بازي کند و مهمترين ملاکش براي عقد قرارداد مسائل مالي است.
پس از ترک بايرن مونيخ با قراردادي به ارزش 6 ميليون دلار به القطر پيوست، کريمي در مجموع جام هاي مختلف در قطر 30 بازي براي القطر انجام داد و 6 گل زد، کريمي در دومين فصل حضور در ليگ قطر، به همراه تمامي بازيکنان خارجي القطر از اين تيم جدا شد. از آنجا که هنوز يک سال از قرارداد کريمي با کميته بازيکنان حرفهاي قطر باقيمانده بود، او به باشگاه السيليه منتقل شد اما خودش تمايلي به ماندن در طر نداشت و به صورت قرضي به پرسپوليس برگشت. و در حضور يکصدهزار تماشاگر در ديدار با پگاه مجددا لباس پرسپوليس را به تن کرد.علي رغم اينکه چند بازي را به دليل مصدوميت از دست داد اما 5 گل زد و 6پاس گل داد و سه پنالتي براي پرسپوليس گرفت که مهمترين آن در دربي مقابل استقلال بود که مازيار زارع آن را به گل تبديل کرد و باخت را به تساوي تبديل کردند. با اتمام فصل کريمي که تا آخرين ساعات نقل و انتقالات ليگ برتر فوتبال ايران منتظر پيشنهاد باشگاه پرسپوليس بود، در نهايت توسط عباس انصاري فرد (مديرعامل وقت باشگاه پرسپوليس) از اين تيم کنار گذاشته شد و به استيلآذين پيوست.
دو فصلي که کريمي در استيل آذين بود حاشيه خالص بود، از ابتدا مشخص بود که او علاقه اي به اين تيم نداشت و به خاطر شخص حسين هدايتي حاضر به بازي در اين تيم شد، در فصل 88-89 کريمي در پنج هفته نخست ليگ برتر، در ? بازي پياپي براي استيل آذين ? بار گلزني کرد و ? پاس گل نيز ارسال کرد. کريمي در پانزدهمين هفته از نهمين دوره ليگبرتر فوتبال ايران براي اولين بار در مقابل تيم سابق خود به ميدان رفت و با ارسال ? پاس گل نقش مؤثري در پيروزي ? بر ? استيل آذين در مقابل پرسپوليس ايفا کرد. کريمي پس از آنکه در دقايق پاياني اين مسابقه از زمين اخراج شد، پيراهن استيل آذين را کنار انداخت و با نشان دادن پيراهن پرسپوليس به رختکن رفت. کريمي در پايان فصل موثرترين بازيکن ليگ نهم شناخته شد.
کريمي پس از پايان اولين فصل حضور در استيل آذين، عليرغم پيشنهاد لسآنجلس گلکسي آمريکا قرارداد خود را به مدت يک سال با باشگاه استيل آذين تمديد کرد. قراربود استيل آذين تيمي کهکشاني شد که براي قهرماني تلاش کند اما صرف جذب بازيکنان سرشناس نتوانست اين تيم را به تيمي قدرتمند به معناي واقعي تبديل کند، کريمي در ميانه فصل با آجرلو مديرعامل باشگاه دچار اختلاف شد و آجرلو هم کريمي را به روزه خواري متهم کرد، در نهايت با دخالت حسين هدايتي کريمي پس از حضور در کميته انضباطي کارش را در استيل آذين از سر گرفت، اما جنجال بعديش در اين تيم خيلي زود فرارسيد، پس از دعوت باشگاه الاهلي امارات براي مسابقه دوستانه با آ.ث. ميلان ايتاليا به امارات سفر کرد، اما بعد از بازگشت به ايران بار ديگر از سوي مسئولان استيل آذين کنار گذاشته شد. کريمي پس از اخراج از استيل آذين با عقد قراردادي ? ماهه در 32 سالگي به تيم شالکه آلمان در بوندسليگا پيوست و شماره ده را در اين تيم به تن کرد. کريمي در اکثر مدت حضورش در شالکه نيمکتنشين بود و تنها ? بازي براي شالکه انجام داد. اولين بازي کريمي براي شالکه، در بازي تيمش برابر اينترميلان در يکچهارمنهايي ليگ قهرمانان اروپا بود. در اين بازي که شالکه ?–? جلو بود، رالف رانگنيک در دقيقه ?? کريمي را به جاي رائول گونزالس به زمين فرستاد، دومين بازي او حضور به عنوان يار تعويضي در ديدار با کايزرسلاترن بود،
در سال 90 کريمي سومين بازگشتش را به پرسپوليس تجربه کرد و پس از ??? روز بار ديگر براي پرسپوليس در بازي با ملوان بندر انزلي در هفته نخست ليگ برتر به ميدان رفت. کريمي به لحاظ انفرادي عملکرد قابل قبولي از خود شان داد، با 12 گل و 8 پاس گل و گرفتن دو پنالتي بهترين آمار را بين هافبک ها داشت اما تيم حميد استيلي و نتايج ضعيفش جوري صداي هواداران را در آورده بود که اين آمار و ارقام ها چندان به چشم نمي آمدند، با رفتن استيلي و آمدن دنيزلي هم شرايط بحراني پرسپوليس همچنان به قوت خود باقي ماند در اين ميان اما نتايج خوب دور مقدماتي ليگ قهرمنان آسيا کمي تلخي فصل 90-91 را کمتر کرد، کريمي در ليگ قهرمانان به الشباب امارات و الغرافه قطر گل زد و تعداد گلهاي آسيايي خود را براي پرسپوليس به عدد ?? رساند و پس از فرشاد پيوس به عنوان دومين گلزن برتر تاريخ پرسپوليس در رقابتهاي آسيايي مطرح شد.
کريمي در تير ???? عليرغم پيشنهادهايي که از عجمان و سپاهان و آمريکا داشت قراردادش را يک فصل ديگر با پرسپوليس تمديد کرد، با خريدهاي جديد انتظار نتايج بهتري از پرسپوليس در فصل جديد نسبت به فصل قبل مي رفت اما تيم نا آماده مانوئل ژوزه نتايج مناسبي نگرفت و با گذشت چندهفته سرمربي پرتغالي پرسپوليس که با همتاي هموطن خود در تيم ملي هم رابطه خوبي نداشت با برخي بازيکنان از جمله علي کريمي به مشکل خورد، ژوزه کي روش را مقصر قرارگرفتن کريمي در مقابل خود مي دانست، رويانيان مديرعامل وقت باشگاه هم از سرمربي تيم حمايت کرد و کريمي را از تيم کنارگذاشت، کريمي در مصاحبه اي شديدا به رويانيان حمله کرد و رويانيان هم پاسخش را داد و اعلام کرد که براي بازگشتش به تيم واسطه نمي شود. هرچند مدتي بعد محمد حسين نژاد فلاح از اعضاي هيئت مديره خبر از نشست ژوزه و کريمي و آشتي اين دو و بازگشت کريمي داد اما مصدوميت کريمي در ديدار ملي برابر تاجيکستان سبب شد تا نيم فصل اول را به طور کامل از دست بدهد، کريمي در هفته نوزدهم در ديدار برابر فجرساسي هم دچار پارگي رباط MCL شد و يکبار ديگر نيز در هفته سي و يکم از ناحيه زانو دچار آسيب ديدگي شد و اينبار فصل را به طور کامل از دست داد. با پشت سر گذاشتن مصدوميت ميرفت تا با قهرماني در جام حذفي همه تلخ کامي هاي اخير را بهدست فراموشي بسپارد و مهدوي کيا را با خاطره اي خوش راهي دوران پسا بازي کنند اما شکست برابر سپاهان همه اين ها را به علاوه شانس کسب سهميه را بر باد داد تا خودش هم در تصميمي احساسي به همراه مهدوي کيا از فوتبال خداحافظي کند. تصميمي که خيلي زود از آن منصرف شد و با تراکتورسازي قرارداد امضا کرد، اين آخرين سال فعاليت کريمي به عنوان بازيکن بود، کريمي 26 بازي براي تراکتورسازي انجام داد که از قضا اولين بازيش براي اين تيم در مقابل پرسپوليس بود، کريمي در مجموع با ارسال ? پاس گل و گرفتن ? پنالتي بهعنوان بهترين پاسور تراکتورسازي در مسابقات ليگ شناخته شد و پس از کريم انصاري فرد دومين گلزن برتر تيم تراکتورسازي در فصل 92-93 شد.
بهترين هافبک تاريخ آسيا
کريمي در سال 2005 در کنار رونالديني و زيدان در نظرسنجي سايت فيفا به عنوان نامزده هاي سلطان دريبل جهان قرار گرفت، کريمي در سال 83(2004) جايزه مرد سال فوتبال آسيا را قبل از پيوستنش به بايرن مونيخ برد،کريمي سال بعد هم شانس زيادي براي بردن اين جايزه داشت که به دليل تغيير قوانين اي اف سي ومبني بر حضور اجباري در محل اهداي جوايز و شاغل بودن بازيکن در قاره آسيا از کسب آن بازماند. کريمي در سال 2012 هم علي رغم نتايج تيمي ضعيف به پشتوانه عملکرد خوبش در تيم ملي و در ليگ قهرمانان آسيا با پرسپوليس به عنوان دومين بازيکن برتر آسيا انتخاب شد.
کريمي اولين بازيش براي تيم ملي را در مهر 77 انجام داد، پورحيدري اولين مربي بود که کريمي را به تيم ملي دعوت کرد تا هافبک پرسپوليس در 19 سالگي اولين بار پوشيدن پيراهن تيم ملي را در ديدار دوستانه مقابل کويت تجربه کند، ديداري که 3-0 به نفع کويت خاتمه يافت. و همان سال به اردوي تيم ملي براي بازيهاي آسيايي بانکوک دعوت شد و عنوان قهرماني اين مسابقات را به دست آورد و اولين گل مليش را نيز در اين مسابقات به تيم کويت زد. در بهمن 77 در جريان ديدار دوستانه اميد ايران و ويتنام داور وسط را هل داد که اين کار موجبات محروميت يک ساله کريمي را از تمامي مسابقات(ملي و باشگاهي) فراهم کرد، در سال 79 با تيم ملي قهرمان غرب آسيا شد و 4 گل نيز در اين مسابقات زد و به عنوان بهترين بازيکن تورنومنت انتخاب شد، کريمي 127 بازي ملي زير نظر 11 مربي انجام داده است، در دو صعود تيم ملي به جام هاي جهاني 2006 و 2014 مشارکت داشته است و در سه جام ملت ها بازي کرده است. کريمي در جريان پيروزي 19-0 تيم ملي مقابل گوام چهارگل زد و پس از باقري بيشترين سهم را در گلزني داشت. گلزني دايي و کريمي در جريان مسابقات انتخابي جام جهاني 2002 باعث شد تا تيم ملي س از 38 سال در خاک عراق به پيروزي برسد.
پيش از جام جهاني 2006 در نظرسنجي سايت فيفا کريمي در کنار رونالدينيو، زينالدين زيدان، کريستيانو رونالدو، رونالدو (برزيلي)، روبينيو و لوئيس فيگو به عنوان نامزد هاي احتمالي کسب جايزه کفش طلا مسابقات شناخته شد، در جام جهاني 2006 آلمان کريمي 2 بازي انجام داد و يکي از بدترين نمايش هايش را ارائه داد. هرچند بايد منصفانه به ماجرا نگريست و دوري سه ماهه کريمي از ميادين به دليل مصدوميت را نيز در نظر گرفت. کريمي بيش از هرکسي در تاريخ فوتبال ايران مقابل تيم هاي اروپايي گلزني کرده است، او 8بار دروازه تيم هاي ملي اروپايي را باز کرده که البته اين رکوردش به شدت توسط سردار آزمون تهديد مي شود. کريمي اولين ايراني است که در مقابل يک تيم اروپايي هتريک کرد، او اين کار را در ديدار دوستانه برابر اسلواکي در سال 1380 انجام داد.
در جام ملت هاي 2000 در يکي از ضعيف ترين نمايش هاي تاريخ تيم ملي خيلي زود از مسابقات کنار رفتند، در 2004 مالزي کريمي يکي از بهترين نمايش هايش را در يک تورنومت داشت، تيم ملي با هتريک کريمي برابر کره جنوبي 4-3 اين تيم را شکست داد اما در نيمه نهايي ضيافت پنالتي ها را وا دادند و از صعود به فينال بازماندند. در ديدار رده بندي هم در جريان برد 4-2 برابر بحرين يکي از چهار گل ايران را زد و در پايان با 5 گل مشترکا با علا حبيل بحريني آقاي گل مسابقات شدند. در 2007 هم تيم قلعه نوعي علي رغم صدر نشيني در دور گروهي در مرحله يک چهارم نهايي پس از تساوي صفر صفر در ضربات پنالتي 4-2 نتيجه را به کره جنوبي واگذار کردند و حذف شدند، خود کريمي هم در اين دوره نمايش قابل قبولي نداشت و نتوانست گلي به ثمر برساند.
کريمي که پس از بازگشت به پرسپوليس در سال 87 از ترکيب تيم ملي توسط علي دايي (سرمربي وقت تيم ملي) کنار گذاشته شده بود، در ? بازي نخست خود در ليگ برتر براي پرسپوليس ? بار گلزني کرد. دايي پس از عملکرد کريمي در ليگ برتر او را به تيم ملي دعوت کرد اما اين بار علي کريمي بود که دعوت او را نپذيرفت. دايي که حاضر به دعوت کريمي نبود در جريان شکست 1-0 تيم ملي مقابل عربستان در انتخابي جام جهاني 2010 که در آن مسابقه کريمي به شدت مورد تشويق تماشاگران قرار گرفته بود، تماشاگران را به سکوت دعوت کرد، در پايان آن مسابقه دايي از هدايت تيم ملي کنارگذاشته شد و جاي خود را به افشين قطبي داد. قطبي ابتدا کريمي را به تيم دعوت و بازوبند کاپيتاني را هم به او داد اما در بعد از اعتراض کريمي به شرايط نامناسب اردوي اتريش ديگر تا پايان دوره حضور قطبي رو ينمکت تيم ملي به تيم ملي دعوت نشد. آخرين بازي ملي کريمي در آبان 1391 در ديدار مقابل تاجيکستان بود. کريمي با 127 بازي ملي پس از نکونام و دايي سومين بازيکن باسابقه تيم ملي است و با 38 گل ملي پس از دايي و باقري و مشترکا با نکونام سومين گلزن برتر تاريخ تيم ملي است.
در نظرسنجي برنامه نود در سال 90، کريمي با بيش از 65 درصد آراء به عنوان تکنيکي ترين بازيکن سه دهه اخير فوتبال ايران انتخاب شد. همچنين در نظرسنجي ديگري از سوي برنامه نود در تاريخ ? دي ???? با کسب بيش از ?? درصد آراء به عنوان بهترين «هافبک هجومي» بعد از انقلاب فوتبال ايران انتخاب شد. هرچند کريمي را بعضا به عنوان بازيکني عصيان گر و ياغي و مي شناسند اما اين چيزها نمي تواند خدشه اي به محبوبيت عجيب وي وارد کند، در نظرسنجي برنامه نود در ارديبهشت ???? کريمي با کسب بيش از ?? درصد آراءبه عنوان «محبوبترين» بازيکن دو دهه اخير (دهه ?? و پس از آن) فوتبال ايران انتخاب شد. شرکت در امور خيريه و حمايت هاي مادي و معنوي از کودکان يتيم جزو جدايي ناپذير برنامه جادوگر آسياست
کريمي در سال 96 چندهفته اي هدايت نفت تهران را بر عهده گرفت که خيلي زود با مالک باشگاه دچار اختلاف شد و از اين تيم جدا شد، دي ماه 96 کريمي به عنوان سرمربي سپيد رود انتخاب شد و توانست اين تيم را در ليگ نگه دارد هرچند به دليل اختلاف با مالک باشگاه از اين تيم جدا شد اما با تغييرات مديريتي در فصل 97-98 مجددا سکان هدايت سپيدرود را در دست گرفت.
علي کريمي بهجز فوتبال به واليبال ساحلي نيز علاقه دارد و اوقات فراغت خود را با سفر به شمال ميگذراند. در نظرسنجي سايت کنفدراسيون فوتبال آسيا در سال 2018، علي کريمي با اختصاص دادن 431 هزار راي و 91 درصد آرا به خود، بالا تر از شونسوکه ناکامورا، هري کيول، کيسوکه هوندا، سرورجبارف و کو جا چول و .... بهترين هافبک اين مسابقات لقب گرفته است.
افتخارات علی کريمی با پرسپوليس:
تيمی
- قهرمانی ليگ آزادگان در فصل 1377-78
- قهرمانی ليگ آزادگان در فصل 1378-79
- قهرمانی جام حذفی در سال 1378
انفرادی
- بهترين بازيکن ماه AFC در اکتبر 2011
سوپرگل علی کريمی به فولاد در فصل 90-91
9-محمد پنجعلی
عضويت در پرسپوليس:از سال 1355 تا سال 1366 و از سال 1368 تا سال 1373
پست:مدافع
تولد:3 مرداد 1334 - تهران
باشگاه های ديگر:فتح تهران(1354-55)-الاتحاد(1366-68)
شروع کار در فتح
سيد محمدرضا پنجعلي متولد سوم مرداد 1334 در تهران است. فوتبال را از محله نظام آباد و زمين باغ کلاغ ها که حالا تبديل به بيمارستان شده آغاز گرد ، مشخصاتش به گونه اي بود که خيلي زود پله هاي ترقي را پيمود ،پس از موفقيت هاي نسبي به توصيه ناصر ابراهيمي به برق تهران پيوست. او براي باشگاههاي فتح تهران، پرسپوليس و تيم ملي فوتبال ايران بازي کردهاست.
فوتبال را از جوانان برق تهران و زير نظر مربي زحمتکش تيم هاي پايه اين باشگاه ايرج قليچ خاني بصورت حرفه اي تر آغاز کرد. سال 54 آن ها حاکم بلامنازع جوانان تهران بودند، آن ها بدون حتي يک شکست و با اقتدار کامل و کسب پانزده پيروزي در هجده مسابقه و 48 گل زده قهرمان جوانان تهران شدند که عملکرد بي نقص خط دفاعيشان که فقط 8 گل دريافت کرده بود نويد درخشش رو افزون دو دفاع مياني تيم يعني محمد پنجعلي و رحيم ميرآخوري را مي داد، بازي هاي درخشان محمد پنجعلي بلافاصله باعث انتخابش در تيم منتخب جوانان تهران جهت حضور در چهارمين دوره مسابقات قهرماني جوانان ايران در تبريز شد.
سال 1354 به تيم فتح تهران آمد، تيمي که در دهه شصت و هفتاد محلي براي گذراندن خدمت سربازي بازيکنان بود. علي کريمي و وحيد هاشميان و ابراهيم اسدي و....هم بعد ها در تيم فتح چهره شدند. پنجعلي تنها يک سال در فتح بازي کرد و خيلي زود سر از پرسپوليس در آورد. ورودش به پرسپوليس با خاطره اي جالب توام شد، عبده ابتدا چکي شصت ميليوني به او داد اماپروين گفت که به نمايشگاه اوبيايد و جاي آن ماشين بردارد، و روز بعد پنجعلي که ماشين هاي خارجي را شايد ختي از نزديک هم نديده بود يک BMW از پروين گرفت!
شاهين بياني بازيکن استقلال، محمد پنجعلي بازيکن پرسپوليس و مرحوم سيروس قايقران بازيکن کشاورز
17 سال بازی برای پرسپوليس
پنجعلی يک مدافع بتمام معنا و يک ستون پايدار براي تيم پرسپوليس و تيم ملي بود، اين مدافع 181 سانتي متري از جمله مدافعان مستحکم و مشهور فوتبال کشورمان در دهه شصت بود، يک شماره 5 بي نظير، در اين فوتبال هرگز وصله ناجوري به نچسبيد. شايد برخي از بازيکنان استقلال و پرسپوليس بين هواداران تيم رقيب منفور باشند، اما پنجعلي اينطور نبود و هواداران هر دو تيم او را دوست دارند.
اولين دوره مسابقات باشگاهي تهران پس از پيروزي انقلاب اسلامي با نام جام شهيد اسپندي برگزار شد که اولين جام پرسپوليس بعد از انقلاب به حساب مي آيد. پرسپوليس پس از عبور از مرحله ي مقدماتي در بازي نيمه نهايي مقابل سرباز قرار گرفت که اين بازي بدون گل مساوي شد. در ضربات پنالتي پرسپوليس چهار بر دو پيروز شد و به فينال راه يافت. در بازي فينال نيز مقابل پاس با تک گل محمد پنجعلي پيروز و قهرمان تهران شد.
قهرماني جام در جام آسيا در سال 1370 (1991 ميلادي) مهمترين دستاورد بين المللي پنجعلي بود، اين قهرماني با غلبه بر پنجاب پاکستان و دوو کره و الهلال عربستان و در نهايت المحرق بحرين به دست آمد. پرسپوليس فصل 1992-93 هم شانس قهرماني در اين جام را داشت اما اين اتفاق نيفتاد، بعد از تساوي يک يک در بازي رفت، پرسپوليس در بازي برگشت در خانه به نيسان ژاپن باخت که مسائل بعضا غير فوتبالي مثل به عيد خوردن بازي برگشت هم کم تاثير نبود، علي پروين به بچه ها گفت «بچه ها برويد و پانزدهم بياييد.». پنجعلي گفت :((علي آقا بچه ها را ول نكن «ناجوره!» عيد است و بازيكنان پرخوري ميكنند.)). گفت: بچهها حواستان باشد زياد نخوريد!
هشت روز وقت داشتيم و كاري نميتوانستيم بكنيم. اگر فشار ميآورديم، بدن ها خالي ميكردند و اگر فشار نمي آورديم، آماده نمي شديم. علي آقا (پروين) روز اول فشار آورد. همه اضافه وزن پيدا كرده بودند و اصلاً نمي توانستند راه بروند. بازي برگشت را در ورزشگاه آزادي جلوي ??? هزار تماشاگر باختيم و جام را داديم رفت! بازيكن ايراني را نميشود به حال خودش رها كرد. جنبه ندارد و خودش را نابود مي كند.
پنجعلي 4 بار با پرسپوليس قهرمان باشگاه هاي تهران شد، سال هاي 70،69،66 و 62 ليگ باشگاه هاي تهران که در آن زمان به دليل شرايط کشور و تعطيل بودن ليگ سراسري معتبر ترين تورنومنت فوتبال ايران محسوب مي شد با قهرماني تيم پرسپوليس به پايان رسيد. تصور کنيد که اگر مسابقات ملي تعطيل نمي شد با در نظر گرفتن قدرت پرسپوليس دهه شصت چند قهرماني ديگر به عدد فعلي قهرماني هاي پرسپوليس در ليگ اضافه مي شد. سال 1371 پنجعلي اولين و قهرماني اش را در جام حذفي با پرسپوليس تجربه کرد، اين قهرماني که دومين قهرماني در جام حذفي در تاريخ باشگاه محسوب مي شد با برد دو بر يک برابر ملوان قدرتمند اوايل دهه هفتاد در فينال به دست آمد.
پس از حوادث شهرآورد سي و هشتم تهران در دي ماه سال 1373 يک سال محروم شد. او در آن مسابقه سرپرست پرسپوليس بود.
من که اصلاً خصلت دعوايي ندارم اما براي آن که جو را آرام کنم، رفتم و 7 - 8 بازيکن را به گوشهاي بردم تا روي زمين بنشينند و وارد دعوا نشوند. در فيلم بازي هم مشخص است که من وارد دعوا نشدم و فقط همه را نشاندم روي زمين اما بازي که تمام شد به من گفتند يک سال محروم شدي! احتمالاً آقاي مصطفوي که آن زمان رئيس فدراسيون بود، به خاطر اينکه من وارد دعوا نشدم، رأي به محروميتم داد. او همه پرسپوليسيها را محروم کرد، حتي دکتر تيممان هم محروم شد.
در يک سال محروميتش با دوستان در سالن و چمن بازي مي کرد و بازنده ناهار يا شام مي داد و اگر مي باختند ممکن بود حتي جيبشان را هم خالي کنند، به همين دليل از زماني که در ليگ بازي مي کرد هم بيشتر براي برد تلاش مي کرد!
يکي از جالب ترين و البته ترسناک ترين خاطرات پنجعلي در پرسپوليس در انزلي و پس از بازي با تيم ملوان رقم خورد، خاطره گرفتار شدنشان در برف:
بعد از بازي با تيم فوتبال ملوان در انزلي در راه بازگشت در جاده پوشيده از برف گرفتار شديم ،ساعت يک نيمه شب بود و همه بازيکنان تشنه و گرسنه بودند. علي پروين من و يکي ديگر از بازيکنان پرسپوليس را مأمور کرد که غذا براي تيم فراهم کنيم، ما هم به پروين گفتيم حاضريم ما را از ترکيب تيم کنار بگذارد، اما دنبال غذا نگرديم که وي قبول نکرد. بالاخره ما درب يکي از خانه ها را زديم و اهالي آن خانه هر چه خوراکي داشتند به ما دادند.
وي در هيچ داربي در طول بازيش براي پرسپوليس غيبت نداشته، آن هم دربي هاي 7ر استرس آن دوران که بعضا بازيکنان خود را به مصدوميت مي زدند يا از استرس دربي از يک هفته قبل خوابشان نمي برد، حتي يکبار پروين در جريان يکي از آن دربي ها 17 بار به دستشويي رفت. اما پنجعلي ترسي از دربي نداشت، بخصوص با زدن سوت آغاز بدون استرس فقط روي توپ تمرکز مي کرد. او در ابتداي ليگ 73 و در سن سي و نه سالگي با پيراهن پرسپوليس از فوتبال خداحافظي کرد.
پنجعلي پس از خداحافظي از بازي فوتبال به مربيگري رو آورد و ابتدا در تيم پرسپوليس به عنوان دستيار فعاليت خود را آغاز کرد. پنجعلي همچنين سابقه حضور در کادر فني تيم اميد ايران به عنوان دستيار مربي را به مدت چهار سال در کنار مربياني مثل نيکوليچ و افاضلي و غلامحسين پيرواني و وينکو بگوويچ در کارنامه خود دارد.
روزهای خوب در تيم ملی
اولين بار فروردين سال 57 پيراهن تيم ملي را بر تن کرد و اولين بازي مليش را انجام داد. پنجعلي به عنوان يک مدافع آخر مطمئن در تيم ملي روزهاي خوبي را پشتسر گذاشت که اوج آن در بازيهاي آسيايي 1990 بود که جام قهرماني را بالاي سر برد. تيم ملي با نفراتي همچون عابدزاده، کرماني مقدم، زرينچه، شاهرخ بياني، مرفاوي و ناصر و مادر محمدخاني و .....در مسابقات حاضر شد و با شکست دادن کره شمالي در فينال مدال طلاي بازي هاي آسيايي 1990 پکن چين را براي کاروان ايران به دست آوردند.
خراب کردن پنالتي برابر عربستان بدترين خاطره پنجعلي در تيم ملي به شمار مي رود، ايران در جام ملت هاي 1986 در دور گروهي امارات را سه بر صفر و چين را دو بر صفر شکست داد و با هند و سنگاپور مساوري کرد و پس از چين به عنوان تيم دوم به مرحله بعد رفت، در نيمه نهايي در حالي که ايران از عربستان 1-0 جلو بود، کل به خودي دقيقه 88 شاهين بياني کار را به وقت اضافي و ضربات پنالتي کشاند که آنجا با هدر رفتن پنالتي پنجعلي ايران از صعود به فينال بازماند، در ديدار رده بندي هم ايران باز مقابل کويت اسير ضربات پنالتي شد. محمد پنجعلي در بازي مقابل عربستان و جعفر مختاري فر در بازي مقابل کويت ضربات پنالتي خود را از دست دادند تا ايران هر دو بازي را واگذار کند.
او جزو 14 نفري بود که در سال 1365 و هنگام بازيهاي آسيايي 1986 در اعتراض به کادر فني تيم ملي، از اين تيم استعفا داد. پس از اين استعفا او شش ماه از حضور در ميادين محروم شد. او در آبان ماه 1368 با دعوت علي پروين به تيم ملي برگشت.
پنجعلي در 5 آذر 1364 در حالي که 30 ساله بود در بازي دوستانه تيم هاي منتخب آسيا و مجارستان در دوحه قطر با بازوبند کاپيتاني آسيا به ميدان رفت. وي 13 سال به عنوان بازيکن در تيم ملي حضور داشت و در اين مدت 45 بازي انجام داد. محمد پنجعلي در مهر ماه سال 70 در ديدار با الجزاير از تيم ملي خداحافظي کرد. قلب خط دفاع تيم ملي ايران سال ها با وجود او آرامش مي يافت. محمد پنجعلي از جمله مدافعاني بود که پس از پايان دوران بازيگري تا سال ها دفاع ايران دنبال فردي با ويژگي هاي او مي گشت.
محمد پنجعلي خرداد سال 1392 به عنوان مدير تيم پرسپوليس انتخاب شد. پنجعلي پس از انتخابش به عنوان مدير(سرپرست) تيم پرسپوليس گفت:
اين موضوع افتخاري است براي من. هرچه داريم از اين تيم است. فرقي نميکند چه روي نيمکت بنشينم چه روي سکوها و هر جايي که باشم براي موفقيت اين تيم تلاش ميکنم. واقعيت اين است که در ابتدا خداوند به ما آبرو داده و پس از آن مردم هستند که به ما آبرو دادهاند. اگر استعدادي نداشتيم و طرفداري هم در اين تيم نبود ما در هيچ جايي قرار نداشتيم. معلوم نبود که هماکنون کجا بوديم. اگر يال و کوپالي دارم به خاطر اين مردم است. به نظرم تدارکات پرسپوليس هم مايه افتخار است.
پنجعلي در زمان هشت سال دفاع مقدس در جبهه هاي جنگ تحميلي حضور پيدا مي کرد تا به رزمندگان روحيه دهد و به آن ها بگويد ورزشکاران نيز در کنار آن ها براي دفاع از سرزمينشان تلاش مي کنند.. بازي هاي فوتبال که تعطيل مي شد از فرصت استفاده مي کرد و به جبهه مي رفت که به گفته خودش در مجموع يک سال مي شد.
فوتبال در آن زمان که جوانان ما به جنگ دشمن رفته بودند، لذت هميشگي را نداشت و مربيان نيز همين احساس مرا داشتند. بنابراين چيزي نمي گفتند. آن زمان همه يک دل بوديم. حسرت کساني را مي خورم که در کنارشان در جبهه بودم، ولي شهيد شدند و ما را تنها گذاشتند. آنها بهترين بچه هاي اين مرز و بوم بودند. آنها خيلي چيزها را بدست آوردند که ما خيلي بايد دنبالشان بدويم.
............يک بار در پادگان دوکوهه براي رزمنده ها جام گذاشتم و مسابقه راه انداختيم. ارتش صدام هم بمباران مان کرد و همه چيز به هم ريخت. سردار کوثري هم فوتبال را ممنوع کرد. گفت با اين جام چيزي نمانده بود کل لشگر را شهيد کني!
پنجعلي به عنوان مربي، عضو هيات مديره و سرپرست تيم بزرگسالان نيز در باشگاه پرسپوليس فعاليت داشته و هم اکنون مدير آکادمي باشگاه پرسپوليس ميباشد و تيم هاي پايه باشگاه و مسائل مربوط به آن ها را مديريت مي کند. کاري بس دشوار و حساس که سختي هاي خاص خودش را دارد، از وقت کمي که بازيکنان در اختيار باشگاه هستند تا معضلي به نام سربازي که مهم ترين دغدغه بازيکنان جوان است و در کل شباهت آنچناني بين آکادمي هاي ايران و باشگاه هاي صاحب نام نمي توان پيدا کرد.
وي 2 فرزند پسر به اسامي ميثم و سجاد داشته که ابتدا در فوتبال خوب شروع کردند. محمد پنجعلي به آينده اين 2 اميد بسيار داشت اما فرجام کار فرزندان محمد پنجعلي مثل ساير فرزندان ديگر ستاره ها بود. ميثم که تا سال 78 در فوتبال بود، اما به دليل مصدوميت نتوانست ادامه دهد. سجاد حتي سابقه آقاي گلي در ليگ نوجوانان را هم داشت و از باشگاه الوصل برايش دعوتنامه آمد. آن زمان اماراتيها ميخواستند با تغيير مليت او را به فوتبال خودشان ببرند که پنجعلي به شدت با آن مخالفت کرد، با اين حال او هم در فوتبال به جايي نرسيد و آن ها مثل مادرشان به فعاليتهاي هنري روي آوردند و وارد کار عکاسي شدهاند .
افتخارات محمد پنجعلي با پرسپوليس:
تيمي
- قهرماني جام برندگان آسيا در سال 1370
- قهرماني جام حذفي در سال 1371
- قهرماني باشگاه هاي تهران در سال 1370
- قهرماني باشگاه هاي تهران در سال 1369
- قهرماني باشگاه هاي تهران در سال 1366
- قهرماني باشگاه هاي تهران در سال 1362
- نايب قهرماني جام برندگان آسيا در سال 1372
گل محمد پنجعلی به تيم راه آهن در سال 1366
8-صفر ايرانپاک
عضويت در پرسپوليس:از سال 1349 تا سال 1359
پست:مهاجم
تولد:2 دي 1325 - مسجد سليمان
باشگاه های ديگر:پيکان-شاهين اهواز
سومين گلزن تاريخ پرسپوليس
صفر ايرانپاک در تاريخ 2 دي 1325 در مسجدسليمان متولد شد و بعد به اهواز نقل مکان کردند، او کارمند شرکت مخابرات و کارشناس و فارغ التحصيل مدرسه عالي ادبيات بود. شم بالاي گلزني، تصميم گيري در لحظه و چهارچوب شناسي اصلي ترين ويژکي هاي فني و صميميت و خونگرمي از جمله ويژگي هاي رفتاري اين مهاجم ارزنده تيم ملي و باشگاه پرسپوليس بود.
ايرانپاک در رده نوجوانان با تيم فاخري اهواز فوتبالش را شروع کرد، تيمي که زير مجموعه باشگاه شاهين محسوب مي شد، در سال 1343 با تيم فاخري قهرمان مسابقات نوجوانان اهواز شد، سپس در رده جوانان به تيم شهباز(شاهين اهواز) پيوست، ستارگاني نظير ايرج سليماني و فريدون معيني ومجيد حلوايي و محمود صادقي از هم نسلان او به شمار مي روند. همزمان با شهباز با دعوت مسئولين ورزشي استاني در تيم منخب استان هم حضور پيدا مي کرد که اين امر ايرانپاک را تا حد يک ستاره در سطح استان بالا برد، در فروردين 1345 با تيم منتخب آموزشگاهي اهواز قهرمان آموزشگاه هاي استان در مقطع سيکل شد.
در سوم خرداد 1347 و دو هفته پساز قهرماني تيم ملي در جام ملت ها، تيم پرسپوليس که چند سال از تاسيسش مي گذشت و جوياي نام بود با تيم منتخب اهواز ديداري دوستانه برگزار کرد، ديداري که باشگاه پرسپوليس براي آن تبليغات زيادي ترتيب داده بود و اعلام کرده بود که اکبرافتخاري هم براي اين تيم بازي خواهد کرد اما روز مسابقه نه تنها افتخاري نيامد بلکه کلاني و بهزادي دو فوروارد مطرح ديگر پرسپوليس هم نيامدند، در طرف مقابل تيمي جوان با بازيکناني با انگيزه مثل حميد سه برادران و اسماعيل کشتکار و غلامحسين مظلومي و ايرج سليماني قرار داشت اما کسي که در اين مسابقه خوش درخشيد صفر ايرانپاک بود، کاظم رحيمي ابتدا پرسپوليس را پيش انداخت اما علم هافبک تيم منتخب با شوتي مهارنشدني بازي را به تساوي کشاند، نيمه دوم ايرانپاک خودي نشان داد و با فرار هايش ابراهيم آشتياني را به زحمت انداخت و با اثر گذاري روي شوت علم گل دوم را به ثمر رساند، درخشش ايرانپاک به اين گل محدود نشد و در ادامه کار پاس اسماعيل کشتکار را با فرار از بين ابراهيم آشتياني و رضا وطنخواه به موقعيتي تک به تک تبديل کرد و با ضربه اي دقيق توپ را به زاويه دروازه پرسپوليس فرستاد. در ادامه پرسپوليس توسط ناظم گنجاپور به گل رسيد اما 3-2 نتيجه را واگذار کرد، کيهان ورزشي پس از پايان مسابقه در شماره بعدي خود اينطو به نتيجه مسابقه و درخشش ايرانپاک واکنش نشان داد:
ايرانپاک بازيکني است که در گلزني شهرت بسزايي دارد و در مقابل دروازه حريف , چشمانش بازتر از ديگران است
کيهان ورزشي - شماره 690- چهارم خرداد 1347
علي رغم آنکه ايرانپاک خودش را به عنوان مهاجمي فرصت طلب به اثبات رسانده بود اما ابتداي کارش در پرسپوليس بسيار سخت بود، براي يک مهاجم شهرستاني سخت بود که در ترکيب تيمي مثل پرسپوليس قرار بگيرد و در آغاز راه بعضا در ليست 18 نفره تيم هم قرار نمي گرفت و مابقي بازي ها را هم از روي نيمکت دنبال مي کرد، اين مسئله موجب دلسردي او شده بود و دلخوريش از مديريت باشگاه را در پي داشت اما محروميت يک ساله کلاني شرايط را از اين رو به آن رو کرد، ايرانپاک به مهاجم فيکس تيم تبديل شد و در ليگ باشگاه هاي تهران در 15 بازي 14 گل زد، موفقيتي که خود نيز اذعان داشت هرگز متصورش نبود.
ايرانپاک کارش را در پرسپوليس در سال 50 طوفاني آغاز کرد و از همان ابتدا به گلزني پرداخت، اولين گل او براي پرسپوليس در جريان بازي با افسر در هفته اول مسابقات جام باشگاههاي تهران در تاريخ 11 بهمن 1349 به ثمر رسيد، چهار روز بعد در هفته دوم دروازه قصر يخ را باز کرد، در هفته سوم اولين هتريکش را براي پرسپوليس مقابل آرارات انجام داد و در هفته چهارم دروازه ديهيم را هم باز کرد. ايرانپاک در هفته آخر مقابل گارد چهارگل در يک مسابقه به ثمر رساند. ايرانپاک زماني بهترين گلزن تاريخ باشگاه پرسپوليس به حساب مي آمد که در دهه هاي بعدي به ترتيب علي پروين و فرشاد پيوس از او سبقت گرفتند تا ايرانپاک به عنوان سومين گلزن برتر تاريخ باشگاه پرسپوليس شناخته شود.
آقای گل دربی
صفرايرانپاک با زدن 12 گل در 14 مسابقه در ليگ سال 50 آقاي گل باشگاه هاي تهران شد و در همان سال با پرسپوليس جام قهرماني ليگ باشگاه هاي تهران را بالاي سر برد، ايرانپاک با زدن 7 گل به استقلال بهترين گلزن تاريخ شهرآورد تهران است، او به طور کلي متخصص باز کردن دروازه رقباي صاحب نام و قدر بود. نکته عجيب آنکه ايرانپاک تنها زماني به تاج ميتوانست گل بزند که ناصر حجازي در دروازه قرار داشت و اگر او جايش را به منصور رشيدي ميداد روند گلزني او هم قطع ميشد. ايرانپاک براي پرسپوليسي ها، استاد گشودن دروازه آبي ها بود، مهاجمي هميشه حاضر در آستانه سنگر تاجي ها.
نخستين قهرماني ايران براي باشگاه پرسپوليس در سال 50 و با باشکوه ترين شکل ممکن رقم خورد، کلاني از محروميت بازگشت و پرسپوليس حالا سه مهاجم سرحال و آماده داشت، همايون بهزادي به عنوان سنتر فوروارد در پيشاني خط حمله قرار داشت و در طرفينش حسينعلي کلاني و صفر ايرانپاک بازي مي کردند که هرکدام در آن فصل 12 گل زدند و مشترکا آقاي گل شدند و قهرماني را براي پرسپوليس براي اولين بار در تاريخ باشگاه براي هواداران به ارمغان آوردند. ايرانپاک ظرف دوسال هم در ليگ باشگاهي تهران و هم در ليگ سراسري تخت جمشيد عنوان آقاي گلي را به دست آورده بود.
سال 52 در ليگ سراسري باشگاه هاي ايران که با نام جام تخت جمشيد برگزار مي شد تيم پرسپوليس به مقام قهرماني رسيد در جريان اين فصل ايرانپاک 35 روز تيم را براي اردوي تيم ملي ترک کرد که در جريان اين اردو دچار مصدوميتي شد که تا پايان دوران بازيش گريبانگيرش بود و در همان فصل هم بازي هاي زيادي را به دليل مصدوميت از دست داد، از جمله بازي معروف 6-0 مقابل تاج که در آن روز در گوشه اي از استاديوم بازي را به عنوان تماشاگر مشاهده کرد و بعدها هميشه با حسرت خاطراتش را بازگو مي کرد چرا که خودش در ميدان حاضر نبود. هر چند او در بازيهاي بسياري غيبت داشت اما در بهترين زمان ممکن دست تيم خود را گرفت تا پرسپوليس يک فصل صد در صد موفق را تا پايان بدون حتي يک شکست به پايان برد دو گل در هفته بيستم برابر صنعت نفت و يک گل تماشايي در روز آخر مسابقات برابر برق تعداد گلهاي او را به عدد 8 ميرساند و يا به عبارتي اگر از 10 دقيقه ديدار برابر تاج در ديدار برگشت صرف نظر کنيم يک رکورد استثنايي بدست مي آيد 8 ديدار و 8 گل براي توپچي بزرگ سرخپوشان در جام اول تخت جمشيد.
سال بعد در کورس با تاج قافيه را باختند و نايب قهرمان شدند. ايرانپاک جام دوم را خوب شروع نکرد او که با مصدوميت خود دست بگريبان بود به تناوب در ترکيب سرخپوشان حضور داشت و تنها موفق به ثبت 4 گل شد او گل اول خود را در هفته ششم برابر بانک ملي بثمر رساند يکبار هم در آپادانا استاديوم خانگي پرسپوليس برابر سپاهان گلزني کرد اما شايد مهمترين گل فصل را در روز پاياني برابر تاج در دربي تهران بثمر رساند که منجر به پيروزي 2 بر 1 سرخپوشان شد.
در سال 54 مجددا با پرسپوليس قهرماني جام تخت جمشيد را تجربه کرد که آخرين قهرماني اش در سطح ليگ ايران بود، در آن سال ايرانپاک که 7 گل تا قبل از بازي با سپاهان در هفته يازدهم زده بود و با ناصرنورايي براي عنوان آقاي گلي رقابت مي کرد، در ديدار برابر سپاهان به طرز شگفت آوري از زمين اخراج شد که با خصوصيات اخلاقي وي همخواني نداشت، محروميت ناعادلانه اي هم که برايش بريدند باعث شد تا نتواند عنوان آقاي گلي ليگ را از آن خود کند.
سال 55 پرسپوليس نتوانست از عنوان قهرماني اش دفاع کند، در اين فصل ايرانپاک چندان درخشان ظاهر نشد و در حد و اندازه هاي خود نبود، او تنها 4 بار موفق به گلزني شده چرا که مصدوميت و شيوه دفاعي اتخاذ شده توسط مربي خارجي ( کونوف ) خط حمله اين تيم هميشه هجومي را به يکي از ضعيف ترين ها در طي سالهاي حضور پرسپوليس در دهه 50 شمسي تبديل کرده بود اما با اين حال ايرانپاک در سه مسابقه حساس توانست با تک گل خويش پرسپوليس را پيروز از ميدان خارج کند کلزني هاي او برابر برق شيراز - آرارات و شهباز منجر به برد يک بر صفر سرخپوشالن شد مهمترين گل او نيز در اين فصل در نيمه اول ديدار برابر شهباز بود که توانست دروازه ناصر حجازي دوست و رقيب هميشگي خود را بگشايد.در مجموع در شش دوره اي که جام تخت جمشيد برگزار شد پرسپوليس جام هاي اول و سوم را تصاحب کرد و دوبار هم نايب قهرمان شد و در آخرين دوره اين مسابقات در سال 57 در رده دوم پس از شهباز قرار داشت که مسابقات به دليل وقوع انقلاب نيمه تمام ماند.
سال 56 نايب قهرماني ديگري در کارنامه ايرانپاک در ليگ تخت جمشيد به ثبت رسيد، پرسپوليس هيچوقت در فاز هجومي و خط حمله مشکلي نداشت و هميشه پيرو يک فوتبال هجومي بوده اما چنين فوتبالي با اتکا به يک خط دفاعي محکم قابل اجراست که با خداحافظي جعفر کاشاني شالوده دفاعي پرسپوليس تا حد زيادي تحت تاثير قرار گرفت. در اين فصل پرسپوليس با اميرآصفي در ابتدا بدترين نتايج خود در دهه چنجاه شمسي را گرفت اما با آمدن محراب شاهرخي شرايط پرسپوليس روز بروز بهتر ميشود ايرانپاک نيز همانند پرسپوليس در نيم فصل دوم چهره بهتري بخود ميگيرد تا در پايان با 5 بار گلزني و 3 پاس گل نقشي در کسب نائب قهرماني پرسپوليس داشته باشد. ايرانپاک در دربي برگشت آن سال دوبار دروازه رقيب سنتي را باز کرد که آخرين گل هاي بهترين گلزن تاريخ دربي بودند.
در آخرين دوره جام تخت جمشيد در سال 57 که نيمه تمام ماند ايرانپاک به ندرت بازي مي کرد و فقط يک بار پايش به گلزني باز شد، او از دوازده ديدار که پرسپوليس در اين فصل برگزار کرد يک نيمه برابر رستاخيز در هفته دوم و يک نيمه برابر ابومسلم هفته ششم و 20 دقيقه در هفته نهم و يک ديدار کامل در هفته دهم و يک نيمه در آخرين بازي در هفته دوازدهم حاضر بود که مجموعا روي هم 3 بازي کامل نميشود.
در سال 1352 در تورنمنتي چهارجانبه به نام جام اتحاد با پرسپوليس به مقام دومي رسيدند، در سال 1358 آخرين جامش با پرسپوليس را با قهرماني در جام اسپندي به دست آورد همان سال با پرسپوليس قهرمان جام حذفي تهران شد، صفر ايرانپاک با کسب 2 عنوان قهرماني و 3 عنوان نائب قهرماني جزو پر افتخارترين فوتباليست هاي ايراني در طي برگزاري جام تخت جمشيد محسوب ميشود(بدون در نظر گرفتن ليگ منطقه اي سال 50 که با قهرماني پرسپوليس خاتمه يافت) رکوردي که او تنها علي پروين محمود خوردبين و رضا وطنخواه را در آن با خود شريک ميبيند. ايرانپاک يکي از محبوب ترين چهره هاي دهه پنجاه پرسپوليس بود که پس از خداحافظي بهزادي و جدايي حسين کلاني ( دو مهاجم محبوب و گلزن باشگاه پرسپوليس ) محبوبيت آنها به ايرانپاک منتقل شد. نکته ديگر آنکه همايون بهزادي و حسين کلاني دو مهاجم محبوب پرسپوليس ابتدا در شاهين به شهرت رسيدند و بر اين اساس محبوبيت خود را ابتدا وام دار باشگاه شاهين بودند اما ايرانپاک که پيش از آن تنها حضور در باشگاه شاهين ( شهباز ) اهواز را تجربه کرده بود , هرگز در شاهين تهران بازي نکرد و بدين ترتيب نخستين ستاره پرسپوليس بود که , بدون حضور در شاهين محبوبيتي اينچنين کسب نمود.
درگذشت صفر ايرانپاک
اما صفر ايرانپاک صاحب عنوان منحصر بفرد ديگري است که بنظر از عنوان برترين گلزن داربي تهران , چيزي کم ندارد و چه بسا مستحکمتر و پابر جا تر هم هست و آنهم گلزني به بهترين دروازه بان تاريخ فوتبال آسيا ( ناصر حجازي ) است شايد روزي او عنوان سلطان گل داربي را از دست بدهد اما اين عنوان را هرگز از او نميتوان باز پس گرفت. او جمعا ظرف 8 سال 8 بار دروازه دروازه بان نامدار ايران را گشود.
گلزني هاي مداوم ايرانپاک سبب شادي مربيان وقت تيم ملي شد و آنان که از جهت افزايش سن مهاجمان تيم ملي دچار نکراني بودند مثل استاد پرويز دهداري سرمربي وقت تيم ملي وجود او را غنيمتي ديدند و با دعوت او به تيم ملي و گماردن او در کنار بزرگاني چون بهزادي شرفي افتخاري .... شروع به جوانگرايي در نوک پيکان خط حمله تيم ملي نمودند اولين مقام در خور صفر ايرانپاک با تيم ملي قهرماني در تورنومنت کوروش کبير در سال 1350 بود، ايران در اين مسابقات با نام تيم منتخب تهران شرکت کرد که ايرانپاک درخشش قابل توجهي در اين تورنومنت داشت و تک گل تيم ايران را در فينال او زد.
سال بعد در ارديبهشت 51 يا به ميلادي 1972 با تيم ملي قهرمان جام ملت هاي آسيا در بانکوک تايلند در دوران طلايي تيم ملي شد، ايرانپاک در خرداد همان سال با تيم ملي جواز حضور در المپيک 1972 مونيخ را به دست آوردند، همان سال در تورنومنت استقلال برزيل (جام جهاني کوچک) هم تيم ملي را همراهي کرد و در آن جا هم نمايش خوبي داشت. ايرانپاک سخت تمرين مي کرد، مرتب به کوه مي رفت و آنقدر رياضت مي کشيد تا در بهترين فرم خود براي تيم ملي به ميدان برود.
متاسفانه يک مصدوميت در سال 52 در جريان مقدماتي جام جهاني 1974 سبب شد تا تيم ملي از الماسي گران بها در خط حمله و مهره اي ارزشمند محروم شود، مصدوميتي که اگر به موقع رسيدگي مي شد فوتبال ملي از چنين ستاره ارزشمندي محروم نمي شد. ايرانپاک پس از اين مصدوميت به شکل کجدار و مريض تا روزهاي پاياني فوتبال حرفه اي خود با آن دست بگريبان بود نهايتا در تابستان 1359 در ديداري دوستانه مابين ستارکان دو تيم پر طرفدار تهراني از دنياي بيرحم فوتبال ايران براي هميشه جدا شد.
هرچند صعود ايران با المپيک بدون گل او ميسر نمي شد و مرحوم ايراپناک نقش انکارناپذيري در اين صعود الهام بخش داشت اما واقعيت اين است که ايرانپاک در تيم ملي آن ايرانپاک پرسپوليس نبود و فقط 6 گل ملي زد،
ايرانپاک در 11 بهمن 1387 در سن 62 سالگي بر اثر ابتلا به سرطان ريه در سوئد درگذشت و در قبرستان بهشت آباد اهواز به خاک سپرده شد، پسر ارشد صفر ايرانپاک، آبتين هم فوتباليست شد و در يک تيم سوئدي بازي مي کرد.
افتخارات صفر ايرانپاک با پرسپوليس:
تيمی
- قهرمانی ليگ تخت جمشيد در سال 1354
- قهرمانی ليگ تخت جمشيد در سال 1352
- قهرمانی ليگ منطقه اي در سال 1350
- قهرمانی جام حذفی تهران در سال 1358
- نايب قهرمانی ليگ تخت جمشيد در سال 1356
- نايب قهرمانی ليگ تخت جمشيد در سال 1355
- نايب قهرمانی ليگ تخت جمشيد در سال 1353
7-محراب شاهرخی
عضويت در پرسپوليس:از سال 1349 تا سال 1354 به عنوان بازيکن و از سال 1356 تا سال 1360 به عنوان سرمربی
پست:دفاع چپ
تولد:13 بهمن 1322 - بندر شاهپور خوزستان
باشگاه های ديگر:شنای اهواز(1341-42)-شاهين تهران(1342-45)-دارايی(1345-46)-پيکان تهران(1346-49)-شاهين(1354-55)
بمب سياه فوتبال ايران
مرواريد غلطان فوتبال خوزستان در 13 بهمن 1322 در شهرستان سربندر يا بندر شاهپور به دنيا آمد، يکي از محبوب ترين فوتباليست هاي تايخ فوتبال ايران با چهره معصومانه و لبخندهاي هميشگي و قابليت هاي فني پرشمارش.
شروع فوتبال محراب شاهرخي از کلوپ شناي اهواز بود. در آن رمان هرکس مي خواست فوتباليست شود راهي غير از درخشش در مسابقات آموزشگاهي در عمل نداشت، شاهرخي هم همينطور شروع کرد و در سال 1339 در مسابقات آموزشگاه هاي اهواز به مقام اول رسيد، سال بعد هم در مسابقات آموزشگاه هاي خوزستان در سال 1340 عنوان قهرماني را به دست آورد تا در سطح استان به يک ستاره آشنا تبديل شود.
در سال 42 به تيم شاهين تهران پيوست و همبازي مرداني چون پرويزدهداري ، ناصر ابراهيمي ، برادران وطنخواه ، حميد شيرزادگان ، حميد جاسميان ، هادي طاووسي ، جعفر کاشاني ، همايون بهزادي و ... شد. در سال 1341 در مسابقات باشگاه هاي تهران نايب قهرمان شد تا اولين عنوان در خور را با شاهين تجربه کرده باشد. به دليل اختلاف کوچکي از شاهين جدا شد و به دارايي پيوست. دارايي در دهه چهل يکي از قدرت هاي اصلي فوتبال تهران بود که ستارگان زيادي در اختيار داشت، شاهرخي دو سال متوالي با دارايي در مسابقات باشگاه هاي تهران نايب قهرمان شد(سال هاي 45 و 46).
به مانند ديگر شاهيني ها، شاهرخي مدتي را در تيم پيکان بازي کرد، شاهرخي با پيکان فاتح ليگ باشگاه هاي تهران در سال 1348 شد و جام دوستي را هم در همان سال با اقتدار فتح کرد تا يک سال رويايي را در اين تيم تازه تاسيس اما بلند پرواز گذرانده باشد.
پس از منحل شدن تيم شاهين و تشکيل تيم فوتبال پرسپوليس، به جمع همايون بهزادي، حميد شيرزادگان، جعفر کاشاني و ساير همبازيان خود پيوست. محراب از دوست داتني ترين و با محبت ترين و بزرگوارترين کساني بود که تاريخ فوتبال ايران به خود ديده؛ همايون بهزادي:
بامعرفت تر از محراب در فوتبال پايتخت پيدا نمي شد. سر کوچه يي که خانه محراب در آن قرار داشت، يک کبابي بود که به عشق محراب و آوازه مرام و معرفت او به نام کبابي محراب معروف بود. محراب بسيار گشاده دست و ميهمان نواز بود و نشان به آن نشان که تمام کباب هاي کباب سراي محراب را خودش هر شب براي ميهمانان خود مي خريد. ميهمان هايي که خانه باصفاي محراب را تبديل به پاتوق بامحبت بروبچه هاي فوتباليست پايتخت کرده بودند.
عمو محراب در پرسپوليس
شاهرخي جزو ستاره هاي جذب شده يا حتي پرورش يافته خود باشگاه نيست، شاهرخي خود جزو بنيانگذاران پرسپوليس است. بمب سياه از برجسته ترين بازيکنان دهه هاي چهل و پنجاه فوتبال ايران بود و گوش چپ مثال زدني بود که شوت هاي سنگينش را قديمي هاي فوتبال ايران به خوبي مي شناسند. البته و بازيکني چند پسته بود که علاوه بر دفاع در خط هافبک نيز مي توانست بازي کند.
شاهرخي به عنوان بازيکن پرسپوليس 8 بار مقابل تاج بازي کرد که 2 برد ، 3 تساوي و 3 باخت در کارنامه بازيگري او مقابل تاج ثبت شده است. همچنين به عنوان مربي 4 بار مقابل استقلال و تاج مربيگري کرد که به يک برد و 2 تساوي و يک باخت دست يافت.
محراب شاهرخي در سال 53 با بغض و گريه از پرسپوليس رفت، جواد الله وردي تازه وارد يک روز وقتي به باشگاه سر زد، عمو محراب را نامه به دست ديد که تلخکرده، پرسيد:عمو چه شده؟ و محراب در جواب گفت که باشگاه از او و هادي طاووسي و بيوک وطنخواه خواسته تا بازنشسته شوند، الله وردي نامه را نگاه کرد که در آن نوشته بود؛ «آقاي محراب شاهرخي، فوتباليست ارزنده پرسپوليس، با تشکر از زحمات بسياري که براي تيم کشيده ايد، به اطلاعتان مي رسانيم که از اين به بعد مي توانيد فوتبال را هرکجا که مي خواهيد ادامه دهيد.»
اشک در چشم هاي عمو محراب حلقه زده بود، با بغض گفت؛ لااقل دعوتي نکردند و يک چاي تلخ و بيسکويت جلويمان نگذاشتند تا بعد از آن همه زحمتي که کشيديم، با احترام بيشتري بيرونمان کنند...بله عمو محراب را با گريه از باشگاهي که خود ساخته بود بيرون کردند، بعد از جدايي از پرسپوليس به تيم شهباز که همان شاهين سابق بود رفت.
محراب شاهرخي با پرسوليس دو عنوان قهرماني در ليگ(يک قهرماني در جام تخت جمشيد در سال 52 و يک قهرماني در ليگ منطقه اي در سال50) به دست آورد و در سال 53 هم در مسابقات جام تخت جمشيد با پرسپوليس به مقام نايب قهرماني رسيد و در مسابقات ليگ منطقه اي سال 49 هم با پرسپوليس دوم شد. سال 1350 هم در مسابقات ليگ باشگاه هاي تهران نايب قهرماني ديگري با پرسپوليس به دست آورد. شاهرخي بلافاصله پس از مربيگري به جرگه مربيان پيوست و به همراه ناظم گنجاپور هدايت تيم شهباز را که به ليگ دسته اول تخت جمشيد صعود کرده بود بر عهده گرفت. در سال 53 شهباز را قهرمان دسته دوم و سال بعد قهرمان دسته اول باشگاه هاي تهران کرد. سال 55 تيم تازه صعود کرده شهباز را در ليگ تخت جمشيد به مقام سوم رسانيد.
پرسپوليس در سال 56 اوضاع و احوال خوبي نداشت، پس از نتايج ضعيف و بازيهاي نه چندان دلچسب پرسپوليس با منصورامير آصفي و ايوان کونوف، در تابستان 1356 محراب شاهرخي هدايت پرسپوليس را بر عهده گرفت و تا سال 1360 سرمربي سرخپوشان بود، علي عبده مردي را که سه سال پيش با چشماني اشکبار از باشگاه بيرون کرده بود با سلام و صلوات به تيم برگرداند. به دليل وقوع انقلاب و بلافاصله جنگ تحميلي در دوره چهارساله اي که شاهرخي از 56 تا 60 سرمربي پرسپوليس بود اين تيم فقط در دو تورنومنت شرکت کرد زيرا اکثر مسابقات به دليل شرايط کشور تعطيل شدند. اولي پنجمين دوره ليگ تخت جمشيد بود که پرسپوليس به مقام دوم رسيد و دومي جام اسپندي که اولين مسابقات رسمي فوتبال بعد از انقلاب بود که در آن جا شاهرخي پرسپوليس را به مقام قهرماني رساند تا نسبت به تورنومنت هايي که حضور داشته کارنامه قابل قبولي از خود به جاي بگذارد. در پنجمي دوره جام تخت جمشيد که در سال 1356با حضور 16 تيم برگزار شده بود در نهايت تيم پاس با دو امتياز بيشتر نسبت به پرسپوليس قهرمان شد. آلن ويتل ماجم انگليسي سابق اورتون و کريستال پالاس در اين فصل بهترين گلزن پرسپوليس بود که 9 گل براي تيم محراب شاهرخي زد. سال ?? در جام باشگاههاي تهران دوم شدند که البته جام قهرماني فقط به خاطر تعيين نتيجه سه بر صفر مقابل هما از دست رفت. زيرا سازمان تربيت بدني قصد داشت اسم پرسپوليس را به نام «شهيد چمران» تغيير دهد که محراب هم به نشانه اعتراض، تيمش را مقابل هما به ميدان نفرستاد. آن سال پرسپوليس در فينال جام حذفي هم در ضربات پنالتي به شاهين باخت. محراب شاهرخي در چهار سالي که سرمربي پرسپوليس بود براي جلوگيري از به هم ريختن پرسپوليس خيلي چيزها را تحمل کرد از جمله بي ادبي و فحاشي يکي، دو بازيکني که چند بار در حضور همه بازيکنان اتفاق افتاد.
محراب شاهرخي در بهمن 1360 در پي برخي اتفاقات و بهانه هايي که دست مخالفانش داد، از مربيگري پرسپوليس استعفا کرد تا علي پروين جانشين او شود. يکي، دو نفر با حضور او در پرسپوليس و ادامه همکاري او مخالف بودند. يکي علي پروين و ديگري محمد دادکان. دادکان اعتقاد داشت که رفتار محراب با جو انقلابي و ارزش حاکم بر جامعه نوين ايراني تضاد دارد. بهانه هايي از قبيل اينکه رفتار محراب شاهرخي با انقلاب و فضاي انقلاب همخواني ندارد و از اين قبيل حرف ها باعث شد تا مخالفانش که مترصد فرصت بودند براي کنار زدنش اقدام کنند، دادکان قبل از بازي پرسپوليس مقابل تيم ملي ليبي در جام بينالمللي وحدت، سوت را در تمرينات از محراب گرفته و به علي پروين ميدهد. در سال 1363 دوباره مربيگري شاهين را بر عهده گرفت اما مسابقات آن سال نيمه تمام ماند.
درگذشت مرواريد سياه
محراب شاهرخي 15 با براي تيم ملي به ميدان رفت، شاهرخي در حالي که هنوز چند ماه با سن ?? سالگي فاصله داشت و در کلوپ شناي اهواز بود به دعوت حسين فکري براي مسابقات مقدماتي المپيک توکيو مليپوش شد. محراب در همان مسابقات اولين و تنها گل ملي خود را وارد دروازه پاکستان کرد. در سال 1964 به همراه تيم ملي موفق به صعود به المپيک شد. يکي از حواشي هاي دوران حضور او در تيم ملي مربوط به کنارگذاشتن يک شاهيني وانتخاب فردي از تيم رقيب به عنوان سرپرست بود که باعث شد از حضور در المپيک بازبماند و البته زمينه ساز تعطيلي شاهين شد، در يکي از سفرهاي تيم ملي به شوروي سابق براي انجام يک ديدار دوستانه در آستانه المپيک 1964 توکيو ، حسين مبشر رئيس فدراسيون وقت که خود يک دارايي چي قديمي بود، مدير باشگاه دارايي را به عنوان مسئول تيم راهي سفر کرد و به جاي او عزت وطنخواه بازيکن تيم شاهين را از ترکيب کنار گذاشتند. اين اتفاق باعث شد تا ديگر بازيکنان تيم شاهين در تيم ملي که شامل حميد برمکي ، حميد شيرزادگان ، حميد جاسميان ، همايون بهزادي و محراب شاهرخي بودند ، در آستانه سفر ، از سفر به همراه تيم ملي به شوروي خودداري کنند. در پي آن فدراسيون آنان را به مدت يک سال از حضور در ميادين داخلي و خارجي محروم کرد و پروانه باشگاه شاهين را نيز به مدت دو سال توقيف کرد.
شاهرخي يکي از اعضاي تيم قهرمان جام ملت هاي آسيا 68 تهران بود که با چهار برد متوالي جام قهرماني را با رهبري محمود بياتي بالاي سر بردند، قهرماني جام عمران منطقه اي در سال 1344 هم ديگر عنوان قابل ذکر شاهرخي با تيم ملي بود.
محراب شاهرخي بعد از عزيز اصلي دومين بازيکني بود که در فيلم هاي سينمايي به ايفاي نقش پرداخت و در سال 1355 در فيلم علف هاي هرز به کارگرداني فرزان دلجو بازي کرد. نقش دوست بامعرفت بازيگر نقش اول فيلم را بازي مي کرد او در اين فيلم به دليل ابتلا به بيماري «سرطان مغز» جانش را از دست ميدهد. مرواريد سياه سالهاي پاياني عمر خود را در تنهايي سپري کرد سرانجام عمو محراب در 12 بهمن 1371 و در روزي که مي بايست زادروز 49 سالگيش را جشن مي گرفت بر اثر سکته مغزي چشم از جهان فروبست(اين اتفاق تلخ در مورد مجيد سبزي هم رخ داد)، شايد وقتي مرحوم پرويز دهداري در دوم آذر 1371 ديده از جهان فرو بست ، محراب شاهرخي نتوانست غم استاد و همبازي سابق خود در شاهين را بيشتر از اين تحمل کند و 70 روز بعد از مرگ دهداري او هم در 12 بهمن 1371 ، دار فاني را وداع گفت. زندگي محراب پر از درد و رنج بود. آنقدر در وجودش درد داشت که براي کاستن آلام خود راه هاي تلخي را پيدا کرد. مثل انداختن قالب بزرگ يخ در حوضچه سونا و خوابيدن زير قالب يخ. محراب شاهرخي در تهران فوت کرد و پيکرش روز 13 بهمن سال 1371در ورزشگاه امجديه سابق تشييع شد در قطعه بيست بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
افتخارات محراب شاهرخی با پرسپوليس:
تيمی
- قهرمانی ليگ تخت جمشيد در فصل 1351-52
- قهرمانی ليگ منطقه ای در سال 1350
- نايب قهرمانی ليگ منطقه اي در سال 1349
- نايب قهرمانی ليگ تخت جمشيد در فصل 1352-53
- نايب قهرمانی ليگ تخت جمشيد در فصل 1355-56 (به عنوان سرمربي)
- نايب قهرمانی باشگاه های تهران در سال 1350
به ياد محراب خان شاهرخی (صحبت هاي مرحوم ناصرحجازی در مراسم تشيع پيکر محراب شاهرخی)
6-کريم باقری
عضويت در پرسپوليس:فصل 1375-76 و از سال 1381 تا سال 1389
پست:هافبک دفاعی
تولد:21 مرداد 1352 - تبريز
باشگاه های ديگر:تراکتورسازی تبريز(1371-73)-کشاورز(1373-75)-آرمينيا بيله فلد(1376-79)-النصر(1379)-چارلتون(1379-80)-السد(1380-81)
بهترين شماره 6 تاريخ پرسپوليس
کريم باقري هافبک همه فن حريف فوتبال ايران روز يکم اسفند سال 1352 در تبريز و محله عباسي به دنيا آمد، نام فاميلي کامل کريم باقري،باقري کرويق است و 4 برادر و 1 خواهر دارد. فوتبالش را با بچه محل هاي خيابان عباسي آغاز کرد و به شکل حرفه اي از تيم جوانان " ايدم تبريز " استارت زد و اواخر دهه شصت به جوانان تراکتور سازي تبريز آمد، سال 71 از جوانان تراکتورسازي به بزرگسالان باشگاه اضافه شد، نخستين بازيش را براي تراکتورسازي در سن 17 سالگي برابر استقلال انجام داد، تراکتورسازي در ليگ آزادگان 1371 در گروه يک بالاتر از استقلال و کشاورز اول شد، اما در پليآف با باخت به پاس تهران، به مقام سوم رسيد. اين بهترين نتيجه تاريخ باشگاه تراکتورسازي تا آن زمان بود، علاوه بر کريم باقري بازيکنان مطرح ديگري همچون کاپيتان احمئ شيخ لاري و سيروس دينمحمدي وحسين خطيبي هم در تراکتورسازي آن زمان حضور داشتند. باقري 28 بازي براي تراکتورسازي انجام داد و 2 گل زد که البته بايذ اين نکته را ذکر کرد که باقري در آن زمان مدافع بود نه هافبک.
باقري براي گذراندن خدمت سربازي در سال 73 به تهران آمد و دوسال براي تيم متمول و پرستاره کشاورز بازي کرد، در اولين فصل حضور در تيم کشاورز، کريم به تيم ملي دعوت شد. توجهات سيروس قايقران به وي و استعدادش تاثير زيادي در پيشرفتش بين ستاره هاي آن زمان کشاورز داشت. پس از نتايج ضعيف تيم کشاورز در سال 1375، مسئولين باشگاه تصميم به کناره گيري از فوتبال چمن گرفتند و تيم به رقابتهاي فوتسال راه يافت و پس از آن در سال 1380 به کلي از ورزش فوتبال کناره گيري کرد. باقري در کشاورز تغيير پست هم داد و از يک مدافع به يک هافبک تبديل شد و توانست خود را به عنوان يک هافبک قلدر، پاسور، سرزن و شوت زن معرفي کند. باقري در دو سال حضور خود در تيم کشاورز 65 بار به ميدان رفت و توانست 11 بار براي اين تيم گلزني کند.
پس از درخشش در کشاورز باقري با يک قرار داد گران قيمت راهي پرسپوليس شد، باقري در سال 75 اولين مقطع حضورش در پرسپوليس را تجربه کرد و همان سال با پرسپوليس با سرمربيگري استانکو با 6 امتياز اختلاف نسبت به بهمن کرح و 9 امتياز اختلاف نسبت به سپاهان قهرمان ليگ آزادگان شد.
بعد از مسابقات مقدماتي جام جهاني 2002 به عنوان گرانترين بازيکن تاريخ باشگاه السد قطر راهي اين تيم شد و يک فصل براي اين تيم بازي کرد، در سال 2001 که در عضويت اين تيم بود به عنوان بهترين بازيکن حاضر در مسابقات فوتبال جام باشگاههاي عرب انتخاب شد. باقري در اين مسابقات در 5 بازي براي السد 5 گل زد. در ليگ قطر نيز همين تعداد گل را در طي 11 بازي براي السد وارد دروازه حريفان کرد. کريم باقري با السد قطر مقام سومي جام باشگاه هاي آسيا و مقام قهرماني جام باشگاه هاي عرب را به دست آورد.
باقري به همراه علي دايي در سال 76 عازم بوندس ليگا شد و به تيم آرمينيا بيلهفلد پيوست. کريم در هفته دوم مقابل اشتوتگارت براي اولين بار بازي در بوندس ليگا را تجربه کرد و در هفته بيستم مقابل کارلسروهه براي اولين بار گلزني کرد. بعد از پرسپوليس و تراکتورسازي با 3 سال حضور متوالي در آرمينيا به يله فيلد آلمان بيشترين تداوم دوران فوتبال خود را در اين تيم آلماني داشت. باقري در سه سال حضور خود 51 بار براي تيم ارنست ميدن دروپ به ميدان رفت و از اين تعداد بازي توانست 6 بار گلزني کند و بازي هاي خوبي را هم در اين تيم آلماني انجام داد. کريم در اولين فصل حضورش در آلمان ?? بازي کرد و ? گل زد. در فصل دوم با اين تيم در بوندس ليگاي دو ?? بازي کرد و ? گل زد و ? بازي را به دليل يک تکل خشن و محروميت از دست داد. پس از بازگشت به بوندس ليگا يک، کريم يک نيم فصل در اين تيم باقيماند و بعد از اين تيم جدا شد. پس از آلمان مدتي به صورت قرضي در تيم النصر امارات توپ زد و در مدت کوتاه حضور در اين تيم اماراتي عملکرد خوبي نيز داشت.
در سال 79 به چارلتون پيوست و به اولين بازيکن ايراني تبديل شد که در ليگ پر طرفدار انگلستان بازي مي کرد، هرچند ناصر حجازي سال ها قبل در تمرينات منچسر يونايتد حاضر شد اما نتوانست براي اين تيم بازي کند. برغم قرارداد سه ساله، در پايان فصل به ايران بازگشت.
بازگشت به پرسپوليس
شش شماره محبوب باقري بود و در اکثر تيم ها اين پيراهن را مي پوشيد، چه در پرسپوليس، چه در تيم ملي و چه در تراکتورسازي و.... بعد از بازگشت به پرسپوليس در سال 1381 تا 5 سال در خط دفاعي ايستاد و براي پرسپوليس در دفاع آخر بازي کرد ولي سپس به خط هافبک برگشت. باقري تا پايان دوران بازيگري خود در سال 89 در پرسپوليس ماند. پرسپوليسي ها که به خوبي کريم را به ياد داشتند و او را فراموش نکرده بودند، منتظر گل ها و اقتدارش بودند.
باقري در پرسپوليس خوب شروع نکرد و در دو سال اول طوري بازي کرد که کسي غيبتش در تيم ملي را احساس نکند، کريم به تدريج به روزهاي خوبش برگشت و کم کم مردم نياز تيم ملي به او را احساس مي کردند، در دوره برانکو اين اتفاق نيفتاد و دعوت قلعه نوعي را هم به تيم ملي رد کرد، اما باقري روي رفيق گرمابه و گلستانش را نتوانست زمين بزند و در دوره علي دايي بار ديگر پيراهن تيم ملي را به تن کرد. در سال 2007 توسط کنفدراسيون فوتبال آسيا به عنوان سومين بازيکن برتر سال آسيا انتخاب شد.
بازي هاي درخشان کريم باقري در ليگ هاي هفتم و هشتم به اوج خود رسيد، بهترين آمار گلزني کريم باقري در يک فصل در فصل 89-88 بود و در مسابقات فوتبال ليگ نهم برتر که با زدن 10 گل بهترين گلزن پرسپوليس شد.
کريم باقري زنده هزارمين گل تاريخ باشگاه پرسپوليس در ادوار مختلف ليگ ايران است، وي در هفته دوازدهم هشتمين دوره ليگ برتر موفق شد برابر سپاهان گلزني کند و اين رکورد را هم به خود اختصاص دهد. کريم باقري براي تيم فوتبال پرسپوليس در مسابقات فوتبال ليگ برتر 29 گل به ثمررسانده است که خاطره انگيزترين گلش برابر استقلال در روز 6 بهمن 88 بود که منجر به برد 2-1 برابر تيم فوتبال استقلال شد.
او يکي از ارکان قهرماني پرسپوليس در سال 1387 با تيم شکست ناپذي افشين قطبي بود. که بعد از شش سال دوباره پرسپوليس را قهرمان ليگ کرد و به عنوان کاپيتان جام را بالاي سر برد. باقري در سال 1387 و بعد از قهرماني با پرسپوليس در ليگ هفتم به عنوان بهترين بازيکن سال فوتبال ايران انتخاب شد. افشين قطبي بيش از هرکسي در تيم به کريم باقري اعتماد داشت و اداره خيلي از مسائل را به باقري سپرد. او وظيفه هدايت بازيکنان جوان پرسپوليس را بر عهده داشت. پرسپوليس و افشين قطبي در آن فصل جنجال ها و حواشي زيادي را پشت سر گذاشتند، از حمله ليدر ها به رختکن در اهواز بعد از بازي با استقلال اهواز(باقري در آن بازي غايب بود) تا کنار گذاشتن بازيکناني مثا نيکبخت و شيث و ماماني توسط قطبي و البته کسر 6 امتياز از تيم که پرسپوليس از همه اين ها با مديريت خوب باقري و قطبي به سلامت عبور کرد. در هفته پاياني سکانس تاريخي گل دقيقه 97 سپهر حيدري جام را درون ويترين پرسپوليس انداخت تا باقري با گرفتن ميکرو فون سرود پرسپوليس قهرمان شده خدا ميدونه که ..... را با همراهي صد هزار نفر بخواند.
در فصل 87-88 تيم پرسپوليس تغييرات زيادي شد و در نهايت در ليگ پنجم شدند، فصل 88-89 در ليگ چهار شدند اما با شکست دادن گسترش فولاد در جام حذفي پس از سال ها به مقام قهرماني رسيدند، باقري در آخرين سال بازيش در دوران حرفه ايش يکبار ديگر قهرماني در جام حذفي را با شکست دادن ملوان در فينال تجربه کرد. در خرداد سال 1390 عليرغم خداحافظي از فوتبال براي دريافت کاپ قهرماني جام حذفي توسط کاشاني مدير عامل پرسپوليس به ورزشگاه آمد و کاپ قهرماني را دريافت کرد. اين آخرين حضور رسمي او در فوتبال ايران بود.
کريم باقري پس از اينکه توسط دايي نيمکت نشين شد تصميم به خداحافظي گرفت و در شرايطي که هنوز در اوج آمادگي و پختگي به سر مي برد از فوتبال خداحافظي کرد، او در 178 بازي براي پرسپوليسي ها بازي کرد و 29 بار موفق به گلزني شد. کريم باقري بي شک يکي از محبوبترين بازيکنان تاريخ فوتبال ايران و باشگاه پرسپوليس است. کريم باقري در پايان ليگ نهم به عنوان بازيکن اخلاق ادوار رقابتهاي ليگ برتر باشگاههاي کشور انتخاب شد.بازيکن اخلاق ليگ هشتم را هم به خود اختصاص داده است.
بي نظير مثل کريم باقری
باقري در 18 سالگي به اردوي تيم ملي جوانان دعوت شد، اين تيم به رهبري حسن حبيبي براي انتخابي المپيک آتلانتا آماده مي شد که در نهايت از صعود به المپيک بازماندند، باقري کاپيتان تيم ملي جوانان بود و در آن زمان براي تيم بزرگسالان تراکتورسازي توپ مي زد.
کريم باقري در 16 خرداد سال 1372 و در حالي که تنها 19 سال و 106 روز سن داشت، براي نخستين بار پيراهن تيم ملي کشورمان را در ديدار با پاکستان در چارچوب رقابت هاي جام اکو برتن کرد که در پايان در اين مسابقات تيم ايران به مقام قهرماني رسيد، آن مسابقه در ورزشگاه آزادي برگزار شد و ايران با نتيجه 5 برصفر از سد پاکستان گذشت. باقري نخستين گل ملي اش را هم در همان بازي به ثمر رساند. جواد زرينچه، حميد درخشان، صمد مرفاوي و مجيد نامجومطلق گلهاي ديگر تيم ملي را به ثمر رساندند. در مقدماتي جام جهاني 1994 آمريکا کريم باقري هر از گاهي به ميدان مي رفت، تيمي که ناموفق بود و نتوانست به جام جهاني راه پيدا کند. در بازيهاي آسيايي هيروشيما هم نتوانست با تيم ملي به توفيقي دست يابد.
باقري ابتدا به عناون مدافع در تيم ملي بازي مي کرد و در تيم ملي جوانان هم در همين پست بود، محمود ياوري سرمربي تيم ملي جوانان در سال 1370 اعلام کرد کريم باقري دفاع وسط تيم ملي جوانان در آن سال مدافعي قدرتمند مثل محمد پنجعلي خواهد شد. اما عملکرد نه چندان قابل قبولش در اين پست در بازي هاي مقدماتي جام جهاني 1994 باعث شد تا يک خط جلوتر بيايد و به عنوان هافبک دفاعي بازي کند که اين تغيير پست شروع درخشش هايش در تيم ملي در سن 21 سالگي بود.
پس از ناکامي هاي زنجيره وار در تورنومنت هاي مختلف مقام سومي تيم مايلي کهن در جام ملت هاي 1996 که با بدشانسي به قهرماني تبديل نشد مرحمي بود بر پيکر زخم خورده فوتبال ملي، باقري و دايي بهترين بازي هايشان را در امارات براي تيم ملي ارائه دادند که زمينه ساز جلب توجه باشگاه هاي اروپايي به سمت آن ها شد. باقري در سال 1997 ميلادي براي تيم ملي به طور رسمي 20 گل زد دومين گلزن برتر فوتبال جهان در اين سال بعد از روماريو شد. پس از درخشش برابر چين و عربستان و کويت در ماه ژوئيه 1997 به عنوان بهترين بازيکن ماه آسيا انتخاب شد. تنها عنوان قهرماني کريم باقري با تيم ملي در مسابقات بازيهاي آسيايي 1998 بانکوک بود. اين مسابقات بر خلاف قوانين فعلي با حضور تيم هاي بزرگسالان انجام مي شد، با ترکيب کامل و لژيونرهاي اروپايي اش شرکت کرد. بازي فينال روز 28 آذر 1377 در استاديوم راجامانگالا برگزار شد و ايران با دو گل کريم باقري و علي کريمي 2- صفر کويت را شکست داد و به مدال طلا رسيد.
مقدماتي جام جهاني 1998 بعد از بالا پائين هاي بسيار ايران در پلي آف حريف استراليا شد، باقري در بازي برگشت ايران و استراليا 8 آذر 1376 در چهار چوب دور مقدماتي جام جهاني 1998 فرانسه در حالي که ايران با دو گل از استراليا عقب بود در دقيقه 71 با فرصت طلبي اولين گل ايران را زد و زمينه ساز کامبک تاريخي ايران در حماسه ملبورن شد. گلي که تاثير زيادي در ترنسفر شدنش به آلمان داشت. بعد از صعود تيم ملي فوتبال به جام جهاني 1998، به عضويت تيم منتخب آسيا برابر ستارگان جهان در آمد و در ديداري که منتخب دنيا 5-3 برنده شد يکي از 3 گل تيم آسيا را روي يک ضربه ديدني از راه دور به ثمررساند. باقري در جام جهاني برخلاف مقدماتي که نشان داد در مورد توانمند هايش اغراق نشده و هر بازي گل مي زد همان کريم مقتدر هميشگي نبود، با اينحال هرسه بازي براي ايران به ميدان رفت و از مهره هاي مهم تيم بود.
گل کريم باقري به امارات در سال 2001 به عنوان زيباترين گل سال 2001 آسيا انتخاب شد. او سال قبل هم بهترين گل اکتبر سال 2000 آسيا را به کره جنوبي زده بود. در آستانه جام جهاني 2006 آمادگي خود را براي بازگشت به تيم ملي اعلام کرد اما برانکو به خاطر آن که او قبلاً خواستهاش را براي بازگشت به تيم ملي نپذيرفته بود حاضر نشد او را به تيم ملي دعوت کند.
کريم باقري پس از هشت سال و نيم حضور در تيم ملي و ثبت رکورد 80 بازي و 47 گل ملي براي خود بعد از آخرين ديدار ايران به مرحله مقدماتي جام جهاني 2002 در روز 24 آبان، سال 1380 و در حاليکه 27 سال و 268 روز سن داشت در کمال تعجب تصميم گرفت خداحافظي زود هنگامي با فوتبال ملي داشته باشد. ناکامي در مقدماتي جام جهاني 2002 و نتايج ضعيف در جام ملت هاي 2000 باقري را دلسرد کرده بود و عامل اصلي خداحافظي اش بودند. وي پس از بازي مقابل تيم ايرلند جنوبي در سال ???? از تيم ملي فوتبال ايران خداحافظي کرد
البته باقري با بازيهاي شگفتانگيزي که همان سال در ليگ برتر در تيم پرسپوليس انجام داد در زمان سرمربيگري علي دايي بار ديگر به تيم ملي دعوت شد. سايت فيفا پس از بازگشت باقري به تيم ملي در گزارشي وي را زين الدين زيدان مقايسه کرد، باقري با تامل بسيار سر انجام در بازي دوستانه تيم ملي ايران و قطر که در تاريخ 19 آبان 87 برگزار شد، بعد از حدود 8 سال بازي کرد و در تاريخ 25 آبان 87، چهل وهشتمين گل خود را در بازي مقابل امارات به ثمر رساند.
وي سر انجام در تاريخ 15 مهر 1389 در بازي دوستانه ايران با برزيل در شهر ابوظبي با انجام هشتاد وهفت بازي ملي براي هميشه از فوتبال ملي خداحافظي کرد. کريم باقري برترين هافبک گلزن تاريخ فوتبال ملي دنيا محسوب مي شود و با 50 گل ملي پس از علي دايي و بالاتر از نفراتي همچون جواد نکونام و علي کريمي و مهاجمان مطرحي همچون فرشاد پيوس و غلامحسين مظلومي و علي اصغر مدير روستا و... دومين گلزن برتر تاريخ فوتبال ملي ايران است.کريم همچنين رکورد دار گلزني در يک بازي براي تيم ملي در تاريخ فوتبال ايران است، او اين رکورد را در جريان برد پرگل تيم ملي برابر مالديو 7 گل براي ايران زد و رکوردي منحصر به فرد بر جاي گذاشت که بعيد است به اين زودي ها توسط بازيکن ديگري شکسته شود. باقري در جريان پرگل ترين بازي تاريخ ايران يعني برد 19-0 برابر گوام هم 6 گل زد و بهترين گلزن ايران در آن مسابقه بود.
کريم باقري 87 بازي براي تيم ملي انجام داد که به تفکيک 32 بازي در مرحله مقدماتي جام جهاني، 3 مسابقه در رقابت هاي جام جهاني، 12 ديدار در مرحله مقدماتي جام ملتهاي آسيا، 10 بازي در جام ملتهاي آسيا، 11 مسابقه در بازي هاي آسيايي، 11 ديدار دوستانه و 8 بازي در تورنمنت هاي مختلف با پيراهن تيم ملي کشورمان انجام داده است. آخرين گل ملي باقري در مقدماتي جام ملت هاي آسيا در سال 2009 به تيم سنگاپور بود.
نشستن روی نيمکت پرسپوليس
در نظرسنجي برنامه نود به انتخاب علاقمندان فوتبال در اين برنامه ، او به عنوان بهترين هافبک دفاعي فوتبال ايران در بعد از انقلاب اسلامي انتخاب و بالاتر از جواد نکونام قرار گرفت. دايي از ديرباز رابطه اي خوب و صميمي با کريم باقري داشت، آن ها باهم در پرسپوليس، تيم ملي و آلمان بودند و هميشه از ارتباط مناسبي بهره مند بودند، بعد از نيمکت نشيني باقري در زمان مربيگري دايي شايعاتي مبني بر اختلاف داشتن اين دو نفر بر سر زبان ها افتاد که واقعيت نداشتند. احمدرضا عابدزاده، افشين پيرواني از ديگر دوستان صميمي وي هستند، البته ارتباط باقري با ساير بازيکنان به دليل نوع رفتارهاي خود هميشه مناسب بود چرا که روحيه مديريت گونه وي باعث ايجاد رابطه اي منطقي مي شد. او در عين حال که با همه خوب رفتار مي کرد اقتدار يک کاپيتان را هم داشت، وقتي در درگيري حقيقي و شيث رضايي در دربي وارد معرکه شد و با سرعت گرد و خاک ها را خواباند قدرت و توانايي مديريتي اش داخل زمين را به خوبي اثبات کرد.
باقري از جمله فوتبالي هاي دست به خير است، مربي فعلي پرسپوليسي ها به دور از اذهان عمومي هميشه دست خير هم داشته است، نمونه اش دوره افتادن در در بازار براي جمع کردن پول جهت زلزله زدگان ورزقان بود. باقري ليسانس رشته تربيت بدني در دانشگاه آزاد ميانه است. و در کار تجارت فرش به همراه پدر همسرش نيز مشغول است. همچنين در زمينه صادرات خشک و بار و غلات و خريد و فروش ملک در کشورهاي عربي فعال است. باقري در همان دوران فوتبالي اش از آنجا که علاقه بسياري به ولوهاي زردرنگ سوئدي داشت، با کمک پدرش هر چه پول داشت در همين راه هزينه کرد و چند دستگاه از همين کاميون ها خريد!
کريم باقري را مرد بي حاشيه يا حداقل کم حاشيه فوتبال ايران بود، باقري فصل 91-92 دستيار علي دايي در پرسپوليس بود و در سال 94 مجددا به عنوان دستيار در پرسپوليس فعاليتش را اينبار با برانکو از سر گرفت و به عنوان دستيار دو قهرماني ليگ و دو قهرماني سوپرجام ايران و دو صعود به نيمه نهايي ليگ قهرمانان آسيا و نايب قهرماني ليگ قهرمانان رسيد.
افتخارات کريم باقری با پرسپوليس:
تيمی
- قهرمانی ليگ برتر در فصل 1386-87
- قهرمانی ليگ آزادگان در فصل 1374-75
- قهرمانی جام حذفي در سال 1390
- قهرمانی جام حذفي در سال 1389
- قهرمانی ليگ برتر در فصل 1395-96 (به عنوان دستيار)
- قهرمانی ليگ برتر در فصل 1396-97 (به عنوان دستيار)
- قهرمانی سوپرجام ايران در سال 1396 (به عنوان دستيار)
- قهرمانی سوپرجام ايران در سال 1397 (به عنوان دستيار)
- نايب قهرمانی ليگ قهرمانان آسيا در سال 1397 (به عنوان دستيار)
انفرادی
- مرد سال فوتبال ايران در سال 1387
-
گلچينی از شوت های سهمگين کريم باقری
5-محمود خوردبين
عضويت در پرسپوليس:از سال 1342 تا سال 1358(صرفا با در نظر گرفتن دوران حضورش در باشگاه به عنوان بازيکن و با احتساب سال هاي حضورش در تيم هاي پايه باشگاه)
پست:مهاجم
تولد:2 مهر 1327 - تهران
باشگاه های ديگر: -
تشکيل تيم شهير و رفتن به شاهين
محمود خوردبين مهاجم صاحب نام فوتبال ايران متولد 2 مهر 1327 در تهران است، فوتبال را همچون همدوره هايش در کوچه پس کوچه هاي محل زندگي, آغاز تا آنکه با گروهي از هم محله اي هايش تيمي بنام شهپر را تشکيل و زير نظر اولين مربي خود ابوالفضل مقدم گامهاي اول را در راه پر پيچ و خم دنياي توپ گرد برميدارد. با همان تيم شهير در يک دوره مسابقات با عنوان کاپ محلي شاهين شرکت مي کنند، محمود خوردبين هفده ساله در اين دوره مسابقات نظر دکتر عباس اکرامي بنيانگذار باشگاه شاهين را بسوي اين نوجوان و کلا تيم شهپر جلب ميکند. دکتر اکرامي اين مسابقات را در نارمک برگزار کرد و خود باني برگزاري آن بود.
با جلب نظر دکتر اکرامي به تيم شهپر و بازيکنان آن, از سوي وي تعدادي از آن ها, که يکي شان محمود خوردبين است, برگزيده و به سرپرست مسابقات مي سپارد که آن ها را براي تمرين به زمين دانشسراي عالي بياورد. همان روز بعداز ظهر و در يک تمرين دو ساعته گروهي از آنها از جمله محمود خوردبين براي حضور در جوانان شاهين برگزيده مي شوند و از آنروز او نيز به يک شاهيني تبديل مي شود.
با لغو پروانه شاهين در تابستان 1346 فعاليت هاي اين باشگاه متوقف شد تا سرنوشت فوتبالي جواناني همچون خوردبين در همان ابتداي راه دستخوش تغيير شود و تحت تاثير قرار گيرد، اما دور انديشي بزرگمرد فوتبال ايران استاد پرويز دهداري مانع از رها شدن استعداد هاي جوان گرديده چرا که او چند ماه بعد از آن با گردآوري بهترين هاي شاهين در قالب يک تيم جوان تحت نام گارد بار ديگر اثر گذاري خويش را به همگان ثابت ميکند و محمود خوردبين نيز در کنار يکسري بازيکنان آينده دار ديگر حضور در گارد را تجربه مي کند.
دهداري از همان آغاز 20 سالگي زير نظر پرويز دهداري قرار مي گيرد، خوردبين مرحوم دهداري را تاثيرگذارترين مربي خود در فوتبالش مي داند، خوردبين زير نظر پرويز دهداري با اصول اوليه فوتبال آشناتر مي گردد. اولين موفقيت خوردبين در رده باشگاهي حضور در مسابقات انتخابي باشگاههاي تهران در سال 47 بود، چرا که گارد در کمال تعجب در گروه خود اول مي شود و کانديداي صعود به ليگ دسته اول باشگاه هاي تهران مي شود. در رقابتهاي باشگاههاي تهران با زدن يک گل حساس به تيم فوتبال پيکان , ستاره تيم خود در کسب تساوي ارزشمند يک بر يک بود . در ان بازي , او بهترين بازيکن تيم گارد بود در حالي که علي پروين , بازيکن شاخص تيم پيکان بود.
نخستين پرسپوليسی و البته وفادارترين!
محمود خوردبين و يا به تعبيري نخستين پرسپوليسي تاريخ, از مظاهر پايداري و وفاداري در تاريخ فوتبال باشگاهي ماست. او از روز اول فعاليت پرسپوليس در اين تيم حضور داشته است. خوردبين که از بهترينهاي دهه 50 شمسي بشمار مي رفت. حضور در تورنمنت هاي مختلف او را به يک مهاجم ششدانگ و تيزچنگ تبديل نمود مهاجمي وفادار که علاوه بر کسب عناوين متعدد، پس از پايان دوران قهرماني و در روزهايي که هنوز ماديات فوتبال ايران را قبضه نکرده بود, همچنان مومن در کنار تيمش ماند. خوردبين از تيم هاي پايه پرسپوليس شروع کرد و در زمان مربيگري رجبعلي فرامرزي از جوانان به بزرگسالان پرسپوليس ملحق شد. خوردبين در پرسپوليس شماره 14 را به تن مي کرد و در حضور نفراتي همچون کلاني و زادمهر و ايرانپاک و آلن ويتل در دهه پنجاه مهره مورد اعتماد مربياني همچون راجرز و کونوف و شاهرخي و امير آصفي و وطنخواه و بهزادي بود.
بعد از کوچ ستارگان شاهيني پرسپوليس به تيم پيکان در اواخر دهه چهل محمود خوردبين براي جبران اين خلاء به تشخيص مديران پرسپوليس در کنار چند جوان ديگر در تيم مي ماند، خوردبين در مسابقات سال 1348 زير نظر رجبعلي فرامرزي کاربلد و کارکشته آبديده تر شد، آقا رجب, موجب بروز هر چه بهتر استعداد هاي خوردبين گشت اما اين رابطه متقابل بود چنانکه خوردبين در آن سال به مهاجم ثابت تيم سرخپوش تبديل ميشود که نشان از اعتقاد آقا فرامرزي به توانايي هاي خوردبين داشت.
آقا فرامرزي در يک گفتگوي جلب توجه که 6 سال بعد و زماني که او او رهبري بانک ملي را بر عهده دارد در حالي که با غارت ستاره هايش توسط تيم هاي متمول قرار مي گيرد در جواب گزارشگر نشريه دنياي ورزش توانمندي هايش در پرورش و يافتن استعداد ها و بافعل کردن استعدادشان را ياد آور مي شود و چنين ميگويد :
... در مقابل هر کدام از ستاره هايم يک ستاره از تيم هاي بزرگ مي گيرم مثلا همين محمود خوردبين را بدهيد تا به شما نشان دهم که چه ويژگي هايي دارد و تا کنون نتوانسته ايد از او درست بهره ببريد ....
ارديبهشت سال 1348 براي نخستين بار با حضور در يک بازي دوستانه به همراه يک تيم مختلط از دو باشگاه گارد و پرسپوليس, برابر منتخب خوزستان, حضور در کنار چهره هاي صاحب نام پرسپوليس را, تجربه نمود. کيهان ورزشي از ان بازي دوستانه با عنوان بچه هاي تازه دهداري در خانه آشنايان نام برد. تابستان سال 49 با آغاز بازگشت چهره هاي سرشناس, فضا براي بازيکنان جوان پرسپوليس, محدود شد. اما محمود خوردبين چنان شايسته بود که در جمع سرخپوشان باقي ماند.
ليگ منطقه اي ايران در سال 1349 اولين تورنومت معتبر خوردبين با پرسپوليس بود، در جريان برد قاطع 6-0 پرسپوليس مقابل تاج دو گل براي پرسپوليس زد، با حضور ستاره هايي همانند همايون بهزادي، حسين کلاني، داريوش مصطفوي و يک مهاجم جديد و گلزن بنام صفر ايرانپاک، محمود خوردبين شانس زيادي براي حضور در خط حمله سرخپوشان نداشت اما اتفاقاتي دست به دست هم داد تا روند کار به گونه اي ديگر پيش برود، بعد از اتفاقات بازي پرسپوليس و تاج حسين کلاني يک سال محروم شد تا فضا براي دو مهاجم جوان تر تيم يعني ايرانپاک و خوردبين باز شود و شرايط حضور اين دو در ترکيب پرسپوليس محيا گردد.
حسين فکري مربي پرسپوليس در سال 50 از خوردبين بيشتر به عنوان يار جايگزين بهزادي و يا به عنوان تعويضي علي پروين به عنوان هافبک راست استفاده مي کرد، با تغيير مربي و امدن مربي انگليسي ( آلن راجرز ) شرايط براي او محياتر از پيش شد. اوج کار خوردبين در دربي هشتم بود که به عنوان جانشين بهزادي وارد زمين شد، در پيروزي بزرگ و چهار گله سرخپوشان بر رقيب سنتي يک بار دروازه رقيب را باز کرد، ارسال حسين کلاني با ضربه سر خوردبين همراه بود که توپ اول روي تير فرود آمد، خورد بين توپ برگشتي را وارد دروازه کرد. در پايان فصل, محمود خوردبين و پرسپوليس, نخستين عنوان قهرماني باشگاه هاي ايران را در ليگ منطقه اي 1350جشن گرفتند. خوردبين دوبار هم در سالهاي 52 و 54 موفق به کسب عنوان قهرماني ليگ تخت جمشيد با پرسپوليس شد. همچنين دوبار در سال هاي 53 و 55 با پرسپوليس نايب قهرمان ليگ تخت جمشيد شد. قهرماني نتخابي جام باشگاه هاي آسيا در سال 1348 هم ديگر عنوان قابل ذکر خوردبين با پرسپوليس بود، خوردبين به همراه پرسپوليس در اولين دوره جام باشگاه هاي آسيا هم حضور داشت.
در ديدار دوستانه پرسپوليس و آبردين در سال 1353 که با برتري دو بر صفر پرسپوليس به پايان رسيد، يک گل به ثمر رساند. خوردبين در 12 دربي به ميدان رفت و 2 گل براي سرخ ها برابر رقيب سنتي به ثمر رساند. البته او با سمت هاي مختلف مثل مربي و سرپرست در مجموع در بيش از پنجاه دربي حضور داشته که از اين حيث بي رقيب است.
او به عنوان بازيکن براي باشگاه فوتبال استقلال (تاج) تهران در جام باشگاه هاي آسيا شرکت کرد و همراه با اين تيم قهرمان آسيا شد. در فروردين ماه سال 1349, با نظر مربي يوگوسلاو تاج ( زنده ياد رايکوف ) بعنوان بازيکن کمکي باشگاه تاج را همراهي کند و در جشن قهرماني نيز شريک باشد.
خوردبين را مي توان از معدود بازيکنان تک باشگاهه فوتبال ايران دانست، تقريبا به مدت 16 سال (از سال 1343 تا سال 1359) براي تيم پرسپوليس بازي کرد. در اين مدت 170بار به ميدان رفته و 47 گل براي اين تيم به ثمر رسانه است. وي در سال 1350 به پيکان به طور قرضي پيوست؛ و چون پيکان و پرسپوليس آن سال يک تيم واحد داشتند اين بازيکن جزو معدود بازيکناني بود که فقط در يک تيم حضور داشتند.
يکي از بهترين هاي دهه پنجاه که در تيم ملی مورد کم لطفی قرار گرفت
جوان ترکه اي و آينده دار فوتبال ايران انقدر در مسابقات سال 1348 خوب و مستعد نشان داد که بلافاصله پس از پايان رقابت ها, به تيم اميد ايران براي جام دوستي دعوت شد. تابستان سال 1351 , هنگامه حضور ايران در رقابت هاي المپيک مونيخ, دو مهاجم صاحب نام تيم ملي ( همايون بهزادي و حسين کلاني ) از فوتبال ملي کناره گيري کردند. تصميم آن ها شرايط مناسب را براي مهاجمان جوان, پديد اورد تا فرصت حضور در رقابت هاي المپيک برايشان فراهم گردد. عليرغم جواني با نظر محمود بياتي سرمربي وقت تيم ملي در ليست براي المپيک قرار گرفت. ميل به حمله و تهاجمي بودن و سرعت مناسب ويژگي هاي اصلي بازي خوردبين بود.
خوردبين تنها دو بازي ملي در کارنامه دارد و عليرغم لياقت و شايستگي قديمي ترين بازيکن و با وفاترين مرد تاريخ پرسپپوليس مورد بي مهري کادر فني تيم ملي در برهه هاي مختلف قرار مي گرفت، با اينحال بازي کردن در المپيک مونيخ در دوره اي که مهاجماني مثل حسين کلاني، صفر ايرانپاک، همايون بهزادي، غلامحسين مظلومي، غلام وفاخواه و اصغر شرفي حضور داشتند افتخار کمي نيست. ايران در المپيک 1972 مونيخ با دو باخت برابر مجارستان و دانمارک شروع کرد اما برد تاريخي مقابل برزيل تلخي دو شکست قبلي را به شيريني تبديل کرد و آن دو بازي را به حاشيه برد، هرچند در نهايت ايران از صعود به مرحله بعد بازماند.
اوايل تير سال 1392 پس از کنارگذاشتن محمد رويانيان به عنوان يکي از اعضاي هيات مديره باشگاه پرسپوليس انتخاب شد. خوردبين با عناوين مختلف به عنوان، سرپرست، عضو هيات مديره و حتي مربي همواره در کنار پرسپوليس حاضر بود. مردي که هرگز از پرسپوليس جدا نبوده و يک استثناي تکرار نشدني در تاريخ اين باشگاه است. خوردبين را بايد عنصري جدا نشدني از پرسپوليس بدانيم. خوردبين معروفترين شماره 14 سرخها به شمار مي رود. يک پرسپوليسي وفادار که ار اولين روزهاي حيات پرسپوليس تا به امروز در کنار اين تيم بوده است.
يک عمر سرپرستی در پرسپوليس
خوردبين بيشترين مدت زمان حضور در جمع سرخپوشان به عنوان بازيکن، مربي و سرپرست را داراست. خوردبين پنجاه سال براي پرسپوليس در کسوت هاي گوناگون زحمت کشيد و شايد از حيث سابقه در جهان کمتر کسي را بتوان مانند او پيدا کرد (شايد هم چنين شخصي نظير خارجي هم نداشته باشد)، حتي قرار بود اين رکورد محمود خوردبين به عنوان يک رکورد در گينس به ثبت برسد. کمتر کسي فکر مي کرد جوان خوش سيما و خوش چهره اي که سال 42 به پرسپوليس آمد حدود نيم قرن با پست ها و سمت هاي مختلف در کنار پرسپوليس باشد. بعد از خداحافظي از فوتبال در سال 58 مدتي دستيار محراب شاهرخي بود و بعد تا سال 68 به عنوان سرپرست در کنار پروين بود، با توجه به اينکه پروين تا اواسط دهه شصت بازي هم مي کرد، خوردبين نقش پررنگي روي نيمکت پرسپوليس و تثير بسزايي در موفقيت هاي اين تيم داشت.
خوردبي در سال 76 و در زمان مديريت عابديني مجددا به عنوان سرپرست به پرسپوليس برگشت، در آن زمان متکوويچ سرمربي تيم بود. مشکلات عديده اي به خصوص به لحاظ مالي به دليل تغيير مالکيت تيم و رفتن از زير چتر وزارت معادن و فلزات به زير چتر سازمان تربيت بدني سبب شد تا خوردبين از پروين درخواست کند تا بعد از پنج سال مجددا به پرسپوليس بازگردد. در سال 82 به دليل برخي اختلاف نظرها با اکبر غمخوار مدير تيم، پروين و خوردبين از پرسپوليس جدا شدند اما سال بعد با تغيير مديريت، پروين مدير فني شد و خوردبين مجددا به عنوان سرپرست به تيم برگشت. بعد از شکست 4 گله مقابل فجرسپاسي علي پروين با جمله معروف "خداحافظ فوتبال" از پرسپوليس جدا شد و انصاريفرد نيز محمود خوردبين را از اين تيم برکنار کرد. در سال 86 حبيب کاشاني مديريت باشگاه را در دست گرفت و با توجه به اختلافاتي که با انصاريفرد داشت خوردبين را مجددا به پرسپوليس برگرداند و علاوه بر سرپرستي وي را مسئول کميته فني باشگاه هم کرد و حتي نفراتي مثل خليلي و آقايي با نظر او جذب شدند، در مقطعي از فصل به دليل مشکلات قلبي غلامرضا احمدي جايگزين وي شد. خوردبين در زمان مربيگري دنيزلي در فصل 90-91 با اين مربي ترک دچار اختلاف شد و اعلام کرد تنها در صورتي حاضر به بازگشت به پرسپوليس است که دنيزلي نباشد. در زمان مديريت رويانيان نفراتي همچون زادمهر و پنجعلي سرپرست تيم شدند. خوردبين در زمان مربيگري برانکو هم بار ديگر طعم سرپرستي در پرسپوليس را چشيد.
در سال 90 پس از حرکت غير ورزشي محمد نصرتي و شيث رضايي از کار برکنار شد؛ اما پس از گذشت چند روز ازنو به پرسپوليس بازگشت. خوردبين در 69 سالگي به عنوان قائم مقام باشگاه انتخاب شد. خوردبين کارمند بازنشسته بانک کشاورزي است. و سابقه مديرعاملي تيم نوين کشاورز (وابسته به بانک کشاورزي) که در ليگ برتر واليبال فعاليت مي کرد را داشت.
افتخارات محمود خوردبين با پرسپوليس:
تيمی
- قهرمانی ليگ تخت جمشيد در فصل 1353-54
- قهرمانی ليگ تخت جمشيد در فصل 1351-52
- قهرمانی ليگ منطقه ای در سال 1350
- نايب قهرمانی ليگ تخت جمشيد در فصل 1354-55
- نايب قهرمانی ليگ تخت جمشيد در فصل 1352-53
- نايب قهرمانی ليگ منطقه ای در سال 1349
- نايب قهرمانی جام باشگاه های تهران در سال 1350
خاطرات شنيدنی محمود خوردبين از بازی هايش در دربی ها
4-حسين کلانی
عضويت در پرسپوليس:از سال 1347 تا سال 1353
پست:مهاجم
تولد:3 بهمن 1323 - تهران
باشگاه های ديگر:شاهين تهران(1344-46)-پيکان(1350)-شهباز(1353)
شاگرد ممتاز مکتب شاهين
همايون بهزادي را سر طلايي و حميد شيرزادگان را پا طلايي ناميده اند، حسين کلاني خوش چهره را هم مي توان بازيکني يکپارچه طلاي 24 عيار دانست. دکتر اکرامي بنيانگذار باشگاه شاهين درباره جواهر فوتبال ايران گفته بود:
ميان بازيکنان فعلي(در سال 1346)، کلاني به آنچه که مورد نظر مکتب شاهين مي باشد , بسيار نزديک است
روز سه شنبه 3 بهمن 1323 ساعت 1/30 دقيقه بعد از ظهر در يک خانه قديمي واقع در کوچه تلگرافخانه چهار راه سيد علي ( محدوده چهار راه مولوي ) در حالي که برف سنگين شب پيش, همچنان نيز ادامه داشت فرزندي بدنيا آمد که نامش را حسينعلي نهادند، يک پسر سپيد رو و موطلايي که 52 سانت قد و 3/650 کيلو وزن داشت و قرار بود در آينده با تيم ملي دوبار قهرمان جام ملت هاي آسيا شود. پدرش حسن کارمند وزارت دارايي با اصليتي از خاندان غفاري کاشان بود. خاندان غفاري از نخستين خاندان ها در ايران بود که به تشيّع گرويد و گفته مي شود به ابوذر غفاري صحابه پيامبر(ص) متصل مي شوند.
حسن از همان روزهاي نخست نترس و جسور و بي واهمه بود که البته برايش دردسر ساز هم مي شد، در 5 سالگي و در دوره اي که اتوموبيل ها قفل و بند درست و حسابي نداشتند با شورلت 1937 جان خودش و دوستانش را حسابي به خطر انداخت. فوتبال حسين با تيم پولاد(نوجوانان شاهين) شروع شد، تغيير محل سکونتميان او و تيم مورد علاقه اش که محل تمرينش حوالي نازي آباد بود فاصله انداخت با اينحال او بازهم به تمرينات پولاد مي رفت. در همان روزها با بچه محل ها تيمي به نام "صالح" تشکيل دادند. صالح در واقع نام کوچه اي در محله شان بود. آن ها هر تيمي را از هر محله ديگري شکست مي دادند و همين باعث شد تا تورج جوادي ( سرپرست تيم) به فکر وصل کردن صالح به يکي از باشگاه هاي بزرگ تهران باشد. اين موضوع به شدت بچه ها را خوشحال کرد و به افتخار آن جشن کوچکي در زمين خاکيشان برگزار کردند در آن جشن يک مسابقه نمايشي نيز برگزار کرديم و بعد از آن مسابقه و در پايان آن جشن کوچک بود که تيمسار خسرواني( مدير باشگاه تاج ) با اعطاي يک فقره چک تحت عنوان کمک هزينه, رسما وابستگي تيم محلي ما را به باشگاه تاج, تاييد کرد و از آن پس تيم صالح به مشعل تاج , تغيير نام داد. کلاني به دليل سرعت و توانمندي هاي بالايش به سرعت نظر محمود بياتي مربي تاج را جلب کرد و بلافاصله سرپرست تيم ديهيم(تيم نزديک به تاج و زير مجموعه آن) به حسين گفت که اسمش را به عنوان بازيکن ديهيم رد کرده است. حسين از شادي صورت او را چند بار بوسيد و فرياد کنان بدرون خانه پرواز کرد.
کلاني در مسابقات آموزشگاه هاي کشور در سال 38 خوش درخشيد، او درمواد 100 متر سرعت و پرش ارتفاع, درخششي دو چندان داشت رکورد او در عبور از مانع 1/67 متر, سالها پا بر جا بود دکتر عباس اکرامي مدير و بنيانگذار باشگاه شاهين که همواره از ميان چهره هاي جوان درصدد دستچين نمودن نسل آينده شاهين بود, در قزوين ( محل برگزاري رقابتهاي آموزشگاهها ) حضور داشت و بازي ها را به دقت زير نظر گرفت و چنين شد که حسين کلاني که 14-15 سال سن داشت را از همان بازي نخست نظر دکتر اکرامي را بخود جلب کرد. دکتر اکرامي سعي در جلب رضايت کلاني براي پيوستن به شاهين داشت اما تنها دغدغه کلاني ديهيم بود. چهره هاي ديگري همچون پرويز و امير ابوطالب، حشمت مهاجراني و حسين فرزامي هم در ديهيم فعاليت مي کردند.
جرقه هاي پيوستن حسين به شاهين از ديدار تيم ديهيم که در آن عضو بود و شاهين در چهارچوب مسابقات باشگاه هاي تهران در سال 1342 زده شد، در ان مسابقه ديهيم از همان ابتدا دست ها را به علامت تسليم بالا بردند، مهاجمان شاهين بي ملاحظه روي دروازه ديهيم توپ مي ريختند و 7 بار دروازه ديهيم را باز کردند اما کلاني بي اعتنا به اين موضوع با انگيزه اي عجيب بازي مي کرد و با گلي زيبا يکي از گل هاي شاهين را پاسخ داد و اسمش را سر زبان ها انداخت. بعد ز بازي دکتر اکرامي کلاني را به دفتر باشگاه فراخواند، کلاني به دليل علاقه خانوادگي به شاهين بي تابانه روند انتقالش به شاهين را پشت سر گذاشت و در 18 سالگي شاهيني شد. شاهين بين مردم به «تيم کتابي ها» مشهور شده بود. به اين دليل که همه دانشجو و تحصيلکرده بوديم و به همين دليل احترام خاصي نيز بين مردم داشتند.
دکتر اکرامي نقش پررنگي در شکل گيري شخصيت فرهنگي و ورزشي من داشت. او هميشه مي گفت اول درس و بعد ورزش. از آن جايي که خودش نيز استاد دانشگاه بود و در دبيرستان البرز نيز تدريس مي کرد، از بين دانش آموزان و دانشجواين مستعد به ورزش در اين دبيرستان، بازيکنان خوبي را انتخاب کرد و نسلي را پرورش داد که تماما تحصيلکرده و بااخلاق هستند.
حسين کلاني
کلانی نشسته از راست در کنار مرحوم ناصرحجازی در ترکيب تيم ملی
کلاني مترصد کوچکترين فرصت براي اثبات خويش بود اما شادي او خيلي زود فرکش کرد چرا که در اولين بازيش براي شاهين با واژه اي به نام مصدوميت آشنا شد و آسيب ديدگي از ناحيه رباط و گچ گرفتگي او را ماه ها از فوتبال دور کرد، پس از شش ماه دوباره به تمرينات شاهين برگشت، ادامه کار هم دلسرد کننده براي او دنبال شد، از روي که به شاهين پيوست, تا روزي که به يکي از ياران ترکيب شاهين تبديل شد چيزي حدود دو سال و نيم نيمکت نشيني را با جان و دل پذيرفت حتي جعفر گاشاني مدافع صاحب نام فوتبال ايران که بعد از او به شاهين پيوست زودتر از او شانس بازي را بدست اورد. اولين بازي کلاني در ترکيب اصلي شاهين در ديداري دوستانه مقابل شجاعت بود که به دليل بيماري پرويز دهداري از او به عنوان هافبک چپ تيم استفاده شد. تماشاگران اصلا اسم او را نمي دانستند و از اين که يک جوان در کنار همايون بهزادي و شيرزادگان، وارد زمين شده، تعجب کردند. علي رغم اضطرابي که داشت همان دقيقه اول دروازه رقيب را باز کرد و همه چشم ها را به سمت خود خيره کرد. سال 43 به دعوت فدراسيون شوروي يک تيم متشکل از منتخب تمام تيم هاي شاهين از شهرهاي مختلف به مسابقات اعزام شد که نام کلاني کم تجربه هم در بين آن ها بود اما بازهم فرصت بازي پيدا نکرد.
سال بعد(44) با پايان مصدوميت و پخته تر شدنش به يکي از مهاجمان فيکس شاهين تبديل شد، البته بيماري کليه مرحوم دهداري در اين موضوع بي تاثير نبود.کلاني جوان و با انگيزه روز به روز پخته تر و البته کاملتر فوتبال مي کرد ترکيبي از سرعت و توانايي هاي منحصر به فرد بود، اولين گل هايش را در هفته نخست مقابل پاس تهران به ثمر رساند، دو هفته بعد مقابل جعفري هم گلزني کرد، اولين هتريکش را در هفته هفتم برابر تيم عقاب به ثبت رساند.هفته نهم برابر شعاع حسين کلاني با ثبت يک گل ديگر مجموع گلهايش را به عدد 6 رسانيد. او علاوه بر توفيق در گلزني در سازندگي براي ساير مهاجمان نيز موفق عمل ميکند و در چهار گل شاهين سهيم است. در پايان او و ساير شاهيني ها قهرماني باشگاههاي تهران را پس از يک پيروزي شيرين چهار بر صفر برابر ديهيم جشن گرفتند. با خداحافظي زنده ياد پرويز دهداري از دنياي توپ گرد و سپس سفر زنده ياد حميد شيرزادکان و همچنين جدايي زنده ياد محراب شاهرخي و محمد برزمهري و سرانجام مصدوميت کلاني شاهين ديگرتيم قدرتمند سال قبل نبود و جام را به مدعيان ديگر يعني عقاب و دارايي و پاس واگذارکردند.
آخرين حضور شاهين تحت مديريت دکتر عباس اکرامي رقابتهاي باشگاهاي تهران فصل 1346 بود، شاهين براي پس گرفتن جام قهرماني رقيبي جدي به اسم دارايي با ستارگاني مثل غلام وفاخواه و عزيز اصلي و اکبر افتخاري و...داشت، دو تيم پا به پاي هم پيش مي روند و شاهين با تفاضل بهتر صدرنشين است تا اينکه تصميمي عجيب, همگان را در شوک فرو مي برد. متاسفانه فصل با شکوه و پر هيجان فوتبال باشگاهي با اتخاذ يک تصميم نامنصفانه همراه شد. تصميمي که نتيجه آن لغو فعاليت محبوبترين باشگاه ايران بود. شاهين متعلق به مردم بود و در آن اواخر وقتي نتوانستند جلوي اعتراض مردم به سيستم اداره مملکت در ورزشگاه ها را بگيرند، گفتند که تشويق شاهين توسط مردم که يک سمت امجديه مي گويند «شاه ه ه ه.. و قسمتي ديگري «...ه ه ه ين»، به نوعي توهين به شاه مملکت است! حسين کلاني يکي از بهترين فصل هاي خودش را به لحاظ عملکرد انفرادي سپري کرد.
سال 1348 حسين کلاني و گروه شاهيني ها به باشگاهي تازه تاسيس و ناشناخته آن روزها, پيکان پيوستند .... باشگاهي که از سوي مديران کارخانه اتومبيل سازي ( ايران ناسيونال ) تاسيس و در صدد تشکيل تيمي قدرتمند بود تا بدين صورت نام خود و محصولاتش را بين اقشار جامعه فرا گير کند، سياستي که از سوي مدير آن حاج محمود خيامي ارائه و بسيار نيز موثر نشان داد. حسين کلاني با پيکان روزهاي درخشاني را سپري ميکند او علاوه بر کسب عنوان قهرماني باشگاههاي تهران با يازده گل نخستين عنوان آقاي گلي اش را نيز کسب مي کند پيروزي بر تاج در هر دو ديدار رفت و برگشت و برتري برابر پاس نيز از جمله از موفقيت هاي گروه پيکاني ها در سال 48 محسوب مي شود. کلاني شاگرد اول و معدل بيست مکتب شاهين بود، شاهين همواره در عمق احساس او و خانواده کلاني جاي داشت.
داستان سرخ
دوران اوج فوتبال جناب دکتر جسين کلاني محدوده زماني مابين 52 - 1348 که متاسفانه يک محروميت يک ساله نيز در ان لحاظ شد و همچنين يک وقفه هشت ماهه از بازيهاي باشگاهي به جهت تشکيل تيم فوتبال حرفه اي هاي پرسپوليس. اولين تورنومنت داخلي معتبري که کلاني با پرسپوليس در آن شرکت کرد مسابقات قهرماني ايران در سال 1349 ( جام منطقه اي ) بود که ابتدا مرحله مقدماتي آن, در چهار منطقه ايران برگزار شده و سپس 8 تيم برگزيده اين مسابقات در تهران دور نهايي مسابقات را در دو گروه برگزار کردند. پرسپوليس نيز با کسب سهميه در جمع هشت تيم پاياني حاضر مي شود سپس همراه با تيم هاي پاس تهران و برق تهران و تاج شيراز در گروه اول مسابقات قرار مي گيرد. حسين کلاني و پرسپوليس 3 ديدار در گروه اول برگزار ميکنند و عليرغم بازيهاي زيبايي که ارائه مي دهند يک شکست غير منتظره برابر پاس موجب شد تا با کسب رتبه دوم گروه خود به ديدار تاج تيم اول گروه ديگر برود مهندس با 6 گل صدرنشين جدول گلزنان مسابقات بود. تاج و پرسپوليس در 27 دي 1349 در روزي سرد در امجديه به مصاف هم رفتند، امتناع پرسپوليسي ها از ادامه بازي , در حالي که نتيجه يک بر يک مساوي بود مانع از پايان يافتن بازي شد و دليل اصلي آن نيز اخراج متوالي دو بازيکن پرسپوليس توسط داور ضعيف مسابقه بود، حدود 24 ساعت پس از بازي , فدراسيون وقت نتيجه را سه بر صفر بسود تاج اعلام نمود و پرسپوليس از فينال باز ماند و به نشانه اعتراض به راي فدراسيون در بازي رده بندي نيز شرکت نيافت و به رتبه چهارم ايران بسنده کرد. فدراسيون تنها به محروم کردن تيم پرسپوليس بسنده نکرد و بصورت جداگانه حسين کلاني را نيز که بي ترديد بهترين مهاجم آن روزهاي فوتبال ايران بود يک سال محروم کرد که بعدا به نه مه تقليل يافت، حسين کلاني در اين مدت به ندرت در تمرينات حاضر مي شد و اغلب به فعاليت هاي تحيلي و مطبوعاتي مي پرداخت در همين دوران او مقالاتي را در باب مسابقات فوتبال براي نشريه محبوب جوانان امروز به رشته تحرير در آورد. علي رغم اتفاقات بازي با تاج در نيمه نهايي کلاني با 6 گل(با احتساب گل به تاج در نيمه نهايي با 7 گل) نخستين سلطان گل ( واژه که ان روزها کاربرد داشت) در ليگ ايران شد.
کلاني سال بعد در ليگ منطقه اي 1350 هم دومين آقاي گلي متوالي اش را با پرسپوليس به دست آورد، با گل هاي بيشتر(12 گل) و از آن مهم تر چاشني قهرماني،
در جام اول تخت جمشيد در سال 1352، 8 گل زد
در جام دم جام تخت جمشيد در سال 1353 کلاني 6 بار براي پرسپوليس گلزني کرد،
در جريان جام دوم تخت جمشيد کلاني با برخي ديگر از پرسپوليسي ها دچار اختلاف شد، سرانجام اين اختلافات در بازي با سپاهان به اوج رسيددر شرايطي که پرسپوليس که در صدد جبران امتيازات از دست رفته نيم فصل نخست بود کورس قهرماني را به تاج واگذار کند، پرسپوليسدر بازي با بانک ملي در هفته هفدهم در غياب دکتر کلاني يک بر صفر شکست خورد و همين باخت براي سرخپوشان کافي بود تا فصل را به رقيب سنتي واگذار کند آن ها با پذيرش اين شکست فرصت بسيار مناسبي را براي کاهش فاصله خود با صدر جدول و تاج از دست دادند چرا که آبي ها در همان هفته با نتيجه 2 بر يک مغلوب عقاب شدند.
حسين کلاني بر پايه اختلافات مذکور از ترکيب پرسپوليس دور ماند تا سرخپوشان قادر نباشند با تمام سرمايه هاي خود با حريفان مصاف دهند و عليرغم افت محسوس تاج در نتيجه گيري پرسپوليس آنقدر آشفته بود که نتوانست فاصله خود را با رقيب کاهش دهد، اواسط نيمه نخست بازي با سپاهان , ناگهان حسين کلاني يکي از با اخلاق ترينهاي فوتبال ما و بادگار مکتب شاهين با حرکتي عجيب و بر افروخته لباس را از تن خارج و بلافاصله ورزشگاه ( آپادانا ) را ترک و راهي منزل شد حرکتي که همگان را حتي نزديکترين دوستانش را نيز شوکه نمود. کلاني در اين رابطه گفته بود که روابط بچه ها با هم خوب بود و فقط چند نفري بودند که مانع صميميت بخصوص در مورد من مي شدند و برايش دسيسه چيني مي کردند و بيشتر براي خودشان بازي مي کردند تا مردم و علي رغم صحبت هايي که با آن ها کرد دست از کارهايشان برنداشتند و حتي از عمد در زمين او را تغذيه نکنند که در بازي با سپاهان اين موضوع به اوج خود رسيد. کلاني حتي از راجرز سرمربي تيم خواست تا بازيکناني که با او مخالف بودند و برايش حرف درست مي کردند را در پست هاي ديگر بگمارد تا ارتباط مستقيم با او نداشته باشند.
دکتر کلاني از هفته هجدهم با اصرار نزديکان ( از جمله استاد جعفر کاشاني )به پرسپوليس بازگشت و اتفاقادر همان ديدارنخست برابر ملوان علاوه بر کلزني بهترين بازيکن سرخپوشان نيز بود دوهفته بعدخرين گل خود در جام تخت جمشيد و ليگ ايران , برابر پاس بثمر رساند تا ظرف مدت دو هفته 2 بار گلزني کند در حاليکه در 16 ديدار پيشين , تنها 4 بار توفيق گلزني يافته بود اين خود نشانگر صحت وصداقت گفتار اوست که گويي با تذکر جدي مسئولان اختلافات کاهش يافته بود. حسين کلاني سرانجام در آخرين حضور با پيراهن سرخ پرسپوليس با يک پاس گل , زنده ياد صفر ايرانپاک را در گلزني برابر تاج ياري داد تا با خاطره شيرين فوتبالش را در پرسپوليس پايان بخشد. کلاني با شش گل پس از مرحوم صفر ايرانپاک دومين گلزن برتر تاريخ شهرآورد تهران به حساب مي آيد، کلاني با گل هايي که در شاهين به استقلال زد در مجموع 13 بار دروازه اين تيم را باز کرد.
در سال 1353 کلاني به تيم شهباز پيوست و در همين تيم بازنشست شد. شهباز آخرين تيم کلاني بود. اين انتقال در راس اخبار نقل و انتقالات فوتبال ايران قرار داشت. کلاني مصمم بود که در نقش مشاور و کمک مربي به شهباز کمک کند اما مديران و هواداران شهباز با اصرار خود او را متقاعد ساختند که بار ديگر به ميدان رود و ياور سفيد پوشان در خط حمله باشد، کلاني با گل هاي حساسي که زد زمينه صعود شهباز را به دسته اول فوتبال تهران و سپس در سال 54 با پيروزي بر افسر به دسته اول جام تخت جمشيد فراهم نمود.
آقای گل جام ملت هاي 1972
نخستين بازي ملي کلاني در ارديبهشت 1347 برابر تايوان بود، جام ملتهاي آسيا 1968 يکي از بخش هاي زرين کارنامه حسين کلاني بود، اضافه وزن همايون بهزادي و غيبت حميد شيرزادگان و مصدوميت جلال طالبي راه را براي حسين کلاني باز کرد، ديدار افتتاحيه برابر هنگ کنگ را به دليل برخي سوء تفاهم ها از دست داد(درگيري لفظي با اکبر افتخاري) و محمود بياتي سرمربي تيم ملي در ميان بهت کلاني، حميد اميني خواه را جاي او به ميدان فرستاد، زمين گير شدن برابر تيم نه چندان قدرتمند هنگ کنگ علي رغم برد در دقايق پاياني انتقادات زيادي را روانه کادر فني تيم ملي کرد و باعث شد تا بياتي در ترکيب تيم تجديد نظر کند و حسين کلاني و اکبر افتخاري و علي جباري را در ترکيب قرار داد، از آنجا که شيوه برکزاري مسابقات جام ملتهاي آسيا 1968 بصورت دوره اي بود تصور کنيد بجاي هنگ کنگ در بازي هاي اول با اسرائيل يا برمه مسابقه مي داد(هنگ کنگ در بازي بعد با 6 گل برابر اسرائيل شکست خورد). در ديدار دوم کلاني يکي از چهار گل ايران را با ضربه سر وارد دروازه تايوان کرد پاس گل چهارم را هم به حسين فرزامي داد. با برد برابر برمه و اسرائيل ايران در سال 1972 در مسابقاتي که بصورت دوره اي برگزار شد براي اولين بار فاتح جام ملت هاي آسيا شد. بعد از بازي ها به عنوان پاداش پس از قهرماني بازاري ها به هر کدام از بازيکنان يک قاليچه هديه دادند. کارخانه بيکسوييت ويتانا اشتراک يک ساله رايگان به بازيکنان داد و از طرف دولت نصف هزينه خريد پيکان داده شد.
کلاني در پنجمين دوره جام ملتهاي آسيا در سال 1372 با 5 گل عنوان آقاي گلي را کسب کرد، در اين مسابقات که در بانکوک برگزار شد کلاني اولين گلش را در ديدار اول به خمر زد(ايران بازي را 2-0 برد)، ايران در بازي دوم عراق را سه بر صفر شکست داد که کلاني هتريک کرد، پنجمين و آخرين گل کلاني شايد مهم ترين گل دوران ورزشيش بود، کلاني در ديدار نهايي که ايران 2-1 کره را شکست داد و قهرمان شد گل دوم تيم ملي را زد. کلاني 24 بازي ملي انجام داد و 11 گل ملي زد.
کلاني از فرهيخته ترين و باسواد ترين چهره هايي است که فوتبال ايران به خود ديده است و داراي مدرک دکتراي معماري تلفيقي از دانشگاه U C L A است و مدتي نيز يکي از مديران پروژه پارس جنوبي بوده است. کلاني هميشه در اردوي تيم ملي يا شاهين يا پرسپوليس، تخته نقشه کشي را همراه خود داشت. چون بسياري از تورنمنت ها و مسابقات مهم همزمان با برگزاري امتحانات پايان ترم بود. کلاني روحياتش با مربيگري سازگار نبود و ترجيح داد تحصيلاتش را ادامه دهد و در آمريکا بالاترين مدرک مهندسي معماري را گرفت و حتي طرحي براي استاديوم اختصاصي پرسپوليس ارائه داد که کسي توجهي به آن نکرد. کلاني به گفته خودش بيش از بيت هزار جلد کتاب در کتابخانه شخصي اش دارد. کلاني در سال 44 همزمان با قهرماني در مسابقات باشگاه هاي تهران در رشته پزشکي در کنکور سراسري قبول شد، هرچند در ابتدا تصور مي شد او در رشته رياضي موفق باشد اما ترجيح داد در کنکور تجربي شرکت کمد و موفق هم بود. کلاني، از آن دست پيشکسوتاني است که مورد احترام همه اقشار فوتبال ايران است. استقلالي و پرسپوليسي هم ندارد.
افتخارات حسين کلاني با پرسپوليس:
تيمي
- قهرمانی ليگ تخت جمشيد در فصل 1351-52
- قهرمانی ليگ منطقه ای در سال 1350
- نايب قهرمانی ليگ تخت جمشيد در فصل 1352-53
انفرادی
- آقای گلی ليگ منطقه اي در سال 1349
- آقای گلی ليگ منطقه اي در سال 1350
3-فرشاد پيوس
عضويت در پرسپوليس:از سال 1364 تا سال 1367 و از سال 1368 تا سال 1376
پست:مهاجم
تولد:22 دی 1340 - تهران
باشگاه های ديگر:راه آهن(1359-62)-شاهين تهران(1362-63)-نيروی هوايی(1363-64)-ال اهلی(1367-68)
مهاجمی که هميشه بوی گل می داد
براي مهاجمان پس از او پيوس قله اي دست نيافتني به حساب مي آمد، گلزني قهار که نبوغش در باز کردن دروازه حيرت انگيز بود و مي توان گفت تاريخ فوتبال ايران چنين تمام کننده اي به خود نديده است. فرشاد آقاي گل در 22 دي 1340 در تهران به دنيا آمد و در محله نازي آباد بزرگ شد، از کودکي به او نظم در کارها را آموخته بودند، پيوس فوتبال حرفه ايش را با راه آهن در سال 59 شروع کرد، پيوس در زمين مرغوبکار بازي مي کرد و همانجا توسط لارودي کشف شد و به راه آهن آمد، در ابتدا که در تيم هاي پايه بازي مي کرد هافبک چپ بود اما با تشخيص مربيان يک خط جلوتر آمد و مهاجم شد، سه سال در راه آهن بازي کرد و در 28 بازي که براي اين تيم انجام داد تنها 2 بار موفق به گلزني شد. فصل 62-63 را در شاهين احيا شده دهه شصت بازي کرد و علي رغم تعداد کم بازي هايي که انجام داد آماري مناسب ثبت کرد، 5 گل در 6 بازي.
بعد از 6 ماه حضور در شاهين در سال 62 براي سپري کردن خدمت سربازي به تيم نيروي هوايي رفت و دو سال در اين تيم بازي کرد، نيروي هوايي سکوي پرتاب پيوس شد و برخلاف راه آهن و شاهين در آنجا توانست به خوبي استعدادش را بالفعل کند و آمار خيره کننده 60 گل در 69 بازي را از خود برجاي گذاشت و نيروي هوايي با حضور او از ليگ دسته يک به ليگ باشگاهي تهران صعود کرد.
در سال 64 به پرسپوليس آمد و تا سال 68 عضو پرسپوليس بود، بين دو مقطع حضورش در پرسپوليس يک فصل را در خارج از کشور بازي کرد، فصل 68-69 به الاهلي قطر پيوست و يک فصل در اين تيم قطري بازي کرد، آن جا هم آمار خوب 12 بازي و 9 گل را ثبت کرد و در آن فصل مقام سوم ليگ قطر را کسب کردند.
نقل قول برخی چهره های فوتبال درباره فرشاد پيوس در کليپ تبليغاتی مستند فرشاد آقای گل
بهترين گلزن تاريخ پرسپوليس
در سال 64 پيوس مسئوليت گلزني در خط آتش سرخپوشان را برعهده گرفت، مارزنگي آسيا که در زمين به مانند خوردن شربتي گوارا تور دروازه رقيب را با نواخت ضربات پا و سرش به توپ مي لرزاند و دروازه بانان با شنيدن اسمش مثل بيد مي لرزيدند با لباس قرمز بيش از پيش محشر به پا کند. با سيستم علي اصغري! دهه شصت و با سازماندهي مناسب دفاع و حمله و توسل به بازيساز هاي درجه يک و سانتر از جناحين در 442 علي پرويني، پيوس با پرسپوليس ليستي بلند بالا از جام و عنوان و رکورد به وجود آورد که کمتر کسي را مي تونا با آن قياس کرد. آن هم بدون اينکه از پول و پله و قراردادهاي نجومي خبري باشد. حتي تمرينات هم بسيار متفاوت با مروز بود، هفته اي سه جلسه تمرين داشتند و مابقي اوقات را بايد براي امرا معاش کار مي کردند و بازهم با همان شرايط بهترين نتايج را مي گرفتند.
من يک عمر با عشق بازي کردم. داغ گلوله قرمز هنوز روي سينه من هست. آن سال ها کسي نمي دانست چک سفيد امضا و تراول يعني چه؟ يک پيراهن قرمز بود و يک دنيا دلدادگي.
پيوس به سرعت در پرسپوليس جا افتاد و زوجي تکرارنشدني با ناصر محمدخاني تشکيل داد که در بهترين حالت توسط محسن عاشوري تغذيه مي شد، پيوس با 153 گل در 211 بازي بالاتر از علي پروين و صفر ايرانپاک بهترين گلزن تاريخ باشگاه پرسپوليس است، البته اين آمار گل هاي رسمي اوست و در بازي هاي غير رسمي و دوستانه در مجموع بيش از 200 گل براي پرسپوليس به ثمر رساند. پيوس تنها مهاجم تاريخ باشگاه است که تعداد گل هايش از مرز عدد صد عبور کرده است و به عبارت ديگر گل هايش سه رقمي است، پيش از پيوس رکورد گلزني براي پرسپوليس در اختيار علي پروين بود که 95 گل براي پرسپوليس زده بود. نکته قابل ذکر اين رکورد اين است که تنها 9 گل از 153 گل پيوس از روي نقطه پنالتي به ثمر رسيده است و بعيد به نظر مي رسد که به اين زودي ها کسي بتواند رکوردهاي پيوس را در پرسپوليس تهديد کند. در دهه شصت که به دليل شرايط کشور ليگ سراسري برگزار نمي شد و مسابقات در سطح ليگ هاي استاني بود، پيوس 5 بار آقاي گل باشگاه هاي تهران شد، در سال 65 با 7 گل، در سال هاي 66 و 67 با 13 گل، در سال 69 با 16 گل و در سال 70 مجددا با 16 گل اين عنوان را از آن خود کرد. همچنين آقاي گلي در جام در جام آسيا با 8 گل(پيوس در مجموع 9 گل در رقابت هاي جام در جام آسيا به ثمررسانده و 2 گل هم در مسابقات جام باشگاه هاي آسيا زده است)، در ليگ سراسري هم پيوس دو مرتبه آقاي گل ليگ شد يکبار در سال 70 با 11 گل و بار دوم در سال 73 با 20 گل. از رکوردهاي ديگر او مي توان به اين موارد اشاره کرد:
- بهترين گلزن تاريخ پرسپوليس در رقابت هاي آسيايي با 11 گل
- بهترين گلزن تاريخ پرسپوليس در ليگ سراسري با 52 گل در 94 بازي
- بهترين گلزن تاريخ پرسپوليس در جام حذفي با 22 گل در 30 بازي
- بهترين گلزن تاريخ پرسپوليس در ليگ تهران با 65 گل در 70 بازي
- بيشترين هتريک در تاريخ پرسپوليس با 13 هتريک
به راستي مهاجمي مثل پيوس که چشم بسته دروازه حريف را باز مي کرد در فوتبال امروز چه قيمتي در ليگ ايران داشت؟
5 ميليارد؟
6 ميليارد؟
يا بيشتر؟
پيوس با پرسپوليس زلزله سال هاي فعاليتش دوبار در سال هاي 76 و 75 با هدايت استانکو قهرمان ليگ آزادگان شد به همراه سه نايب قهرماني در ليگ سراسري در سال هاي 69 و 72 و 73 که در سال هاي 69 و 72 با فرمت عجيب مسابقات در فينال به استقلال و پاس(در ضربات پنالتي) نتيجه را واگذار کردند. دو قهرماني جام حذفي در سال هاي 71 و 67، چهار قهرماني ليگ تهران در سال هاي 70 و 69 و 67 و 66، قهرماني جام حذفي تهران در سال 66 و البته قهرماني جام در جام آسيا در سال 70 افتخارات تيمي فرشاد پيوس با پرسپوليس بود. که اکثرا زير نظر پروين به دست آمدند، يک مربي کاريزماتيک که هر وقت تيم عقب بود چشمان سرخش بازيکنان را مجبور مي کرد سرشان را هم مقابل توپ قرار دهند.
اين رکوردها حکايت از آمار خيره کننده پيوس در ميانگين گل زده نسبت به بازي انجام شده دارد، پيوس با 0.72 گل در هر بازي آماري غير قابل دسترس را به نام خود ثبت کرد که بعيد است کس ديگري در آينده بتواند آن را بهبود ببخشد. پيوس پس از اتفاقات شهرآورد سي و هشتم در سال 1373 شش ماه محروم شد.
مار زنگی آسيا
پيوس در 34 بازي ملي 19 گل به ثمر رساند، شايد در نگاه اول آمار دلفريبي نباشد اما بايد توجه داشت که فوتبال ايران در دهه شصت به دليل شرايط خاص کشور و جنگ تحميلي دچار سکته شد و در تورنومنت هاي کمي حضور پيدا کرد. گويي تمام هفت تير هاي دنيا آن نسل فوتبال ايران و ستارگانش را نشانه گرفته بودند و گلوله هايشان را به سمتشان شليک کردند پيوس عضو تيم ملي اميد بود و در سال 62 در جام ارتش ها به تيم ملي بزرگسالان دعوت شد.. پيوس همچنين در منتخب بازيهاي آسيايي پکن در سال 1990 قرارگرفت، و در اين مسابقات که کسب نشان طلا براي تيم ايران به پايان رسيد با 4 گل آقاي گل شد و به او لقب مار زنگي آسيا را دادند. او جزو ?? نفري بود که در سال ?? و هنگام بازيهاي آسيايي ???? در اعتراض به کادر فني تيم ملي، از اين تيم استعفا داد. او در آبان ?? بدون پس گرفتن استعفا به تيم ملي دعوت شد. در جام ملت هاي آسيا 1992 پس از درگيري و حمله به داور از سوي کنفدراسيون فوتبال آسيا يک سال از حضور در کليه ديدارهاي داخلي و بين المللي محروم شد.
از آنجايي که دوست داشت در اوج خداحافظي کند در سال 76 کفش هايش را در شرايطي که هنوز جا براي بازي هاي بيشتر داشت آويخت. آخرين بازي پيوس مقابل استقلال در سال 76 بود که 13 دقيقه به ميدان رفت و بعد از پايان بازي پيراهنش را به مهدوي کيا داد که به گفته خودش هنوز آن را نگه داشته. پيوس مربيگري را از فصل 82-83 با تيم تربيت يزد آغاز کرد و تا سال 95 که هدايت سپيدرود رشت را به عنوان آخرين تيم دوران مربيگريش بر عهده داشت تيم هاي شموشک نوشهر، تراکتورسازي تبريز، هما، برق شيراز، گل گهر سيرجان، صنعت ساري، خونه به خونه بابل و پارسه تهران را بر عهده داشت. تنها حضور يک تيم يزدي در ليگ برتر با پيوس رقم خورد، او شهيد قندي را که در دسته سوم بازي مي کرد را پله به پله به تيمي ليگ برتري تبديل کرد. پيوس در بالابردن تيم هاي دسته هاي پائين تر به دسته بالاتر مهارت داشت، او خونه به خونه را نيز از ليگ دسته سوم به دسته دو آورد و در شرايطي که تيم اول جدول و بخت نخست صعود به ليگ آزادگان بودند به دليل اختلاف با مديرعامل استعفا داد. در گل گهر سيرجان بيشتر بازيکن سازي را در دستور کار قرار داد و موفق هم بود، در آخرين تجربه مربي گريش هم سپيدرود دسته دومي را به تيمي دسته اولي تبديل کرد. در سال 95 پيوس در مراسمي به عنوان بهترين و تاثيرگذارتين مربي ليگ دسته دوم برگزيده شد. البته انتخاب هاي اشتباهي مثل برق شيراز داشت اما در کل به عنوان مربي کارنامه غيرقابل دفاعي ندارد.
هرچند فوتبال ايرن حرفه اي نبود اما پيوس از ابتدا بازيکني حرفه اي بود و خواب و خوراکش سر وقت روي نظم بود، نظم و انضباط حرف اول را در زندگيش مي زد و از آن تخطي نمي کرد، هنوز که هنوز است پيوس خوابش را در ساعت ده شب تنظيم کرده است، بدون عقب و جلو.
افتخارات فرشاد پيوس با پرسپوليس:
تیمی
- قهرمانی جام برندگان آسيا در سال 1370
- قهرمانی ليگ آزادگان در فصل 1375-76
- قهرمانی ليگ آزادگان در فصل 1374-75
- قهرمانی جام حذفی در سال 1371
- قهرمانی جام حذفی در سال 1367
- قهرمانی ليگ تهران در سال 1370
- قهرمانی ليگ تهران در سال 1369
- قهرمانی ليگ تهران در سال 1367
- قهرمانی ليگ تهران در سال 1366
- قهرمانی جام حذفی تهران در سال 1366
- نايب قهرمانی ليگ تخت جمشيد در فصل 1372-73
- نايب قهرمانی ليگ تخت جمشيد در فصل 1371-72
- نايب قهرماني ليگ تخت جمشيد در فصل 1368-69
- نايب قهرمانی ليگ تهران در سال 1371
- نايب قهرمانی جام برندگان آسيا در سال 1372
انفرادي
- آقای گل ليگ آزادگان در فصل 1370-71
- آقای گل ليگ آزادگان در فصل 1373-74
- آقای گل ليگ تهران در سال 1366
- آقای گل ليگ تهران در سال 1367
- آقای گل ليگ تهران در سال 1368
- آقای گل ليگ تهران در سال 1370
- آقای گل ليگ تهران در سال 1371
گل فرشاد پيوس به شاهيد در سال 67
2-همايون بهزادی
تولد سر طلايی
بهزادي از محبوبترين فوتباليست هاي ايران در دهه ي چهل و پنجاه شمسي با افتخارات متعدد از جمله فتح دو دوره جام ملتهاي آسيا , آقاي گل جام ملتهاي آسيا , قهرمان تورنمنت کوروش کبير و .....به شمار مي رود. همايون سر طلايي چهاردهم دي ماه سال 1320 در خرمآباد به دنيا آمد. خانواده بهزادي تهراني هستند و او به واسطه شغل نظامي پدرش در سفر بود و چند ماه بعد ماموريت پدرش در خرمآباد تمام شد و همراه خانواده به تهران برگشتند. همايون از همان كودكي به فوتبال علاقهمند بود و خيلي زود با توپ مانوس شد، به کوچه مي رفت و با بچه محل ها روپايي مي زدند و فوتبال بازي ميكردند و در 12 سالگي به تيم هاي زير گروه شاهين رفت و در کنار افرادي چون برادرم سياوش بهزادي، حميد شيرزادگان، حسن حبيبي، ناصر ابراهيمي و ... زير نظر بزرگاني همچون دکتر زادحسن فاخري، اکبر کيا، هوشنگ زارع، دکتر ابتهاج (رييس موسسه هدف) در مکتب دکتر اکرامي پيشرفت كرد.
آن زمان دو سوم فوتبال ايران باشگاه شاهين بود که در تمام ايران داراي تيمهاي مختلف بود. مثلا در تهران بيش از 100 تيم داشت. بزرگترين افتخارم را حضور در تيم اول شاهين ميدانم
همايون بهزادي
تيمهاي کودک شاهين، داريوش، کولاک، سيمرغ و بالاخره بزرگسالان شاهين، مسير ترقي او بود. بهزادي در تيم هاي پايه شاهين حرفه اي تر فوتبال را دنبال کرد، آن زمان در تيم داريوش بازي مي کرد که از تيم هاي زير مجموعه شاهين تهران به حساب مي آمد، با بازيکناني همچون اکبر کيا و عبدالحسين تقوي و امير زرندي و همايون بهزادي و مظفري زاده و ايرج دبير سياقي و ..... هم تيمي بود. در مکتب شاهين اخلاق و علم مقدم بر فوتبال و ورزش بود، همايون بهزادي يکبار مدرسه و کلاس را ول کرد تا به تمرين شاهين بيايد که با سيلي دکتر اکرامي بنيانگذار و مدير باشگاه شاهين که خود معلم و استاد دانشگاه بود مواجه شد. اکرامي به بهزادي يادآور شد که اينجا در مکتب فوتبال شاهين، اخلاق و علم بر فوتبال برتري دارند. بهزادي بارها تاکيد کرده است که فوتبالش را مديون دکتر اکرامي است.
من خودم را ساخته و پرورده مكتب شاهين ميدانم و علاقهام به اين باشگاه آنقدر زياد است كه اسم پسر بزرگم را شاهين گذاشتهام
همايون در سال 1337 رهسپار تيم بزرگسالان باشگاه شاهين شد. ابتدا در بک وسط بازي ميکردم و کم کم به بک چپ، هافبک چپ و بعد از آن به خط حمله تغيير پست داد. بهزادي اولين جامش با شاهين را در سال 1340 دشت کرد و با اين تيم قهرمان جام حذفي تهران شد. همان سال بهزادي در مسابقات جام باشگاه هاي تهران در سال 1340 با 8 گلي که زد دومين گلزن برتر مسابقات شد. دو سال بعد با شاهين فتح مسابقات جام باشگاه هاي تهران شد که به نوعي معتبر ترين تورنومنت فوتبال ايران در آن زمان بود. شاهين دو سال بعد در سال 1344 هم قهرمان باشگاه هاي تهران شد. بهزادي در ليگ باشگاه هاي تهران در سال 1344 توانست 9 گل براي شاهين بزند و دومين گلزن برتر مسابقات شد.
باشگاه شاهين که بارها، با مسوولان ورزش و فدراسيون فوتبال دچار اختلاف شده بود در سال 1346 منحل شد و ياران اين تيم در آستانه پيوستن به تيمهاي ديگر بودند.
در سال 48 وقتي پرسپوليسيها دستهجمعي به پيکان پيوستند، يک بار ديگر قدرتنمايي کرد و يک سال بسيار خوب را در اين تيم گذراند. پيکان آلن راجرز در سال 1348 که شالوده اش را شاهيني هاي تبعيد شده از موطنشان تشکيل مي دادند يکي از قدرتمند ترين تيم هايي بود که فوتبال باشگاهي ايران به خود ديد، پيکان با کاپيتاني بهزادي فاتح مسابقات جام باشگاههاي تهران در سال 1348 شد آن هم بدون حتي يک شکست که در آن زمان بي سابقه بود و همان سال تورنومنت معتبر بين المللي جام دوستي را هم با قدرت فتح کرد.
آقای گل جام ملت هاي آسيا 1968
بهزادي سن و سالي نداشت که به تيم ملي دعوت شد، در سال 1338، همايون 18 ساله براي تيم ملي فوتبال انتخاب شد تا به کرالاي هندوستان برود و در مسابقات فوتبال مقدماتي جام ملتهاي آسيا حضور يابد. اما نتوانس براي تيم ملي بازي کند. مادر همايون که ميديد فرزندش با امتحانات تحصيلي مواجه شده، همايون را از سفر به هندوستان منصرف کرد. همين ممانعت، اولين حضور بهزادي را در تيم ملي سه سال به تاخير انداخت. البته تيم ملي از سال 1338 تا سال 1341 بازي نداشت و در مسابقاتي شرکت نکرد.
در خرداد سال 1341، سرطلايي فوتبال در جريان ديدار دوستانه تيمهاي ملي ايران و عراق، در حالي که 20 سال و 5 ماه سن داشت پيراهن تيم ملي فوتبال را رسماً بر تن خود کرد و تا 10 سال صاحب اين پيراهن عزيز و مقدس بود.
بهزادي در مقدماتي المپيک توکيو در سال 1343 پنج گل براي تيم ملي زد و بهترين گزن مسابقات شد، پرواز هاي فراتر از سطح آسيا او پل صعود ايران به المپيک توکيو بود. در اين مسابقات مثلث رويايي خط حمله تيم ملي شامل همايون بهزدادي، حميد شيرزادگان و مرحوم دهداري به تاراج حريفان پرداخت. ايران با قدرتنمايي مثلث هنرمند شاهين به المپيک صعود کرد اما بهزادي و شاهيني ها که بيشترين سهم را در اين موفقيت تاريخي داشتند رنگ المپبک توکيو را نديدند، بازيکنان تيم شاهين به خاطر روابط حاکم در فوتبال ايران و اعتقاد به ناديده گرفته شدن حقوق شاهينيها، از حضور در مسابقات تدارکاتي قبل از المپيک توکيو سرباز زدند و به همين دليل از حضور در مسابقات فوتبال المپيک 1964 توکيو محروم شدند. ازيکنان شاهيني تيم ملي يک سال محروم بودند اما در سال 1344 با وساطت مرحوم غلامرضا تختي حاضر شدند به تيم ملي بازگردند. اگر اختلافات بازيکنان باشگاه شاهين و فدراسيون فوتبال پيش نمي آمد، آن ها مي توانستند در المپيک نيز آبرومندانه به ميدان بروند.
بهزادي در مسابقات جام عمران منطقه اي مجددا به تيم ملي بازگشت، بهزادي در اين جام يکي از بهترين ياران تيم ملي فوتبال کشورمان بود. مسابقاتي که با قهرماني تيم ايران به کار خود خاتمه داد. همايون بهزادي در 25 سالگي براي اولين بار حضور در عرصه يک فينال مهم آسيايي را تجربه کرد. در بازيهاي آسيايي 1966 بانکوک، نسل طلايي فوتبال ايران با ستارگاني مثل حسن حبيبي، عزيز اصلي، فرامرز ظلي، حميد جاسميان، همايون بهزادي، علي جباري،پرويز قليچ خاني، فريبز اسماعيلي و اکبر افتخاري و ......که دوسال قبل به المپيک توکيو صعود کرده بود با برد 2-0 مقابل مالزي مسابقات را شروع کرد و پس از شکست 3-1 مقابل ژاپن توانست هند را 4-1 شکست دهد و به دور دوم صعود کند، پس از برد 1-0 مقابل اندونزي و باخت مشابه مقابل برمه در نيمه نهايي انتقامش را از ژاپن گرفت و اين تيم را 1-0 شکست داد و راهي فينال شد، هرچند ايران فينال را با نتيجه يک بر صفر به برمه واگذار کرد اما درخشش وي در بازيهاي آسيايي 1966 بانکوک موجبات حضورش در تيم منتخب آسيا را فراهم کرد.
با درخشش فوقالعاده و 4 گلي که او در 4 بازي زد تيم ملي فوتبال ايران در مسابقات چهارمين دوره جام ملتهاي آسيا که به ميزباني ايران برگزار ميشد هر چهار حريف خود را شکست داد و قهرمان شد اما همايون بهزادي به شدت دچار مصدوميت شد. بهزادي با چهار گل آقاي گلي جام ملت هاي 1968 را از آن خود کرد تا شيريني قهرماني براي او دو چندان شود. بهزادي در بازي فينال گل تساوي ايران در مقابل اسرائيل را زد که در نهايت ايران با برتري 2 بر 1 قهرماني اين رقابتها را بالاي سر برد. در همان سال بهزادي در تيم منتخب آسيا هم قرار گرفت.
پس از آن و چهار سال بعد بهزادي همراه با تيم ملي ايران توانست قهرمان جام ملتهاي آسيا 1972 شد. ديگر عنوان قابل ذکر بهزادي با تيم ملي قهرماني جام کوروش کبير در سال 1350 بود.
بهزادي تا سال 1352 رکورد دار بازي ملي براي ايران بود و نخستين آقاي گل فوتبال ملي ايران به شمار مي آيد. او در بازي افتتاحيه ورزشگاه آزادي تهران دروازه باشگاه کروزيرو را گشود. در جريان ديدار دوستانه منتخب تهران و بايرن مونيخ در سال 1351 که با پيروزي شش بر دو تيم منتخب به پايان رسيد، يک گل به ثمر رساند. بهزادي 35 بازي ملي در کارنامه دارد و 19 گل ملي براي تيم ملي ايران به ثمر رسانده.
اولين هتريک کننده در دربی
همايون بهزادي ميخواست به عقاب يا پاس برود، اما تشکيل تيم پرسپوليس، ياران شاهين را به دور هم حفظ کرد. با نظر و خواست او، ياران پرسپوليس، از پيکان به تيم خود برگشتند. در شهريور سال 49 که اين اتفاق رخ داد، همايون که 28 سال و 8 ماه داشت همهکاره تيم شده و در واقع بعد از علي عبده، دومين قدرت تصميمگير در پرسپوليس بود. آلن راجرز انگليسي، سرمربي پيکان در سال 50 به پيشنهاد همايون بهزادي و تاييد علي عبده به ايران برگشت و سرمربي پرسپوليس شد. بهزادي بيشتر دوران باشگاهياش را در پرسپوليس گذراند. بهزادي اولين بازيش براي پرسپوليس را در روز 16 فروردين سال 1347 در حالي که 26 سال و سه ماه داشت در ديدار دوستانه برابر استقلال انجام داد. در 21 بهمن 1351 در بازي دوستانه پرسپوليس برابر اسپارتا پراگ يک گل به ثمر رساند. همان سال با پرسپوليس قهرمان انتخابي جام باشگاه هاي آسيا شد. سال 1350 با پرسپوليس در مسابقات جاک باشگاه هاي تهران نايب قهرمان شد اما همان سال با قهرماني در ليگ منطقه اي اولين قهرماني تاريخ پرسپوليس در ليگ را به دست آوردند. سال 1352 با اقتدار کامل و بدون حتي يک شکست که در تاريخ ليگ ايران بي سابقه است قهرمان جام تخت جمشيد شدند.خط آتش پرسپوليس در آن فصل در 22 بازي 46 گل زد. سال 1353 در آخرين فصلش به عنوان بازيکن پرسپوليس رقابت قهرماني را با 2 امتياز کمتر به تاج واگذار کردند و نايب قهرمان شدند.
بهزادي اولين بازيکني بود که در دربي هتريک کرد، پرسپوليس در جريان مسابقات ليگ اول تخت جمشيد تاج سابق را شش بر صفر برد و همايون بهزادي، سه گل از 6 گل پرسپوليس را در حالي که هم مصدوم بود و هم 31 سال و 8 ماه داشت به ثمر رساند. عليرغم مصدوميت وي انگيزه زيادي براي اين بازي داشت. مي توان گفت بهزادي خود در آن مسابقه سرمربي بود چرا که راجرز به كشورش رفته بود تا به خانوادهاش سر بزند و 44 روز غايب بود. در غياب راجرز، بهزادي 44 روز تيم را تمرين داد و شب قبل از بازي که راجرز به ايران برگشت و از فرودگاه آمد، ارنج تيم را دستش داد. بدنسازي پرسپوليس آن روزها طوري بود كه تازه از نيمه دوم گلزنيهايش را آغاز مي كرد.
زيبايي آن بازي، ريشه در تاريخ بازيهاي اين دو تيم داشت. ريشه آن از سال 1322 بود كه شاهين و تاج رودرروي همديگر قرار ميگرفتند. آن فوتبال، آن سانترها، ديگر تكرار نميشوند. شايد هر صد سال يك بار آن اتفاق در فوتبال ايران بيفتد
با آنکه حداقل يک دوربين فيلمبرداري مشغول فيلمبرداري از بازي بود اما در حال حاضر هيچ فيلمي از بازي وجود ندارد، ظاهرا براي برخي ملاحظات تمامي فيلم ها نابود شدند. بهزادي همچنين بيشتر از هر کسي در يک سال تقويمي در دربي تهران گلزني کرده است، او در سال 1352 چهار بار دروازه استقلال را در آن سال باز کرد.
بعد از کنارهگيري راجرز از سرمربيگري پرسپوليس، همايون بهزادي در زمستان 53 سرمربي-بازيکن پرسپوليس شد. بهزادي پس از بازي با پاس در فروردين 1354 اعلام کرد که ديگر به عنوان بازيکن بازي نخواهد کرد و فقط به عنوان مربي فعاليت خواهد کرد. او رويه جوانگرايي را پيش گرفت و به جاي کلاني، کاشاني، طاووسي، بيوک وطنخواه و... در ترکيب پرسپوليس از وجود محمدرضا زادمهر، محمدحسين دادکان، بيژن ذوالفقارنسب و... بهره برد. او در جام هاي تخت جمشيد 1353 و 1354 هدايت پرسپوليس را بر عهده داشت. نخستين بازي او به عنوان مربي بازي دوستانهاي با ملوان بود که پرسپوليس آن بازي را 3-1 برد.
پرسپوليس در ارديبهشت سال 54 در هفدهمين شهرآورد تهران به استقلال 3-1 باخت. اتهام دوپينگ(مصرف مواد مخدر) به ياران تاج سابق که از سوي همايون بهزادي زده شد، اتهام ثابت شدهاي بود اما به خاطر مسائل امنيتي، روي صورت مساله سرپوش گذاشته شد، مسئولان ورزش ايران از جمله کامبيز آتاباي، رئيس فدراسيون فوتبال ايران و علي عبده، مديرعامل باشگاه پرسپوليس او را به سکوت وادار کردند. اين کار براي براي منفعت ملي و جلوگيري از ضربه خوردن تيم ملي فوتبال ايران در بازيهاي مقدماتي المپيک ???? مونترال بود. چرا که در صورت اثبات اين ادعا بازيکنان تاج محروم ميشدند و نميتوانستند براي ايران بازي کنند. بهزادي به خاطر ناراحتي روحي ايجاد شده از اين مساله، از پرسپوليس کنارهگيري کرد و بيوک وطنخواه مربي پرسپوليس شد، در پايان جام تخت جمشيد 1354 با وطنخواه به قهرماني رسيد. بهزادي در 15 بازي سرمربي پرسوليس بود و آمار 7 برد و 4 تساوي و 4 باخت را ثبت کرد به عبارتي در 46/6 درصد از بازي ها برنده شد.
در آبان 54 در جريان ديدار تيمهاي پرسپوليس و نفتيانيک باکو، در حالي که 33 سال و 10 ماه داشت براي هميشه از فوتبال خداحافظي کرد. پس از بازنشستگي، همايون بهزادي به عنوان يکي از اعضاي تالار مشاهير پرسپوليس شناخته شد. باشگاه پرسپوليس هم از وي به عنوان يکي از دوازده مرد تأثيرگذار باشگاه در دهه? هفتاد ميلادي تقدير به عمل آورد و در همين راستا مجسمهاي طلايي از صورت همايون بهزادي را به خوداو تقديم کرد. بهزادي در زمان بازي اش در پرسپوليس و تيم ملي، يکي از بهترين مهاجمان زمان خودش بود و در قدرت سر زني نظير و مانند نداشت.
بهزادي در گزينش نشريه دنياي ورزش در سال 1350 به عنوان محبوب ترين فوتباليست ايران شناخته شد و شرکت جنرال يخچالي به همين مناسبت به او هديه داد. در سال 1349 هم بهزادي در نظرسنجي نشريه ي زن روز ميان 23 چهره هنري ورزشي با آراء مردم به عنوان پنجمين شخصيت جذاب ايران انتخاب شد. همايون بهزادي بعد از ترک تيم فوتبال پرسپوليس، تا سال 57 در تيمهاي پايه باشگاه شاهين فعاليت کرد و فعاليت مجدد در فوتبال را از سالهاي ابتدايي دهه 70 با حضور در مدارس فوتبال از سر گرفت. همايون بهزادي مدتي هم مسوول کميته پيشکسوتان فدراسيون فوتبال و باشگاه پرسپوليس بود.
ما گذشتيم و گذشت آنچه تو با ما کردی روزگار
اسرار ازل را نه تو داني و نه من اين حرف معما نه تو خواني و نه من
شنيدن خبر درگذشت سر طلايي فوتبال براي همه دردناک بود، بهزادي دوبار توسط کنفدراسيون فوتبال آسيا دوبار او را در تالار مشاهير داد و بعد از درگذشتش در پيامي از او به عنوان يکي از مشاهير فوتبال ايران ياد کرد. سرطلايي فوتبال ايران روز دوم بهمن 1394 تنها حدودا دو هفته پس از تولد 74 سالگي اش به دليل مشکل ريوي به فاصله چند روز از درگذشت رضا احدي حوالي ساعت يک بامداد جمعه از ميان ما رفت و دارفاني را وداع گفت. مراسم تشييع مرحوم بهزادي در ورزشگاه شهيد شيرودي برگزار شد. پرسپوليسي ها دومين عضو خانواده شان را پس از هادي نوروزي در آن سال از دست دادند. مانند بسياري از قهرمانان که تا از ميان ما رفتند به يادشان افتاديم و در امجديه برايشان دور افتخار زديم. بهزادي عاشق مردم و مملکتش بود(حسين کلاني)، يک سر طلايي واقعي، اسمي که رويش گذاشتند اسم واقعي خودش بود(فرشاد پيوس). مرحوم ناصرخان حجازي در خاطره اي گفته بود که شب قبل از ديداري که قرار بود با همايون بهزادي رو به رو شود ترسي در دلش بود چون از مهاجمان خطرناکي بود که واقعا اذيتش مي کرد.
تاريخ فوتبال ايران از همايون بهزادي به نيکي و با احترام بسيار زيادي ياد خواهد کرد، امثال بهزادي ها و حجازي ها را به ندرت مي توان پيدا کرد، بهزادي داراي مدرک کارشناسي ادبيات فارسي است که از اين حيث کمتر فوتباليستي مثل او يافت مي شود.
افتخارات همايون بهزادي با پرسپوليس:
تيمی
- قهرمانی ليگ تخت جمشيد در فصل 1351-52
- قهرمانی ليگ منطقه اي در سال 1350
- نايب قهرمانی ليگ تخت جمشيد در فصل 1352-53
مراسم تشييع همايون بهزادی
1-علی پروين
عضويت در پرسپوليس:از سال 1349 تا سال 1366 به عنوان بازيکن و مربی و تا سال 1372 صرفا به عنوان مربي و از سال 1377 تا سال 1382 و سال 1384 به عنوان سرمربی
پست:هافبک
تولد:3 مهر 1325 - تهران
باشگاه های ديگر:کيان(1344-47)-پيکان(1347-49)
عاشق زمين خاکی
علي پروين در سوم مهر سال 1325 يكي از كوچههاي محله قديمي بازار تهران در کوچه ((غريبان)) به دنيا آمد، او فرزند ششم خانواده ده نفره حاج احمد است(4 دختر و 4 پسر). البته آن ها دائم نقل مکان مي کردند، آخرين محله دوران کودکي پروين محله ((دولاب)) بود. پدرش احمد مغازه کلي پزي داشت و از لحاظ مالي متمول بود. از ده سالگي که با دوچرخه محله ها را يکي يکي پشت سر مي گذاشت و جوي هايي که عميق به نظر مي رسيدند را با دوچرخه مثل يک بندباز رد مي کرد و مردم به او ((علي زاغي)) مي گفتند، شهرت در به در به دنبالش بود. علي انرژي تمام نشدني داشت و به خوبي مي توانست روي يک کار متمرکز شود. وقتي هنوز در دوران کودکي بود پدرش او را براي يادگرفتن حرفه اي پيش دوست طلا سازش برد، البته حاج احمد مردي ثروتمند بود و نيازي نبود پسرش سر کار برود اما اين رسم آ« زمان بود که پسرها از سن کم به دنبال حرفه اي مي رفتند ، بعد از مدت کوتاهي کسبه هاي ديگر براي اين شاگرد زرنگ سر و دست مي شکاندند. تيزبيني پروين باعث مي شد حتي براي گذاشتن نگين روي انگشتر هم به ذره بين نيازمند نباشد و بدون لرزش دست و با خونسردي اين کار را انجام دهد. پروين استعداد بالايي در يادگيري داشت و تمام دوستان دوران کودکي اش اين را تاييد مي کنند. عليرغم هوش زيادي که داشت خيلي زود از درس و مدرسه جدا شد. در سال 1332 وارد دبستان مدرسه توحيد شد اما بخاطر علاقه اش به فوتبال خيلي زود بساط درس را جمع کرد و در 12 سالگي بصورت جدي وارد فوتبال و عضو تيم محلي عارف شد.
مردي با کارنامه اي کم نظير از عناوين و افتخارات همراه با چهار دهه محبوبيت بين نسل هاي مختلف. براي سال ها زمين خاکي و فوتبال محلات اوج لذت او بود. انس با فوتبال از پانزده سالگي و از زمين يخچالي و دبستان اردشيري آغاز شد و با تشکيل تيم فوتبال محله عارف در خيابان17 شهريور و محلات شيوا و غياثي و کسب عنوان قهرماني محلات تداوم يافت. زندگي علي همواره با فوتبال عجين بوده است. دوراني که در باشگاهي عضويت نداشت صبح تا شام گاهي در چندين مسابقه محلي حضور مي يافت و در پايان هنوز قدرت کافي براي يک بازي ديگر داشت. وقتي با توپ آشنا شد انگار نيمه گمشده اش را پيدا کرده بود. با يک توپ مي توانست از کله سحر تا اذان ظهر بازي کند. کسي به خود اجازه نمي داد در جايي که علي زاغي حضور داشت حرف از کاپيتاني بزند و هميشه کاپيتان تيم محل خودش بود و لاغير.
پروين سرانجام در نوزده سالگي کارش را بصورت حرفه اي در فوتبال باشگاهي شروع کرد. کيان نام نخستين باشگاه علي پروين است. تيمي كه توسط علي الهي و داود معروف اداره مي شد. پروين كلاس دهم بود كه به تيم البرز كه در واقع تيم دسته دوم باشگاه كيان بود پيوست. کيان توسط زنده ياد منصور امير آصفي مدافع ارزنده سال هاي دور تيم ملي در المپيک 1964 با تکيه بر بازيکناني جوان ساخته و پرداخته شد. پرويز قليچ خاني, عزت جانملکي, کياني راد و قاسم پناهگر جملگي يادگار همان تيم هستند اما ورودبي رويه پول به فوتبال آماتور, کيان را نيز به سرنوشت ساير باشگاههاي مولد و سازنده, اما کم بنيه دچار کرد.
پروين با بازي هاي درخشان در مسابقات باشگاه هاي تهران در سال 1344 خيلي زود بر سر زبان ها افتاد و و سکو هاي امجديه جواني را که کتاني سفيد چيني مي پوشد و هر مدافعي را مقابلش دريبل مي کرد, را شناخت. اوج کارش در آ« سال برابر تيم قدرتمند پاس بود که مدافعين ملي پوش اين تيم(حسن حبيبي , کاپيتان محمد رنجبر و استاد حشمت مهاجراني) را حسابي به زحمت انداخت و پيروزي يک بر صفر بر مدعي قهرماني, يک شگفتي نام گرفت و براي علي پروين جوان, ارزش و اعتبار قابل توجهي به همراه آورد که ماحصل آن سه پيشنهاد از باشگاه هاي مختلف بود که پروين دست رد به سينه همه آن ها زد، برغم تمام امتيازاتي که در قبال تعويض باشگاه به او پبشنهاد شد اما با پاسخ منفي وفاداري و علاقه خود را به کيان ابراز مي داشت و ساير کياني ها نيز همانند او به باشگاه خود وفادار بودند.
در سال 47 تيم با وقار کيان به تاريخ پيوست و لاجرم هر يک از چهره هاي جوان, باشگاهي جديد را, براي خويش برگزيدند. پروين سپس به تيم پيمان رفت اما پيمان هم خيلي زود منحل شد و در اين سرگرداني, با پيشنهاد استاد نادر لطيفي دو عضو باشگاه کيان (علي پروين و کياني راد ) به باشگاه نو پاي اتومبيل سازي ايران ناسيونال " پيکان " پيوستند , و يک تيم قدرتمند را به همراه تعدادي از جوانان شايسته ديگر روانه مسابقات نمودند. طوري که پرسپوليس محبوب و قدرتمند را در دور گروهي در مسابقات سال 1348 از گردونه رقابت ها کنار زدند. البته فدراسيون وقت با تجديد نظر نسبت به تصميمات اشتباه ( برنامه و گروه بندي ) زمينه بازگشت سرخچوشان را فراهم ساخت اما در نهايت اين پيکان بود که در گروه اول شد. عليرغم بازي هاي درخشان و تيم خوبي که پيکان داشت، حضور دسته جمعي ستارگان پرسپوليس که به طور ريشه اي تر همان شاهيني هاي سابق بودند باعث جدايي بازيکنان قبلي پيکان شد، بجز پروين و امير عابديني و يکي دو نفر ديگر همه از پيکان جدا شدند و جاي خود را به ستارگان نامي پرسپوليسي دادند.
پروين در حضور چهره هايي همانند حسين کلاني, بيوک وطنخواه, محراب شاهرخي, جعفر کاشاني و کاپيتان همايون بهزادي در راه تکامل قدم برداشت و فرم گرفت و با حضور مربي کارامدي بنام الن راجرز ژمينه براي او بيش از بيش فراهم شد. کسب دو جام ارزشمند در کمتر از دو ماه موجب شد که ديگر حد و مرزي براي شادي و سرور علي پروين و پيکاني ها نباشد. قهرماني مسابقات باشگاه هاي تهران در سال 1348 و در همان سال قهرماني جام دوستي که چيزي شبيه به معجزه بود.
پروين هيچوقت از شخصي به عنوان الگوي ورزشي و فني اش نام نبرد، آري الگوي او خودش بود. حتي در کودکي که در محله دولاب بود، بچه هاي بزرگتر از او، او را الگوي خود در بازي قرار مي دادند. هيچوقت نگفت مي خواهم فلاني شوم، او مي گفت مي خواهم خودم باشم:علي پروين
پروين و پرسپوليس، دو نام مکمل
هفده سال حضور, در مقام بازيکن و هفده سال در مقام سرمربي, او را نماد باشگاه محبوب تهران ساخت رکورد هايي افسانه اي و بواقع تکرار ناشدني به علاوه کسب عناوين متعدد و متوالي و کلکسيوني از جامها و کاپ ها و.....شماره هشت پرسپوليس با پروين ارزش و بها و اهميت پيدا کرد و به شماره خاص هوادارن تبديل شد. تسلط, قدرت رهبري و مديريت و در خدمت تيم بودن پروين در زمين شاخصه هاي اصلي بازي او بود. با اينحال پروين حتي از اينکه فوق ستاره پرسپوليس به حساب مي آمد هم زمين خاکي را رها نکرد، روزي که بنفيکا با ستارگاني همچون اوزه بيو براي ديدار دوستانه با پرسپوليس به ايران آمد، صبح همان روز پروين در يک مسابقه محلي بازي کرده بود. اولين بازي رسمي پروين براي پرسپوليس در برابر تيم عقاب بود.
در ليگ منطقه اي سال 49 پرسپوليس پس از صعود از گروه اول (زير گروه) در مرحله دوم با تيمهاي پاس و برق تهران واستقلال شيراز همگروه شد و به عنوان تيم دوم گروه خود به مصاف تيم اول گروه ديگر استقلال رفت و در حالي که بازي تا دقيقه ?? يک بر يک مساوي دنبال مي شد، قرمزها در اعتراض به نحوه قضاوت، زمين بازي را ترک کردند! فدراسيون وقت نيز پرسپوليس را ? بر صفر بازنده اعلام کرد. اما در سال 1350 با پرسپوليس جام قهرماني ليگ منطقه اي را بالاي سر برد، پرسپوليس در آن سال ها به لحاظ مالي وضع بسيار خوبي داشت و با تيم هاي اروپايي زيادي ديدار هاي تدارکاتي برگزار مي کرد.
سال ?? اولين دوره جام تخت جمشيد برگزار شد و تيم پرسپوليس در اوج قدرت خود با کسب ?? امتياز و بدون باخت و با داشتن بهترين خطوط دفاع و حمله قهرمان شد. دربي معروف شش بر صفر پرسپوليس و استقلال در همين سال به وقوع پيوست که پروين هم در آن مسابقه حضور داشت. پرسپوليس همان سال با چلسي انگليس ديداري دوستانه برگزار کرد و اين تيم را يک بر صفر شکست داد.
پس از کسب عنوان مردسال فوتبال ايران ودريافت توپ طلاي هفته نامه دنياي ورزش , باشگاه صاحب نام کريستال پالاس , جهت يک ديدار دوستانه با سرخپوشان به ايران آمد در شرايطي که چند روز قبل , در رقابتهاي باشگاههاي انگليس با يک گل اورتون باشگاه قدرتمند جزيره را مغلوب کرده بود و در بهترين فرم قرار داشت، پرسپوليس تا دقيقه هفتاد با يک گل از حريف انگليسي پيش بود اما با افت بدني برخي بازيکنان، کريستال پالاس سه گل زد و بازي را 3-1 برد. پس از انجام بازي, برترام جيمز هد (Bertram James Head ) سرمربي وقت باشگاه کريستال پالاس که حسابي از عملکرد پروين به وجد آمده بود پس از پايان بازي گفت:
عجب بازيکن حوبي داريد ....... من از بين همه , شماره 7 تيم را مي پسندم او با اينکه قد و قامت بلندي ندارد ولي فوق العاده باهوش و تند و تيز است. مي فهمد با توپ چه مي کند کند و چشمانش در همه حال باز هستند و خوشبختانه , اين بازيکن از خشونت هاي بيجا و لحظه اي برخوردار نيست او تنها بازيکني بود که در طول 90 دقيقه بازي هميشه با توپ خوب کار مي کرد و نفوذهاي بموقعي داشت اگر اين بازيکن شما در کنار ياراني در رديف خودش قرار گيرد آنوقت شما هم خواهيد ديد چه توانايي هايي دارد من حاضرم همين امشب با شماره 7 شما ( علي پروين ) قرار داد ببندم و مبلغي برابر با 25000 پوند ساليانه به او بپردازم
پ.ن: هر پوند در سال 1351 برابر با 22 تومان يا 220 ريال بوده = 550000 تومان
اما مادر پروين او را از اين انتقال منصرف کرد، او به پروين گفت:تو هنوز بچه اي، آنجا ديوانه مي شوي، نميتواني دوام بياوري، در غربت روحيه ات به همم مي ريزد و ....)) و اينگگونه بود که علي پروين قيد رفتن به انگليس و کريستا پالاس را زد.
اسفند ماه سال 1355 نشريه ورزشي کيهان ورزشي طبق روال سال هاي قبل اقدام به گزينش چهره هاي برتر سال 55, مي کند و پس از انتخاب چهره هاي برتر سال, از ميان آن ها علي پروين را براي سومين سال پياپي بعنوان برترين فوتباليست سال ايران معرفي مي کند. همان سال مجله دنياي ورزش وابسته به اطلاعات علي پروين را به عنوان چهره سال فوتبال ايران انتخاب کرد، پروين با کسب 174 امتياز براي بار دوم بعنوان چهره اول فوتبال ايران برگزيده شد او در حالي اين عنوان را دريافت نمود ميکند که ساير رقبا را با فاصله نسبتا زياد پشت سر مي ايستند پس از او حسن نظري کاپيتان جوان تاج با 117 امتيازو سايرين ابراهيم قاسمپور - غفورجهاني - حسين کازراني - حسن روشن و ....رده هاي بعدي قرار دارند علي پروين آن روزها آغاز 31 سالگي خود را جشن مي گرفت. پرسپوليس در سال ?? در يک ديدار دوستانه به مصاف تيم مشهور منچستر يونايتد انگلستان رفت و با اين تيم ?-? مساوي کرد . گل پرسپوليس توسط علي پروين به ثمر رسيد. سال 55 بعد از خداحافظي ابراهيم آشتياني رسما کاپيتان تيم پرسپوليس شد، و به همراه اين تيم عنوان نايب قهرماني جام تخت جمشيد را بدست آورد
علي پروين موفقترين فوتباليست جام تخت جمشيد است هافبک ممتاز سرخپوشان صاحب رکورد هاي منحصر بفرد در ميان همه بزرگان اين جام است. پروين از معدود بازيکناني است که در هر 6 دوره جام حضور داشته و با کسب رکورد 144 بازي از 146 حضور ممکن در صدر همه ستاره هاي تخت جمشيد از نظر تعداد بازي است و در اين 144 بازي تنها 15 بازي را با شکست از زمين خارج شد. يعني آمار تقريبي هر ده بازي يک باخت. پروين تنها دو بازي را طي شش دوره از دست مي دهد اولي برابر صنعت نفت در اولين دوره مسابقات که بعنوان يار ذخيره بر روي نيمکت است و دومي برابر نيرو جام پنجم و در جريان اختلاف با مربي تيم منصور امير آصفي و جالب آ«که در هز دو بازي پرسپوليس نتوانست بازي را ببرد. پروين 2 قهرماني و 3 نائب قهرماني در اين جام به دست آورد. همچنين در مجموع ادوار مختلف اين جام 33 گل زد و يکي از بهترين گلزنان جام به شمار مي رود. پروين تنها مهاجمان را از جهت گلزني بالاتر از خود مي بيند و در بين هافبک ها از حيث گلزني در صدر است.
پروين تا 36 سالگي براي پرسپوليس بازي کرد. پروين آخرين بار در 27 تير ماه سال 1366 در ديدار پرسپوليس و دارايي براي آخرين بار بازوبند کاپيتاني را بر بازو بست و بعد از دنياي فوتبال خداحافظي کرد. فوتبال ايران ديگر کاپيتاني مثل او به خود نديد و نخواهد ديد، گويي کاپيتان متولد شده بود. پروين در 341 بازي 153 گل براي پرسپوليس به ثمر رساند.
اولين کاپيتان ايران در جام های جهانی
هميشه اسطوره هايي هستند که تا ابد اسمشان جاويدان براي کشورشان باشد، يکي از اين اسطوره ها علي پروين است. پروين در سال 46 بعد از بازي کيان و شهرباني توسط رايکوف به تيم ملي جوانان دعوت شد و اين تيم را در مسابقات ???? فيليپين همراهي کرد و تا مرحله نهايي صعود کردند ولي تيم به مقام قهرماني دست نيافت. پروين در اين دوره بازيها ? گل به تيمهاي ژاپن و سريلانکا زد.ناصر حجازي از جمله هم تيمي هاي پروين در تيم ملي جوانان بود.
از سال 1349 تا 1358 علي پروين همواره پاي ثابت اردوهاي تيم ملي بود، نخستين بازي ملي علي پروين روز يکشنبه پانزدهم شهريور 1349 برابر پاکستان در چهارمين دوره مسابقات جام عمران منطقه اي بود که توسط محمد بياتي به تيم ملي دعوت شد، او ابدا روي نيمکت بود اما از دقيقه 60 به جاي علي جباري وارد زمين شد و بازي درخشان را نيز ارائه داد و يکي از هفت گل ايران را نيز به ثمر رساند. پنج روز بعد دومين ديدارش را اينبار برابر ترکيه انجام مي دهد او اينبار نيز از دقيقه شصت و سوم جايگزين مهدي مناجاتي شده و در حاليکه تيم ايران با گل نيمه اول ترک ها بازي را واگذار کرده بود در متن يک حرکت تيمي از جناح راست قرار مي گيرد تا نهايتا گل ايران در دقيقه هفتادم با ضربه سر مهدي حاج محمد به گل مي رسد. در سال 50 رقابتهاي جام بينالمللي کورش نيز برگزار شد و يا قهرماني تيم ملي فوتبال ايران خاتمه يافت. پروين در بازي هاي مقدماتي المپيک 1972 مونيخ هم براي تيم ملي بازي کرد و با تيم ملي به المپيک صعود کرد و در المپيک هم حضور پيدا کرد.در المپيم مونيخ تيم ملي ايران با دو شکست سنگين در برابر مجارستان و دانمارک و يک پيروزي دلچسب در برابر برزيل در دور اول حذف شد. يک هفته بعد از صعود به المپيک، تيم ملي فوتبال ايران عازم بازيهاي جام برزيل موسوم به جام جهاني کوچک شد و ? ديدار حساس رابرگزار کرد که مقابل شيلي و ايرلند و پرتغال نتيجه را واگذار کرد و با اکوادور مساوي کرد.
پروين در مقدماتي جام جهاني 1974 برخلاف المپيک ناکام ماند، ايران در مصاف با استراليا قهرمان اقيانوسيه با بدشانسي مواجه شد و با مصدوميت هاي ناشي از برگزاري ديدار دوستانه با نيوزلند که چند روز قبل از ديدار با استراليا انجام شده بود و اعمال نظرهاي غير مسئولانه، عدم تدارک کافي و سيستم دفاعي و محافظه کارانه در برابر استراليا شکست سنگيني را متحمل شد . يک هفته بعد در تهران، ايران با دو گل استراليا را مغلوب کرده ولي به خاطر گل زده کمتر از صعود به جام جهاني بازماند.
تورنومنت مهم بعدي بازي هاي مقدماتي المپيک 1976 مونترال برگزار شد و تيم ايران با گذشتن از سد تيمهاي چون عربستان، عراق، بحرين و کويت مجوز حضور در المپيک را اخذ کرد. در اين رقابت ها علي پروين کاپيتان تيم ملي بود. در جام ملت هاي آسيا 1976 که در ايران برگزار شد، ايران با برتري مقابل تيمهاي عراق، يمن و چين به فينال بازي ها رسيد که در بازي نهايي ايران با ضربه آزاد تماشايي پروين، سومين جام ملتهاي آسيا را به طور متوالي از آن خود کرد. يک ماه پس از قهرماني آسيا ، پروين به همراه تيم ملي عازم کانادا شد. تيم ملي فوتبال ايران در المپيک ???? کانادا نتايج نسبتاً خوبي گرفت. ابتدا يک بر صفر کوبا را شکست داد و بعد در مقابل لهستان و شوروي به ترتيب 3-2 و 2-1 نتيجه را واگذار کرد. پروين در بازي با لهستان به زيبايي هرجه تمام تر دروازه اين تيم را باز کرد.
بازيهاي مقدماتي جام جهاني آرژانتين شروع شد و تيم ايران در بازي اول به راحتي و با نتيجه سه بر صفر عربستان را مغلوب کرد. در بازي دوم در حالي که بازي گره خورده بود و تابلوي ورزشگاه آزادي نتيجه را صفر – صفر نشان مي داد باز هم يک ضربه تماشايي از سوي پروين فريادرس تيم ملي شد. پروين در تمام بازي هاي انتخابي جام جهاني بعنوان رهبر ميانه ميدان, حضوري شايسته داشت. پروين اولين کاپيتان تاريخ فوتبال ايران در جام جهاني است، عنواني جاودان که هرگز از سوي هيچ فوتباليستي تهديد نخواهد شد. سبک بازي سلطان مبتني بر هوش و ذکاوت بود، نبوغ او مسبب گل ارزشمند غفور جهاني به استراليا شد که موجبات اولين صعود تيم ملي به جام جهاني را فراهم کرد. به گفته خودش آن بازي بهترين بازي عمرش بود. او با رهبري خود تيم ايران را در جمع شانزده تيم برتر جهان قرار داد تا فوتبال ما روز هاي با شکوهي را تجربه کند.
پروين با 84 بازي ملي و 35 بار بستن بازوبند کاپيتاني به مدت 21 سال رکوردي ارزشمند را در اختيار داشت،آن هم در دهه 50 شمسي، روزگاري که در بهترين شرايط تيم ملي حدود 10 بازي ملي در سال برگذار مي کرد و رقباي او در دهه هاي 70 و 80 و 90 با افزايش تورنمنت هاي مختلف بين المللي گاهي در سال بيش از 20 بازي ملي را تجربه مي کنند. پروين بيست و يک سال صدرنشين تعداد بازي هاي ملي بود و از اين حيث رکوردي غير قابل دستبرد دارد. اولين بازي که پروين بازوبند کاپيتاني تيم ملي را بر بازو بست در سال 1353 مقابل مجارستان بود اما در آ« زمان کاپيتان اول تيم بصورت ثابت نبود، از سال 1356 بطور رسمي پروين به عنوان کاپيتان اول تيم ملي منصوب شد.
علي پروين در سال 1368 پس از ناکامي تيم ملي ايران در صعود به جام جهاني ايتاليا، توسط فدراسيون فوتبال ايتاليا به عنوان سرمربي تيم ملي منصوب شد. وي اولين بار در تاريخ 10 آذر 68 در ديدار مقابل يمن جنوبي روي نيمکت نشستپروين در اولين حضور به عنوان مربي، تيم ايران را در جام صلح و دوستي کويت همراهي کرد. در اواخر اين سال از سوي پروين 100 بازيکن تهراني و شهرستاني به اردوهاي مقطعي تيم ملي دعوت شدند و چند بازي تدارکاتي از جمله ديدار مقابل تيمهاي لهستان و شوروي برگزار شد. سال بعد در بازي هاي آسيايي 1990 پکن تيم ملي به رهبري پروين پس از سال ها يک قهرماني آسيايي را جشن گرفت.
در مهر سال 70 تيم ملي فوتبال ايران در جام بين قاره اي آسيا و آفريقا به مصاف الجزاير قهرمان جام ملتهاي آفريقا رفت. ديدار رفت در تهران برگزار شد و تيم ملي فوتبال ايران در يکي از بهترين بازي هاي تاريخ خود با حساب 2 بر 1 الجزاير را شکست داد. قبل از بازي برگشت پروين در مصاحبه با جرايد گفت:در الجزيره با سيستم ((علي اصغري)) حريف را متوقف مي کنيم. تيم ايران در اين بازي با ارائه يک بازي بسته تا دقايق پاياني درحفظ نتيجه موفق بود ولي در يک لحظه غفلت، بين حليمه مدافع الجزاير در بين مدافعان پرشمار ما توپ را درون دروازه عابدزاده جاي داد تا عنوان قهرماني دو قاره به الجزايريها برسد.
در مهر ماه 1372 بازيهاي مقدماتي جام جهاني آمريکا که در دوحه قطر برگزار شد و ايران در حالي که چند بازيکن نام آشناي خود از جمله کرماني مقدم، پيوس ومحرمي را به علت محروميت و عابدزاده را به علت مصدوميت در اختيار نداشت و بدون بازي تدارکاتي جدي راهي اين رقابتها شد و در روز اول با سه گل به کره جنوبي باخت . اين باخت تبعات بسيار بدي براي فوتبال ما در پي داشت، زيرا بر اساس گفتههاي بازيکنان آن دوره، پس از اين بازي در رختکن و هتل محل اقامت اختلاف و کشمکش بين بازيکنان و مربيان بالا گرفت تا جايي که بعضي از بازيکنان قصد ترک اردو را داشتند که با پا در مياني مسئولان، ظاهراً غائله خاتمه يافت .ايران در بازي دوم ژاپن را مغلوب کرد و در بازي سوم که از حساسيت بالايي بر خوردار بود به مصاف عراق رفت و مغلوب اين تيم شد. کره شمالي را دو بر يک برد و در بازي آخر در برابر عربستان در يک بازي پر گل و بدون تاکتيک که فقط هدفمان گلزني بود مغلوب عربستان شديم تا اين تيم به همراه کره جنوبي مسافر آمريکاشود. ايران در بين شش کشور پنجم شد. پس از بازگشت تيم ملي، نامهرباني با پروين از فرودگاه آغاز شد و تا منزل و محل کار او ادامه يافت حرمت او را شکستند، با ناديده گرفتن يک عمر بازي، مربيگري و افتخاراتي که براي پرسپوليس و ايران بدست آورده بود و با وجود اينکه پروين از ماهها قبل از بازيهاي قطر بارها گفته بود که تيم ملي مشکل دارد (مشکل بازي تدارکاتي، بازيکن، مالي و....) پس از چند روز کادر مربيان تيم ملي شامل پروين، ابراهيمي، کماسي و مايلي کهن از کار برکنار شدند. البته تبعات شکست در قطرادامه يافت تا آنجا که صفي زاده رئيس فدراسيون فوتبال و حسن غفوري فرد رئيس سازمان تربيت بدني نيز کنار گذاشته شدند. پس از برکناري پروين وي در تيم پرسپوليس هم مربيگري نکرد و محمد پنجعلي به همراه ناصر محمدخاني هدايت تيم را بر عهده گرفتند.
پروين بي مورد خطا نمي کرد و به ندرت کارت مي گرفت، اولين بار که از زمين مسابقه اخراح شد در يک ديدار محلي بين عارف و پيمان بود که رضا غياثي آن را داوري مي کرد، پروين فکر مي کرد چون غياثي بچه محل اش است هوايش را دارد اما بعد از اولين حرکت خشنش توسط رفيق و بچه محل اش از بازي اخراج شد.
مربی پر افتخار پرسپوليس
اغراق نيست اگر پروين را بکن بائر آسيا بدانيم، مردي موفق چه در باشگاهي چه در دوره مربيگري و چه در تيم ملي.
در سال 69 پرسپوليس با مربيگري پروين ضمن کسب عنوان قهرماني جام باشگاههاي تهران، در مسابقات ليگ قدس که در دوگروه برگزار ميشد، در گروه اول صدرنشين و به مرحله نيمه نهايي صعود کرد. در آغاز سال 69 پيروزي در مرحله نيمه نهايي ليگ با شکست دارايي به فينال رسيد و در بازي نهايي 2 بر1 مغلوب استقلال شد. اين اولين بار بود که پيروزي با مربيگري پروين به استقلال مي باخت. درجام باشگاههاي تهران نيز پيروزي با گل شماري نسبت به استقلال و براي پنجمين سال متوالي قهرمان شد.
پرسپوليس در سال 70 عنوان نايب قهرماني تهران و سومي ليگ را کسب کرد. در جام حذفي تهران نيز در دور اول حذف شد و در جام حذفي آسيا که از سال قبل باقيمانده بود پس از کناره گيري دائو ريال کره جنوبي با غلبه بر تيمهاي الهلال عربستان و المحرق بحرين اولين جام حذفي آسيا (جام در جام آسيا) را فتح کرد . اين اولين عنوان بينالمللي پرسپوليس بود.
سال 71 در ديدار رفت نهايي جام در جام آسيا تيم پرسپوليس در حالي که چند يار اصلي خود را به همراه نداشت در ورزشگاه ملي توکيو در برابر نيستان ژاپن به تساوي يک بر يک رسيد و قرار شد بازي برگشت در فروردين ماه سال بعد برگزار شود که در بازي برگشت در آزادي نتيجه را واگذار کردند و حذف شدند. در فينال جام آزادگان نيز ديدار فينال بين دو تيم پرسپوليس و پاس برگزار شد که اين ديدار پس از 120 دقيقه يک بر يک مساوي خاتمه يافت و در ضربات پنالتي اين پاسيها بودند که براي دومين بار پياپي جام را مال خود کردند. همچنين در دي و بهمن ماه اين سال بازيهاي سوپر ليگ باشگاههاي تهران برگزار شد و تيم پرسپوليس به علت انتخاب قبلي به عنوان ميهمان در اين بازي شرکت کرد. که در اين بازيها با مربيگري محمد مايلي کهن و بازيکنان جوانتر به ميدان رفت.
پروين در سال 73 پس از برکناري از تيم ملي از پرسپوليس هم استعفا داد، در سال 77 پس از کسب نتايج ضعيف از سوي تيم پرسپوليس، هواداران اين تيم مدام خواهان بازگشت پروين شدند امير عابديني مديرعامل باشگاه، ابتدا زير بار نميرفت ولي پس از بازيها و نتايج روزهاي اول ليگ 77 وي عقب نشيني کرد و زمينه حضور مجدد پروين را فراهم نمود. پس از 5 سال، در مهر ماه سال 77 (بازي با فجر سپاسي) پروين بار ديگر به صحنه فوتبال باز گشت و به عنوان سرمربي پرسپوليس بر روي نيمکت اين باشگاه پر طرفدار نشست.
در سال 78 پرسپوليس در رقابتهاي جام حذفي (باقيمانده از سال قبل) به مقام قهرماني رسيد و در فينال استقلال را 2 بر 1 شکست داد. در آغاز سال 79 پرسپوليس در جام باشگاههاي آسيا، سوم شد. در اين سال و طي چند مرحله اختلافات مديريتي در باشگاه پرسپوليس بالا گرفت و در حالي که بازيکنان و مربيان اين تيم از اين همه سر درگمي و همچنين مشکلات مالي کلافه شده بودند ، پروين با سياست خاص خود بازيکنان را جمع آوري کرد و ضمن روحيه دادن، آنها را روانه بازيها کرد که عنوان نايب قهرماني در آخرين ليگ آماتوري ايران و مقام سوم آسيا دستاورد آن بود. در اولين دوره ليگ حرفه اي ايران در سال 81 در اوايل سال اکبر غمخوار از سوي هيئت مديره باشگاه به عنوان مدير عامل برگزيده شد و در خرداد ماه در حالي که قهرماني استقلاليها در ليگ حتمي به نظر مي رسيد، پرسپوليس در حالتي معجزه آسا قهرماني را از چنگ آبيها در آورد. پس از پايان دوميـن ليگ حـرفه اي، سران پرسپوليس يک مربي کروات (وينگوبگوويچ) را جايگزين پروين کردند تا پروين بار ديگر از پرسپوليس جدا شود.
پروين به عشق مردم و دوستانش به ياد روزهاي جواني در باشگاه هاي البرز و کيان امتياز باشگاه آذربايجان را خريداري کرد تا اين تيم پايگاه هوادارانش باشد . پس از خريد باشگاه با چند بازيکن مطرح سال هاي قبل مثل رضا شاهرودي، بهزاد داداشزاده، علي باغميشه و صالح پور توافق کرد. تيم آذربايجان بازي هاي خود را زير گروه ليگ دسته دوم ايران پيگيري کرد و در پايان بازي هاي مقدماتي از گروه اول و در حضور تيمهاي شهرداري لنگرود، آذر آب اردبيل، سپيد رود رشت، فرمانداري مريوان، استقلال انزلي و پرسپوليس زنجان به عنوان تيم دوم گروه راهي مرحله بعدي بازي ها شد.
در چشم او خيره شدن و دروغ گفتن محال است و با يک ((بي خيال)) گفتن فرد مقابل را متوجه مي کند. مربي که با چشماني سرخ به بازي نگاه مي کرد و بازيکنانش با نگاه نافذ او متوجه مي شدند بايد از جان و دل مايه بگذارند.
صحيت های علی پروين در رختکن در زمان مربيگری در تيم پرسپوليس
پروين در سال 83 مجدداً به پرسپوليس بازگشت و به عنوان مديرفني پرسپوليس مشغول به کار شد. او در ارديبهشت 1386 با خريد امتياز تيم اکباتان تهران به مبلغ 800 ميليون تومان، رسماً مديريت و اداره اين تيم را برعهده گرفت. در شهريور سال 90 با حکمي از سوي محمد عباسي وزير ورزش وي يکي از اعضاي هيئت مديره باشگاه پرسپوليس شد. در بهمن 92 هم پس از استعفاي رويانيان موقتا سرپرست پرسپوليس شد که اين موضوع با واکنش منفي دايي سرمربي وقت تيم مواجه شد که البته خيلي زود جاي خود را به عليرضا رحيمي داد.
ماجراي تبخال لب علي پروين که در چهره اش نمايان است هم حکايت جالبي دارد، علي پروين در گوشه لب خود يک تبخال دارد که سال هاست مانده، او مي گويد در جواني تبخال زده و بعد از کندن تبخال جايش بعد از سال ها مانده و بجز جراحي نمي شود برداشت.
علي پروين برعکس هم دوره هاي خود اوضاع و احوالش بسيار عالي است. او يکي از نمايشگاه داران اتومبيل هاي خاص مدل بالاي خارجي مي باشد، يک مغازه مانتو فروشي مشهور و دفتر بيمه دارد و در کار خريد و فروش زمين نيز مي باشد. وي زماني قصد داشت بخشي از سهام باشگاه پرسپوليس را بخرد!
سلطان مدت ها درگير پرونده پسرش در رابطه با خريد 20 ميليارد برنج دولتي بي کيفيت و آلوده بود که بدهي 25 ميلياردي در پي داشت که در نهايت بنظر مي رسد موضوع حل شد. چک هاي برگشتي هم چند باري براي پروين دردسر درست کرده است. محمد پروين مدتي در تيم پرسپوليس عضويت داشت.
پروين در سال 79 در فيلمي به نام فوتباليست ها به کارگرداني علي اکبر ثقفي بازي کرد، افشين پيرواني و حميد استيلي از ديگر فوتبالي هاي مطرح اين فيلم بودند و فاطمه گودر زي هم نقش اول اين فيلم بود. اين فيلم درباره پسري به نام حسن بود که پس از، از دست دادن پدر و مادر خود در زلزله رودبار در يک مغازه پنچرگيري مشغول بکار ميشود.
افتخارات علی پروين با پرسپوليس(به عنوان بازيکن و مربی):
- قهرمانی ليگ تخت جمشيد در فصل 1353-54
- قهرمانی ليگ تخت جمشيد در فصل 1351-52
- قهرمانی ليگ برتر در فصل 1380-81
- قهرمانی ليگ آزادگان در فصل 1377-78
- قهرمانی جام برندگان آسيا در سال 1370
- قهرمانی جام حذفی در سال 1371
- قهرمانی جام حذفی در سال 1366
- قهرمانی باشگاه های تهران در سال 1361
- قهرمانی باشگاه های تهران در سال 1365
- قهرمانی باشگاه های تهران در سال 1366
- قهرمانی باشگاه های تهران در سال 1367
- قهرمانی جام حذفی تهران در سال 1366
گلچيني از گل هاي زيبا علي پروين
در پایان از تمام دوستانی که توجه کردند تشکر می کنم، سعی و تلاش بنده در راستای هرچه با کیفیت تر و بهتر از آب در آمدن این فهرست و یادداشت بوده و امیدوارم هر قصور یا کوتاهی یا کمبود و کمی و کاستی ها رو ببخشید
قسمت سوم(نفرات 40 تا 21)
قسمت دوم(نفرات 60 تا 41)
قسمت اول(نفرات 80 تا 61)
در همین رابطه:
80 اسطوره بزرگ تاریخ باشگاه یوونتوس(قسمت چهارم و آخر)
80 اسطوره بزرگ تاریخ باشگاه یوونتوس(قسمت سوم)
80 اسطوره بزرگ تاریخ باشگاه یوونتوس(قسمت دوم)
80 اسطوره بزرگ تاریخ باشگاه یوونتوس(قسمت اول)