اختصاصی طرفداری- در چارچوب بازی های سری آ ایتالیا این هفته تیم میلان موفق شد با بردی پر گل ساسولو، پدیده فصل جاری را شکست دهد و برای لحظاتی هم شده از بحران فاصله بگیرد. این برد چهار گله که با عملکرد خوبی همراه بود، بعد از سه تساوی به دست آمد و توانست میلان را به رتبه دهم جدول برساند. با توجه به داشتن یک بازی عقب مانده، حال میلان می تواند برای رسیدن به رتبه های بالای جدول امیدوار باشد.
اما واقعا میلان باید امیدوار باشد؟ آیا روند موفقیت ها و بردها ادامه دار خواهد بود؟
برگردیم به سال 2005، شهر استانبول! شاید بارها و بارها شنیده و خوانده شده است. داستان آن فینال عجیب و غریب. لیورپولی که با یک گل مشکوک به فینال رسیده بود، در 8 دقیقه طوفانی کاخ پادشاهی هواداران میلان را به ویرانه بدل کرد. بازی در ضربات پنالتی به سود لیورپول خاتمه یافت تا طرفداران روسونری، تصویرهای عجیبی از آن شب به یادگار داشته باشند. بهت و چشمان گرد مالدینی که مدام یک فاصله پنج متری را می رفت و برمی گشت. آنچلوتی قدرت جویدن آدامسش را هم نداشت و هیچکس نفهمید چطور بهترین مهاجم آن زمان، شوچنکو، توپ را از فاصله یک متری به سر دروازبان کوبید. آن قدر تلخ بود که می توانست نه فقط یک باشگاه، بلکه فوتبال یک کشور را سال ها عقب بیندازد اما ... اما میلان فقط دو سال زمان نیاز داشت تا در آتن انتقامش را بگیرد. میلانی که بعد رفتن شوچنکو تصور می شد زهردار نباشد، از میان 4 تیم نیمه نهایی، تنها تیم غیر انگلیسی بود و توانست با شایستگی کامل جام نقره ای رنگ را بالای سر ببرد.
هنوز کافی نیست؛ برگردیم به سال 1980، فاجعه توتونرو! میلانی که آن روزها اوضاع نسبتا بدی نداشت به اتهام تبانی، رشوه، شرط بندی و بسیاری موارد دیگر محکوم به سقوط به سری بی شد. ورشکستگی مالی رئیس و بحران های دیگر به یک باره به سراغ شیاطین قرمز و مشکی آمد. میلانی که دوبار بر قله اروپا ایستاده بود در فاصله 3 سال تبدیل به آسانسور فوتبال ایتالیا شد و دوبار سقوط به سری بی را تجربه کرد. به راحتی می شد سرنوشت ناتینگهام فارست را برای میلان تصویرسازی کرد، اما همه چیز به یک باره برگشت. همه چیز عوض شد زمانی که برلوسکونی قرارداد خرید باشگاه را امضا کرد. طولی نکشید تا با جذب ستارگان مطرح و مربیان صاحب سبک، میلان به درخشان ترین میلانِ تاریخ تبدیل شد تا یادآور یکی از بهترین تیم های تاریخ فوتبال اروپا باشد.
و حالا، سپتامبر 2018. میلانی که تا چندماه قبل غرق در مشکلات مالکیتی و مدیریتی بوده است، با اعتبار صندوق الیوت، جدیت لئوناردو و البته کاریزمای مالدینی توانسته آرامش نسبی را تجربه کند. چند بازیکن موثر مانند هیگواین جذب شده اند تا مشکلات فصل قبل را برطرف کنند و گتوزو که سال قبل عملکرد قابل قبولی داشت هدایت تیم را بر عهده دارد. رای پرونده عدم حضور در لیگ اروپا برگشته است و هر روز خبرهای خوبی پیرامون کادر مدیریتی باشگاه شنیده می شود. اما انگار واژه ای که این روزها قصد ترک کازا میلان را ندارد "عملکرد سینوسی" است. سریال تساوی ها شروع می شود. موقعیت ها گل نمی شود و خط دفاع میلان که نقطه قوت سال گذشته در تیم گتوزو بود حالا تبدیل به پاشنه آشیل شده است.
این داستان به اندازه پاس های تیم های گواردیولا یا گل های روبن تکراری ست. میلان دوباره عملکرد نه چندان مطمئنی از خود ارائه می دهد و در حالی که همه منتظر روزهای خوب هستند، در 5 بازی موفق به ثبت هیچ کلین شیتی نشده و در خط دفاع بسیار شکننده ظاهر می شود. ذهنیت برنده و طمع پیروزی از رختکن میلان دور شده است و روزنامه ها می گویند بازیکنان ارزش پیراهنی را که می پوشند به کلی از یاد برده اند. به وضوح تیم دچار مشکلات جدی ست. هاکان هم به عنوان خلاق ترین بازیکن فصل گذشته هنوز پایش به گلزنی باز نشده و به عقیده بسیاری، تیم در دقایق پایانی بازی، دچار افت فیزیکی می شود. نیمکت گرچه از فصل گذشته بهتر است اما با نیمکت تیم های رقیب فاصله معناداری دارد و باکایوکو اصلا خوب بازی نمی کند. گتوزو نیز، سایه کونته را بالای سر خود حس می کند. انکار ناپذیر است که میلان شخصیت یک قهرمان یا حتی یک مدعی تمام عیار برای کسب سهمیه را پیدا نکرده و برای رقابت با اینتر، رم و ناپولی نیازمند تداوم برد و پیروزی در بازی های سخت است.
رسانه ها از تماس با کونته می نویسند و برخی دیگر نام دونادونی را مطرح می کنند. اما فصل شیرین داستان تکراری از راه می رسد. میلان با بردی پر گل در خانه ساسولو، تیم چهارم جدول رده بندی و ارائه عملکردی درخشان در خط حمله در غیاب هیگواین، دوباره همه را امیدوار می کند. کاستیخو اولین گلش را به ثمر می رساند و سوسو بعد از هزار و هفتصد دقیقه بریس می کند. دوباره همه لب به تعریف از تیم گتوزو باز می کنند و مهاجم حریف، میلان را نامزد کسب اسکودتو معرفی می کند. گرچه هنوز هم انتقاداتی به خط دفاع میلان وارد است اما هواداران دوباره مشغول سردادن شعارهایشان می شوند. به مانند خوشحالی خانواده بیماری که بیمارشان کمترین سطح هوشیاری را تجربه کرده اما به یک باره پلک می زند.
شاید این وضع نه تنها شادی آور نباشد، بلکه سخت ترین عذاب باشد. هیچکس نمی داند آیا واقعا گتوزو موفق می شود نقاط ضعف میلان را ترمیم کند یا نه؛ هیچکس نمی داند الیوت می تواند فاجعه مدیریتی چینی ها را جبران کند و میلان را در دادگاه های یوفا تبرئه کند یا نه؛ آیا خط حمله میلان به رهبری هیگواین به گل زدن ادامه خواهد داد یا نه؛ حتی هیچکس نمی داند آیا واقعا میلان می تواند عملکرد بازی یک شنبه شب مقابل ساسولو را در بازی بعدی مقابل کیه وو تکرار کند یا نه؛ در واقع هیچکس نمی داند این بیمار زنده می ماند یا نه؛ اما انگار که او به زندگی در اغما عادت کرده است.