طرفداری- شنبهشب هرکس کاری بهجز دیدن فوتبال کرده باشد پشیمانیاش فایدهای ندارد چراکه اگر نگوییم بهترین، یکی از بهترین بازیهای فصل جدید را از دست داده است. بازیای با سرعت بالا و موقعیتهای زیاد که پایان زیبایی هم داشت، یک سوپرگل.
Sarri-ball از آن چیزی که توقع میرفت وحشیتر بود و ساری خیلی زود توانست فرم موردنظر خود را به بازیکنانش تفهیم کند. 6 برد پیاپی در لیگ جزیره گواه خوبی بر این مدعا است. متراکم بودن بازیکنان چلسی چه در حمله و چه در دفاع خاصیت مهمی از تیم ساری است. در بسیاری مواقع که آنها توپ را در اختیار دارند میتوان لوئیز و رودیگر را روی خط نیمه زمین دید. بالا بازی کردن و بهتبع آن فشاری که آبیها وارد میکردند، فقط وستهم را در روز خوب فابیانسکی از دم تیغ نگذراند. هرچند چلسی برد در بعضی از آن شش بازی را مدیون نبوغ هازارد است.
کلوپ برای جلوگیری از ایجاد این فشار و با توجه به سبک بازی تیمش که در این چند سال آشنایی کافی پیدا کردهایم پرس را از جلو آغاز میکرد و چلسی را مجبور به عقب رفتن میکردند در این مواقع بازیکنان چلسی به 2 فاز حمله و دفاع تقسیم میشدند و تنها جورجینیو به عنوان رابط بین این دو فاز قرار میگرفت. 5 بازیکن در عقب و 5 بازیکن در جلو و جورجینیو بین آنها برای ارتباط بین دو فاز. این برتری عددی 5 نفره در خط جلو باعث شد خط هافبک لیورپول بهخصوص واینالدوم و هندرسون که شب بدی را هم گذراندند، نتوانند بهراحتی به پرس از جلوی تیمشان بپیوندند و همین مسئله بهعلاوه بازی با پای خوب گرانترین گلر جهان باعث میشد چلسی در عقب زمین دست بالا را داشته باشد و بهجز یکی دو صحنه اسیر پرسِ لیورپولی ها نشدند، اتفاقی که در هفته دوم و برابر آرسنال بیش از اینها افتاد، که میتوان آن را تقصیر عدم هماهنگی کامل بازیکنان چلسی در آن برهه دانست.
اگر از پرس اولیه لیورپولیها فرار میکردند بازی طبق میلشان پیش میرفت. جورجینیو با درک فضایی بالا، دو هافبک جلوتر از خود یعنی کانته و کواچیچ را تغذیه میکرد. وی همچنین به کانالهای کناری نیمنگاهی داشت و فرمانده تمام و کمال چلسی بود. 82 لمس توپ یعنی بیشترین لمس توپ بین بازیکنان خودی، که به نکتهای معمولی در چلسیِ ساری تبدیل شده، گواهی بر این مدعا است.
ساری برخلاف گواردیولا و آن تیکی تاکای معروفش علاقهی زیادی به پاس عرضی ندارد. وی پاسهای سریع و طولی و رو به جلو را بیشتر میپسندد و همیشه تمام تمرکز تیمش به رساندن توپ با بیشترین سرعت ممکن به جلو معطوف است. جالب است که هنگامی که جورجینیو توپ را در اختیار میگیرد بیشتر بازیکنان خط جلویی چلسی در جلوی او قرار میگیرند و هیچکدامشان در یک عرض با او قرار نمیگیرند. در طول این بازی هم به خاطر فاصله کم خطوط سهگانه از هم، یکی دوباری با تکیه بر پاسهای دقیق لوئیز و سرعت ویلیان چلسی صاحب فرصت شد که بهانه خوبی برای آلیسون و نشان دادن قابلیتهایش شد.
در مسئله دیگری که خاص ساری است میتوان به این قضیه اشاره کرد. در بیشتر تیمهای امروزی فولبکها تقریباً همیشه در حال رفتوآمد هستند و بار زیادی از فاز حمله را بر دوش میکشند. یکی از نوآوریهای ساری این است که همیشه یکی از فولبکها در فاز حمله و دیگری عقبتر و تقریباً روی یک خط با دو دفاع وسطشان میایستد تا در ضدحمله احتمالی با سه بازیکن برای رویارویی با مهاجمان حریف آماده باشند. در همه حملهها اگر آلونسو جلو میکشید آزپلیکوئتا کمی عقبتر میایستاد و بلعکس.
حرکات ترکیبی و سریع بازیکنان چلسی در خط هافبک، که قطعاً پاس طولی و رو به جلو جورجینو نیز در آن دخیل خواهد بود، در فضای مناسب و خالی برای کواچیچ و پرس بدجا از آرنولد فضای مناسبی را برای آمادهترین بازیکن این روزهای اروپا ساخت تا وی بار دیگر درس گل زدن را به موراتا و ژیرو بدهد، درسی که به نظر آنها سعی زیادی در پاس کردنش نمیکنند.
در ابتدا به نظر میرسید چلسی در خط هافبک به یک تعادل خوب رسیده. جورجینیو که نقش رجیستا را بر عهده دارد در کنار انرژی و استحکام انگولو کانته و البته قدرت بازیسازی و خلاقیت کواچیچ میتوانند هر تیمی را از پا بیندازند اما مشخص شد بزرگترین مشکل ساری در چلسی نبود همشیک است یعنی بودن هافبکی که همانقدر که در درگیریها و پاس دادن مثمر ثمر است در زدن شوت و گل هم خود را ثابت کند. کاری که به نظر نمیرسد کانتهی سختکوش و کواچیچ باهوش، مرد انجام آن باشند.
سایت آماری whoscored در مورد سبک بازی لیورپول عبارت جالبی را استفاده کرده است: "این تیم سبک مشخصی از بازی را نشان نداد." این ندانمکاری شاید بهترین تعریف برای لیورپول باشد. استفاده از نقشههای مختلف، جابجاییهای پیاپی مثلث هجومی، اضافه شدن فولبکها و ... نقشههای متنوعی است که قرمزها در یک بازی رو میکنند تا بالاخره در یکی از آنها به گل برسند و البته از پرس از بالای آنها نگذریم که بهجای اینکه یک حرکت تدافعی باشد بیشتر برای حمله مناسب است، هرچند که چگونگی فرار چلسی از این پرس را پیشتر گفتیم. لیورپول در این بازی هم، مخصوصاً در نیمه دوم، توپ را در اختیار داشت و سعی میکرد ایجاد موقعیت کند که موفق هم بود. موقعیتهایی که اگر بیدقتیهای صلاح و شکیری نبود طرفداران لیورپول را تا دقیقه 89 منتظر نمیگذاشت.
چلسی که قبلتر در مقابل آرسنال نشان داده بود، اگر حریف بتواند از پرس اولیه آنها بگذرد میتواند برای خلق موقعیت نیز امیدوار باشد، در این بازی مستحکمتر ظاهر شد و در برابر یکی از بهترین مثلثهای اروپا نمره قبولی را گرفت. هرچند برگرداندن دو توپ از روی خط دروازه توسط رودیگر و لوئیز، که یکی از بهترین بازیهای فصلشان را انجام میدادند، نگذاشت که آن کاستیهای اندکشان پررنگ جلوه کند. در نیمه دوم چلسی محدوده کوچکی از زمین را با توجه به نزدیک بودن خطوط با ده بازیکن پر کرده بود و این عمل کار را برای لیورپولیها به بنبست کشانده بود، بنبستی که شوت استوریچ آن را تبدیل به راه همواری برای قهرمانی لیورپولی ها کرد. البته که از لطف هازارد برای گل نکردن تکبهتک نیمهی دوم نمیتوان گذشت.
در فوتبال مدرن هرچقدر هم به صورت تاکتیکی به قضیه نگاه کنیم درنهایت لحظهها و ستارهها نتیجه بازی را رقم میزنند. هازارد،بهترین بازیکن زمین، برای رسیدن به گل به یک موقعیت قانع است و از آنطرف روز بد وینگرهای راست لیورپول با تکبهتکی که شکیری از دست داد، کامل شد. البته اگر از دست دادن این موقعیتها دلیلی شد برای دیدن این گل استثنایی از استوریج بعید بدانم کسی گلهای داشته باشد.
ارسالی کاربر طرفداری، مهران جانی
خلاصه بازی