در شهری که به طور باور نکردنی سرشار از چهره های بزرگ سیاسی، هنری و علمی است، کمتر کسی با کاریزمانی او وجود دارد. 22 می 1946 در شرق شهر تاریخی بلفاست پسری به دنیا آمد که بعدها اسمش تمام مشاهیر این شهر را تحت الشعاع قرار داد. جرج بست، نامی است که در لیست بلند بالای مشاهیر بلفاست جای دارد، کسی که مردم این شهر و مردم ایرلند شمالی او را عاشقانه دوست دارند.
وقتی 15 سال داشت استعدادیاب باشگاه منچستریونایتد کلام برای توصیف وی کم آورد و تنها با یک جمله او را به مت بازبی معرفی کرد. تلگراف ارسالی باب بیشاپ به بازبی یک جمله داشت:
فکر می کنم برای شما یک نابغه پیدا کرده ام
بست هیچ چیزی کم نداشت. فوتبال او ترکیبی از دریبل های ریز، حرکات سرعتی، شوت های دقیق با هر دو پا و شم گلزنی بالا بود. تکنیک ناب او هر مدافعی را شکست می داد و هر دفاعی را ویران می کرد. در همان نوجوانی تیم محلی او به دلیل آنچه " قد کوتاه و اندام لاغر" خوانده شده بود وی را خط زد و بست پس از آن با یونایتد قراردادی را به امضا رساند. 19 سال بیشتر نداشت که به یکی از کلیدی ترین بازیکنان شیاطین سرخ تبدیل شده بود و نقشی کلیدی در تیم بازبی ایفا می کرد.
درخشش خیره کننده "مثلث مقدس" شامل جورج بِست دنیس لاو و بابی چارتون، منچسترِ بازبی را به همه چیز رساند و تبدیل به اولین تیم بریتانیایی کرد که در قله فوتبال اروپا قرار می گیرد. گلزنی او در مرحله یک چهارم نهایی لیگ قهرمانان اروپا در ورزشگاه دالوژ در حالی که 19 سال داشت باعث شد روزنامه های پرتغالی به او لقب "ال بیتل" بدهند تا در کنار چهره جذاب و شیک پوشی ذاتی اش تبدیل به پنجمین بیتل شود.
دوره اوج فوتبال او در دهه شصت، در دورانی قرار گرفت که همه چیز در حال تغییر بود. موزیک و سینما بعد از جنگ جهانی دوم دوباره به روال عادی خود بازگشته بودند و دنیا دوباره به خود سلبریتی های بسیاری می دید. در سینما هیچکاک با Psycho ترس و خشم را معنا می کرد و سرجیو لیئون با خوب، بد، زشت دنیای کابوی را به نمایش می گذاشت. گروه بیتلز در بریتانیا فرمانروایی می کرد و الویس پرزلی آمریکا را دیوانه خود کرده بود. آن ها به همراه ستارگانی نظیر مارلون براندو، مرلین مورنو، جُوآن وودوارد و پُل نیومن که آبی ترین چشم های تاریخ سینما را داشت، سلبریتی های زمان خود بودند و عکس آن ها بر روی جلد اول تمام مجلات هنری واجتماعی زمان قرار داشت.
بِستِ شیک پوش نشان داد که در بیرون از زمین نیز می تواند دلبری کند، حواشی فوتبال او از زمان اوجش در یونایتد آغاز شد و تا پایان دوران ورزشی اش و حتی بعد از آن ادامه داشت. بیشتر وقتش را در میهمانی های شبانه می گذارند و اغلب در کافه ها و کلوپ ها پیدا می شد. زندگی شلوغ و پرحاشیه او باعث افولش شد تا در 26 سالگی یونایتد را ترک کند و وقت خود را صرف بازی در تیم های کوچک تر و یا بازی در تیم های آمریکایی کند. زیاده روی در مصرف مشروبات الکی موجب اعتیادش به الکل شد و پس از آن هم تلاش ها برای ترک آن بی فایده بود تا سال 2005 در بیمارستانی در لندن در حالی که 59 سال سن داشت جان به جان آفرین تسلیم کند.
روزی که بدنش برای تشیع به بلفاست رسید ثابت شد که او هم جز مشاهیر است، شهر تعطیل بود و هزاران نفر شاهد رفتن سرکش ترین چهره مشهور شهر خود بودند، کسی که هیچوقت توسط هیچکسی رام نشد، کسی که نشان داد فوتبالیست ها در خارج از زمین سبز هم می توانند بدرخشند و البته می توانند خود را هم نابود کنند. وی یکبار در مصاحبه ای گفته بود: "فوتبال ورزشی غمگین است." کاش می دانست که خودش یکی از غم های فوتبال است، غم به حاشیه رفتن و افول فوتبال بی نظیر او سال ها با ما خواهد بود. کاش بیشتر مراقب خود بود تا فوتبال خیلی زود او را از دست نمی داد.