طرفداری- در حالیکه با خصوصیسازی تیم تراکتورسازی همگان منتظر طلوع تازهای برای سرخپوشان تبریز بودند اما تا بدینجای کار زنوزی و همکارانش نتوانستهاند علیرغم نقل و انتقالات پر سر و صدا موجبات رضایت پرشورها را فراهم آورند.
روند کابوسوار فصل هفدهم لیگ برتر موجب شد تا تراکتورسازی از جمع تیمهای مدعی خارج شود و همچنین حضور هواداران این تیم در ورزشگاهها کاهش پیدا کند. اما قبل از شروع لیگ هجدهم این تیم به بخش خصوصی واگذار شد. واگذاری به بخش خصوصی اولین تأثیر خود را نشان داد. تراکتورسازی دیگر به جذب سربازها وابسته نبود و روند نقل و انتقالات این تیم مانند سایر تیمهای لیگ برتری دنبال شد.
محمدرضا زنوزی با ایدههای متفاوتی وارد گودبای اداره بزرگترین باشگاه تبریز شد اما اگر مروری بر اتفاقات پیرامون تراکتورسازی پس از خصوصیسازی بیاندازیم متوجه اتخاذ برخی از تصمیمها خواهیم شد که در روند نسبتاً ناموفق این تیم بیتأثیر نبوده است.
ایراد نخست به انتخاب رضا مهاجری به عنوان مدیر فنی تراکتورسازی وارد است. سرمربی سابق پدیده مشهد دو فضای بسیار جدید را تجربه میکرد. اولین حضور در تبریز و تیمی مانند تراکتورسازی که شاید فشار روانی مسئولیتپذیری همتراز با تیمهای سپاهان و ذوب آهن و گاهاً استقلال و پرسپولیس را داشت و بحث دیگر مسئولیت جدیدی که مهاجری با آن بیگانه بود. مسئولیت انتخاب سرمربی و بازیکن برای تیمی که میخواست از نقطه صفر شروع کند.
مهاجری ابتدا از مربیانی مانند اسکولاری و رایکارد سخن به میان آورد و صراحتاً گفت که قطعاً هیچکس راضی نیست که با عجله یک مربی بیاوریم که در آخر فصل پولش را بگیرد و بدون اثرگذاری از اینجا برود. سرانجام از میان گزینههای نامی متعدد مدنظر تراکتورسازی جان توشاک بیرون آمد. یک سرمربی 69 ساله ولزی با سابقه سرمربیگری تیمهایی مانند رئال مادرید و تیم ملی ولز و البته عدم سابقه مربیگری در فوتبال آسیا! شاید اولین خردهای را که بتوان به مدیریت کلان و خود مهاجری در قبال انتخاب توشاک گرفت همین تجربه غیرآسیایی توشاک باشد. اسکولاری و رایکارد که سابقاً مهاجری از آنها سخن به میان آورده بود تجربه آسیایی داشتند. هر چند که رایکارد دوران کاملاً فضاحت باری را با عربستان تجربه کرده بود. تجربه آسیایی همان چیزی است که به برانکو و شفر کمک کرد تا خیلی زود با جو فوتبالی ایران خو بگیرند.
همچنین تراکتورسازی تصمیم داشت تا فونداسیونی نو را در تیم خود به پا کند و لازمه این کار تزریق انگیزه از جانب سرمربی تیم بود. اما حداقل توشاک کسی نبود که بتواند از عهده این کار برآید و حتی ویژگی تشنه موفقیت بودن نیز در او دیده نشد.
بعد از جذب توشاک، زنوزی به روند نقل و انتقالات تراکتورسازی سرعت خاصی بخشید. شب رویایی پرشورها از راه رسید. مسعود شجاعی و اشکان دژاگه در تبریز! در ادامه احسان حاج صفی نیز پیراهن سرخپوشان تبریز را پوشید. آنتونی استوکس، هری فوستر، سوگیتا... قراردادهای بازیکنان خارجی یکی پس از دیگری امضا و بمبهای نقل و انتقالاتی یکی پس از دیگری در تبریز منفجر میشد. اما کسی به توشاک باید گوشزد میکرد که اگر محتاط نباشد ترکشهای این بمب ممکن است روزی دامن او را بگیرد. همانطور که گرفت و اشکان دژاگه طاقت تعویض شدن نیز نداشت!
تراکتورسازی از همین ابتدا به قهرمانی در کوتاهمدت میاندیشید و اشتباه دیگر زنوزی را شاید بتوان همین مسئله قلمداد کرد. دید کوتاه مدت! وقتی کوتاه مدت میاندیشی حاشیه امنیت نیز از میان میرود. ماحصل از میان رفتن حاشیه امنیت قطع همکاری با توشاک بود. نمیتوان تمام تقصیرات را بر گردن سرمربی ولزی انداخت شاید اگر او مدتی میماند تراکتورسازی مدنظر زنوزی را میساخت اما فرصت او کوتاهتر از چیزی بود که تصورش را میکرد.
تراکتورسازیِ خصوصیسازیشده در آغاز راه است و در بدو کار نمیتوان انتظار معجزهای خارقالعاده را داشت. اما این «در آغاز راه بودن» را خود مدیریت تراکتورسازی نیز باید باور کند. زنوزی اگر به این باور برسد ذهن بازتری برای ادامه پیاده کردن برنامههایش خواهد داشت.