۱. دیالوگ ماندگار: بازی رو با چشمام دیدم!
آقای مجری: شما بفرمایید که بازی رو چطور دیدید؟
فامیل دور: من این بازی رو با چشمام دیدم!
آقای مجری: پس نظر خاصی ندارید؟
فامیل دور: چرا نظر خاصمون اینکه بازی مؤفقیت آمیزی بود، ما می تونستیم ۷۰ تا گل خورده باشیم! به خاطر نامساعدی زمین و شرایط چیز باعث شد که ما ۳۵ تا بیشتر نتونیم بخوریم!
آقای مجری: شما از اینکه گل خوردید، راضی هستید؟
فامیل دور: بره! بیشتر می تونستیم تلاش بکنیم، ولی برد خوبی بود!
(فامیل دور احتمالا همون علی داییه که تیمش هر طوری بازی کنه، آخرش اونها تیم برتر میدان بودند و برد حق اونها بوده؛ حتی اگه تیم حریف چند برابر اونها موقعیت داشته باشند.)
۲. دیالوگ ماندگار: ترجمه صحبتهای مربی خارجی
آقای مجری: خیلی خوب. شما نظرتون چی هست؟ بازی رو چطور دیدید؟
کلاه قرمزی: آقای مجری ما مربی خارجی داریم. الکی که نمی تونیم صحبت کنیم. آقای مربی خواهش می کنم بفرمایید.
ببعی:
OK. About five hundred years ago a man who called leonardo da vinci live in italy was born in 1452.
پسر عمه زا: چی میگه؟
کلاه قرمزی: میگه بسیار بازی خوبی داشتیم!
ببعی:
Yes. Any little like the Bastian Schweinsteiger, Uli Stielike, Andreas Köpke, Andreas Brehme, Oliver Kahn.
کلاه قرمزی: میگه خیلی بازیکنان خوب بودند!
پسر عمه زا: همینو گفت؟
آقای مجری: بیشتر حرف می زنند؟!
کلاه قرمزی: نه. این خارجی طولانیه دیگه!
آقای مجری: آره؟!
(فکر کنید ببعی یه مربی بی کیفیت خارجیه- مثلا راینر سوبل که یه زمانی سرمربی پرسپولیس بود- که داره چرت و پرت میگه و بدتر از اون کلاه قرمزی یکی از اون دسته مترجمایی هست که به جای ترجمه حرفهای مربی، از خودش میگه -شبیه دستیار وینفرد شفر- که البته نمونه داخلیش زیاده.)
۳. دیالوگ ماندگار: چرا این آقای فامیل دور می خند؟!
پسر عمه زا: آقای مجری بسیار بازی fareplaying بود! بسیار همه چی خوب بوده.
آقای مجری: خوب؟
پسر عمه زا: اما آقای مجری پس چرا هر وقت که ما گل می زنیم، این آقای فامیل دور می خند؟
فامیل دور: خوب می کردم. خوشحال می شدم!
آقای مجری: شما خوشحال می شدید، وقتی گل می خوردید؟
فامیل دور: بره. خوب ما بالأخره امتیازی که به دست می آریم، یه خورده تو پوست خودمون نمی گنجیدیم و یه شادی هایی از خودمون بیرون می دادیم.
آقای مجری: شما می دونید که الآن بازنده این (بازی هستید) یعنی باختید شما؟
جیگر: نه! نه! نه!
گاوی: آقای مجری یعنی ما گل رو خوردیم دیگه. هر کی گل رو بخوره برده! من خودم چند تا خوردم؟ سی و یکی خوردم! هر چی گل بود رو من خودم تنهایی خوردم دیگه!
آقای مجری: هه هه. نه این جور نیست، ببینید اگه توپ بره توی دروازه شما، کی دروازه بان بوده؟
گاوی: من.
فامیل دور: اولش گاوی بود، بعد که شروع کرد چمنا رو خوردن، دیگه من قبول کردم.
(تیکه می خند -که یکی از هواداری تراکتور در برنامه نود به اشتباه به جای فعل می خندید، گفته بود و بارها در رسانه ها مسخره شده-، توسط پسر عمه زا تکرار میشه.)
۴. دیالوگ ماندگار: گاوبندی
آقای مجری: این موضوع گاوبندی چی بوده؟
کلاه قرمزی: آقای مجری اینها اصلا گاوبندی کرده بودند! آقای مجری میشه وسط بازی اون آقا که خودشو جیگر می نامه، بازیکن نمایی که میگه من جیگرم! دروازه رو برداره، بدوه بره یه جای دیگه
پسر عمه زا: بعدم آقای مجری اینا گاوبندی کردن! گاو رو برداشتن، گاوی رو بستن به دروازه که توپ واردش نشه. گاوبندی!
آقای مجری: گاوبندی پس این طور بوده؟
فامیل دور: نه خیر این طور نبوده آقای مجری گاوبندی ما همین الآن هم معلومه. اینا بستیمش. (تصویر، سر بانداژ شده گاوی را نشان می دهد)
(واقعا معلوم نیست منظور نویسندگان برنامه از این قسمت چی بوده؟ شرط بندی؟ جادوگری؟ یا چه مسئله غیر اخلاقی دیگه.)
۵. دیالوگ ماندگار: شوخی خرکی
آقای مجری: این بازیکن معلومه مصدوم شده. علت مصدومیتش چی بوده؟
گاوی: مصدوم چی هستش آقای مجری؟
آقای مجری: یعنی زخمی شدی. صدمه دیدی.
گاوی: ها. ها. ها.
جیگر: ضربه ای است که به یک جای بدن می خورد.
آقای مجری: خوب. علتش چی بوده؟
جیگر: همم. عه عه عه.
آقای مجری: (با عصبانیت) علت اینکه مصدوم شده چی بوده؟
فامیل دور: بگو. الآن میگیم آقا. چرا تهدید می کنی ما رو؟
جیگر: عه عه عه. همم. متأسفانه. چیزی نبوده! شوخی بوده شوخی بوده شوخی بوده.
فامیل دور: بره.
آقای مجری: این چه شوخیه خرکی(آقای مجری این کلمه را ناتمام می گذارد و به جای آن از کلمه چیزی استفاده می کند!) بوده شما با هم انجام دادید؟
جیگر: چی؟
آقای مجری: هیچ چی؟ نه نه نه. میگم چه شوخی شدیدی بوده با هم دیگه کردید؟
فامیل دور: منظورتون شوخی خرکی می خواستید بگید؟
جیگر: عه. اینم میگه. اینم میگه. اینم میگه. عه.
فامیل دور: بره. جیگره! جیگره! جیگره!
جیگر: بله.
فامیل دور: (با عصبانیت) به تمام تماشاچیا این بازیکن من توضیح داد. اصلا وقتش صرف بازی نشد که. به دونه دونه هی می گفت جیگرم جیگرم جیگرم!
جیگر: بله.
فامیل دور: جیگرم جیگرم جیگرم!
(تیکه اولش آدم رو یاد دعوای حقیقی و رضایی تو بازی داربی می اندازه که باعث شد کریم باقری با سیلی بزنه تو صورت شیث رضایی؛ اما تیکه دوم عالیه. بازیکنایی که وسط بازی جوگیر میشن و با تماشاگرا صحبت می کنن یا ابراز احساسات طرفدارا رو در حالی که بازی جریان داره جواب میدن! این اتفاقات فقط تو فوتبال ما میفته.)
۶. دیالوگ ماندگار: من دیگه حرفی ندارم!
آقای مجری: ببین بازی برد و باخت داره. خودتونو کنترل بکنید.
فامیل دور: بره.
آقای مجری: قبول دارید شما باختید؟
گاوی: نه.
جیگر: نه.
فامیل دور: آقای مجری چرا؟
آقای مجری: ۳۵ تا گل خوردید؟
فامیل دور: آقای مجری شما خودتون دارید میگید. شما چرا حرف اونها رو می زنید؟ ۳۵ بیشتره یا یک؟
آقای مجری: ۳۵.
فامیل دور: من دیگه حرفی ندارم!
گاوی: هه هه هه.
(فامیل دور رو در کنار مربیانی قرار بدید که با مزه پراکنی در مصاحبه هاشون -شاید بارزترینشون خداداد عزیزی باشه-، بازی بد تیمشون رو ماست مالی می کنن!)
۷. دیالوگ ماندگار: بازیکن توپ نما
پسر عمه زا: آقای مجری اجازه. این تیم مقابل. همین تیم نون خشکی ها! نون خشکی های سولاخ!
جیگر: عه.
پسر عمه زا: برداشتند ببعی ما را، مربی ما را به جای توپ داره شوت می کنه تو دروازه!
فامیل دور: بره. بره.
ببعی: Was injured.
فامیل دور: بازم این کار رو می کنیم!
پسر عمه زا: صورتش زخمی شده.
فامیل دور: بازیکن توپ نما برداشته آورده آقای مجری.
جیگر: همم. وقتی یه بازیکنی وقتی چیزی زیر پاهامه گرده. توپ گرده دیگه! گرده دیگه! گرده دیگه! (مشخص نیست که چی میگه) شوت می کنم!
فامیل دور: بره.
(اصطلاح بازیکن توپ نما بی نظیره. یه کنایه ای هم می تونه باشه به اصطلاح طرفدارنما، به تیمهایی که تعداد زیادی از تماشاگرانشون توهین می کنند؛ اما برای توجیه از واژه تماشاگرنما استفاده می کنند!)
۸. دیالوگ ماندگار: سیرداغ
کلاه قرمزی: اون وقت ما میایم به دروازه نزدیک میشیم، اون آقای فامیل دور نما یه دفعه میگه سیرداغ (منظور از سیرداغ همان واژه انگلیسی sit down است که معمولا فامیل دور خطاب به ببعی استفاده می کند). ببعی میشینه.
فامیل دور: من میگم سیرداغ؟
پسر عمه زا: بله آقا.
آقای مجری: بله. میگن درسته. میگن شما این کار رو کردید.
فامیل دور: نه نه نه. من انکار می کنم. من این کار رو نکردم.
پسر عمه زا: ما اثبات می کنیم. ما اثبات می کنیم آقای مجری.
فامیل دور: چی رو می خوای اثبات بکنی؟
پسر عمه زا: اجازه هست آقای مجری؟ به حرکت آهسته توجه بفرمایید.
کلاه قرمزی: فیلمش هست. بله.
آقای مجری: حرکت آهسته رو ببینیم با هم.
فامیل دور: چی شو نگاه بکنید؟
پسر عمه زا: من اینجا پاس میدم به ببعی که ببعی شوت کنه ایشون میگه سیرداغ!
(صحنه آهسته را بازی می کنند، در حالی که فامیل دور سیرداغ می گوید!)
آقای مجری: بگردونن. نوار رو بگردونن. نوار رو بگردونن.
فامیل دور: بگرد عقب. من قبول ندارم. برگرد عقب. برگرد عقب.
آقای مجری: یه لحظه اجازه بده. دوباره.
پسر عمه زا: دوباره. (دوباره صحنه آهسته را بازی می کنند).
آقای مجری: همینجا نگه دارین. همینجا نگه دارین. همینجا نگه دارین.
پسر عمه زا: ملاحظه فرمودید؟
(فامیل دور نماد بازیکنای چرکه که با تحقیر و توهین به بازیکنای حریف، روحیه شون رو تضعیف می کنند -یه بازیکنی بود، فکر کنم به نام مرتضی غلامعلی زاد که با بازیکنای حریف صحبت می کرد، تحریکشون می کرد، آخرشم باعث دعوا میشد که همیشه داور، بازیکن حریف رو اخراج می کرد- نمونه داخلیش متأسفانه زیاده)
۹. دیالوگ ماندگار: داور خوابیده!
آقای مجری: بله بله بله. بذارید از داوری که بوده (بپرسم).
پسر عمه زا: داور دقت کن.
آقای مجری: داور خوابیده اینجا چون کوچولوهه. خیلی خسته شده. داور بلند شو. بلند شو.
بچه همسایه: (سوت می زند.)
آقای مجری: خیلی خوب. دیگه الآن بازی تموم شده. بازی تموم شده. حالت خوبه.
بچه همسایه: (به علامت تأیید سوت می زنه.)
آقای مجری: خیلی خوب. داور تو که اونجا بودی، اینا داشتند بازی می کردند، این همینجوری بود؟
بچه همسایه: (باز به علامت تأیید سوت می زنه.)
پسر عمه زا: خوب بردار سوتو دیگه.
آقای مجری: بله. میگه بله. میگه بله.
جیگر: عه. (جیگر از این ناراحته که چرا آقای مجری اداشو درمیاره و کلمات رو ۳ بار تکرار می کنه!)
آقای مجری: قبول دارید؟
جیگر: عه. نه. نه. نه.
فامیل دور: این رو چجوری الآن آهسته کردید، آقای مجری؟
آقای مجری: اینا بلدند.
فامیل دور: بلدند؟
آقای مجری: آره.
فامیل دور: اون لحظه اگه که من بدونم چجوری بودم، خوشحال میشم! می خوام بدونم اون موقعی که گفتم سیرداغ چجوری بودم!
آقای مجری: خوب اون رو خودت باید انجام بدی. من که بلد نیستم.
فامیل دور: یه ذره می زنید عقب من رو؟
آقای مجری: برو عقب. برو عقب (صحنه آهسته).
فامیل دور: سیرداغ. هه هه هه هه هه.
(این قسمتش در مورد داورهاست و به نظر بداهه بوده؛ چون نه خیلی خنده دار بود و نه کنایه خاصی داشت.)
۱۰. دیالوگ ماندگار: بیبی هر چی sms میده نمی رسه!
پسر عمه زا: آقای مجری اجازه؟ این sms های برنامه شما بسته یه مگه؟
آقای مجری: sms چیه؟ ما sms نداریم.
پسر عمه زا: بابا بیبی هر چی sms میده، کدخدا هر چی sms میده نمی رسه!
(اگه دقت کنید پسر عمه زا نماد امثال عادل فردوسی پوره که مدام به تراکتور و کمیت طرفدارانش تیکه می اندازه)