اختصاصی طرفداری- داستانهای فینال لیگ قهرمانان آسیا به شکل خلاصه در کلیپ زیر روایت شده است. قبل از دست به تیغ شدن بدانیم چه شده و کجا ایستادهایم.
چند خط نوشتهی پیشرو هم نمیخواهد و هم نمیتواند سیاسی باشد اما "انسان، حیوانی است ارزش گذار". دختران محمود خوردبین به ورزشگاه رفتند( تصویر اصلی) و گروهی این موضوع رو یک گذار ملایم به برابر تر شدن ورزشگاهها تفسیر کردند. آن غروب، دلگیر یا پیروزی کوچک در یک شکست بزرگ بود؟ بودن منبرهای زیاد در دهههای قبل، چرب زبانی را وارد اخلاق این ناحیه کرده پس حرف آخر را باید اول زد:
رفتن مردان به ورزشگاه زمانی که یک نژاد، جنسیت یا اقلیت خاص اجازه ورود به ورزشگاهها را ندارند، عملی است غیر اخلاقی مانند خرید از مغازهای که به یهودیان یا مسلمانان جنس نمیفروشد.
این حکم اخلاقی تا باز شدن تمام درها بر روی تمام زنان صدق میکند. دو سوال مهم دیگر مطرح میشود؛ آیا دخترانی که با رانت و گزینش به سکوها رسیدند، بازی را باختند ولی لاف برد زدند؟ سوال بعد اینکه ورود آنها آیا شروع باز شدن درها است یا صرفا باختی مفتضحانه است زیر سایهی سنگین قدرتهای بالا سر؟
شاید این خطابه، تند باشد ولی عالیجناب هانا آرنت در مسئولیت شخصی در دوران ...(ما) مینویسد:"زادن و زیستن در عصر ظلمت شاید دست سرنوشت باشد، ولی نوع رویارویی با آن به انتخاب هر شخص بستگی دارد. زیستن در هیچ عصری، هرچند ظلمانی، مسئولیت شخصی را رفع نمیکند".
حالا مسئولیت ما نه به عنوان مخاطب که به عنوان شهروند و نویسنده چیست؟ طبیعتا بیش از اندازه بزرگ جلوه دادن ورود گزینشی زنان به ورزشگاهها نمیتواند کاری آنچنان عقلانی باشد زیرا هر دنبال کنندهی ورزشی میداند که این "اجبار" فیفا بود که زنان را به ورزشگاه برد و آنها به آزادی "نرفتند" بلکه "برده شدند". قبل از هر سو تفاهمی باید نوشت که زور و اجبار سازمانهای خارجی نباید امید فعالان اجتماعی یا سیاسی در هر کجای دنیا باشد و ما آنقدر باید مسئولیت اجتماعی را درک کرده باشیم که بدانیم تغییر بزرگ و موثر در دراز مدت باید از لایههای پایین خود جامعه به قدرت تحمیل شود تا هدف نهایی که اساسا معادلات قدرت را کاملا به هم بزند.
برگردیم به سوال اصلی؛ آیا این گزینش واقعا یک موفقیت کوچک در راه موفقیت بزرگ آینده بود؟ جواب نگارنده قطعا خیر است. قبلا در طرفداری نوشتیم که دلیل اجازه نیافتن زنان به ورزشگاه نه سلامت روانی که حفظ قدرت تصمیم گیر و تصمیم ساز است. پس با جوکهای خنک از تحریک شدن زنان ننویسیم چون قدرت آنچنان اهمیتی به سلامت روانی ما نمیدهد. آنها برای نرفتن آبروی فدراسیون در بزرگترین جایگاه باشگاهی قاره، هم زیرساخت ها را در عرض چند ساعت ساختند و هم امنیت روانی ایجاد کردند. البته فعالان دیگری هم بودند که گزینش نشده بودند و به خاطر فشار و ایستادن پشت ورزشگاهها اجازهی ورود پیدا کردند که مسلما نمیتوان از آنها هیچ ایرادی گرفت اما زنانی که با درک وجود تبعیض بزرگ و اجبار فیفا وارد ورزشگاه شدند، آنچنان کمکی به حضور زنان در آینده نکردند و همچنان در زمین قدرت بازی میکنند.
ورود گزینشی به ورزشگاهها زمانی توجیه پیدا میکند که ما از ورود دوباره زنان در بازی بعدی لیگ یا جام حذفی اطمینان داشته باشیم که آن حالت هم یک تبعیض دیگر علیه زنانی است که در گزینش انتخاب نشدهاند. حالا آن گزینشیها در بازی پرسپولیس برابر پیکان دوباره باید در خانه تمرین گذار به دموکراسی کنند و جایی در ورزشگاه نخواهند داشت.
اگر بار دیگر، از ترس محرومیت و فشار فیفا چند زن به ورزشگاه راه یافتند، زنان ایرانی بازی حق خواهی را ۳-۰ خواهند باخت.
گل اول را آنها از فیفا که واقعیت مشخص را با رنگ کردن قناری نمیبیند، خوردند.
گل دوم را از قدرت که جایگاه متزلزل خود را محکم میکند و شاید از این به بعد دائما برای فرار از محرومیت گزینش کند
و گل سوم هم گل به خودی بدی است برای تمام زنانی که چند دهه کنار گذاشته شدند اما به وقت نیاز، نه تنها حق خود را نگرفتند که عصای دست مسببان آن حق خوری شدند.
یک باخت تلخ برای فعالان اجتماعی و یک کلین شیت برای قدرت!